به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 50
  1. #41
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    از من انتظار آشپزي و خونه تمييز كردن نداره. خودش امروز آشپزي كرده و خونه رو تمييز كرده. مگه در قبال اين كارها به من پول ميداد؟
    واقعا نمي دونم هدفش چيه؟ اينكه منو خجالت بده كارامو كنم يا ثابت كنه هيچ نيازي به من نداره
    ميدونست كه براي من سخته از خونواده ام پول بگيرم ولي ديگه قبحش براي من شكسته
    من چطور اين وضعو جمع و جور كنم؟!!! با اين همه حس منفي و بي انگيزه بودن چه كنم
    مردانگي اين مرد يا دعوا و كتك كاري يا الان كاره خونه؟
    واقعا من درست خيلي اشتباه كردم ولي تو رو خدا بگين الان چه واكنشي نشون بدم؟

  2. #42
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    1- دعوا را شما شروع کردی ... می دونستی به خانواده ات حساسه، قبول کردی کار مخابرات را برای خانواده ات انجام بدی. توی فروشگاه هم برخورد بدی در مورد تلفنی که بهت شد داشتی.

    2- رفتی پیش خانواده ات و گله کردی و موضوع را همه جا پخش کردید. ( برخورد درست با یک آدم عصبانی اینه؟ )

    3 - اینجا بهتون گفتن صبر کنید و آرامش داشته باشید تا هر دو آروم بشید، هیچ توجهی نکردی و باز رفتی خونه ی پدرت ( که می دونی همسرت با این موضوع مشکل داره)

    4- بعد از ماموریت که کمی حال و هواش عوض شده بود، صبح اومد از شما پرسید زردآلوها را چی کار کنم ... گفتی برو تو اینترنت سرچ کن !!!!!!!! عصر که برگشتی دیدی داره از مادرش می پرسه چطوری مربا درست کنه گفتی خاله زنکه !!!!! به نظرت باید چیکار می کرد؟

    5- الانم که داره تو اینترنت سرچ می کنه و برای خودش غذا درست می کنه و زندگیش را می کنه ( طبق فرمایش خودت) می گی چرا این کار را می کنه !!!!!!

    وقتی شرایط را داری هر روز بدتر می کنی و به هیچ پستی توجه نمی کنی، چی بگیم؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 28 تیر 96), nasimmng (چهارشنبه 28 تیر 96), نیکیا (چهارشنبه 28 تیر 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 29 تیر 96), نادیا-7777 (سه شنبه 17 مرداد 96), میس بیوتی (جمعه 30 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  4. #43
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    شايد همه ي اين رفتارهاي اشتباه من ماله اينه كه دوستش ندارم
    دوستش ندارم چون كارهايي رو انجام ميده كه مادرش رو خوشحال كنه. اين رفتارهاش نه تنها من رو خوشحال نمي كنه ناراحت هم ميشم
    من يك مرد ميخاستم كه مردانه رفتار كنه احترام بذاره نه اينكه كاره خونه انجام بده
    لابد ميگين خوشي زده زيره دلت
    ولي اين اصلا خوشي نيست. وقتي به همسرت اصلا اعتماد نكني. اگه مشكلي داشته باشي نتوني بهش بگي
    بي دليل از خونواده من بدش بياد از روز اول انگار چشم نداشت
    مامان من پشت سره دامادش چيزه بدي نگفته. گفته بود چهارساله غير از آقا بهش نگفتيم ولي اين همش به ما بدوبيراه ميگه
    تنها من تو اين دنيا خانواده ام رو دارم كه غير از عذاب دادنشان كاري نكردم

  5. #44
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    واي خداي من
    با مادرش صحبت ميكنه ميگه كي برات بليط بگيرم بياي تهران؟!!
    برنامه سفر دارن ميذارن
    انگار نه انگار كه چه خبره
    چقدر اعتماد به نفس دارن آخه

