به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    شاید برای گذاشتن پست دیر شده باشه اما خواستم شرایط الانم رو بگم تا سرانجام این صفحه رو مشخص کرده باشم الان بیست روزه زایمان کردم تا لحظه زایمان و یک روز بعدش با همسرم شدید درگیر بودم موقع مرخص شدن حاضر به اومدن واسه تسویه حساب نشد و مخارج رو به عهده نگرفت منم خودم تسویه کردم و با اژانس اومدم خونه اون روز شدیدا تلفنی و پیامکی باهم درگیر شدیم . اصلا تحمل دیدن نوزاد یک روزه ام رو نداشتم میخواستم ماشین بگیرم ببرمش بزارمش خونه مادرش و برگردم .حسابی ناامید و افسرده بودم حسابی روحیه ام رو باخته بودم چند ساعتی جلوی پدر مادر و برادرهام بلند بلند گریه کردم و همسرم و لعن و نفرین کردم. میگفتم من نمی تونم این بچه رو بزرگ کنم بابامم میگفت من خودم بچه رو میبرم بهشون میدم بعد یه نگاه به بچه طفل معصوم میکردم بیشتر گریه میکردم . خیلی احساس تنهایی و بیچارگی میکردم . اون شب بچه تا نزدیکای صبح گریه کرد من با درد شدید بخیه هام فقط راهش بردم .خیلی درمانده بودم . تو اوج درماندگی به همسرم پیام دادم و ازش معذرت خواهی کردم و ازش خواستم به زندگی برگرده و غرورم رو له کردم .احساس میکردم باید کنار بچه هاش باشه حتی اگه فقط یک مجسمه باشه . اونم دو روز بعد جواب داد و قبول کرد بعد اومد دنبالمون و مارو برد خونه مادرش .
    و اما تو این مدت که نبود برای خودش خونه اجاره کرده بود و دو سه هفته مسافرت خارجی رفته بود و خلاصه کلی عشق و حال کرده بود . بعدشم چون من معذرت خواهی کرده بودم ایشون کلا حق به جانب بود گفت من خونه بابات نمیام پولی هم ندارم خونه بگیرم تو وام بگیر خونه رهن کن و ماشین بخر من قسط هاش رو میدم . خلاصه یک هفته خونه مادرش بودیم بعد اومدیم خونه بابام . تو این مدت هم فقط چند روز رفتار و اخلاقش خوب بود اما به تدریج دوباره همون ادم سابق شد و مدام منو تهدید میکنه که زود ماشین بخر و خونه رهن کن وگرنه من میرم دوباره تو همون خونه مجردی ام . وقتی هم خونه است هیچ کاری به کار منو بچه ها نداره و همون ادم بی مسولیت سابقه . اینم از روزگار منه الان موندم چه تصمیمی بگیرم اینا رو که دارم مینویسم به پهنای صورتم اشک میریزم شاید تنهایی ارامش بیشتری داشتم .

  2. 4 کاربر از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (شنبه 25 شهریور 96), بالهای صداقت (جمعه 24 شهریور 96), زن ایرانی (پنجشنبه 23 شهریور 96), شیدا. (جمعه 24 شهریور 96)

  3. #32
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تولد پسرتون را تبریک می گم

    به نظرم زیاد به همسرتون فکر نکنید و توجهی به حرفهاش نداشته باشید. شما الان به آرامش و حمایت نیاز دارید.
    تو این شرایط ایشون انتظار داره شما براش ماشین بخرید و خونه اجاره کنید؟

    هر وقت مطرح کرد بگید که به خاطر شرایط بعد زایمان از نظر جسمی و احساسی ضعیف شدید و تحمل این فشارها را ندارید.
    ا
    یه مدت بیشتر به خودتون برسید و صبر کنید، ببینید می خواد چی کار کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (شنبه 25 شهریور 96), بالهای صداقت (جمعه 24 شهریور 96), صبا_2009 (شنبه 25 شهریور 96)

