به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تصمیم به جدایی

    سلام دوستان


    من یک سال پیش عضو سایت بودم چون رمزمو فراموش کرده بودم مجبور شدم دوباره عضو بشم
    25 سالمه. 3 ساله که ازدواج کردم. همسرم28 سالشه. از اوایل نامزدی مون با هم مشکلاتی داشتیم و راستش من خیلی زود متوجه شدم که اشتباه کردم و خیلی با هم تفاوت داریم. اما هیچ وقت جسارت جدایی رو نداشتم. و میترسیدم. و عامل اصلیش هم خانواده م و اطرافیانم بودن که با اینکه خیلی دوستم دارند، اما نسبت به جدایی دیدگاه وحشتناکی دارند. و به خاطر اینکه پدر و مادرم رو تو اون حال نبینم هربار بیخیال شدم.
    خلاصه ای از مشکلاتم رو اینجا میگم:
    همسرم مشروب میخوره. تو این شهر همه اینجوری ان. روزی دو بار میره قهوه خونه
    (با اینکه من گفته بودم اصلا نمیتونم بپذیرم مشروب خوردنو. و قول داده بود و حتی به اصرار خودش دست رو قران گذاشته بود که دیگه لب نزنه. میگفت سالی دوسه باره که اونم دیگه نمیخورم اما بعد عروسی زد زیرش و من متوجه شدم خیلی بیشتر از ایناست. تو تمام مراسما و بیرون رفتنا و دور همی ها) و این مساله منو خیلی ازار میده و تا حالا که 3 سال میگذره نتونستم بهش عادت کنم


    هرراهی که فکر کنید رو امتحان کردم. محبت کردم. سعی کردم مشغولش کنم به کارای دیگه. حتی برخورد جدی کردم.اما نمیشه. مطمعنم که توی این محیط به هیچ عنوان نمیتونه این کارا رونکنه. تقرییا هیچ کس رو توی فامیل و دوستاش نمیشناسم که این کارارو نکنه. خیلی واسشون عادیه و جزوی از فرهنگشون شده. برادر و پدرش هم اینطوری ان.
    *********


    مشکلات دیگه ای هم دارم باهاش.
    مثلا من تهران بودم و ایشون شهرستان. قرار بود تهران زندگی کنیم اما نیومد و من مجبور شدم بیام اینجا. و وقتی محیط این شهر رو میبینم و علاوه براون امکانات خیلی محدودی که داره، اینجا خیلی واسم زندگی کردن سخته
    ***
    ارشد دارم از یه رشته خیلی خوب از دانشگاه دولتی. اما اینجا به خاطر نبودن فرصت شغلی نمیتونم کار کنم. بااینکه تمام دوستان دانشگاهی م در تهران شغل های بسیارخوبی دارن
    از خانواده م دور هستم و اینم یه مشکل دیگه
    ***
    اگر باخود همسرم مشکل نداشتم همه اینا رو تحمل مبکردم اما الان حس میکنم من به خاطرش همه کار کردم. از خانواده م .کارم. تحصیلاتم.شهری که دوست داشتم اونجا زندگی کنم گذشته م و اومدم اینجا تا باهاش زندگی کنم. اما اون واسه من هیج کاری نکرد. به تنها چیزی که ازش میخواسنم هم عمل نکرد(مشروب نخوردن). تهران نیومد (خانواده ش به خاطر وابستگی خیلی زیاد و بیمارگونه شون اجازه نمیدن از کنارشون حتی نیم ساعت دور بشه خونمون)
    **
    و حالا یه مشکل دیگه هم واسمون پیش اومده. اونم اینکه همسرم به زگیل تناسلی مبتلا شدن و دکترا میگن راه اصلی انتقالش رابطه ناسالمه. و این مساله داره دیوونه م میکنه. من اصلا بهش همچین شکی نداشتم. راستش تا الان هم این همه مشکل رو به خاطر این تحمل کردم که میگفتم حداقل بهم وفاداره. میدونم که با این مساله هم نمبشه 100 درصد گفت که رابطه ای داشته. اما همین حس داره دیوونه م میکنه. اخه قبلا مواردی پیش اومده بود که شک کرده بودم اما اینقد بهش اعتماد داشتم که هربار حرفش رو باور کردم و اعتماد کردم. مثلا تنهایی رفته بود مسافرت خارجی با دوستش (درصورتی که من اصلا راضی نبودم) و به من گفته بود که کلاب نرفتن. امابعدها تو کامپیوترش دیدم که رفته بودن و خانومها داشتن با وضعیت نه چندان خوبی میرقصیدن. اگه میگفت رفتم واسم مهم نبود. اما اینکه چرا بهم دروغ گفته فکرمو مدتها درگیر کرد و میگفتم شاید چیزایی هست که داره مخفی میکنه. و چند مورد دیگه هم مثل این پیش اومده بود که منو مشکوک کرده بود
    دوستاش واسش فیلمای بد میفرستن و ....
    این حس که شاید بهم خیانت کرده داره دیوونه م میکنه. شک افتاده به جونم



