به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1396-6-06
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من اصلاح بشو نیستم من هیچی ازم نمونده چرا خودم نمیکشم؟

    میخوام خوب و عادی داشته باشم اما هرکاری میکنم نمیشه،هیچ چیزی توی وجود نمیره تمام شعورم رو از دست دادم.تمام غرورمو تمام شخصیتمو.دانشگاهی که اینقدر دبیرستان براش حرص خوردم ارزو داشتم دارهداز دست میره.گیرافتادم وسط هیچی.خدا هم کلا هیچ توجهی بهم نداره و صدامو نمیشنوه. ندگی شده خوشگذرونی و خوش بودن و هیچکار نکردن .تازه همین زندگیرو هم دوست دارم و وقتی توان اصلاح ندارم خودمو هم نمیکشم.بک موجود سربار بی ارزش .پسره راجت بهم میگه بدردش نمیخورم و پس میزنتم از بس دم دستشم وهیچی غرورم نمونده منی که اونقدر مغرور بودم
    زندگیم تکرار بیهودگیه تورو بخدا کمکم کنید
    اما واقعا نمیخوام زحمت یک عمرمو دانشگاهمو از دست بدم وگرنه خانواده هم کنار میزنن منو
    من اصلاح نمیشم چیکار کنم ؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    تاپیک های منو خوندید ؟
    منم مثل شما عاشق کسی شدم که رفت و تنهام گذاشت
    منم مثل شما انقدر دوسش داشتم ولی رفت
    چون عاشق یکی دیگه بود
    هزار بار غرورم و زیر پام گذاشتم التماسش کردم ولی انگار گوش هاش نمیشنید
    نمی خواست ببینه که یکی دوسش داره و عاشقش شده
    چون نمی تونست بمونه و دلش جای دیگه ای بود
    عشق همینه
    نمیشه کسی رو که عاشق هستش و نگه داشت
    باور کنید نمیشه کاریش کرد
    الان بعد چند سال صبر کردن فهمیدم که ازدواج کرده
    چند سالی که با یه امید زندگیم می گذشت ولی الان هیچی ازم نمونده و دیگه اون ادم سابق نیستم
    با این حال از اون خانوم هم ناراحت نیستم
    چون هر دو دنبال عشقمون رفتیم
    واسش هم از ته دلم دعا کردم ایشاالله خوشبخت بشه
    شما هم اگه میبینی واقعا عاشق شخص دیگه ای هستش از همین الان به فکر خودتون باشید و نذارید عمرتون مثل من هدر بره
    و ازش فاصله بگیرید
    به خدا اونم گناهی نداره
    اینطوری هم نیست بگیم پسرها بیشتر بی وفا هستن یا دخترها
    عشق همینه
    ادم وابسته میکنه
    اگه عاشقش هستید از ته دلتون واسش دعا کنید که خوشبخت بشه همین و بس
    نه نفرین کنید نه دعای بد
    و با امید به خدا به زندگیتون ادامه بدید
    ......دگر حوصله ای نیست

  3. 2 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    ff25 (دوشنبه 27 شهریور 96), miss seven (یکشنبه 26 شهریور 96)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام خانم ff25



    مشکل شما اینکه تو زندگییتون دنبال " چرا ها ؟ "" می گردید !

    مثلا می گید :

    چرا پسره همچین رفتاری با من داشت ؟

    چرا منو طرد کرد؟

    آیا ایرادی دارم ؟

    و .....



    ما با این چرا ها هیچ وقت تغییر نمی کنیم ،،،

    اولین شرط تغییر و اصلاح به نظرم اینکه شرایط پیش آمده برا خودمون را قبول کنیم ،،،

    وقتی قبول کردیم در دوره ای در دوران زندگیمان،،،، همچین اتفاقی افتاده، راحت تر می تونیم شرایط را مدیریت کنیم

    اون پسر مانند شما حق انتخاب داره ،،،

    باید فهمیده باشید که مسیر را اشتباه رفتید !،،،هر موقع فهمیدیم برنده ایم،،،




    راهزن عمر خودتون نباشید ،،،،

    لازم نیست به اون پسر ثابت کنید ارزشمند هستید ،،،،باید به خودتون ثابت کنید !

    راهش اینکه هدف جدیدی در زندگیتون بذارید و خودتون مشغول هدفتون کنید.

    راهش اینکه از اتفاقات درس بگیریم ،،،نه که براش عزاداری کنیم !!!