  5. #33
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    سلام
    قدم نو رسیده مبارک باشه
    از صبح دارم تاپیک های گذشته شما رو می خوانم تقریبا از اول آشنایی تون در این سایت بوده اید
    از زمان نامزدی و لحظه به لحظه در تمام مراحل و مشکلات تاپیک داشتید ...
    از مردادماه سال 90 تا کنون
    متاسفم که الان در شرایط بدی قرار گرفته اید ....
    حالات روحی پس از زایمان هم مزید بر علت شده است
    کاملا درک تون می کنم که چه شرایط ناراحت کننده ای رو سپری می کنید
    الان درد و دل کن ، صحبت کن .. بذار تا با شما همدردی کنیم
    شما الان شدیدا نیاز به آرامش داری ... می دونم که همسرت می بایست این آرامش را به شما بدهد که متاسفانه الان اینگونه نیست ....پس واسه چیزی که نیست خودت رو اذیت نکن .... خودت که هستی ، خودت که خودت رو دوست داری ...پس خودت به خودت کمک کن ..
    غصه نخور ، امیدت رو از دست نده
    مشکلی که مرا نکشد ، مسلما مرا قوی تر خواهد کرد ....
    در حال حاضر خواهش می کنم به هیچ چیز فکر نکن ، خصوصا به تحلیل وضعیتی که برایت پیش اومده ....
    می دونم سخته ، ولی سعی کن فقط و فقط روی خودت و فرزندت در حال حاضر فکر کنی ، حتی به فردا که چه می شود هم فکر نکن ... به زیبایی فرزندت ، به شیر خوردنش ، به بغل کردن نوزادت ، به بوسیدنش و ... فکر کن .. نگران نباش خدا هنوز هست
    خدایی که اون بچه ناز رو به شما داده هست .. از او آرامش بخواه ...بهش توکل کن و سعی کن امیدوار باشی ... امید به اینکه روزهای خوب هم می رسند ....
    خانومی شما اول سعی کن خودت رو آرام کنی و یه مقدار این شرایط ناخوشایند برایت قابل تحمل بشود ، بعد کمک می کنیم تا راه چاره ای برای بهبود زندگی ات بسازیم ....

    انتظار نداشته باش که زندگی که شش سال از مسیر درست خارج شده ، یه شبه درست بشه ، شما قدم به قدم پیش بیا ، انشاله که هر آنچه که خیر هست برایت پیش بیاید

  6. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (شنبه 25 شهریور 96), میس بیوتی (شنبه 25 شهریور 96), شیدا. (شنبه 25 شهریور 96), صبا_2009 (شنبه 25 شهریور 96)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    برای بار دوم مادر شدید .چه عالی. قدم نو رسیده مبارک.

    اون فرشته کوچولو رو محکم بغل کنید و لذت ببرید. بو کنید و ببوسید . ارامش واقعی تو نفس گرم بچه هاتونه.
    خبر هر تولدی رو که میشنوم حالم دگر گون میشه. خوش بحالتون...

    شما خانم بسیار عاقل و دانا و مستقلی هستید. ودرضمن مهمتر ازهمه مادر بسیار خوبی هستید.

    این روزها هم میگزره و من مطمینم که شما سه نفر از پسش برمیایید.

    خیلی دوست دارم مادر بشم ولی انگار خدا نمیخواد. برای من هم دعا کنید.

  8. 6 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (شنبه 25 شهریور 96), میس بیوتی (شنبه 25 شهریور 96), آنیتا123 (دوشنبه 27 شهریور 96), بالهای صداقت (یکشنبه 26 شهریور 96), شیدا. (شنبه 25 شهریور 96), صبا_2009 (یکشنبه 26 شهریور 96)

  9. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    رهای عزیز تبریک میگم.خوش قدم باشه پسر گلت بالهای صداقت خیلی قشنگ و کامل همه چیو گفت.فعلا همه تمرکزتو بذار روی خودت و بچه ها. سعی کن غذاهای مقوی بخوری تا واسه مسوولیتای کوچولو و بیخوابیا انرژی داشته باشی.روزی یه ساعت بچه رو بذار پیش مامانت و برو بیرون یه قدمی بزن.خیلی روحیت بهتر میشه.اگه از لحاظ مالی هم دستت تنگه حتی لازم شد یه مقدار از طلاهات رو بفروش تا بار روانی اضافی نداشته باشی.میدونم شرایطت واقعا سخته و به حمایت عاطفی همسرت نیاز داری ولی مشخصه که اصلا نمیتونی تو این زمینه روش حساب کنی.وظیفه اصلی یک مرد تامبن خانوادشه ببخشید عزیزم ولی مردی که تو این وضعیت هم به جای حمایت زن و بچش، بازم به فکر خودشو باج گیریاشه ،مجسمه اش هم بدرد نمیخوره!!رهاش کن .اگه میبینی عصبی میشی اصلا جواب تلفنا و پیاماشم نده.
    ویرایش توسط میس بیوتی : یکشنبه 26 شهریور 96 در ساعت 19:22

  10. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    نوشته اید که همسرتون مسافرت خارج ار کشور رفته اند و خوش گذرانی. از طرف دیگه میگید درآمد زیادی نداره و همان مقدار درآمد رو هم خرج تفریح و خوش گذرانی میکنه درحد خرید ساعت و ماشین. نفقه که هم نمیده. توقع داره که شما هزینه ها و مخارجش رو هم بدید؟ خب شما زن ایشون هستید یا شوهرشون؟ اول این رو مشخص کنید؟

    همه چیزی که از نوشته های شما "با فرض صحیح و کافی بودن" میشه فهمید اینه که برخلاف توصیه دوستان ادامه این زندگی به صلاح شما و بچه هاتون نیست. با ادامه این وضعیت شما نه شوهردار هستید نه مطلقه. بچه ها هم تکلیف شون مشخص نیست. هرچقدر هم بزرگتر بشند براشون جداشدن در آن زمان سخت تر میشه.

