تشکرشده 180 در 79 پست
nasimmng (یکشنبه 05 شهریور 96)
تشکرشده 159 در 63 پست
سلام خيلي ممنونم از پيام مفيدتون
بله درست ميگين همسر من پسووردش دست مادرشه درواقع من هميشه احساس كردم شوهر مادرشه نه من(شايد فكركنين از حسادت ميگم ولي اصلا اينطور نيست. رابطه واقعا عجيبي اين مادر و پسر دارن )
درمورد خصوصيات خوب من شايد اين باشه: اهل نماز هستم. اصلا به روابط خارج از ازدواج دختر و پسر اعتقاد نداشتم. خونواده خلوتي دارم. از نظر مالي متوسط هستيم. تحصيلات ارشد دارم. از دروغ متنفرم. مهربان و دلسوز هستم. خونه داريم در حد خوبه
درمورد همسرم: قيافه خوب، تحصيلات دانشجوي دكتري، كارمند، خونه داره ولي ماله مادرشه، وقتي احساس ترس كنه مهربون ميشه!، وقتي سره كيف باشه دست و دلباز ميشه، معتاد نيست، خيانت نديدم
- - - Updated - - -
ممنون از همه دوستان بابت پيام هاي خوبتون
امروز نتيجه دكترام رو گرفته نوشته مردود واقعا ناراحت شدم گرچه كه اصلا نخونده بودم
خونوادم تهرانن بابام ميگفت برم اداره باهاش حرف بزنم گفتم آخه چه حرفي بگي به دختر ما پول بده؟ بعد ميگه دو ماه بذار بيا تا آدم شه من گفتم اين چه روشيه آخه
به شوهرم ميگم ميخام برم كلاس كنكور ميگه نه واسه چته زن بايد از مرد پايينتر باشه!!!
اصلا خيلي عجيب غربن ، ملافه تختمون پوسيده پاره شده ميگه حتما ماده ايي ريختي كه منو جادو كني كه پوسيده!!!!
ویرایش توسط nasimmng : یکشنبه 05 شهریور 96 در ساعت 20:11
باغبان (یکشنبه 05 شهریور 96)
تشکرشده 159 در 63 پست
جناب باغبان ممنون ميشم نظرتون بگين
همسر من اصلا بزرگ و كوچيكي رو متوجه نيست و بنظرم خيلي بي تربيته
همش با خودم ميگم چرا بايد محكوم به اين زندگي باشم
اصلا از وضع موجود راضي نيستم و اين تمام انرژيمو ميگيره
همسرم منو مجبور كرد تلفني بخاطر فوت اقوامشون به مادرش تسليت بگم ولي خودش كاملا خونوادم رو بي محل ميكنه
دكترم ميگه خونوادت به اين كه احتياج ندارن ولي من واقعا از اين قضيه ناراحتم
پدرومادرم با هزار اميدوآرزو دختر شوهر دادن ولي تو اين چندسال يه ليوان آب دست منو نخوردن
كاملا مطمعنم انتخابم اشتباه بوده گرچه كه فكر ميكنم دخترايي مثل من انتخابي ندارن
رفتارم هم قطعا اشتباه بوده يه جاهايي خيلي كوتاه اومدم يه جاهايي سياست زنانه نداشتم
نمي دونم كي از اين وضعيت بيرون ميام
قصد دارم درس بخونم ولي اصلا تمركز ندارم
- - - Updated - - -
بهم ميگه ديگه اصلا بهت پول نميدم يه خريد يخچال ميكنيم باهم ميخوريم
آخه اين مرد اصلا خودشو در قبال من مسئول نمي دونه؟! اصلا معني زن و زندگي رو نفهميده
ميخاد تا آخر عمرش با خونوادم حرف نزنه، من چطور اين وضعو تحمل كنم
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
من فکر می کنم زندگی تون شدیدا پتانسیل سر و سامون گرفتن رو داره منتها ذهنت روی چند تا مورد کلید کرده و حول همون ها داره می چرخه
تشکرشده 159 در 63 پست
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
فکر کن الان مطلقه هستی
مشکلاتت رو چگونه حل می کردی ؟
اون زندگی ایده ال که مد نظرت هست با طلاق ایجاد میشه؟
>>>> شما بدون داشتن مهارت برای زندگی ازدواج کردی ..لااقل برای جدایی مهارت های لازم را بدست بیار تا کمترین آسیب رو داشته باشی<<<<<
ویرایش توسط بالهای صداقت : دوشنبه 06 شهریور 96 در ساعت 21:52
تشکرشده 159 در 63 پست
من دلم ميخاست يه خونه گرم داشتم پر از عشق و احترام
من تو اين خونه هيچكس رو نتونستم از خودم دعوت كنم
اصلا همسرم منطق نداره معلوم نيست چي ميخاد
دائم بهم ميگه نامزد قبليش خيلي بهتر بود
همش ميگه تو خيلي بدجنس بودي
من الان تمام نيازهاي مادي و عاطفيم رو خونوادم دارن تاميين ميكنن
فقط يه خورد و خوراك اينجا دارم، آخه من چقدر بي ارزشم انگار از گرسنگي داشتم ميمردم
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
nasimmng (سه شنبه 07 شهریور 96), گیسو کمند (دوشنبه 13 شهریور 96), میس بیوتی (سه شنبه 07 شهریور 96), بالهای صداقت (دوشنبه 13 شهریور 96)
تشکرشده 6,819 در 2,405 پست
................................
