به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array

    دیگه شوهرمو دوست ندارم

    سلام
    حال من اصلا خوب نیست اصلا اززندگیم راضی نیستم مخصوصا ازشوهرم ورابطه ام باهاش .به شدت ازچشمم افتاده مثل سیب زمینی میمونه انگارهیچی حالیش نیست هیچی نمیفهمه الان چندماهه دارم بهش میگم من ازرابطه جنسی مون راضی نیستم نسبت بهت سرد شدم مثل قبل دوستت ندارم فقط میشنوه انگاربراش مهم نیست اصلا
    فقط صبح تاشب میره سرکار.درطول شبانه روز فقط 2ساعت همدیگرو میبینیم فقط مغازه اش وکاسبی وچک براش مهمه .صبحهاکه میره من ودخترم خوابیم شب ساعت 10میاد تا12که بیداریم همدیگرو میبینیم جمعه هاهم از9صبح میره تا6-7عصر

    امشب داشتم فکرمیکردم خیلی وقته دیگه تو خونه آرایش نکردم لباس قشنگ نپوشیدم
    خیلی وقته دیگه غذارو تزیین نکردم برنجو آبکش نکردم وتودیس نکشیدم
    منی که 4سال تمام این کارهارو میکردم ولی شوهرم اونقدرنفهمه وغرق درکارش شده که اصلا متوجه این چیزا نشده تاحالا نگفته چراآرایش نمیکنی مثل قبلا چراسفره نمیندازی مثل قبل انگار هیچی حالیش نیستی هیچی به حالش فرق نداره آراسته باشم یاشلخته سفره رنگین باشه یاساده
    من کسی بودم که شب جمعه ها دونوع غذا درست میکردم دسر درست میکردم شمع روشن میکردم سرمیزغذا یه سورپرایز داشتم تورابطه براش لباس خواب میپوشیدم الان2ساله این کارهارو نکردم وشوهرم نفهمیده واعتراضی ام نکرده

    دیگه دوسش ندارم به شدت ازش خشمگین هستم دوست دارم ولش کنم برم خونه پدرم بلکه به خودش بیاد
    دوروز پیش بهش گفتم من ازرابطه جنسی مون خیلی ناراضی ام خیلی چیزا تواین رابطه نیست یه مدته علاقمندشدم به فیلمهای سکسی وگاهی نگاه میکنم گفتم حتما غیرتی میشه به خودش میاد ولی اصلا

    تنهااعتراضش این مدت این بوده که من همه توجهم شده بچه وغذا خوردنش واینکه گوشی زیاددستم هست وچرا صبحها پانمیشم براش صبحونه درست کنم؟
    قبلا خودم 50تاسوال مختلف براش مینوشتم وازش سوال میکردم چی ازم میخواد ولی الان اونقدرازش سرد شدم که میدونم چی میخوادولی حاضرنیستم انجامش بدم حتی صبحها اگه بیدارباشم دوست ندارم بلند بشم وبراش صبحونه درست کنم


    به شدت حس میکنم که نمیخوامش دوسش ندارم اونقدر حرف تودلم جمع شده که دارم میترکم دوست دارم بایه مشاورحرف بزنم وهمه چیو بهش بگم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    خیلی وقته پیام محبت آمیزوعاشقانه برای هم نفرستادیم شاید یک سال بیشترباشه
    قبلا چقدر برای تولدش سالگرد عقد یاعروسیمون اشتیاق داشتم برنامه میریختم دنبال کادو بودم براش ولی الان کاملا بی تفاوت وسردشدم اصلا مهم نیست برام تولدش نزدیکه
    هرچندکه همیشه براش کادو میگرفتم یاسورپرایزش میکردم خیلی سرد برخوردمیکرد ویه تشکر خشک خالی میکرد حتی دومرتبه که مهمونم دعوت کرده بودم خیلی سرد برخورد کرد جوری که انگاربیشتر ناراحت شد تاخوشحال حتی بهم گفت من اصلا خوشحال نشدم که مهمون دعوت کرده بودی
    نمیدونم چرا اینطوری شدم؟آیا احساسات سرد الانم نتیجه اون رفتارهاییه که قبلا باهام کرده یا اینکه بچه دارشدن ودغذعه هاش منو اینطوری کرده
    حالم اصلا خوب نیست شدیدا بهم ریخته ام

