به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 50 از 57 نخستنخست ... 102030404142434445464748495051525354555657 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 491 تا 500 , از مجموع 561
  1. #491
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    یه مدتی بود حس وحال یکنواختی اومده بود به سراغم.

    از شرایط هم دلگیر و ناراضی.

    زندگی جریان داشت مثل همیشه.

    دیدم نمی شه.

    گفتم چی کار کنم ، گفت خوب حرف بزن. ما هم دم دستی تر از همسر مهربان گیر نیاوردیم و از طریق پیام ابراز ناراحتی کردیم که بله احوالاتمون خوب ونیست و انرژی کم آوردیم.

    در این شرایط همسر مهربان بنده تازه یادشون می یفته که ایشون هم حالشون خوب نیست و جاهامون همیشه عوض می شه به جا اینکه نوازش بگیرم تازه باید نوازش هم بدم .

    این بار بر خلاف همیشه نوازش ندادم ، فقط سکوت کردم .

    آخر سر پیام دادم ای کاش مثل اکثر اوقات چیزی نمی گفتم و با یه خورده گریه تو خودی سر و ته ماجرا را تمام می کردم.

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    سکوت و گذر زمان
    .
    .
    .
    .
    همسرمهربان : ان مع العسر یسری ....می فهمم روی هر دوتامون فشار هست.

    .
    .
    .
    سکوت
    .
    .
    .
    همسر مهربان آمدند منزل .
    .
    .
    لبخند های گاه و بیگاه زیر زیرکی همسر مهربان برای دلجویی
    .
    .
    سکوت من
    .
    .
    .
    گذر زمان
    .
    .
    .
    وبالاخره این سکوت با نوازش همسر مهربان شکست.

    این دفعه بر خلاف همیشه که ابراز ناراحتی می کردم و دست خالی بر می گشتم موفق شدم.

    از محبت خارها گل می شود ، زندگی رنگی رنگی می شود ، از یکنواختی در می آید . به به چه چیز خوبی است این محبت.

  2. 13 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 12 مهر 96), m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (شنبه 01 مهر 96), فرشته اردیبهشت (شنبه 01 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (شنبه 01 مهر 96), میس بیوتی (یکشنبه 02 مهر 96), میشل (جمعه 14 مهر 96), الهه زیبایی ها (شنبه 01 مهر 96), بارن (شنبه 01 مهر 96), شیدا. (شنبه 01 مهر 96), شمیم الزهرا (یکشنبه 02 مهر 96), صبا_2009 (شنبه 01 مهر 96)

  3. #492
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام بر عاشقان :)

    بعد ظهری بعد از یه پیاده وری خوابیده بودم و چنان به خواب عمیقی فرو رفته بودم که هیچ چیز جز محبت همسرم نمیتونست منو دوباره به بیداری برگردونه :)

    وسط خوابم مزه میوه شیرینی رو رو لباهام حس کردم و بیدار شدم همسرم میوه هارو به شکل باریک قاچ کرده بود تا من به حالت خاب الود راحتتر بخورم و خوابم بپره

    چند روز همین کار رو تکرار کرد روز بعد چای هم بود دو تا چایی با پولک های خوشمزه تو محل خوابم .

    ازونجایی که همیشه ایشون زودتر از من از خواب بیدار میشن جبران این کار برام سخت بود ولی چند باری قبل ایشون بیدار شدم و با دعوت به نوشیدن چایی بیدارش کردم.

    خداروشکر که کسی هست که دوست داشتنش باعث میشه زودتر و پر امیدتر از خواب بیدار بشیم.

    زندگی تون پرعشق

  4. 13 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (شنبه 01 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (یکشنبه 02 مهر 96), میس بیوتی (یکشنبه 02 مهر 96), میشل (جمعه 14 مهر 96), Yas_A (چهارشنبه 12 مهر 96), آنیتا123 (یکشنبه 02 مهر 96), الهه زیبایی ها (شنبه 01 مهر 96), بارن (یکشنبه 02 مهر 96), زن ایرانی (یکشنبه 02 مهر 96), شمیم الزهرا (یکشنبه 02 مهر 96), صبا_2009 (شنبه 01 مهر 96)

  5. #493
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام عزیزان
    ماه هاست خاطره ای اینجا ننوشتم، ممکنه عاشقانه هارو کمتر میبینم و یا کمتر شده و یا هر دوش!

