سلام.
در ادامه تاپیک قبلی، من یک سری مقالات رو در تالار مطالعه کردم. یک سری مطالبی بود که برام جلب توجه کرد و به نظرم لازمه روشون کار کنم.
مثلا در مقاله " اگر این چنین هستید صبر کنید ازدواج نکنید" در موردهایی که در زیر آوردم به نظر خودم کمی مشکل دارم.
مثلا در این مورد تعداد دوستام زیادن ولی ارتباط خیلی عمیقی باهاشون ندارم. هنوز هم تلفنی با حتی دوست دبستانم در ارتباطم و گاهی از هم خبر میگیریم. ولی اهل اینکه با دوستام مثلا مرتب بیرون برم یا سفر برم و ... نیستم. فقط با دوستان هم وابگاهیم گاهی بیرون برم یا سینما یا خرید. ولی با دوستان دیگم نه.
رشته تغییر ندارم. ولی توی یه دوره ای کلا درس رو کنار گذاشته بودم. بین کارشناسی و ارشد من 6 سال فاصله افتاد.
شاید بشه گفت خیلی دنبال علای دیگم به جز درس نرفتم. البه واقعا احساس علاقه خاصی به چیز خاصی هم نداشتم.
آیا اینها نشونه هایی از نداشتن ثبات فکری و احساسی هست یا نه؟
به نظظر خودم خیلی خوب میتونم دیگران رو درک کنم. ولی خب وقتی هم یکی برای حرفش دلیل منطقی و قانع کننده ای نداره، یا در مواردی که فکر میکنم کسی داره عمدا رفتار اشتباهی میکنه یا مواردی که به نظرم بیاد داره حقم ضایع میشه، حالت دفاعی میگیرم. این حالتهام چطور؟ واکنش دفاعی و خود میان بینیه یا نه؟
معولا در بیان نقاط ضعفم قوی تر هستم. وقتی یمخوام نقاط قوت بگم مشکل پیدا میکنم. در کل زیاد به خودم افتخار نمی کنم. که البته شاید از کمالگرایی باشه. معمولا احساس رضایت و افتخار به خودم ندارم.
معمولا اینطوری نیستم. ولی توی مسایلی مثل مثلا خواستگاری، در مورد ایتکه خانواده طرف در جریان باشن یا اقدام رسمی برای آشنایی بشه، یا بفهمم طرف مقابلم آخرش تصمیمش چیه، یکم عجول هستم و بلاتکلیفی آزارم میده و واکنش نشون میدم.
این مورد رو درست نفهمیدم منظورش چیه. ولی مثلا توی همون تاپیک آخرم در مورد رفتار اون آقا آیا رفتارم واکنشی بوده یا نه؟ و اگر واکنشی بوده، رفتار صحیح باید چه می بود؟
توی خونه من یکم روی نظم حساسم. وقتی دیگران رعایت نمیکنن و به هم میریزند غر میزنم. یا مثلا اگر شب بخوام بخوابم ولی مثلا ساعت 1 به بعد بخوان بقیه هنوز بشینن پای تلویزیون و سر و صدا باشه و من خوابم بیاد، غر میزنم.
سرزنش هم معمولا نمیکنم. یعنی دلم نمیاد. ولی خب مثلا اون آقا رو که توی تاپیک قبلی گفتم خیلی سرزنش کردم. یا اگه کسی قولی بده و بدقولی کنه شاید سرزنشش کنم.
نسبت به آقایون، به محض اینکه یک رفتار مشکوک ازشون ببینم خیلی بدبین میشم. ولی در کل نسبت به مثلا سیاست بدبینم.
گوشه گیر... نه همیشه. ولی خب گاهی خیلی نیاز دارم تنها باشم. به خصوص وقتی ذهنم درگیره. البته در کل نسبت به دوستام یا هم خوابگاهی هام آروم تر و بی سر و صداتر هستم.اطرافیانم معمولا نسبت به من شادتر و پرجنب و جوش تر هستن.
دمدمی مزاج هم فکر کنم تا حدودی هستم. یعنی گاهی ذهنم یهو منفی میشه و کلا به هم میریزم. به خصوص وقتی به گذشته فکر میکنم یا نگران آینده میشم .
اینا همش اختلال شخصیته؟
برای تشخیص درستش، تست شخصیت دادن کافیه؟ یا مراحل دیگه ای هم داره؟
ضمن اینکه من یکبار تست شخصیت دادم. istp بودم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)