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ناراحت نشیا ، منم جای همسرت بودم سعی میکردم بیشتر وقتمو سر کارم بگذرونم ، وقتی هیچ انگیزه و امید و دلخوشی تو خونه نداشته باشم.
    اینو هم فراموش نکن که همین کار و تلاش همسرت نباشه پس خرج خانواده از کجا میاد.
    مشکل خودت هم دلیل اصلیش به نظرم بی انگیزگی و بی هدفی هست.
    چرا خیال میکنی همسرت این چیزا رو نمیفهمه ، چون به روی خودش نمیاره ، دلیلی بر نفهمیدنش نیست.
    اعتراضش هم نسبت به اینکه همه توجهت شده بچه و موبایل کاملا به جا هست به نظرم.
    البته به تو هم صد درصد حق میدم که تو ذوقت خورده باشه و نخوای خیلی کارارو انجام بدی ولی باید یاد بگیری که خیلی کارارو واسه دل خودت اول انجامش بدی ، لباس خوب و ارایش و تزئین غذا که همش نباید واسه همسر و مهمونی باشه ، یه بار برای دل خودت این کارارو بکن ببین چه حالی میده ، کلی روحیه ادم عوض میشه.
    احساس میکنم شاید زیاد و پشت سر هم به شوهرت محبت کردی و بهش فرصت ندادی که اونم جواب محبتت رو بده واسه همینم الان خودت کم اوردی.
    یا در مورد سورپرایز کردنش که مهمون دعوت کردی و ناراحت شد ، هرچی فکر میکنم هیچ دلیلی برای ناراحتی پیدا نمیکنم جز اینکه ادم حس شرمندگی پیدا کنه از محبت زیادِ طرف مقابل وگرنه ادم باید خیلی هم خوشحال باشه یا شایدم زیاد اهل مهمونی و جمع نبود که ناراحت شد.
    فایل صوتی "کلید مرد - دکتر حبشی" رو دانلود کن و گوش بده ، زیاد وقتتو نمیگیره در عوضش چیزای خیلی خوبی دستگیرت میشه.
    حتی منی که مجردم گوش دادم و خیلی تصورم نسبت به مردها عوض شد.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    Ye_Doost (پنجشنبه 30 شهریور 96)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Happy.girl.69 نمایش پست ها
    ناراحت نشیا ، منم جای همسرت بودم سعی میکردم بیشتر وقتمو سر کارم بگذرونم ، وقتی هیچ انگیزه و امید و دلخوشی تو خونه نداشته باشم.
    اینو هم فراموش نکن که همین کار و تلاش همسرت نباشه پس خرج خانواده از کجا میاد.
    مشکل خودت هم دلیل اصلیش به نظرم بی انگیزگی و بی هدفی هست.
    چرا خیال میکنی همسرت این چیزا رو نمیفهمه ، چون به روی خودش نمیاره ، دلیلی بر نفهمیدنش نیست.
    اعتراضش هم نسبت به اینکه همه توجهت شده بچه و موبایل کاملا به جا هست به نظرم.
    البته به تو هم صد درصد حق میدم که تو ذوقت خورده باشه و نخوای خیلی کارارو انجام بدی ولی باید یاد بگیری که خیلی کارارو واسه دل خودت اول انجامش بدی ، لباس خوب و ارایش و تزئین غذا که همش نباید واسه همسر و مهمونی باشه ، یه بار برای دل خودت این کارارو بکن ببین چه حالی میده ، کلی روحیه ادم عوض میشه.
    احساس میکنم شاید زیاد و پشت سر هم به شوهرت محبت کردی و بهش فرصت ندادی که اونم جواب محبتت رو بده واسه همینم الان خودت کم اوردی.
    یا در مورد سورپرایز کردنش که مهمون دعوت کردی و ناراحت شد ، هرچی فکر میکنم هیچ دلیلی برای ناراحتی پیدا نمیکنم جز اینکه ادم حس شرمندگی پیدا کنه از محبت زیادِ طرف مقابل وگرنه ادم باید خیلی هم خوشحال باشه یا شایدم زیاد اهل مهمونی و جمع نبود که ناراحت شد.
    فایل صوتی "کلید مرد - دکتر حبشی" رو دانلود کن و گوش بده ، زیاد وقتتو نمیگیره در عوضش چیزای خیلی خوبی دستگیرت میشه.
    حتی منی که مجردم گوش دادم و خیلی تصورم نسبت به مردها عوض شد.
    مطمئنی که پست منو درست خوندی؟
    این منم که ناراضی ام منم که دلخوشی ندارم منم که چتدسال تلاش کردم برای زندگیم ولی شوهرم نفهمید رو چه حسابی میگی حق داره چون دل خوشی نداره؟
    من دل خوشی ندارم که زایمان کردم حتی پول نداشت یه هدیه کوچیک برام بگیره رفتم بیمارستان دولتی ولی یه تشکر ازم نکرد وقتی بهش میگم تازه باپررویی طلبکاره که میرفتی بیمارستان دولتی مگه من گفتم نرو
    خب مرتیکه خر تو داشتی ومن نرفتم؟
    دوماه پیش رفتیم مسافرت اصلا خوش نگذشت بهش گفتم دیگه باهات مسافرت نمیام مگه وقتی که داشته باشی بریم هتل نه اینکه تومسافرتم من همش پای گازوظرفشویی باشم هیچی نفهمم
    برمیگرده میگه بابات مگه مامانتو هتل میبرده چقدرپرتوقعی
    یعنی اونجایی که باهاش راه اومدم ودرکش کردم عوض تشکر طلبکاره که خودت بیمارستان خوب نخواستی اینجا که خواستمو میگم میشم پررو وپرتوقع

