به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا وسواس فکری دارم؟

    سلام من 31 سالمه مجردم، فوق لیسانس دارم و کارمندم
    من توی تصمیم گیری مشکل دارم. همش از این شاخه به اون شاخه می پرم اصلا تمرکز ندارم. یه روز می خوام دکتری داخل بخونم یک ماه کتاب می خرم می شینم می خونم ماه بعدش ولش می کنم. یکی می بینم داره میره خارج میگم خب منم میرم خارج چرا عمرم تلف کنم اینجا تا دو ماه همینطوری کلاس زبان میرم هی پرس و جو می کنم دوباره ول می کنم. هر لحظه یه تصمیم برای زندگیم می گیرم. یه روز می خوام برم کلاس نقاشی یک روز کلاس ورزش یک روز کلاس زبان فرانسوی یک روز زبان آلمانی یک روز زبان انگلیسی یک روز می گم من نباید کارمند باشم باید واسه خودم کار کنم هی ایده های مختلف بررسی می کنم ولی هیچ وقت عملیاتیشون نمی کنم. هر روز یه تصمیمی می گیرم و به هیچ کدوم هم پایبند نیستم از دست خودم خسته شدم. اگر با کسی آشنا بشم واسه ازدواج همه برنامه هام از یادم میره یکم که با اون آدم میرم جلو ازش خسته میشم می گم من باید کار کنم چرا اصلا باید ازدواج کنم بعد که موضوع خواستگاری تمام میشه دوباره از نو همه ی این کارها رو می کنم. هیچ وقتم از خودم راضی نبودم. نمی دونم باید چکار کنم دلم می خاد ثبات داشته باشم هی این شاخه اون شاخه نپرم. مطمئنم توانایی های زیادی دارم ولی از بس هر روز تصمیمم عوض میشه موفق نیستم. تقریبا دیگه همه اینو فهمیدند و مسخره میشم بابت این موضوع. آیا نشانه های وسواس باید چکار کنم تا اصلاح بشم؟ باید بگم اعتماد به نفسمم پایینه هر کس هر چیزی بهم بگه بدون اینکه فکر کنم می پذیرم چون فکر می کنم همه بهتر از من می فهمند

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    به نظرم شما استرس و اضطراب دارید. علتش هم شرایط سنی، ازدواج نکردن و شاید بعضی مسایل دیگه باشه.
    به دلیل همین وضعیت روحی "انگیزه" و قدرت "تمرکز" بر روی کارهاتون رو ندارید.

    تنها راه مراجعه به "روان پزشک" و درمان است. اقدام نکنید مدام بدتر میشه. حتما به یه روان پزشک خوب مراجعه کنید. نگران هم نباشید. اولش یه کم سخته بعد به تدریج روحیه تون بهتر میشه.

    موفق باشید

    *****************
    خانم ff25

    شما هم همین وضعیت رو دارید. شما هم حتما به دکتر مراجعه و درمان کنید.

    شما هم موفق باشید

  3. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    sahar202 (شنبه 01 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخی که دادید من دو ماه هفته ای یک جلسه دارم میرم مشاوره. انقدر مشکلاتم زیاده که وقتی میرم نمی دونم در مورد کدوم صحبت کنم. مشاور فعلا کتاب درمانگاه احساسات بهم معرفی کرده که بخونم و تمرین هاش انجام بدم.
    دوماه اصلا شاد نیستم. تو خونم دلم میخاد برم سرکار. سرکارم دلم می خواد برم خونه. دلم نمیخاد با هیشکی حرف بزنم. همش اعصابم خورده. دلم میخاد یه کاری برای زندگیم بکنم ولی نمی دونم چکار کنم که پاش وایسم و بعد از دو هفته ولش نکنم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 96 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    271
    سطح
    5
    Points: 271, Level: 5
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام sahar202 جان
    به نظرم این مشکل شما وسواس فکری نیستش فقط به خاطر اینه که تصمیمات کوتاه مدت میگیرین و بابت کاری که انجام میدی هدف مشخص و دنباله داری نداری وبه عبارتی نمیدونی دنبال چی هستی و از زندگیت چی میخوای اگر هدفمند و با اراده باشی مثل کوه پای هدفت بمونی هیچ چیزی نمیتونه نظرتو عوض کنه. من شمارو نمیشناسم و نمیتونم بگم که چه کاری برای شما درسته ولی به نظرم بهتره اول مهمترین هدفت رو مشخص کنی یعنی تصمیم بگیری که قصد ازدواج داری یا نه؟ و بعد متناسب با اون بقیه برنامه هاتو تنظیم کنی و تا تمام نشده سراغ یه شاخه ی دیگه نپری.
    موفق باشی دوست عزیز