    اما امروز یک خاطره عاشقانه برام رقم خورد
    برخی روزها همسرم ماشین نمیبرن و صبح تا عصر یکسره سر کارن و با تاکسی میرن
    اون روزا من با ماشینم میرم خونه مامانم تا کارای درسیمو انجام بدم و بچمو نگه دارن
    همیشه با کلی بار و کریر میرم و تازه باید کریر هم رو ماشین نصب کنم و خیلی سخته
    دیروز گفتم لطفا وقتی میری بیرون کریر هم با خودت بذار تو ماشین تا از بار من کمتر بشه
    قبلا وقتی اینو میگفتم کریرو فقط میذاشت و نصبش نمیکرد
    اما امروز برای اولین بار دیدم کریرو خیلی خوب نصب کرده و خیلی خوشحال شدم که به فکر راحتی من بوده
    منم براش یک پیام عاشقانه و تشکر فرستادم تا جبران کرده باشم

  6. 10 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 12 مهر 96), m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (پنجشنبه 13 مهر 96), فرشته اردیبهشت (جمعه 14 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 13 مهر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 12 مهر 96), میشل (جمعه 14 مهر 96), Yas_A (چهارشنبه 12 مهر 96), بارن (چهارشنبه 12 مهر 96)

  7. #494
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 07:50]
    تاریخ عضویت
    1396-7-05
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    335
    سطح
    6
    Points: 335, Level: 6
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم گاهی عاشقانه ها رو کمرنگ میبینم
    اما نمیشه گفت که نیست...
    زندگیه دیگه... به قول معروف یه روزایی آدم میخواد خودشم برداره ببره بندازه دور
    ولی همینا باعث میشه که روزای خوب برای آدم عادی نشن و لذتبخش تر باشن...
    منم دیروز همسرم حالت سرماخوردگی داشت
    براش سوپ و شلغم درست کردم و همه ش بهش رسیدم
    صبح که بیدار شدم دیدم برام صبحونه گذاشته ناهارم رو هم کشیده توی ظرف غذام یه نوت هم گذاشته «مرسی به خاطر دیشب... مرسی به خاطر خوبی هات»
    خدا رو شکر که همسری دارم که محبتهامو میبینه
    شکر

  8. 9 کاربر از پست مفید Yas_A تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (پنجشنبه 13 مهر 96), فرشته اردیبهشت (جمعه 14 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 13 مهر 96), میس بیوتی (پنجشنبه 13 مهر 96), میشل (جمعه 14 مهر 96), شمیم الزهرا (پنجشنبه 13 مهر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 12 مهر 96)

  9. #495
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام به همه عاشق ها
    یه دوری عاشقانه به جای یه خاطره عاشقانه!
    چندروزپیش به اصراروخواهش همسرم راضی شدم به همراه پدرومادرم یه سفردوروزه برم؛یادم نمیادکه آخرین بارکی ازش دورشدم!
    خلاصه اینکه فرصت خوبی بودواسه دلتنگی!موقع خداحافظی یه جورخاصی بودم توی راه هم به همسرم زنگ زدم وگفتم پشیمونم که رفتم دلم واست تنگ شده!اون هم گفت حالا من اصرارکردم توچرارفتی؟
    منم گفتم نمیدونم!
    خلاصه اون دوروزکلی دلم واسش تنگ شدووقتی برگشتم اون هم بهم گفت که دلش تنگ شده،بعدبهم گفت دیگه اگه بهت اصرارکردم تومقاومت کن ونرو
    خب چکاریه اصلا اصرارنکن!!!
    اماخوب شدوبعدازمدتهایه حس وحال بهتری اومدسراغمون
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  10. 10 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), فکور (پنجشنبه 13 مهر 96), فرشته اردیبهشت (جمعه 14 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 13 مهر 96), میشل (جمعه 14 مهر 96), الهه زیبایی ها (جمعه 14 مهر 96), بارن (شنبه 15 مهر 96), شمیم الزهرا (چهارشنبه 19 مهر 96), صبا_2009 (پنجشنبه 13 مهر 96)