    این روزا خیلی جدی دارم به جدایی فک میکنم
    با خودم میگم حتی اگه خیانت نکرده باشه، مسافرت تنهایی رفته، دیسکو که رفته با اون وضعیتی که مست بوده، میگم فیلمای بد که نگاه میکنه. اینم یه جور خیانته از نظر من، همه اینا رو هم بیخیال بشم، میگم مشروب که میخوره، من که همیشه تو مراسما و دورهمی ها ناراحتم، همیشه هم وقتی نیستم باید نگران باشم یه وقت مست نباشه، یه وقت اتفاقی واسش نیفته، اینم بگم که ظاهرش خیلی موجهه. و اگر ببینیدش اصلا اینطوری درموردش فک نمیکنید
    درواقع در اثر محیط اینطوری شده
    اما دیگه طاقت ندارم. اصلا نمیخوام دیگه توی اون شهر زندگی کنم
    میخوام برگردم تهران. از همه چیز اون شهر بدم میاد. از محیطش. از آدماش. از همه چی.
    افسردگی گرفتم. زندگی من بعد از ازدواج از این رو به اون رو شد. همه چیزم تغییر کرد.از همه چی گذشتم. رفتم اونجا تا باهاش زندگی کنم. تنها کسی که اونجا داشتم اون بود.
    اما اون همش بهم دروغ میگه. هیچوقت باهام صادق نبوده. خیلی وقتا سر مشروب یا بیرون رفتن با دوستاش بهم دروغ گفته. خیلی حس بدیه که یکی بهت بگه مثلا سرکاره، بعد بفهمی که دورهمی بوده با دوستاش. تا پام رو از اینجا میذارم بیرون، دوستاش رو میاره خونه واسه مشروب خوردن.

    خیلی غمم بزرگه. احساس میکنم زندگی دیگه واسم معنی نداره. مثل یه مرده متحرک شدم. میخوام تموم کنم این زندگیو. اما جسارتش رو ندارم مبترسم. حمایتی که میخوام رو ندارم .خانواده م با اینکه خیلی دوستم دارن اما از جدایی وحشت دارن. وگرنه تا حالا جدا شده بودم. اینم بگم که حس وابستگی.م هم تاثیر داشته. با اینکه خیلی نسبت بهش سرد شدم و فکر میکنم که جدایی مون منطقی ترین راهه، اما بازم واسم سخته وقتی به تنها شدن و نبودنش فک میکنم.
    تا حالا توی زندگیم همچین حالی نداشتم
    نمیتونم تصمیم گیزی کنم. حتی با مشاور حرف زدم گفت بستگی به تحمل و پذیرش خودت داره تو این زندگی. باید تصمیم بگیزی.اما مشکل من اینه که نمیتونم تصمیم بگیرم.
    تو زندگی باهاش خوشحال نبستم. فکرم نمیکنم بعد از این درست بشه. چون خیلی تلاش کردم. خیلی. اما اون تغییری نمیکنه فقط من باید خودمو وفق بدم. اینکارم کردم اما دارم اذیت میشم. تو 4سالی که میشناسمش عادت نکردم. بعد از این هم فکرنمیکنم بتونم
    خواهش میکنم راهنمایی م کنید
    ببخشید که اینقدر طولانی شد