    دخترم ازدیشب موقع خواب تاالان هیچی نخورده فقط حرصم میده حالم ازاین زندگی بهم میخوره

    کلید مرد هم گوش کردم چندسال پیش چیزایی که اونجا گفته شد چه ربطی به مشکل الان من دازه؟
    تواین سایت هرکس میادازمشکلش میگه فقط بلدن بهش کلید مرد معرفی کنن

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاپرک جان

    کسی که صبح می ره سرکار ساعت 10 شب می آد و حتی جمعه ها هم کار می کنه، اما هنوز به قول خودت نمی تونه مسافرت شما را ببره هتل و زایمان بیمارستان دولتی می ری ... فکر می کنی با این همه زحمتی که برای رفاه خانواده اش می کشه حقشه اینطور باهاش برخورد بشه؟

    فکر می کنی تو دلش نمی گه شاپرک اصلا منو می بینه؟ به این همه تلاشم فکر و توجهی می کنه؟ یا فقط آزارم می ده که چرا پول هتل ندارم و پول بیمارستان خصوصی ندارم و ...

    به نظرت شوهرت هم مثل تو، خسته نیست؟

    چرا باشگاه نمی ری؟ تفریحات دوستانه و زنانه نداری؟ چرا برای خودت سرگرمی نداری؟
    چرا برای دخترت توی گروههای مادر و کودک (حقیقی) فعالیت نداری؟

    چرا اینقد خودت و شوهرت و این بچه را زجر می دی و اینقد عصبی و خشمگین و ناراضی هستی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 30 شهریور 96), Quality (یکشنبه 02 مهر 96), Ye_Doost (پنجشنبه 30 شهریور 96), صبا_2009 (پنجشنبه 30 شهریور 96)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    شادیت و غم و غصه ات بدجور گره خورده به همسرت.