  11. #496
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    بعضی وقت ها که از خودم غافل میشم میبینم باز دارم اقتدار همسرم رو زیر سوال میبرم با مخالفت با تصمیم گیری مستقیم یا هرگونه رفتار نادرست دیگه ای...
    امروز خودم رو پاک سازی کرده بودم تا درست رفتار کنم و واقعا هم لازمه در هر زمینه که خودمون روریکاوری کنیم

    بهم زنگ زد همینطوری باز حرف از زندگی تو شهر دیگه شد معمولا اگر حواسم نباشه میگم نه من نمیتونم اونجا رو دوست ندارم و...

    باز گفت فرشته اگه فلان کار راست و ریس بشه باید بیایی اینجا زندگی کنیم

    منم گفتم من پیش تو پاشم هرجا میبری ببر ساکت شد یجور ذوق زدگی بود

    ادامه دادم عزیزم من همسری دارم با درایت تمام که تصمیم نهایی رو خودش میگیره و میدونم که خوب صلاح رو تشخیص میده من هم تحت فرمان رییسم هستم و با جون و دل میپذیرم

    همسرم تو پوست خودش نمیگنجیدمیخندید و قربون صدقه می رفت گفت بخدا شرمندم کردی این چه حرفیه هرجا تو بخوایی همون میشه ...

    حالا از صبح تا حالا هی پیام دلتنگی و عاشقانه میفرسته اخرشم همین الان فرستاد دیگه میخوام راه بیفتم بیام پیشت گفتم نه قراره یه هفته دیگه بمونی عزیزم صبر کن

    ....

    دوری خیلی سخته اگه پیش همسراتون هستین قدرش رو بدونین و از حضور هم لذت ببرین
    من تو این دوری ها خوب میفهمم که وقتایی که کنار همیم چقدر سر چیزای الکی بحث میکنیم

    و این ها بخاطر نزدیک بودن به هم وغافل شدن هست که وقتی طرف به هر دلیلی از دستمون بره میفهمیم چه لحظاتی رو بی خودی حیف و میل کردیم
    ومیفهمیم که فرصت زندگی خیلی محدوده اگرلحظاتش رو پر از شادی نکنیم ...

    ای خدا کمکم کن غافل نشم ...
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : جمعه 21 مهر 96 در ساعت 23:24

  12. 8 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 21 مهر 96), m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (جمعه 21 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), میس بیوتی (شنبه 22 مهر 96), ملودی 94 (شنبه 22 مهر 96), آزرم (شنبه 22 مهر 96), زن ایرانی (شنبه 22 مهر 96)

  13. #497
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوستان عزیز
    این همه از خاطرات خوب زندگی مشترک تون مینویسید نمیگید شاید افراد مجردی هم هستن که اونا هم دل دارن و مثل شما اگه به عشق شون رسیده بودن الان میتونستن از خاطرات خوب زندگیشون بنویسن و شاید دلشون با خوندن این نوشته ها بگیره
    نمیخاستم این و بنویسم فکر کردم شاید ناراحت بشید
    فقط اینکه واسه این افراد هم دعا کنید
    امیدوارم زندگیتون همیشه با خنده و آرامش همراه باشه
    ممنون

  14. 3 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    Quality (شنبه 22 مهر 96), فرشته اردیبهشت (شنبه 22 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  15. #498
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    آقای jm.armin

    همه ما متاهل ها هم زمانی مجرد بودیم و تمام این تنهایی ها و از ته دل خواستن ها رو تجربه کردیم ... برای شما برادر عزیز هم دعا می کنیم که إن شاءاللّه به یاری خداوند به زودی زود نیمه گمشده تون رو پیدا کنید و زوج بشید و از حس و حال قشنگ زندگی مشترکتون اینجا برامون بنویسید ...

    ولی اینو بدونید که زندگی مشترک چندان آسان هم نیست ... امیدوارم همه ما مهارت های زن بودن و مرد بودن رو یاد بگیریم تا بتونیم از این موهبت الهی (ازدواج و تشکیل خانواده) بهترین استفاده رو در جهت حفظ آرامش روانی خود و همسرانمون ببریم ..