  6. #45
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    امروز صبح شروع كرد به حرف زدن. دوباره من شدم مقصر صد در صد. بهم ميگه تو عقده داري و مريضي. اصلا قبول نداره كه خودش شايد يك ذره اشتباه كرده باشه
    دقيقا عين پارسال شد كه بعد از يك ماه برگشتم و فقط دو روز خوب بود
    نميخام دوباره اون سيكل تكرار بشه
    بهم ميگه چرا موندي اينجا؟ ديدي كه من بدون تو خوشم خودم كارامو ميكنم و اصلا به تو احتياجي ندارم
    همش ميگه هيچكي نميخاد تو اينجا باشي موندي اينجا كه منو دق بدي
    اصلا يك ذره قبول نداره كه نمي دونه از زن و زندگي چي ميخاد؟ فقط ميخاد مامانش خوشحال باشه
    ميخاست بليط بگيره با مادرش بريم مسافرت. گفتم يكم صبر كن آخه همه چيز يه شبه گل و بلبل كه نميشه. گفت اصلا نميخاد تو بياي
    واقعا الان من چطور رفتار كنم؟
    يك آدم ديكتاتور و خودخواه كه فقط خودش و مادرش براش مهم اند
    اصلا ميگه برام مهم نيست تو چه حسي داري و چي ميخاي من همينم كه هستم ميخاي بمون ميخاي برو
    ميگه به دكترت بگو كه از خوشحالي ديگران ناراحت ميشي!!!
    ديگه الان كوتاه امدن من فايده نداره چون باعث ميشه بيشتر از خودم بدم بياد و بيشتر اونا سواري بدن
    خواهش ميكنم بگين چه كار كنم
    ویرایش توسط nasimmng : پنجشنبه 29 تیر 96 در ساعت 10:09

  7. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نسیم جان کسی نمیتونه برات تصمیمی بگیره.یا بهت کمک کنه.چون شما راه خودت رو میری.ببین چی میخوای.
    من راستش دوست ندارم چیزی بگم که بعدش بگم کاش نمیگفتم.
    اما بشین فکراتو بکن.اگه فکر میکنی اینجا کسی با این حرفا میاد بهت بگه برو طلاق بگیر در اشتباهی چون دوست نداریم زندگی ای بهم بخوره اما باید با خودت صادق باشی. با خانوادت مشورت کن و بهترین تصمیم رو بگیر لطفا.
    لطفا این پست منو تشویقی برای طلاق ندون.

  8. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    nasimmng (پنجشنبه 29 تیر 96)

  9. #47
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    نسیم جان کسی نمیتونه برات تصمیمی بگیره.یا بهت کمک کنه.چون شما راه خودت رو میری.ببین چی میخوای.
    من راستش دوست ندارم چیزی بگم که بعدش بگم کاش نمیگفتم.
    اما بشین فکراتو بکن.اگه فکر میکنی اینجا کسی با این حرفا میاد بهت بگه برو طلاق بگیر در اشتباهی چون دوست نداریم زندگی ای بهم بخوره اما باید با خودت صادق باشی. با خانوادت مشورت کن و بهترین تصمیم رو بگیر لطفا.
    لطفا این پست منو تشویقی برای طلاق ندون.
    ممنون از جوابتون
    دقيقا مشكل من اينه كه ميخام از اين سيكل معيوب در بيام
    كاملا واضح هست كه همسرم از موضع خودش به هيچ وجه كوتاه نمياد. همچنان ميخاد نفر اول زندگيش مادرش باشه و منم كاملا مطيع و بدون هيچ خواسته ايي. تا خطاي كوچيك يا بزرگي كنم همون بدوبيراه و كتك كاري
    تو اين چهارسال مادر من دو بار نيومده اينجا. به مامانم ميگم من از اين قضيه ناراحتم ميگه اصلا خودتر ناراحت نكن من تا عمر دارم اونجا نميام
    ولي من خونه زندگي رو نميخام كه نتونم عزيزانم رو دعوت كنم