    درسته بیشترین زمان و اشتراکات را با ایشون داشتی و خواهی داشت اما غیر از همسر آدم فاکتورهای دیگه ای هم توی زندگی هستند که می تونند موجب شادی و غم بشوند.

    اینقدر خودت را محصور نکن.

    از همسرت به عنوان یک منبع تامین انرژی و مایحتاجت در نهایت امکان استفاده ببر .

    بقیه نیازهایت رو خودت تامین کن و لذتش رو ببر.

    مراقب این خشم درونی ات باش.

    به خودت و نیازهات اهمیت بده البته از راه و روشش .

  9. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 02 مهر 96), mehdi.ma.mm (شنبه 01 مهر 96)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام

    میشه بفرمایید

    تو اون4 سال یا 2 سال پیش که فلان کارها رو میکردید واکنش ایشون چی بود؟

    از روز اول ایشون همینطوری بودن؟؟

    یا ایشون هم مثل شما تغییر رویه دادن؟؟

    ایا شما به خاطر بی توجهی ایشون....... بعد از این مدت .... یهو سرد شدید؟؟یا اتفاق خاصی افتاد؟

    و ی سوال دیگه

    جوابشو به خودتون هم بدید کافیه

    چقدر موقع عصبانیت مراقب ادبیات تون هستید مخصوصا جلوی همسرتون وقتی از خودش عصبانی هستید

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شاپرک جان

    کسی که صبح می ره سرکار ساعت 10 شب می آد و حتی جمعه ها هم کار می کنه، اما هنوز به قول خودت نمی تونه مسافرت شما را ببره هتل و زایمان بیمارستان دولتی می ری ... فکر می کنی با این همه زحمتی که برای رفاه خانواده اش می کشه حقشه اینطور باهاش برخورد بشه؟

    فکر می کنی تو دلش نمی گه شاپرک اصلا منو می بینه؟ به این همه تلاشم فکر و توجهی می کنه؟ یا فقط آزارم می ده که چرا پول هتل ندارم و پول بیمارستان خصوصی ندارم و ...

    به نظرت شوهرت هم مثل تو، خسته نیست؟

    چرا باشگاه نمی ری؟ تفریحات دوستانه و زنانه نداری؟ چرا برای خودت سرگرمی نداری؟
    چرا برای دخترت توی گروههای مادر و کودک (حقیقی) فعالیت نداری؟

    چرا اینقد خودت و شوهرت و این بچه را زجر می دی و اینقد عصبی و خشمگین و ناراضی هستی؟
    شیدا جان من برای کوچیکترین کاری که شوهرم میکنه ازش تشکرمیکنم کلا عادتمه نمیتونم اززحمات دیگران بیخیال بگذرم
    مثلا چندوقت پیش ازجایی رد میشدیم گفت این پارکینگو ببین پارسال تو گرما منومیومد ازروی ماشین های تصادفی دیفرانسیل بازمیکردم بابت هرکدوم 50تومن میگرفتم همونجا بهش گفتم پس چراتاحالا نگفته بودی دستشو گرفتم گفتم مرسی که اینقدربرای ماوزندگیمون زحمت میکشی
    واقعا مردزحمتکش ودست ودلبازیه ولی زبون نداره بلدنیست بازن چطور حرف بزنه یه ابرازعلاقه کنه غذامیخوره بگه خوشمزه بود من دست به نمکم خوبه هروقت خوش نمک بشه میگه ولی نشده بگه چقدرخوشمزه بود

    خیلی خسته ام حوصله هیچ دوست ودوره ای روندارم ازبعدازعیدتاهمین یه ماه ونیم پیش هرروز دخترمو میبردم پارک نه پارک دم خونه پارکی که خیلی دوره ولی هرروز پیاده میرفتم اون همه راهو ولی الان درتعجب ازاون همه همتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    شادیت و غم و غصه ات بدجور گره خورده به همسرت.