  6. 2 کاربر از پست مفید mounes تشکرکرده اند .

    nazaninIT (دوشنبه 03 مهر 96), sahar202 (شنبه 01 مهر 96)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar202 نمایش پست ها
    ممنون از پاسخی که دادید من دو ماه هفته ای یک جلسه دارم میرم مشاوره. انقدر مشکلاتم زیاده که وقتی میرم نمی دونم در مورد کدوم صحبت کنم. مشاور فعلا کتاب درمانگاه احساسات بهم معرفی کرده که بخونم و تمرین هاش انجام بدم. دوماه اصلا شاد نیستم. تو خونم دلم میخاد برم سرکار. سرکارم دلم می خواد برم خونه. دلم نمیخاد با هیشکی حرف بزنم. همش اعصابم خورده. دلم میخاد یه کاری برای زندگیم بکنم ولی نمی دونم چکار کنم که پاش وایسم و بعد از دو هفته ولش نکنم
    کتاب خواندن خوبه ولی مشکل شما و دوستان مشابه شما رو حل نمی کنه. همانطور که وقتی جسم تون مریض میشه باید دارو مصرف کنید تا بهبود پیدا کنید زخم های روحی هم نیاز به دارو دارند. مسائل رو با هم اشتباه نکنید. کتاب به شما آگاهی و دانش میده چطور زندگی کنید ولی دردتون رو معالجه نمی کنه. البته بعضی وقت ها بدن یا روح آنقدر قوی هستند که بدون دارو خودشون رو درمان می کنند. ولی در بسیاری موارد که زخم بطور طبیعی قابل درمان نیست یا مزمن شده نیاز به درمان داروئی و غیره است. مورد شما و دوستان دیگری که در بعضی پست ها براشون توصیه به مراجعه به رون پزشک کرده انم به نظر نیازمند درمان بوده اند. از ما گفتن بود. موفق باشید
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar202 نمایش پست ها
    ممنون از پاسخی که دادید من دو ماه هفته ای یک جلسه دارم میرم مشاوره. انقدر مشکلاتم زیاده که وقتی میرم نمی دونم در مورد کدوم صحبت کنم. مشاور فعلا کتاب درمانگاه احساسات بهم معرفی کرده که بخونم و تمرین هاش انجام بدم. دوماه اصلا شاد نیستم. تو خونم دلم میخاد برم سرکار. سرکارم دلم می خواد برم خونه. دلم نمیخاد با هیشکی حرف بزنم. همش اعصابم خورده. دلم میخاد یه کاری برای زندگیم بکنم ولی نمی دونم چکار کنم که پاش وایسم و بعد از دو هفته ولش نکنم
    کتاب خواندن خوبه ولی مشکل شما و دوستان مشابه شما رو حل نمی کنه. همانطور که وقتی جسم تون مریض میشه باید دارو مصرف کنید تا بهبود پیدا کنید زخم های روحی هم نیاز به درمان دارند. مسائل رو با هم اشتباه نکنید. کتاب به شما آگاهی و دانش میده چطور زندگی کنید ولی بیماری تان رو معالجه نمی کنه. البته بعضی وقت ها بدن یا روح آنقدر قوی هستند که بدون دارو خودشون رو درمان می کنند. ولی در بسیاری موارد که زخم بطور طبیعی قابل درمان نیست یا مزمن شده نیاز به درمان داروئی و غیره است. مورد شما و دوستان دیگری که در بعضی پست ها براشون توصیه به مراجعه به رون پزشک کرده انم به نظر نیازمند درمان بوده اند. از ما گفتن بود. موفق باشید
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar202 نمایش پست ها
    ممنون از پاسخی که دادید من دو ماه هفته ای یک جلسه دارم میرم مشاوره. انقدر مشکلاتم زیاده که وقتی میرم نمی دونم در مورد کدوم صحبت کنم. مشاور فعلا کتاب درمانگاه احساسات بهم معرفی کرده که بخونم و تمرین هاش انجام بدم. دوماه اصلا شاد نیستم. تو خونم دلم میخاد برم سرکار. سرکارم دلم می خواد برم خونه. دلم نمیخاد با هیشکی حرف بزنم. همش اعصابم خورده. دلم میخاد یه کاری برای زندگیم بکنم ولی نمی دونم چکار کنم که پاش وایسم و بعد از دو هفته ولش نکنم
    کتاب خواندن خوبه ولی مشکل شما و دوستان مشابه شما رو حل نمی کنه. همانطور که وقتی جسم تون مریض میشه باید دارو مصرف کنید تا بهبود پیدا کنید زخم های روحی هم نیاز به دارو دارند. مسائل رو با هم اشتباه نکنید. کتاب به شما آگاهی و دانش میده چطور زندگی کنید ولی دردتون رو معالجه نمی کنه. البته بعضی وقت ها بدن یا روح آنقدر قوی هستند که بدون دارو خودشون رو درمان می کنند. ولی در بسیاری موارد که زخم بطور طبیعی قابل درمان نیست یا مزمن شده نیاز به درمان داروئی و غیره است. مورد شما و دوستان دیگری که در بعضی پست ها براشون توصیه به مراجعه به رون پزشک کرده انم به نظر نیازمند درمان بوده اند. از ما گفتن بود. موفق باشید
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar202 نمایش پست ها
    ممنون از پاسخی که دادید من دو ماه هفته ای یک جلسه دارم میرم مشاوره. انقدر مشکلاتم زیاده که وقتی میرم نمی دونم در مورد کدوم صحبت کنم. مشاور فعلا کتاب درمانگاه احساسات بهم معرفی کرده که بخونم و تمرین هاش انجام بدم.
    دوماه اصلا شاد نیستم. تو خونم دلم میخاد برم سرکار. سرکارم دلم می خواد برم خونه. دلم نمیخاد با هیشکی حرف بزنم. همش اعصابم خورده. دلم میخاد یه کاری برای زندگیم بکنم ولی نمی دونم چکار کنم که پاش وایسم و بعد از دو هفته ولش نکنم
    کتاب خواندن خوبه ولی مشکل شما و دوستان مشابه شما رو حل نمی کنه. همانطور که وقتی جسم تون مریض میشه باید دارو مصرف کنید تا بهبود پیدا کنید زخم های روحی هم نیاز به درمان دارند.
    مسائل رو با هم اشتباه نکنید. کتاب به شما آگاهی و دانش میده چطور زندگی کنید ولی بیماری تان رو معالجه نمی کنه. البته بعضی وقت ها بدن یا روح آنقدر قوی هستند که بدون دارو خودشون رو درمان می کنند. ولی در بسیاری موارد که زخم بطور طبیعی قابل درمان نیست یا مزمن شده نیاز به درمان داروئی و غیره است. مورد شما و دوستان دیگری که در بعضی پست ها براشون توصیه به مراجعه به روان پزشک کرده انم به نظر نیازمند درمان بوده اند.