    تمام حرف هايي كه ميزنه تكراريه. مثل يك فيلم سينمايي داره همه چيز تكرار ميشه
    من واقعا موندم كه يه مدت كاملا بگم چشم و هيچي نخام( كه بارها تكرار كردم و اصلا نتيجه معكوس داده و بدتر باعث شده كه خودخواه تر بشه) يا واقعا تمومش كنم
    پدر ميگه بذار يكبار ديگه باهاش صحبت كنم( پدرم بارها باهاش صحبت كرده حتي اگه تلفن جواب نداده رفته محل كارش اينم همون حرف هاي تكراري)
    ولي اين اصلا ممكنه جواب نده يا توهين كنه
    پارسال كه من برگشتم يك جلسه قبلش داشتيم كه اتمام حجت كرديم گفتيم ديگه توهين نداريم كتك كاري نداريم و من تا بحال هيچ وقت به خانواده اش بي احترامي نكرده بودم( اون قضيه پارسال رو كه ميخاست خفه ام كنه گذاشته پاي من و بي احترامي به پدرش + يك مسافرت شمال هم با خانواده اش رفتيم كه براي من جهنم بود چون اون موقع پدرش مريض بود و مادرش همش خودشو لوس ميكرد و اين مونده بود بين پدر و مادرش و من شده بودم اضافي)
    ولي چه اتمام حجتي. هفته بعدش شروع شد تازه سوژه جديد پيدا كرده بود كه ميخاستم تو اون جلسه بزنم تو دهن بابات و تو بابات دستت رو گرفت برت گردوند و تا مدت ها با خانواده من حرف نزد

  10. #48
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    قبلا گفته بودم كه دزد همه طلاهام برد. يه مقدار كمي كه مونده بود تو صندوق مشترك بانك بود. بهم گفت كه اسمم رو برداشته
    اين خودش قبلا پيش بيني همه چيز رو كرده. ميخاد همه پول و طلاهام رو بگيره و چند سال تو دادگاه ها منو بكشونه
    واقعا من ديگه هيچ اعتمادي ندارم
    چطور در كنار اين آدم پير بشم؟
    تصور اينكه يك زن ٤٠ساله بدون پشت و پناه خانواده ام در كنار اين آدم باشم ديوونه ام ميكنه

  11. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 مرداد 96 [ 03:36]
    تاریخ عضویت
    1396-5-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا اصلا به اين فك ميكني كنار اين ادم پير بشي؟چرا سعي نميكني مستقل بشي؟نه تنها به اين اقا به همه نشون بده ميتوني رو پاي خودت وايستي،،،فحش ميخوري نميتوني جواب بدي من ميفهممت ولي ميري سمتش پست ميزنه ميگه زيادي برو باز موندي؟يه لبخند بزن يه تصميم محكم بگير و كاري رو بكن كه خودتم ميدوني درسته،،،از چيه جدايي ميترسي؟ميتوني خونه بدر مادرت بموني يه مدت بري كلاساي تغريحي دست پيدا كني نذار شخصيت و حرمتتو خورد كنن قدر خودتو بدون مردايي كه به مادراشون وابستن نميتونن هميراي خوبي باشن برادر كوجيك من همين الان پول و حساب خودشو داره باهاش شوخي ميكنم در مورد زن ايندش يه حرفايي ميزنه كه من شاخ در ميارم كه اين بچه يعني انقد ميفهمه!!!متاسفانه تربيت غلط مادراي ايراني زندگي رو براي زنا سخت ميكنه و از اونور فشار رو زناس كه تحمل كنين،،جيو ميخواي درست كني؟من خودمو به سختي ميتونم تغيير بدم عادات بدمو ججوري يكي ديگه رو تغيير بدم؟دكتر هلاكويي ميگه اون ادمي رو كه اول ازدواج ميبينين بيست سي درصد بدترش كنين ببينين ميتونين باهاش ازدواج كنين يا نه،،اخلاقاي بد ادما بعد ازدماج بدتر ميشه بهتر نميشه همه ادما خوبي و بدي دارن من نميگم بايد يكي كامل باشه اما بايد در مجموع دو نفر باهم بسازن،بدترين چيز اينه كه ادم خودشو احساسشو گول بزنه،اين حرف كاملا غلطه كه هيچكي ديگه برا من نيس يا من نميتونم خوشبخت بشم

