به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array

    ادامه مشكلات و ترديد در ماندن يا طلاق

    سلام به اعضا محترم سايت
    دوستان محترم تابحال چندتا تاپيك داشتم و مشكلاتم رو گفتم
    الان از دعواي آخر حدود دوماه ميگذره و وضعم اصلا خوب نشده
    همسرم همچنان خرجي بهم نميده و باخانوادم قطع ارتباطه
    واقعا دارم دق ميكنم
    ديشب دوباره بحثمون شد سره اينكه من ديگه خيلي سره اين قضيه كه بهم پول نميده ناراحت بودم و تو تنهايي با خودم گريه ميكردم و همسرم قاطي كرد و دوباره بهم حمله كرد( به سرم ضربه زد) و گفت همينه كه هست بدتر هم ميشه من پولي ندارم كه براي زن خرج كنم
    تو رو خدا نگين هي صبركن و خويشتن داري
    من ٤ساله همش استرس و ناراحتي داشتم انقدر خودخوري كردم نابود شدم
    ديروز داشتم پيام هاي بخش خاطرات خوب زن و شوهرهاي اعضا تالار رو ميخوندم ديدم من چقدر بدبختم تا حالا همسرم يه قدم براي خوشحالي من برنداشته اگه كوچكترين كاري كنه بعدش پدرمنو درمياره
    واقعا خيلي درموندم
    بهم ميگه تو تاحالا پول منو دادي كلاس و اينا ديگه ازحالا هيچ خبري نيست من هيچي براي تو خرج نمي كنم
    من خودم هرچي پول و طلا آورده بودم تو زندگي دسته خودشه و الان از خودم هيچي ندارم

  2. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    خيلي درمونده و خستم
    يعني الان تصميم به طلاق بگيرم شش ماه ديگه پشيمون ميشم؟
    من الانم دلتنگم چه برسه چند ماه ديگه
    كاش يكي بود به همسرم ميگفت انقدر بدي نكنه

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 97 [ 14:21]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,418
    سطح
    21
    Points: 1,418, Level: 21
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من تاپیک های قبلی شما رو نخوندم اما یه جمله رو مینویسم برات که حالت اپیدمی داره. معمولا اخلاق و رفتار ادم ها تغییر پیدا نمیکنه و تا اخر همونی باقی میمونه که هست پس وقتی میبینیم اخلاق کسی با حالت استاندارد خیلی فاصله داره بهتر دورش خط بکشیم حالا هر کسی که هست و هر رابطه ای که با ما داره. چرا میخوای تمام عمر باقی مانده ات رو به شکلی که دوست نداری هدر بدی؟!

  4. 2 کاربر از پست مفید niazzz تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 01 شهریور 96), zhilaebrahimi (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام عزیزم

    بهتره خلاصه ای از مشکلاتت با همسرت رو بذاری که بقیه اعضا بخونن.

    یک نکته رو یادت باشه..ویترین زندگی دیگران گولت نزنه.تو نسیم هستی و در شرایط کنونی هستی.اگر بخواهی حسرت زندگی دیگران رو بخوری مطمئن باش حتی اگر با همسرت خوشبخت ترین هم باشی،بازم کسایی دیگه هستن که قابلیت این رو دارن که بهشون غبطه بخوری.پس شرایط کنونیت رو بپذیر و بدون زندگی نه دائم قراره خوب باشه و نه دائم قراره بد باشه..

    چند تا سوال :

    اولا اینکه چرا همسر شما خرجی نمیده و استدلالش چیه؟
    دوما اینکه شما داشتی گریه میکردی و ایشون به سمت شما حمله کرد و کتک زد؟ایشون از لحاظ روانی سالم هست یا خیر؟
    سوما حرفای شما ضد و نقضیه...شما از الان دلتنگی؟دلتنگ مردی که کتک میزنه و خرجی نمیده و به قول خودت پدرت رو دراورده؟به نظرت حرف خودت منطقی هستش؟

    به این جملاتت نگاه کن :
    همش سعي داره منو خورد كنه
    بدترين حرف ها رو به من ميزنه و موقع دعوا با اون زور زيادش به من حمله ميكنه
    واقعا خودم از خودم تعجب ميكنم چرا با اين آدم زندگي مي كنم.
    همش ميگه من پشيمونم
    اون هميشه به كسي كه ما رو معرفي كرد بدوبيراه ميگه
    از زندگي با يه آدم بددهن و عصباني خسته شدم.
    هزار بار خواست منو بيرون كنه
    مش ميگفت ازت متنفرم بايد از اين خونه بري و كلي بدوبيراه به من و خانواده ام
    هميشه از روز اول به من گفته اول مادرم بعد برادارام بعد تو
    تازگي جاهاي رو ميزنه كه كبود نشه مثلا محكم مثل يك حيوون لگد با پشتم ميزنه
    و .................