    تو تاپیک های گذشته تون در این مورد با شما صحبت داشتم ،،،

    احساس می کنم هنوز دوست دارید با این خاطره ها باشی و خودت را ثابت کنی ،

    این روند یعنی == دزیدن عمر خودت و زندگی در خواب و رویا .

    از قصه ها بیرون بیا و زندگی جدیدی را برای خودت برنامه ریزی کن .




    شما می تونید با اصول تکنیک های ذهنی در 21 تغییراتی زیادی در خودتون ایجاد کنید ،،

    ولی به نظرم نمی خوایید ،،





    تغییر در صورتی ایجاد میشه که ما تغییر را ضرورت بدونیم ،،،

    آیا این تغییر و اصلاح را ضرورت می دونید ؟

    وقتی ضرورت دونستید اون موقع کائنات به کمک شما می آیند !!،،،

    اون موقع راه حل ها به ذهنتون می آیند ،،،




    ذهن نمی تونه چیزی را پاک کنه ،،،ذهن خاطره ها را کم رنگ میکنه ،،،وقتی کم رنگ کرد براش بی اهمیت میشه !!







    موفق باشی.


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 26 شهریور 96 در ساعت 23:31

  5. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    ff25 (دوشنبه 27 شهریور 96), miss seven (دوشنبه 27 شهریور 96), جوادیان (دوشنبه 03 مهر 96)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    1. به شما گفته بودیم که به آقایان ابراز علاقه نکنید. گفتم همینکه خودتون رو نشون بدید و بدونند هنوز مجرد هستید کافی و بیش از کافی است. چند سال پیش در سایت دیگه ای بحث های مفصلی درباره این موضوع و عواقب اون برای خانم ها داشتیم. اونجا کامل گفته بودم چه عوارضی برای خانم ها ممکنه داشته باشه که ضربه به غرور و احساس تحقیر شدن یکی از اون ها و کم ضررترین شون بود. شما فکر کنید این آقا یا هر آقای دیگری علاوه بر جواب منفی دادن موضوع ابراز علاقه دختر رو رو بین دوستان، هم دانشگاهی ها، همکاران ... پخش کنه. چطور دختر مورد تمسخر قرار میگیره؟ یا بخواد از علاقه اش سوء استفاده کنه یا ... .
    شما بیجهت ناراحت هستید. بهتون جواب منفی دادند که دادند. این همه آقایان پیش قدم میشند و جواب منفی (معمولا) داغون شون نمیکنه به دلیل ساختار روحی و نقش طبیعی آن ها است. ولی خانم ها که روحیه متفاوتی دارند، به اصطلاح مطلوب هستند و مرد باید بخواهدشون وقتی خلاف قوانین طبیعت و روحیه زنانه شون عمل می کنند باید هم انتظار عوارض جانبی - درمورد شما احساس ناراحتی و تحقیر (موهوم) - آن را داشته باشند.

    گذشته گذشته و تمام شده. این احساس هم با مرور زمان برطرف میشخ. ازش درس بگیرید برای آینده.


    2. "زندگی شده خوشگذرونی و خوش بودن و هیچکار نکردن"
    من نمیدونم شما چه نوع زندگی دارید. ولی اگر ازش ناراضی هستید کسی جلوتون رو که نگرفته عوضش کنید و زندگی بهتر و معنی دارتری رو شروع کنید. نکنه منتظرید حتما با پسر رویاهاتون ازدواج کنید و ایشون زندگی شما رو تغییر بده یا فکر می کنید با ازدواج قراره اتفاق خاصی بیفته؟
    نمی دونم تلقی شما از ازدواج چی هست؟ فکر می کنید وقتی ازدواج کنید زندگی تون چگونه میشه؟ ... اینطور پیش بروید ممکنه حتی پس ازدواج با فردی مناسب هم احساس کنید زندگی جدیدتان اونی نیست که در تصورات تون داشته اید و مجددا احساس شکست کنید که لابد انتخاب تون درست نبوده درحالیکه خود شما تصور و ذهنیت صحیحی نداشته اید.