  12. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    من اصلا نمیخاستم پستی بذارم چون شما یه رفتار بدی که داری و دز ندگیت هم داری چوبش رو میخوریو خودت اگاهینداری !!!!!
    اما بعنوان یه خاهر دلسوز بهت میگم
    رفتار بد شما که باعث این همه پیچیدگی شده شاید خودتم بدونی ولی کاملا برات بی اهمیته و کوچیکش میشمری برا همینم درستش نمیکنی تا برا همیشه ازین وضع خلاااص بشی
    من همه پستهای گذشته ات رو خوندم اصلا به همسرت حق نمیدم اما فعلا به ایشون دسترسی ندارم اما شما اومدی و راهکار میخای پس خوب گوشات و چشمات باز کن و این مشکلرفتاری بزرگت که از نظر خودت اصلا چیزی نیست رو تاییر بده اگر تونستی یه عمر ارامشرو خاهیدید اگر نه در همین سیکل خاهی بود حتی اگر ازدواج دیگری بکنی !!!!!
    اما ویژگی بد شما که باعث این سیکل شده:
    من ادر همه پستهات دیدم از دوستان کمک خاستی بچها همه راهکارهای خوبی دادن بعد بدوناینکه حتی یه تشکر کنی و یه نقل قول از پاسخ بگیری و جواب بدی و بگی اره فلان کار کردم و..... پست بعد رو فقط اومدی از کاری که خودت انجام دادی یا اتفاقی کهبر اثر رفتار خودت افتاده رو تعریف کردی و بعد بچها اگر پستی نذاشتن با جزءفزء گفتی تو روخدا بهم راهکار بدین باز دوستان دلشون سوخته راهکار دادن باز شما کار خودت کردی !!!ژ!
    این رفتار رو در زندگی شما کاملا مشهوده وقتی با همسرت دوروز عادی هستی دعوا ندارین یهچیز میگی یا یه کار میکنی مثلا ماشین منه ......به تو ربطی نداره و.....یعنی کاملا یه فرد مارور سرکش میشی و دعوا براه میوفته همسرتم که فحش نقل نباته شروع میکنه میخاد بندازت بیرون شما میری خونه خونوادت بعد خودت اس میدی التماس میکنی برمیگردی بعد تحقیییر
    خوب دختر خوب همه اینها برمیگرده به اینکه شما ادم احساسی هستی منظورم عاطفی نیست منظورن اینه نمیتونی در شرایط مختلف رفتار مناسب اون لحظه رو داشته باشی
    یعنی نمدونی کی باید گذشت کنی کی سکوت کی جواب بدی کی عصبی بشی و....
    حالا راهکار :
    اولین کار اینه تا یک هفته ازت میخام یه دفتر بردار شرایط هر لحظه رو بنویس که از نظرت مهم بوده جلوش رفتار خودت رو بنویس بعد جلوی اون رفتار درست رو بنویس
    خوب من یسری بهت الگو میدم فعلا
    در مواقعی همسرت عصبی هست اصلااااا کاری به کارش نداشته باش اگر فحش داد تحقیر کرد و به پدرمادرت چیزی گفت شما خلاف همیشه که داغون میشی اینبار
    فقط سکوت کن اگه گفت بیا بشین حرف بزنیم و شروع کرد به داد و بیدادو... شما نگاهش کن و انگار داری گوش میکنی و اگر جای حق با او بود تاییدش کن غیر ازون سکوت و تو دلت به چیزای دیگه فکر کن انگار کری دیواری بذار اینقدر بگه خالی بشه اگر شرایط طوری هست که اگر داره داد و بیداد میکنه شما در اتاق دیگری باشی یا اشپزخونه خودت مشغول کاری کنی و ایشون عصبی نمیشه این کار رو بکن و سر خودت گرم کن تا خسته بشه از حرف و خودش ساکت بشه