  2. کاربر روبرو از پست مفید یاسمن.س تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 22 شهریور 96)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام یاسمن جان ، بابت زگیل تناسلی ، این بیماری به شدت مسری است و الان شما هم درگیر این بیماری هستید ( اگر چه ضایعه ای ندارید ) ، در وهله اول پیشنهاد می دهم که حتما پیش دکتر زنان برید و یک تست پاپ اسمیر بدهید. سپس برای اینکه ببینید نوع ویروس hpv شما و همسرتون چی هست به آزمایشگاه بهداد در تهران برید و آزمایش pcr بدهید. این آزمایش نوع کم خطر و پر خطر ویروس رو مشخص میکنه ، در نهایت اگر رابطه دهانی هم داشتید این ویروس در گلوی شما نیز هست و باعث میشه با بوس کردن نیز به اشخاص دیگه منتقل بشه ، پس لطفا حداقل تا مطمئن شدن بچه های طفل معصوم رو بوس نکنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده است .

    مهرااد (سه شنبه 21 شهریور 96)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام ضمن تشكر از پاسخ خانم معصومه گرامي بايد بدانيد متاسفانه در صورت ابتلا محدوديتهايي در زايمان طبيعي هم خواهيد داشت

    من فكر ميكنم سراغاز خيلي از مشكلات از اينجا نشات مي گيرد كه با وجود ديدن نشانه هايي ،خودمان را ببهانه هاي مختلف مثل :همه زندگيها مشكلاتي دارند ، شايد با گذشت بتوانم تغيير دهم، ابروي خانواده خودم و،،،،،گول مي زنيم ،در حقيقت خودفريبي داريم

    فكر ميكنم شما خانم somebody باشيد متاسفانه اين مشكل يك مشكل جدي و مهم هستش كه بايد مدبرانه با ان برخورد كنيد، اينجا ديگر بحث حرف و قضاوت ديگران نيست بحث سلامتي يك عمر شما و محدوديتهاي اين ويروس هست

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : سه شنبه 21 شهریور 96 در ساعت 11:59

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    معصومه جان و آقا مهراد ممنون از پاسختان. نه نام کاربریم somebody نبود
    من هم پاپ اسمیر دادم و هم ازمایش hpv. جوابش منفی بود. دکتر گفت مبتلا نشدی. گفتم مگه میشه؟ میگن خیلی مسریه. گفت ممکنه سیستم بدنت قوی بوده و مبتلا نشدی/ پرسیدم ممکنه مبتلا شده باشم اما چون ویروسش ضعیفه ازمایش نشون نداده؟ گفت اگر خیلی ضعیف بوده باشه ممکنه. گفت بعد از سه سال تکرار میکنیم ازمایشو! گفتم چرا اینقدر دیر؟ گفت تا مطمعن بشیم و با قطعیت بگیم که نگرفتی.
    گفتم ممکنه اگه تا حالا نگرفتم بعد از این بگیرم؟ گفت نمیدونم شاید!

    اما کلا گفت چون نمود بیرونی هم نداری احتمال داره که نگرفته باشی کلا.

    اینم بگم که همسرم هم فقط دوتا خیلی کوچیک داشت که با مصرف پماد اونها هم از بین رفته و دکتر گفت دیگه نمیشه نمونه برداشت و ازمایش کرد تا نوعش مشخص بشه. مگه اینکه دوباره بزنه بیرون.
    کلا این مساله ذهنمو ریخته به هم. اصلا نمیتونم بهش نزدیک بشم. همش میترسم که منم بگیرم. خیلی سرد شدم. . و مهمتر از خود بیماری، علتشه که نمیدونم چجوری و از کجا گرفته.