    پیشنهاد می کنم شما اول با مشاور خانواده باتجربه مشورت کنید ببینید راهی برای تصحیح رفتارهای این آقا و ادامه زندگی وجود داره یا خیر. خودم شخصا بعید میدونم این قبیل افراد رو بشه مسئولیت پذیر کرد. تغییر الگوی رفتاری و شخصیت افراد با بالا رفتن سن به شدت دشوار میشه. مخصوصا که مهریه تان رو هم بخشیده اید و اهرم فشاری ندارید.
    یک نکته ای در بخشش مهریه وجود داره. شما مهریه تان رو دقیقا با چه عنوان و متنی بخشیده اید؟ منظورم نه توافق بین شما بلکه متن سند بخشش مهریه است؟ در ازاء حق حضانت رو واگذار کرده اید یا بصورت هبه و هدیه بوده است؟ اگر بخشش تون معنی هدیه داشته باشه می تونید پس بگیرید. متن سند رو با وکیل ماهر بررسی کنید ببینید میشه کاریش کرد؟

    کلا اگر پس از مشورت به نتیجه رسیدید که راهی وجود داره این زندگی رو بشه تغییر داد انجامش بدید.
    اگر به نتیجه رسیدید که شدنی نیست زودتر تصمیم تون رو بگیرید. نگذارید همانطور که گفتید بچه ها هوائی بشند. در این حالت با توجه به گذشته این فرد احتمالا وکیل تون بتونه راه هایی بهتون نشون بده که به دادگاه بشه عدم صلاحیت ایشون رو برای سرپرستی بچه ها اثبات کرد. من قانوندان نیستم ولی شاید رها کردن شما و فرزندان برای مدت زمان مشخصی و ندادن خرجی رو بشه علیه شون بکار برد یا راه های دیگر.
    شاید بد هم نباشه یه مدت هر دو بچه رو بهشون برگردونید در حد چند ماه. ببینید می تونند تحمل کنند یا خودشون برای واگذار کردن کامل سرپرستی بچه ها پیشقدم میشند.

    جهت آینده نگری میگم اگر کار به جدا شدن و گرفتن حق سرپرستی بچه ها کشید حتما حق ازدواج دختر رو از این آقا بگیرید که فردا نتونه مزاحم ازدواج دخترتون بشه.

    موفق باشید

  11. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (دوشنبه 27 شهریور 96), اثر راشومون (دوشنبه 27 شهریور 96)

  12. #37
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها



    اما تنها یه نکته را حداقل هم اکنون از من بشنو و عمل کن. تا مدتی بگذرد.



    هرگز در شرایط فشار و بحرانی و ....، هیچ تصمیمی نگیر، یا اگر گرفتی عملی نکن.
    اصلا آدم خسته و تحت فشار درست هم نیست کار سخت تصمیم گیری را انجام دهد.


    می توانی مرخصی بگیری ، استراحت کنی، تفریح کنی ، ورزش کنی و ........
    ا

    آقای یه دوست عزیز، حرفهای شما از جنبه ی منطق و عقل درست .... این آقا هیچ جوره مرد زندگی نیست. کسی که زن و بچه ی تازه متولد شده اش را توی بیمارستان رها کنه بهش امیدی نیست ...

    ولی

    اگه یه نگاهی به پستهای رها قبل زایمان و این پست اخیر بندازید، متوجه می شید از نظر روحی شرایط نرمالی ندارن. معمولا خانمها این دوران خیلی حساس و شکننده می شن. خیلی به توجه احتیاج دارند. الان زمانی نیست که رها تصمیمی بگیره. فقط باید به خودش و بچه فکر کنه ( به قول مادر عزیز، از حضور بچه لذت ببره و آرامش بگیره) تا انشالله چند ماه بعد که حالش بهتر شد و به شرایط نرمال برگشت، فکری به حال زندگیش می کنه.

    جدایی تصمیم پر از استرسی هست. هم رها آسیب می بینه و هم نوزادی که همه ی پناهش مامانش هست.

    نوزاد به آرامش مادرش و آغوش مادرش خیلی محتاجه. این بچه اگر از نظر ژنی به پدر رفته باشه، حداقل از نظر محیطی و تربیتی بهتره فضایی براش فراهم بشه که در آینده برای خودش و رها، نشه دردسر.

    به جای جدایی، بهتره رها در مورد شوهرش کاملا بی خیال رفتار کنه و باهاش بحثی نکنه.
    فعلا تمرکز کنه روی بچه و خودش و البته دخترشون.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (دوشنبه 27 شهریور 96), صبا_2009 (دوشنبه 27 شهریور 96)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیدونم میخاد طلاقم بده یا نه؟؟؟؟؟
    توسط maryam 020 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 آبان 93, 12:14
  2. ایا حالا که برگشته بگم برای همیشه بره؟؟؟؟؟
    توسط setare sorbi در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 اردیبهشت 93, 23:08
  3. نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟
    توسط ilm در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 آذر 90, 13:26
  4. +واقعا ارزش داره؟؟؟؟؟
    توسط majroh در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 اردیبهشت 87, 09:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.