    درسته بیشترین زمان و اشتراکات را با ایشون داشتی و خواهی داشت اما غیر از همسر آدم فاکتورهای دیگه ای هم توی زندگی هستند که می تونند موجب شادی و غم بشوند.

    اینقدر خودت را محصور نکن.

    از همسرت به عنوان یک منبع تامین انرژی و مایحتاجت در نهایت امکان استفاده ببر .

    بقیه نیازهایت رو خودت تامین کن و لذتش رو ببر.

    مراقب این خشم درونی ات باش.

    به خودت و نیازهات اهمیت بده البته از راه و روشش .
    همه چیزم گره خورده به همسرم چون نیازهامو اون بایدبرآورده کنه مثلا دوستت دارم رو مرد غریبه که نباید به من بگه نیازجنسی منو شوهرم باید تامین کنه
    همه چیزش شده کارکار
    دوروزپیش به خواهرم گفتم حالم خوب نیست گفتم میدونم توچندوقته حالت خوب نیست اصلا توباغ نیستی توخودتی دیگه مثل قبلا نیستی من خواهرمو دوسه هفته یه بارمیبینم اون فهمیده شوهرم نفهمیده
    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    با سلام

    میشه بفرمایید

    تو اون4 سال یا 2 سال پیش که فلان کارها رو میکردید واکنش ایشون چی بود؟

    از روز اول ایشون همینطوری بودن؟؟

    یا ایشون هم مثل شما تغییر رویه دادن؟؟

    ایا شما به خاطر بی توجهی ایشون....... بعد از این مدت .... یهو سرد شدید؟؟یا اتفاق خاصی افتاد؟

    و ی سوال دیگه

    جوابشو به خودتون هم بدید کافیه

    چقدر موقع عصبانیت مراقب ادبیات تون هستید مخصوصا جلوی همسرتون وقتی از خودش عصبانی هستید
    اون سالهایی که اون کارهارو میکردم براش هیچ عکس العمل خاصی نشون نمیداد مثلا تواوج خوبی رابطه وزندگیمون تاحالا نگفته من راضیم چه زندگی خوبی ولی کافیه یه بحث کنیم زودمیگه من زندگی سگی دارم بدبختم وهزارتاچیزدیگه
    قبلا مشکلش این بودکه زبادجنگ ودعوا میکردیم بعدازاومدن بچه جنگ ودعوهامون خیلی کم شده دیگه کتک کاری نمیکنیم ظاهرزندگیمون آرومه ولی بازم نشده بگه چه خوب دعواهامون چقدرکم شدن

    من بعداززایمانم سرد شدم چون شوهرم بی نهایت به دخترمون محبت میکنه جوری قربون صدقه اش میره که دهن همه وا میمونه ولی 7ساله زنش هستم بارهاگفتم دوست دارم صدات میکنم بهم بگی جانم ولی نگفت یه باربه من نگعته خوشگلی چه موهای پرپشتی داری ولی به دخترمون میگه خدازیباترازتو نیافریده
    فهمیدم پس بلده بوده جملات قشنگو فقط منو لایق نمیدونسته
    عاشق اندام لاغربود من لاغربودم ولی یه بارنگفت چه خوش هیکلی
    ازتیر پارسال دارم قرص اعصاب میخورم چاق شدم 10کیلو میگه هیکلت خراب شده
    همش اصرارداره من قرصهارو بخورم تامبادا دعوامون بشه بعدازاونطرف عوارض قرصها که
    چاق شدن من هستم نمیخواد میگه چاق شدی

    خیلی خسته ام خیلی زیاد
    الانم وسایلمو جمع کردم برم خونه مادرم دیگه نمیخوامش یه آدم قدرنشناسه لیاقتش تنهاییه

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام شاپرک جان

    امید وارم هنوز تو خونه خودتون باشید و یا تا شوهرتون نیومده برگردید یه خونه.