    شک نکن خودش با سکوت شما در خلوت خودش بعد ارامش از خودش بدش میاد که چه حرفهای زشتی زده و شما فقط سکوت کردی خودش غیر مستقیم میاد از دلت در میاره مثلا یه حرفی پیش میکشه بی ربط به دعوا و.... این معنی همون غلط کردمه
    اما اشتباه شما اینه اون لحظه یا جواب میدی یا میگی به پدر مادرم توهین نکن یا........
    که جری تر و عصبی ترش میکنی و ایشونم خوب قلق شما دستش اومده میگه برو از
    خونم بیرون شما به جای اینکه غیرت مردانگیش رو اونلحظه تحریک کنی که مثلا بگی مرد زنش رو از خونه بیرون میندازه پس غیرتش چی میشه ناموسش براش مهم نیست ؟ من رو مردانگی شما حساب ویزه ای داشتم و .......... بلند میشی مری یا التماظش میکنی نه من ننداز بیرون !!!!!
    اونم برای اینکه قدرت نمای کنه بدون اینکه به غیرتش فکر کنه چون اصلا تحریک نشده حس مردانگیش از سمت شما نه قبل دعوا نه اون لحظه فقط حس برتریش رو ماخاد به شما نشون بده
    یادت باشه لحظات خوشی هرچقدر مایه بذاری و هندونه زیر بغل شوهرت بدی در وقت دعوا برداشتش میکنی !!!!!!!!
    من قبلا هم گفته بودم سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدار مرد ایشون هر مردی رو رو انگشت میچرخونه حتی اگر شمر ذلجوشن باشه
    شما چرا فکر نمیکنی علت اینکه این پسر مادرش براش مهمه چیه ؟؟؟و
    مادرش همون نقط ضعفهای ایشون رو که در کلید مرد بهش اشاره شده رو خوب بلده برا همینم سر انگشتش بازیش میده
    من هم به شما هم به خیلی افراد این تالار توصیه میکنم نقاط ضعف مردها رو یاد بگیرنتا از همون را وارد بشن
    لطفا یه هفته این راهکارها روانجام بده نشد بیا اینجا هرچی دلت خاست بگو
    دختر خوب شما فکر میکنی بقیه مردا همه گل و بلبل اند شوهر شما اژدها ی هفت سر نه عزیزم درایران 90%مردا همینن اگر زندگیهای موفق هست برا اینه که زنه خوب بلده چطور شوهرش نرم کنه

  13. 5 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    elisa jan (پنجشنبه 11 بهمن 97), nasimmng (چهارشنبه 01 شهریور 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 01 شهریور 96), مهارت جو (شنبه 04 شهریور 96), شیدا. (چهارشنبه 01 شهریور 96)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خيلى به خودكشى فكر ميكنم
    توسط Somebody20 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 96, 09:08
  2. مردسالاري و بي مهري شوهرم باعث شده هر ثانيه به طلاق فكر ميكنم
    توسط mojtamelibsa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 مهر 92, 13:18
  3. فكر ميكنم كه شوهرم انگونه كه بايد براي زندگيمون تلاش نميكنه.چه كار كنم؟
    توسط mahsa pirooz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مهر 91, 02:05
  4. احساس ميكنم ديكه هيج ارزشي واسه نامزدم ندارم
    توسط niaz64 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 09:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.