  7. 4 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    ff25 (دوشنبه 27 شهریور 96), nazaninIT (شنبه 01 مهر 96), Quality (شنبه 01 مهر 96), جوادیان (دوشنبه 03 مهر 96)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1396-6-06
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان ممنون که باز برام نوشتید
    اقای باغبان اینکه گفتیدمیخوای خودتو ثابت کنی واقعا درسته تا دیروز دقیقا همین بود ولی از امروز دیگه نمیخوام. اون20 اصول رو من نفهمیدم چی هستنگ
    من هدف نداشته و ندارم یا امکان رسیدن بهشون برام فراهم نبوده اصلا نمیدونم هدف چی هست.خوبه که برام از اون پسر مینویسید شاید دراینده استفاده کنم ولی من الان مشکلم فقط خودم هستم دارم نابود میشم و کاری نمیتونم بکنم

    اقای یه دوست اون پسر رویاها کاری نمیتونه بکنه من حالم خوش نیست.
    اون ادم راز نگهداری نیست ولی سعی میکنم به این موضوع فکرنکنم بیشتر از احساس تحقیر از اشتباهاتم ناراحتم از اینکه نه تصمیماتم خوبهنه کارهام

    الان مشکل من اون اقا نیست مشکل خودمم . میدونید چیه دوستان من حالم خوب نیست و نمیدونم چطوری خوبش کنم که از این فضا دربیام تاوقتی اواع روحی و احوالم همینه نه درس میخونم نه دانشکاه به درس توجه میکنم نه هدفی پیدا میکنم نه میتونم کاری برای اون هدف کنم

    واقعا چکارکنم که الان بتونم حالمو خوب کنم؟ چطوری . چطوری باید جریانات این زندگی روعوضش کنم.زندگی که الان فقط برام غم ومشکل شده
    مشکل من اینه که نمیتونم هرکار میکنم همش حالم بده و تغییر نمیکنم

  9. کاربر روبرو از پست مفید ff25 تشکرکرده است .

    باغبان (دوشنبه 27 شهریور 96)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1396-6-06
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید یک دلیل برای اینکه این اشتباه رو اینقدر ادامه دادم این بود که میخواستم توهینی که بهم شده از بین بره میخواستم بهم بگه تو خوبی.چون از وقتی فهمیدم من رو درحد خودش نمیبینه چیزای دیگه ای هم فهمیدم مثل اینکه اصلا به من نگفته بود یک برادر هم داره وگفته بود فقط خواهر داره بعدا که حواسش نبود و به کسی گفت ومن شنیدم گفت برادرهم داره .اون خیلی تصور زشتی از من توی ذهنش داشت اینکه میخواستم بهش خودمو ثابت کنم برای همین ذهنیت ها و رفتارها بود.من احساس تحقیر نمیکنم احساس حقارت دربرابر اون دختر دیگه میکنم البته پیش خودم بیشتر.برام جالبه کسایی مثل خودش وخیلیای دیگه که از هرجورسواستفاده یا کاری دریغ ندارن همه اوضاعشون خوبه اونوقت من معلوم نیست برای چی باید اوضاعم این باشه واینقدر توهین بشه بهم.
    تقریبا همه دوستام با کسی دوست بودن و ازدواج هم کردن هیچموقع از این تصورات و ذهنیات حرفی نزدن. وی درباره من همیشه یک ادم با تصوراته بد
    خواهر و برادرم هم سنتی ازدواج کردن وهیچموقع توی خونه ما بحث این حرفا نبوده که من بخوام توجیح بشم
    بیشتر ناراحتیم وقتی یاد جدایی از اون میفتم اینه که مگه من چکار کردم که اینقدر تصور بد ازم شد مگه من چیکار کردم.اخه چرا ادمی مثل من باید اینقدر بدبختی سرش بیاد اونم وقتی بیگناهه چرا من باید اینقدر کم از عقل وشعورم استفاده کنم ولی خیلیا هرکار دوس دارن بکنن تازه ادم خوبه باشن و نازشون خریدار داشته باشه و اوضاع هم به کامشون
    نمیدونید که چه بغضی توی گلومه ولی نمیتونم خودمو بهتر کنم و اینطوری شرمنده نشم


  11. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ff25 نمایش پست ها

    اقای باغبان اینکه گفتیدمیخوای خودتو ثابت کنی واقعا درسته تا دیروز دقیقا همین بود ولی از امروز دیگه نمیخوام. اون20 اصول رو من نفهمیدم چی هستنگ

    من هدف نداشته و ندارم یا امکان رسیدن بهشون برام فراهم نبوده اصلا نمیدونم هدف چی هست.خوبه که برام از اون پسر مینویسید شاید دراینده استفاده کنم ولی من الان مشکلم فقط خودم هستم دارم نابود میشم و کاری نمیتونم بکنم
    ......................