    من هم امشب خیلی دلتنگ بودم ولی همسرم خیلی پیام های عاشقانه برام فرستاد که درکت می کنم و دوستت دارم و بهم اعتماد کن تا شرایط رو درست کنم (بعد از مدتی اختلافات جدی و دوری و جدایی) ...

    باید بگم بخش عمده ای از حل مشکلات زندگی مو مدیون این وب سایتم... و در حال ساختن و یادگیری ...

    امیدوارم همه شیرینی آرامش زندگی مشترک رو تجربه کنن ...

    آمین
    ویرایش توسط ملودی 94 : شنبه 22 مهر 96 در ساعت 01:04

  16. 7 کاربر از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 22 مهر 96), paiize (یکشنبه 23 مهر 96), فرشته اردیبهشت (شنبه 22 مهر 96), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), میس بیوتی (شنبه 22 مهر 96), میشل (شنبه 22 مهر 96), آنیتا123 (شنبه 22 مهر 96)

  17. #499
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    فرشته جان به نظرت این جمله:

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    نه من نمیتونم اونجا رو دوست ندارم و...
    آزاردهنده تر از این جمله:

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    نه قراره یه هفته دیگه بمونی عزیزم صبر کن
    بوده؟

    شاید اصلا اینجوری که اینجا نوشتی بیان نکرده باشی. ولی حتی اگرم اینطور بوده باشه، این هشدار رو از من قبول کن عزیزم. زندگی تو در خطره. اینجا نمونه های خیلی زیادی از این نوع ترکیب زن و مرد رو داشتیم. این بین من فقط بی نهایت و دل و (شاید) بالهای صداقت رو سراغ دارم که تونستن این مشکل رو واقعا حل کنن. اینها هم دو نفرشون تحت مشاوره ی حضوری مدیر همدردی بودن یک نفرشون هم با دست گیری و تمرکز فرشته مهربان به نتیجه رسید. در مقابل الان می تونم حداقل ده مورد از زندگی های داغون و شکست خورده رو نام ببرم. پس این مسئله ی آسونی نیست. سخته. انتظار نمی ره به این راحتی بتونی از آینده ای که در انتظارته اجتناب کنی. باید خیلی بیشتر از اینها مایه بگذاری.

    تو قدرت های حقیقی همسرت رو ادراک نمی کنی. این مشکل نه با دقت در جمله بندی (و خصوصا گفتن دروغ هایی مثل اینکه من عقل تو رو بیشتر از عقل خودم قبول دارم) حل می شه، و نه با پایین آوردن خودت و کتمان توانایی هات.

    این سیگنال های ضد و نقیضی که می فرستی، یکبار می بریش هفت طبقه ی آسمون یکبار می کوبیش هفت طبقه ی زمین، نه تنها کار رو درست تر نمی کنه، بلکه خراب تر می کنه. اگه به تدریج و پله پله یاد بگیری و تغییر نگرش بدی، نه همسرت گیج و بی اعتماد می شه، نه ارزش ها لوث می شن.

    دو تا مورد به ذهنم می رسه. هرچند این تاپیک جاش نیست، ولی چون پستت عمومیه و تشکر پاییزه هم پایینشه، من هم همینجا می نویسم.

    1:: اقتدار به معنی توانمند بودن در همه ی زمینه ها نیست. یک مرد رو باید شناخت، تار و پودش رو لمس کرد، حس کرد. و قدرت حقیقی ای که درش نهفته هست رو ادراک کرد.

    اون چیزیه که در یک مرد با هر سطح توانمندی ای وجود داره. متوجه منظورم هستی؟ "مرد" رو باید لمس کرد. جنسش رو باید فهمید. چیزی در خودِ مرد بودنش وجود داره. اگه اون چیزی که حتی خودش هم بهش آگاه نیست رو بفهمی، کلمات خود به خود درست می شن. مهم تر اینکه حتی بدون هیچ کلمه ای همسرت رو به اوج می رسونی.