    از ما گفتن بود.
    موفق باشید

  8. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    sahar202 (دوشنبه 03 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از راهنمایی شما سپاسگذارم. احساس می کنم مشاور هیچ کاری نکرد فقط من هر جلسه میرم صحبت می کنم بدون اینکه راه حل بده.
    نمی دونم باید چکار کنم. کتاب می خونم. ویس گوش میدم حالم بهتر بشه خوب نمیشم. همش بغض و گریه دارم. چه قرصی باید بخورم؟ استرسم کمتر شده خیلی ولی فکر و خیال امانمو بریده.

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1396-6-31
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,324
    سطح
    20
    Points: 1,324, Level: 20
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    221

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سحرجان
    به نظر میرسه مشکل شما فراتر از چیزیه که برای سوال مطرح کردی. قطعا مشکلات پایه ای وجود دارن که تا این حد تو رو آشفته کردن و ثباتت رو گرفتن. برای همین نیاز به خیلی صحبت کردن و گفتن از خودت و شرایط زندگیت و اتفاقاتی که برات افتاده داره تا اصلا مشاور بفهمه موضوع چی هست. ولی خب نمیدونم حالا اگه چند جلسه ست داری میری و هیچ کاری نکرده فقط گفته فلان کتاب رو بخون به نظرم تجربه و علم کافی رو نداره . یه بار از یه فامیلمون که روانشناسی خونده بود در مورد وسواس فکریم راه حل خواستم، گفت کتاب وسواس فکری نوشته ی فلانی رو بخون! و در مورد وسواس مامانم پرسیدم گفت کتاب وسواس تمیزی نوشته ی فلان رو بخون! فهمیدم مسائل تخصصی رو باید از متخصصش پرسید. شاید مشاوری که رفتی در حد مسائل معمولی و رایج توانایی داره و بهتره روانشناس یا حتی روانپزشک مناسبتر و معتبرتری پیدا کنی
    البته دارو خوردن هم زیاد خوب نیست ولی خب اگه وضعت با فقط حرف زدن درست نشه میتونه کمک کننده باشه

  11. 2 کاربر از پست مفید nazaninIT تشکرکرده اند .