    و این بیماری هم یه جورایی منو گیج کرده. چندتا دکتر رفتم. یکیشون که دکتر مطرحی هم هست در این زمینه، خیلی سرسری گرفت و گفت مهم نیست برید زندگی تونو بکنید. گفت تاحالا ندیدم این بیماری منجر به سرطان بشه یا خطرناک بشه. همش هم به من گفت پرونده این قضیه رو همینجا ببندید. چرا گیر دادی که از کجا گرفته. من بعنوان متخصص میگم که هزار تاراه داره انتقال این بیماری. پرسیدم چه راه هایی مثلا؟ گفت استخر،و ژیلت.
    گفتم خب این که شد 2 تا راه. که اونم خیلی احتمالش کمتره. کلا دکتره خیلی بد برخورد کرد و باعث شد همسرم به من بگه که تو الکی بزرگش کردی. دیدی دکتر چی گفت؟

    چندتادکتر دیگه هم رفتم. اونا گفتن احتمال پرخظر بودنش کمتره اما باید مشخص بشه ه با توجه به اینکه دیگه ضایعه ای نداره نمیشه ازمایش یا نمونه برداری ای بده.

    اما من گیج شدم. نمیدونم خطرناکه یا نیست. نمیدونم اگه تا حالا نگرفتم ممکنه بعد از این بگیرم یا نه. (حتی الان که دیگه ضایعه نداره)
    و اینکه عملا هیچ ازمایش نداده همسرم و فقط از روی شکلش تشخیص داده شده. و یه جورایی مسخره ست که بدون هیچ ازمایشی ... نوعش هم که میگن دیگه نمیشه مشخص کرد
    ویرایش توسط یاسمن.س : سه شنبه 21 شهریور 96 در ساعت 12:09

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یاسمین عزیز این بیماری ربطی به وجود ضایعه برای نمونه برداری نداره ، با یکسری برس خیلی کوچیک ( مثل برس ابرو ) روی آلت مرد و زن میکشن و از روی ترشحات به نوع ویروس پی میبرن ، اصلا ربط به وجود ضایعه نداره ، البته اگر ضایعه رو هم نمونه برداری کردند خیلی بدتره چون با نمونه برداری خود زگیل باعث پخش شدنش میشن ، در مورد زگیل تناسلی از مطالب دکتر صفری نژاد استفاده کن . پیش دکتر اورولوژی برو نه دکتر پوست ...

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام یاسمن جان
    میدونم تحمل این شرایط خیلی سخته اما شما سوالایی از خودتون میپرسین که بایستی قبل ازدواج از خودتون میپرسیدین . شما قبل از ازدواج نمیدونستین شهر دیگه زندگی میکنن . اصلا از چه طریقی شما با ایشون آشنا شدین؟
    پس ایشون اونقدر براتون عزیز بودن که حاضر شدین بقول خودتون همه چیز ول کنین بیاین باهاشون زندگی کنین . پس تا جایی که امکانش هست رو تصمیتون بمونین . زندگی شوخی نیست
    سعی کنین مشکلاتتونو حل کنین . طلاق دردسرای خودشو داره و اونجوری که فکر میکنین راحت نیست . شما میتونین خیلی جدی با شوهرتون صحبت کنین . بگین تحمل این شرایط براتون سخته و در صورت ادامه دار بودن مجبور به ترک ایشون خواهید شد بعد شرایطتو بسنجین ببینین تغییری در ایشون میبینین یا نه . مستقیم به آخر قضیه رفتن کار درستی نیست چون ممکنه پشیمون شین .
    موفق باشین

  9. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام یاسمن

    لینک تاپیکهای قبلیت اینه. اگر اشتباه هست یا مایل نیستید تاپیکهای قبلیتون با این موضوع قاطی بشه گزارش بدید تا این پست من حذف بشه.

    مشکل محل زندگی با نامزدم

    نمیدونم به رابطه م با نامزدم ادامه بدم یا ازش جدا بشم....