    اون زمانه که یک زن، در عین حالیکه می تونه هم فکر و حامی همسرش در تصمیم گیری های کلان زندگی باشه، اقتدارش رو هم تقویت می کنه.

    اینطور نیست که اگه یک زن اقتصاد دان با یک مرد شیمی دان ازدواج کنه، لازم باشه در تصمیم گیری های اقتصادی خودش رو به نادانی بزنه تا اقتدار همسرش حفظ بشه.

    2::زن ضعیف نیست، مرئوس نیست. زن لطیفه. لطافت بالاترین قدرت هاست. بخاطر اینه که تو قدرت ادراک اون رو بیشتر داری تا اون قدرت ادراک تو رو. تو بهتر می تونی به اون اشراف پیدا کنی تا اون به تو.

    هرجایی در این عالم مشکلی هست، اون مشکل در "حق" نیست. در "ناحق" ه. پس اگه مشکلی در زندگیت هست، بدون با کتمان حقایق زندگیت (توانایی های خودت و هرچیزی) نمی تونی اون مشکل رو حل کنی. این راه اشتباهه.

    اینم وصیت آخرم:

    زندگی آگاهانه، ارزشمندتر از زندگی عاشقانه ست. یه محبت حقیقی و صادقانه، با خیال راحت، ارزشمندتر از عشقه.

    اینها رو نوشتم در حالیکه خودم هم کم خراب کاری نمی کنم.... حتی مواردی که اینجا خطاب به دیگران نوشتم و فکر می کردم انجام دادنشون ساده ست، بعضا در عمل عکسش رو انجام می دم و باعث تعجب خودم می شم.

    باید این قضیه ای که درپستت بهش اشاره کردی رو جدی گرفت. و بیشتر از اینها روش کار کرد.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  18. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), نیلوفر:-) (شنبه 22 مهر 96)

  19. #500
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    با عرض معذرت از دوستان که اینجا جواب میدم.

    میشل جان راستش من نمیتونم از دید تو به زندگی کنم
    این تاپیک تاپیک عاشقانه است جایی که به دور از دو دوتا از زندگیت لذت میبری و این صحنه ها تو زندگی خصوصی خیلی زیاده که ما فقط بعضی هاشو مینویسیم .

    و البته جاهایی که قراره به صورت منطقی حل بشه تو یه تاپیک دیگه به صورت مساله مطرح میشه و دوستان کمک می کنند که من اینجا مساله ای مطرح نکردم!!!


    شاید اصلا اینجوری که اینجا نوشتی بیان نکرده باشی.
    اصلا موضوع پست من این نبوده که بیام دقیق کلماتم رو اینجا بنویسم و توضیح بدم الان.

    موضوع پست جملاتی بود که من بهش گفتم در مورد محل زندگی مون ... همسر من وقتی ازم دور میشه و وقتی تو تنگنای پایان نامه اش قرار میگیره و وقتی حالش گرفته میشه به من زنگ میزنه و من دیدم که نگران هست که چی میشه چی نمیشه گفتم عزیزم نگرانی نداره من نظرم رو بهت گفتم ولی من انقدر قبولت دارم که میدونم تصمیم درستی میگیری و من تابع تصمیمت هستم وجالبه که بدونی این اصلا به معنی مریوس بودن من نیست
    وقتی من به همسرم میگم رییس دقیقا اون من رو ملکه خودش می کنه نه اینکه بزنه به سرم بگه من رییس توام

    در واقع این ها رعایت ادب در کلام و رد و بدل کردن عشق از لابلای کلمات به همسر هست
    و در عمل هم من لذت میبرم زیر سایه شوهرم باشم ...

    و درمورد اون جمله همسرم گفت به نظرت امشب پاشم بیام منم گفتم مگه قرار نبود اخر هفته بیایی عجله نکن ...
    این همه فلسفه بافی نداره

    تو قدرت های حقیقی همسرت رو ادراک نمی کنی. این مشکل نه با دقت در جمله بندی (و خصوصا گفتن دروغ هایی مثل اینکه من عقل تو رو بیشتر از عقل خودم قبول دارم) حل می شه، و نه با پایین آوردن خودت و کتمان توانایی هات
    عزیزم از کجا فهمیدی که من قدرت حقیقی همسرم رو درک نمیکنم؟
    ببخشین این حرف هایی که من بهش زدم دروغ نبوده یعنی انقدر برای رابطمون ارزش قایل هستم و انقدر توانایی اش رو دارم که با دروغ اصلاحش نکنم
    و نمیدونم کجا خودم رو پایین اوردم؟

    زندگی آگاهانه، ارزشمندتر از زندگی عاشقانه ست. یه محبت حقیقی و صادقانه، با خیال راحت، ارزشمندتر از عشقه.
    زندگی از اول تا اخرش برای من عشقه و بس ...