با سلام و احترام
ممنون از پاسختون .
خب شما و شوهرتون ویژگیهای خوبی دارید ،،،همه ی این ویژگیها کمک میکنه در حفظ این زندگی با انگیزه تر باشید( هم شماو هم شوهرتون )
به نظر می یاد شوهر شما به مادرش وابسته هست ،،،شاید نوع تربیتش - نوع فرهنگ اش طوری بود که این جور رفتار را داره ،،،،از طرفی محبت های مادرشوهرتون به فرزندش مثل دادن خانه و ... دلیل بر علت هست .
به نظرم زیاد با مادرشوهرتون خوب نیستید ،،،
واقعیتش برای یه مرد خیلی سخته که بین مادر و همسر یکی را انتخاب کنه
مادر که تمام وجود یه آدمه و همسر که عشق و نیمه گمشدشه
متاسفانه بعضی از آقایون بی سیاست رفتار می کنند یعنی یکی را فدای دیگری می کنن و یا گاها دیده شد این وسط گیر می کنند
یعنی بعضی موقعها سمت همسر میرند و بعضی موقع ها سمت مادر،،،،و یا فقط یکی را انتخاب می کنند .
که باعث میشه اختلافاتی بوجود بیاید و اختلافات باعث میشه هر فردی یار کشی کند ! و به دنبال تیم خودش باشد.
مشکل شما اینکه می خوای همسرت را در تیم خودت قرار دهی و خانواده همسرت در تیم دیگه
و مشکل همسر شما هم همینه،،،، و در تیم کشی ایراد داره !
باید همتون در یک تیم باشید !
به نظرم اولین کلمه پسورد شوهرتون اینکه با مادر شوهرتون خوب باشید .
وقتی مادرشوهر فهمید که عروسشون ( شما) حامی پسرشونه ،،،دخالت و مهربانی های افراطی کم تر میشه و به شما اعتماد می کنند .
وقتی شوهر این قضیه را فهمید ،،،وقتی احترام شما را فهمید ،،،بیشتر سمت شما می یاد
قدرت و سیاست خودتون را با مهربانی و مدار بودن نشان دهید نه با جرو بحث و دعوا ،،،
شوهرتون را امر به معروف و نهی از منکر نکنید و معلم او نباشید
شرایط شما قابل درکه ،،،لذا اول باید آرامش خودتون را حفظ کنید و با برنامه جلو برید
واقعیتش قبول دارم برخورد با این گونه خانواده یکم سیاست می خواد ،،،
پس خودتون را تجهیز کنید .( مهارت های ارتباطی )
در مورد خرجی هم یه مدت بحث را کش ندید
و فقط نیازهای ضروری که دارید را با دلیل و علت بهش بگید .
می تونه با نوشتن نامه این کار انجام بشه .
امکان داره درخواست شما رد بشه ،،،،باید هوش احساسی تون را بهتر کنید .
تلاش کنید کلمات پازل پسورد را پیدا کنید .
موفق باشی خانم دکتر .
ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 06 شهریور 96 در ساعت 23:08
تشکرشده 159 در 63 پست
خيلي ممنونم از توجهتون
من تا قبل از اين ماجرا با مادرش خوب بودم ولي تو اين ماجرا به قول خودشون اون روشو نشون داد
من هيچ وقت پشت سر مادرش حرفي نزدم
بهش ميگم نيازهاي ضروري منو تو بايد برطرف كني ميگه خودت داري اگه نداري بايد جلوي همه فاميل خونوادت بگن كه دروغ بوده ما بهش نميديم ولي از روز اول خونوادم دادن من اگه چيزي ميموند پس انداز ميكردم
- - - Updated - - -
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)