    تصمیمم رو گرفتم میخوام ازش جدا بشم......

    همسرم مشروب میخوره و تفاوتهای فرهنگی زیادی با هم داریم

    به زندگی مون یه فرصت دیگه دادم و اینبار هم جدا نشدم.....

    همسرم قصد رفتن به مسافرت خارج از کشور و با دوستانش را دارد

    مرورش هم به خودت کمک می کنه که نکاتی که فراموش کردی یادت بیاد برای تصمیم گیری بهتر،
    به دوستان هم کمک می کنه با دونستن سابقه ی زندگی شما، راهنماییهای بهتری بدن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    معصومه جان ما هم دکتر ارولوژی رفتیم. فوق تخصص ارولوژی. گفتش چون کاملا سوخته و از بین رفته هیچ ازمایشی نمیشه انجام داد و نمیشه نوعش رو مشخص کرد. چون کاملا از بین رفته.
    از دکتر زنان خودم هم پرسیدم ایشون هم همینو گفت. باز اگر شما دکتر دیگه ای میشناسید بگید تا بپرسم ازش. دکتر پوست هم همینو گفت.

    سلام شیدای عزیز. بله تاپیک های من همینا بودن. ممنونم که گذاشتید. نظر شما درمورد این زندگی چیه؟


    عسل جان قبل از ازدوا قرار نوبد من بیام اینجا. قرار بود ایشون بیاد. اما بعد از یه مدت گفت نمیتونم بیام و شرایطش رو ندارم. ایشون از اشناهای دورمون هستنو حتی دوماه قبل ازدواج قهر بودیم واسه اینکه نمیخواستم بیام اینجا. اما درنهایت وقتی دیدم ایشون به هیچ وجه حاضر نیستن بیان تهران و زندگی مو دارن از دست میدم، اومدم اینجا
    اما قبول دام که اشتباه از خودم بوده و بدون شناخت کافی ازدواج کردم. هیچ اصراری ندارم واسه اینکه بگم اشتباه نکردم. اما اطرافیانم هم خیلی تاثیرداشتن. من خیلی زود پشیمون شدم و تو همون نامزدی میخواستم جدا بشم. اما سنم کم بود و هیچ کس حمایتم نکرد. خانواده م گفتن درست میشه هنوز که نرفتی باهاش زندگی کنی. منم چون سنم کم بود و تجربه ای نداشتم، با حرفای خانواده م همش امیدوار میشدم که درست میشه
    اما هیجی درست نشد بلکه خیلی بدتر شد
    . من الان به خاظر وابستگی که دارم و ترس از حدایی، دارم باهاش ادامه میدم
    میترسم دو روز دیگه که بچه دار بشیم اونموقع پشیمون تر بشم. مثل الان که میگم کاش جدا شده بودم تو نامزدی.

    درمورد جدی صحبت کردن هم باید بگم که اینکارو کردم. باور کنید واسه من راحت نیست جدایی. اما من خیلی تلاش کردم تا روابطمون درست بشه. همینطوری با کوچکترین مشکلی نگفتم که میخوام جدا بشم. باهاش بارها جدی صحبت کردم. تلاشی نمیکنه واسه نگه داشتنم. چون خیلی لجبازه. اگه بدونه میخوام جدا بشم مخالفتی نمیکنه اصلا. سرهمین مساله بیماری و شک کردن من، حس هایی که داشتم رو بهش گفتم و گفتم واسه من زندگی تو این شرایط سخته و اینطوری ادامه پیدا کنه مجبورم جدا بشه. گفت من هیجوفت مجبورت نمیکنم که ادامه بدی و اگه جدایی واست اینقدر راحته، حتما اینکارو بکن. منم حرفی ندارم. گفت من بهت خیانت نکردم اما هرچفدر میگم تو باور نمیکنی.