    قطعا شوهرتون اشتباهاتی دارند ولی مشکلات مسیله ساز اساسی از خود شما سرمیزنه.

    شما حالتون خوب نیست. نیاز به کمک اساسی دارید. دارودرمانی کمک میکنه همون طور که مدتی هست دعواها کمتر شده ولی درکنارش باید روان درمانی هم باشه. فورن برای تکمیل درمان اقدام کنید وگرنه به خودتون و همه اطرافیان واز همه مهمتر به دخترتون اسیب میزنید.

    با این حال شما هرکسی سرد و دور میشه ازتون. شوهرتون هم خودش رو زده به بیتفاوتی تا شاید کمتر درگیر بشید.
    شوهرتون با کار خودش رو مشغول میکنه و خودش رو از خونه دور میکنه .
    شما دارید به اطرافیانتون اسیب میزنید.
    نیاز به درمان دارید.
    شما خودتون رو دوست ندارید اون وقت میخواهید که دیگران شما رو دوست داشته باشند. عزت نفس و حرمت نفستون خیلی پایین هست. مهرطلب هستید و احتمالا افسردگی همراه با خشم دارید . البته اینها همه اش حدس هست که من گفتم ولی باید توسط یک روان درمان مجرب بررسی بشید تا مشکل شما مشخص بشه و درمان بشید وگرنه به اطرافیانتون و خصوصا دخترتون اسیب میزنید.

    ایا داروهاتون رو مرتب استفاده میکنید؟
    درمورد روند درمان و تشخیصی که داده شده و کارهایی که تا حالا صورت گرفته میشه بیشتر توضیح بدید؟
    ویرایش توسط maadar : پنجشنبه 30 شهریور 96 در ساعت 09:06

  13. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    mehdi.ma.mm (شنبه 01 مهر 96)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    به نظرم هر دو طرف در بوجود آمدن ااین وضعیت سهم دارید.

    همسر شما نمی دونه چطور باید با خانمش رفتار کنه و به نیازهای روحی و عاطفی شما بی توجه است.
    شما هم باید وضعیت روحی و مشکلات آقایان در خارج از خانه رو درنظر بگیرید. اینطور که فهمیدم شغل ایشون باید سخت باشه. شما باید یه مقدار کم توقع ترباشید و یه مقدار هم بلد باشید چطور ایشون رو به راه بیاورید. مستقیم یا غیر مستقیم بهش یاد بدید با خانمش چطور برخورد کنه. تا حالا شده در یه فرصت مناسب که سرحال و خوشه بهش بگید دوست دارم ازم تعریف کنی؟ نیاز دارم تحسینم کنی؟ گاه گاهی یه هدیه خیلی ارزون برام بگیری؟ البته با ظرافت و موقعیت سنجی باید بگید. مثلا ابتدا سعی کنید درباره مسائلی صحبت کنید که بهتون جواب بله بده. غرورش رو قبلا ارضا کنید طوری که نفهمه هندونه زیر بغلش بگذارید خلاصه اول افسارش رو بدست بگیرید بعد حرف اصلی رو تزئین کرده بهش بخورانید.
    به دخترتان هم حسادت نکنید. رابطه آقا و دخترتان طبیعی هستش. دخترا بابائی هستند و پدرها هم به دخترها بیش از پسرها توجه می کنند. پس با خودتون مقایسه نکنید.

    اگر خودتان این روش ها رو بلد نیستید بعضی خانم ها حرفه ای و فوق متخصص اند. همینجا یا در بین اطرافیان تان جستجو کنید و ازشون راهنمائی بخواهید. مشورت با "مشاور خانواده خانم" هم خیلی خوبه.

    موفق باشید


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.