    با سلام



    منظورم این بود که شما می تونید در 21 روز ،،،با استفاده از تکنیک های ذهنی تغییرات زیادی در خودتون ایجاد کنید .

    تو نوشته های شما رد پایی از اون پسر دیده میشه

    اول باید این را حل کنید !

    همان طور که در پست قبل خدمتتون گفتم ،،،راهش اینکه اول شرایط بوجود آمده را قبول کنید و به خودتون بگید این تجربه در زندگی من بود .




    برای اینکه به هدف پی ببری ،،باید تمرکز داشته باشی و خودت را خوب بشناسی .

    باید برای خودت فلسفه ی زندگی پیدا کنی .

    فلسفه ی زندگی یعنی اصلی ترین هدف زندگی !




    اصلی ترین هدف زندگی یعنی بیشترین دغدغه فکری تو !

    وقتی اصلی ترین هدف زندگی پیدا شد ،،، هم راستا با آن میکرو هدفهای رسیدن به هدف اصلی هم پیدا میشه .



    مثلا :

    یکی میگه اصلی ترین هدف زندگی من کمک به دیگرانه !

    خب ،،،چی کار می تونم بکنم :

    مثلا میگه برم معلم بشم !

    خب چجوری باید معلم بشم ؟

    اونجاست که ذهت شروع به فعالیت میکنه !




    بیشتره آدم هایی که افسرده هستند و یا ناامیدند ،،،به این خاطر هست که هدف اصلی را پیدا نمیکنند !

    وقتی انسان هدف اصلی خودش را پیدا نکنه ،،از این شاخه به اون شاخه می پره و یا وقت خودش را تلف می کنه و یا هدف های فرعی را میره .




    برا پی بردن به هدف اصلی ،،باید به خودشناسی برسید !

    یه کاغذ بردارید بنویسید ،،،،نوشتن بهت کمک میکنه مسیر را زودتر پیدا کنی ،،،



    اینکه فرمودید :

    "من هدف نداشته و ندارم یا امکان رسیدن بهشون برام فراهم نبوده ""




    باید روی کمال گرایی ( نوع منفی ) خودتون کار کنید ،،،کمال گرایی نوع منفی باعث میشه ما هیچ کاری نکنیم ،،چون به خودمون باور نداریم و توانایی رسیدن به هدف برای ما بی معنی شده ،،،


    به قول هندی ها : آهسته و پیوسته !

    یه فرد کمال گرا نوع منفی میگه :: سریع و بزرگ !

    برای همین هیچ کاری انجام نمیده و اگر انجام بده از خودش راضی نیست .





    روی این مطالبی که براتون نوشتم خوب فکر کنید .



    موفق باشی


    در پناه خدا


    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 27 شهریور 96 در ساعت 18:39

  12. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    ff25 (سه شنبه 28 شهریور 96), nazaninIT (شنبه 01 مهر 96), جوادیان (دوشنبه 03 مهر 96)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1396-6-06
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون اقای باغبان از حرفای خوبتون

    ولی امروز خیلی خیلی خیلی خیلی کم به خودم فکر کردم و به مشکلات خودم از جنبه دیگه ای رسیدم
    من تصوراتم،افکارم،خیالاتم،ذه نیاتم،برداشت هام عقیده هام دچار تغییر بد و تحریف و منفی شده.من جدای اینکه میخوام همیشه بشینم و فکرکنم مرتبا فکرمنفی میکنم دلشوره منفی میزنم انتظار اتفاقات بد دارم.مثلا تاچندسال پیش میگفتم خب اگه چیزی بخواد از دست بره دست من نیست واون چیزی که موندنیه خودش میمونه اما الان دلشوره هام تمام منفیه و دیگه مثل قبل خوشبین نیستم که بدبین شدم واعتقادات مثبتم رو از دست دادم عتماد به نفس یا عزت نفسم رو از دست دادم.کسی باهام بدرفتار میکن احساس حقارت کنم خوب هم رفتار کنه میگم حتما میدونه چقدر بدبختم و به خاطر فلان موضوعه.جریان اتفاقات بد هم که برام میفته که البته شاید نتیجه همچین ذهنیاتیه نمیزاره کمی سمت اتفاقات خوب برم و ارامش بگیرم.
    من واقعا نمیفهمم چه مشکلی دارم که اینقدر به گفته شما کمالگرایی منفی دارم و دست به هیچکاری نمیزنم و وقتی هم کاری میکنم یا انتظار کم از خودم دارم یا خیلی کیفیت نتیجه پایین میشه و باز از همه چیز عقب میفتم.اینکه ناامید هستم رو هم نمیدونم چطوری باید از بین ببرمش