    مگر بدون اگاهی میشه عاشق بود؟

    و فکر نکن که این حرف های عاشقانه پشتش اگاهی نیست

    میشل جان به نظرت کی میتونه به این راحتی قضاوت کنه که شما تو این پست به صورت غیر مستقیم کردی؟

    وصیت میکنم که به این راحتی در مورد دیگران قضاوت کنی

    محبت حقیقی و خالصانه بهتر از عشق هست؟ سعی کن این ها رو وارد عمل کنی گفتن کلمات خیلی راحت تره
    در واقع داستان همون نظریه پرداز هست که میگه قبل ازین که بچه دار بشم هفت تا نطریه داشتم ولی الان هفت تا بچه دارم و هیچ نظریه ای ندارم :)

    میشل عزیزم پیشنهاد میکنم از این زندگی قراردادیت کمی کوتاه بیایی یه انعطافی به ذهنت بدی فکر میکنم اینجوری خیلی ازاردهنده و سخت باشه .
    البته تو تصویر ذهنی کلی حرف داشتم برات بزنم ولی به دلایلی ننوشتم چون میدونستم ما شباهتی بهم نداریم و حرف هام رو درک نخواهی کرد

    و البته درمورد دسته بندی ای که کردی درمورد بی نهایت و بال های صداقت و...

    باید بگم که نمیشه یک انسان رو در قالب های ذهنمون بگنجونیم چه برسه ترکیبی از رابطه دو نفر باهم را .

    من و تو خیلی متفاوتیم برای همین خوب نمیتونم حرفم رو بهت بزنم
    یکی از فرقامون اینه که تو هرروز به گل هات اب میدی تا تمرین احساس مسولیت و مراقبت کنی
    ولی من به گل هام اب میدم چون وقتی میبینمشون از درون به وجد میام و عاشقشون هستم .


    سلام دوستان عزیز
    این همه از خاطرات خوب زندگی مشترک تون مینویسید نمیگید شاید افراد مجردی هم هستن که اونا هم دل دارن و مثل شما اگه به عشق شون رسیده بودن الان میتونستن از خاطرات خوب زندگیشون بنویسن و شاید دلشون با خوندن این نوشته ها بگیره
    نمیخاستم این و بنویسم فکر کردم شاید ناراحت بشید
    فقط اینکه واسه این افراد هم دعا کنید
    امیدوارم زندگیتون همیشه با خنده و آرامش همراه باشه
    ممنون
    سلام اقای ارمین عزیز
    من هم مجرد بودم
    و همین تاپیک بود اون موقع هم این تاپیک رو دوست داشتم
    پروسه ازدواج من خیلی خیلی سخت بود و من واقعا بعضا تصمیم میگرفتم ازدواج نکنم ولی هر از گاهی که این تاپیک رو میخوندم باز گوشه ای از زیبایی های ازدواج رو می دیدم و راغب میشدم که ادامه بدم .
    و البته بعضی وقتا که دمیدن تو تنور احساسات به صلاح نبود اصلا وارد این تاپیک نمیشدم .

    فکر میکنم خوندن تاپیک ها و وارد شدن بهشون با انتخاب خودمون صورت میگیره و اجباری به خوندنشون نیست .


    این همه واکنش به خاطرات خوش؟
    من که از خوندن زیبایی های زندگی دیگران لذت میبرم.
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : شنبه 22 مهر 96 در ساعت 13:39

  20. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 22 مهر 96), میس بیوتی (شنبه 22 مهر 96)


 
صفحه 50 از 57 نخستنخست ... 102030404142434445464748495051525354555657 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.