    اما مساله من که فقط این نیست که بهم خیانت کرده یا نکرده. خیلی چیزای دیگه ای هم هست. من همیشه باید به خاطر مشروب خوردن ایشون ناراحت باشم

    اینم بگم که همین دوستشم که باهاش رفته بود مسافرت خارجی، متوجه شدم که ادم سالمی نیست و هربار که میره روابطی داره اونور. این ادم دوست صمیمیمه همسرمه و همسرم میگه مگه اون اینجوریه، منم باید اونجوری باشم؟ البته از وقتی من متوجه شدم، روابطشو باهاش کم کرده یا حداقل به من نمیگه ملاقات هاشون رو
    اما قبلا هرروز با این دوستش بود
    من خیلی بهش اعتماد داشتم
    اما شما بگید هرکی باشه با این اتفاقات بدبین نمیشه؟

    من اگر بدونم یکی از دوستام همچین ادمیه که به شوهرش داره خیانت میکنه، یک لحظه هم به رابطه باهاش ادامه نمیدم و کات میکنم، چه برسه به اینکه دوست صمیمیم باشه.....

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام یاسمن جان

    با وجود اینهمه مشکلی که خودتون فرمودید الان شما میخواهید چی کار کنید؟

    تصمیمتون چی هست؟ چه راهی رو انتخاب کردید؟ و سوالتون چی هست؟


    در چه موردی راهنمایی میخواهید

    کمک برای جدی شدن طلاق؟

    کمک برای تغییر دادن همسرتون؟

    کمک برای تحمل شرایط کنونی؟

    درد و دل؟


    چند تا نظر خودم رو میگم شاید به دردتون بخوره

    از نظر من مرد متاهل ایرانی که با دوست میره مسافرت تفریحی خارج کشور تو 90 درصد موارد یک ریگی تو کفشش هست.

    زگیل تناسلی رو جدی بگیرید و مواظب سلامتی تون باشید چون این بیماری خصوصا در زایمان طبیعی به نوزاد منتقل میشه. در ضمن یک ازمایش هپاتیت و ایدز و سایر بیماریهای مقاربتی هم بدید بد نیست. تا وقتی هم که تکلیفتون مشخص نشده حداقل نزدیکی محافظت شده داشته باشید.

    در اینکه شوهرتون ادم دروغگو و فریبکاری هست با وجود چندین مورد که اشاره کردید شکی نیست. پس زیاد رو حرفهاش و قولهاش حساب باز نکنید . هر چقدر کسی بیشتر قسم بخوره دروغگوتر هست. تو این روزگار قسم شده وسیله ای در دست فریبکارها برای گول زدن ادمهای ساده.

    همسرتون خوشگذران و خودخواه هستند. بد دهن و عصبانی هستند.بی توجه به شما هستند و همدلی با شما ندارند. اختلاف فرهنگی هم دارید.

    با این اوصاف

    حالا شما میخواهید چی کار کنید؟
    ویرایش توسط maadar : چهارشنبه 22 شهریور 96 در ساعت 13:49

  12. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    Ye_Doost (چهارشنبه 22 شهریور 96)

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Information

    سلام یاسمن جان
    من کاملا درک میکنم در شرایط بدی گیر افتادین
    تاپیکهایی که شیدا جون زحمت کشیدن گذاشتنو مطالعه کردم و جواب بعضی سوالاتمو که مبهم بود گرفتم شما تا حالا چندن بار تصمیم به جدایی گرفتین و بعدا بدون اینکه مسئله تونو حل کنین به امید بهبودی جلو حرکت کردین و این مسائل روی هم انباشته شده در حالیکه اشتباه بوده
    بنظر من اینبار بی فکر جلو نرین چون رفته رفته پای بچه هم پیش میاد که در اینصورت نه راه پس دارین نه راه پیش
    امیدوارم متوجه منظورم شده باشین
    موفق باشین

  14. کاربر روبرو از پست مفید عسل28 تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 23 شهریور 96)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به جدایی
    توسط fatemeh banoo در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 مهر 96, 08:09
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. تصمیم به جدایی دارم ، لطفا راهنمایی بفرمایید
    توسط محمد ch در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 اسفند 94, 11:29
  4. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.