    الان هنوز نتونستم به خودم بگم میخوای چیکار کنی و به جوابی برسم پس فعلا مشغول میمونم تا جواب پیدا کنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید ff25 تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 28 شهریور 96)

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    ممنون از پاسختون .



    ببنید شما یه هدفی داشتید ( اون پسر ) و به هدف وابسته شدید ،،وقتی بهش نرسیدید یه حسی درون شما ایجاد شده ،،،حسی که میگه من نمی رسم به هدف هام ! ،،،حسی که میگه من شایسته نیستم !

    امکان داره علاوه بر اون پسر دغدغه هایی دیگری هم داشته باشید ( کودکی - نوجوانی و ...)



    اول باید عزت نفس خودتون را بهتر کنید ،

    عزت نفس یعنی خودت را ارزشمند بدونی ،،حتی اگر دیگران این حس را نداشته باشند

    یعنی به خودت بگی من شایسته هستم تا زیبا و شاد زندگی کنم ،،،



    وقتی عزت نفست خوب شد ،،باید اعتماد به نفست را زیاد کنی .

    برای افزایش اعتماد به نفس سعی کن کارهای کوچیک را خوب انجام بدی ،،

    مثلا هدف های کوچیک برا خودت بذار ،،،سپس سعی کن توش موفق بشی .

    این جوری هم اعتماد به نفست زیاد میشه و هم میگی : من می تونم ،،من شایسته هستم !

    وقتی بگی من شایسته هستم ،،یعنی عزت نفست داره خوب میشه !!

    با این روش کمال گرایی هم حل میشه ،،، چون دونه دونه داری خودت را توسعه میدی .






    یه کاغذ بردارید توش بنوسید هدف من از زندگی ؟

    به چی علافه دارید - چه استعدادی دارید - دوست دارید چه مهارتهایی و چه استعدادهایی را یاد بگیرید و ....

    پاسخ بدید ،،این روش خوبی برای خودشناسی هست .




    گذشته را فراموش کنید ،،و از گذشته برای پیشرفت آینده تون کمک بگیرید .

    اشتباهای خودمون را قبول کنیم - اشتباه ها و بدی ها دیگران را ببخشیم ،،،

    اگر به این مهم برسیم ،،، می فهمیم آسمان شب ما کجاست و چقدر ستاره داره



  16. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    ff25 (چهارشنبه 29 شهریور 96)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1396-6-06
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وشاید اینکه یک ذهنیت منفی توی من ریشه کرده و اون اینه که برای همه چیز دیر شده زمان رفته خیلی چیزا رو از دست دادی
    این جمله برای چندروز پیشه
    من این چندروز سعی کردم فکر مثبت داشته باشم و دوسه تا هدف قابل دسترس برای خودم انتخاب کردم
    مثلا ییکیش اینکه تا 6ماه اینده از پروژه م دفاع کنم و درسا رو هم نیفتم

    اما من به طور کامل میلم رو به درس خوندن از دست دادم

    حتی ایمیل استادم رو جواب نمیدم.هیچ میلی ندارم چه زود از خواب بیدار بشم چه دیر کری مبت نمیکنم.توفکر تقسیم کردن کارهم هستم ولی اصلا دست ودلم به هیچکاری نمیره.نمیدونم باید چکار کنم من 12سال باعلاقه درس نخوندم که وضعیتم این بشه.لطفا راهنماییم کنید


    - - - Updated - - -

    انگیزه میل و حوصله چیزی رو ندارم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از خودم راضی نیستم
    توسط zzzz در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 اردیبهشت 94, 13:23
  2. انتقاد پذیر نیستم و از این مسئله رنج میبرم.
    توسط sadat71 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 اردیبهشت 94, 20:29
  3. خبر خوش : خدا را شکر من دیگه افسرده و ناراحت نیستم من خوب شدم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 19 دی 93, 13:06
  4. برای شوهرم،هیچی نیستم.
    توسط انتها در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 آذر 93, 22:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.