سلام به همه عاشق ها
یه دوری عاشقانه به جای یه خاطره عاشقانه!
چندروزپیش به اصراروخواهش همسرم راضی شدم به همراه پدرومادرم یه سفردوروزه برم؛یادم نمیادکه آخرین بارکی ازش دورشدم!
خلاصه اینکه فرصت خوبی بودواسه دلتنگی!موقع خداحافظی یه جورخاصی بودم توی راه هم به همسرم زنگ زدم وگفتم پشیمونم که رفتم دلم واست تنگ شده!اون هم گفت حالا من اصرارکردم توچرارفتی؟
منم گفتم نمیدونم!
خلاصه اون دوروزکلی دلم واسش تنگ شدووقتی برگشتم اون هم بهم گفت که دلش تنگ شده،بعدبهم گفت دیگه اگه بهت اصرارکردم تومقاومت کن ونرو
خب چکاریه اصلا اصرارنکن!!!
اماخوب شدوبعدازمدتهایه حس وحال بهتری اومدسراغمون
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر...
علاقه مندی ها (Bookmarks)