    sahar202 (دوشنبه 03 مهر 96), Ye_Doost (دوشنبه 03 مهر 96)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودم میدونم دقیقا مشکلاتم مربوط به چی هستش و ریشه اش کجاست به مشاور هم گفتم ولی راه درمانش رو نمی دونم تا به حال هم چندین مشاوره رفتم ولی همگی کتاب معرفی کردند و مدام می گند باید بریم به بچگی و این ها رو برطرف کنیم ولی با وجود چندین جلسه هیچ کار خاصی نمی کنند. من خودم یکم روی خودم کار می کنم حالم بهتر میشه و دیگه مشاور ول می کنم ولی هیچ وقت مشکلم ریشه ای درمان نمیشه

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید این مشکل من بر می گرده به دوران مدرسه دبستان راهنمایی و دبیرستان. من همیشه با خواهر بزرگترم بخاطر درس توسط مادرم، خواهرم و معلم های مدرسه مقایسه می شدم. همین مورد باعث اشتباهات تو زندگی من شد فکر می کردم با هر پسری که ازدواج کنم می فهمه من خنگم کسی خواستگاری من نمیاد. من اعتماد به نفسمو از دست دادم با اینکه الان موقعیت خیلی خوبی دارم از لحاظ تحصیلی، کاری و موقعیت اجتمانی. ولی همش بقیه رو نسبت به خودم برتر می بینم به خاطر همین به خودم و تصمیمات خودم اعتماد ندارم. هر کس تصمیمی برای زندگیش می گیره می گم این تصمیم بهتری هستش کاری که خودم می خواستم انجام بدم ول می کنم و میرم سراغ یه کار دیگه. من می دونم مشکلم بر می گرده به مقایسه ها و تهقیر خانوادم بخاطر اینکه درسم خیلی خوب نبوده ولی نمی دونم برای برطرف کردنش باید چکار کنم. من اعتماد به نفس ندارم با کسی حرف نمی زنم چون می ترسم اگر حرف بزنم به من بگند تو خنگی.

  14. کاربر روبرو از پست مفید sahar202 تشکرکرده است .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز یه فرصت و بازه زمانی مشخصی برای استراحت و فک کردن به خودت بده..

    وقتی میخوای دست به کاری بزنی قبل از شروع و هجوم بردن به سمتش کمی راجبش فک کن ..از کسائی که تو اون کار یا رشته هستن پرس و جو کن.. تحقیق کن و بعد ببین اگه بدردت میخوره برو سمتش..

    شما تو ذهنتون پرونده های زیادی رو باز کردین و چون همشون نیمه تموم موندن براتون تولید اضطراب میکنه..

    مثلا امروز بشینین یکی یکی کلاسهائی رو که رفتین و بعدا متوجه شدین اصلا بدردتون نمیخوره رو رو کاغذ بنویسین و جلوش بنویسین که مختومه شد..

    همینطور ادامه بدین و بنویسین و پرونده هائی رو که نمیدونین ببندین یا باز بذارینو پشت صفحه بنویسید و راجبش از فردا تحقیق کنین..

    پارت دوم راهنمائی در مورد خنگ بودن ..

    نمیدونم مجموعه دورهمی مهران مدیری رو دیدین یا نه ..اون قسمتی که میگفت من تو تشخیص جهت و سمت مشکل جدی دارم و حتی راه خونمونو بعضی موقعها گم میکنم..

    حالا ایشون با این همه کارنامه درخشان و هوش بالائی که دارن همچین مشکل بزرگی دارن ..و چلوی این همه بیننده اعتراف میکنن. و هیچ اتفاقی نمیفته ..

    ولی شما بخاطر ترس از اینکه بهتون خنگ بگن خودتونو از هر چیزی محروم میکنین ..

    اگه میخواین واقعا مشکلتون حل بشه یه هدف و مسیری رو برا خودتون بکشین و در راستای اون حرکت کنین.. اینجوری هدفتون نمیذاره سمت کارهای بیهوده کشیده بشین..

    اگه هدف بزرگی تو ذهن ندارید از هدفهای کوچیک شروع کنین .. تا کم کم عادتون بشه و از این شاخه به اون شاخه پریدن خلاص بشین..

    من مطمئنم شما خیلی هوش بالائی دارین فقط ترس الکی ذهنتونو فیلتر کرده ..

    هیچ کس به شما خنگ نمیگه مگر اینکه خودتون بهش القا کنین ..چون هیش کس انیشتین نیست و همه ادمها مثله خودتون هستن..

  16. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), میس بیوتی (جمعه 07 مهر 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اختاپوس وسواس فکری- عملی (اختلال وسواس اجباری)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 فروردین 95, 08:31
  2. وسواس من به قد و ظاهر همسرم (2)
    توسط جوادیان در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 64
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 02:31
  3. وسواس ظاهری دارم ، زندگیم داره تباه میشه
    توسط omidsss در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 دی 93, 21:36
  4. وسواس فکری دارم
    توسط Milad1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 92, 11:08
  5. وسواس روانیم کرده
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 خرداد 92, 17:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.