    الان دقیقا بهم بگو دلتنگ چی و کی هستی؟

    داخل تاپیک های قبلیت رو یه نگاهی بنداز....دوستان راهنمایی های خوبی کردن.اما شما فقط پست گذاشتی و حرف خودت رو زدی.جمله های کوتاه و مختصر و مفید نوشتی و همه اش میگی چیکار کنم....شما یه زن متاهل 28 ساله هستی با 4 سال تجربه زندگی مشترک.فکر نمیکنی این همه ضعف در اعتماد به نفس کمی عجیبه؟
    از سال 93 داری پست میذاری...ولی نوشته های سال 93 شما با نوشته های سال 96 شما هیچ فرقی نداره...چرا به نظر خودت؟
    و اینکه خیلی هیجانی رفتار می کنی...اگر بهت زنگ نمیزنه...اگر تماس نمیگیره...اگر ارتباطی برقرار نمیکنه به اندازه سهمت قدم بردار...و بذار اونم یاد بگیره اندازه سهمش قدم برداره....انقدر پیله نکن.راحت تر بهت بگم....فعلا هیچ کار خاصی در مورد زندگی زناشوییت نکن لطفا.اول به خودت ارامش بده و به ثبات فکری برس.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 01 شهریور 96), zhilaebrahimi (سه شنبه 31 مرداد 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام نسیم جان
    عزیزم حالت رو خوب درک میکنم....یه سر به تایپیک های من بزن....تمام جملات رو که از شوهرت میشنوی و تمام حرف های گستاخانه رو ، منم از شوهرم می شنیدم.....یه حرف هایی میزد که انگار من باید از خدام باشه که این شده شوهرم ....و از لحاظ جملاتی خیلی عذابم میداد....همین طور باعث و بانی ازدواج رو فحش میداد....یاد اون روزها میفتم باز عصبی میشم...چون یه زن از همسرش توقع نوازش و محبت داره....توقع نداره عذاب بکشه (از لحاظ محبتی) توی زندگی که قراره دوست داشتن و عشق باشه.........بابا خونه و ماشین و ثروت همیشه بدست میاد....ما زنها بخاطر هیچ کدوم از اینا ازدواج نمیکنیم.............خلاصه بگذریم از این حرفها..........ولی اینو میخام بهت بگم که منم مثل تو ترس داشتم از جدایی.......تا 6 ماه اسم دادگاه میومد گریه میکردم...خیلی داغون شدم .....ولی تا وقتی که توی زندگی با این آقا باشی وضعیتت همینه....چون بهش عادت کردی....به همه اون تحقیرها و با همه عذاب ها بازم میخای کنارش باشی....چون اگه ازش جدا شی، طبق عادت روزها نمبینیش و باهاش حرف نمیزنی، این تو رو به ترس میندازه....تو الان به این زندگی و مرد عادت کردی و روال زندگیت رو هم میدونی ولی ذهنت روال زندگی بعد از این مرد رو نمیدونه واسه همینه که میترسی....ما آدمها واسه راه همیشه ترجیح میدیم طبق عادت زندگی کنیم...به سختی میتونیم راهمون رو عوض کنیم....
    ولی من این کارو کردم ،یعنی راهمو عوض کردم...خیلی دلتنگی داشتم...خیلی اشک ریختم...بعضی روزها فکر میکردم نمیتونم راه برم و دارم فلج میشم....تمام آدمهایی که دور و بر من بودن تمام سختی هایی که من کشیدم رو دیدن...ولی بالاخره به جایی رسید که از اون مرد دل کندم....ازش طلاق گرفتم....ولی به قران قسم میخورم به همون خدای یگانه که بعد از رفتن اون مرد تازه فهمیدم زندگی چی هست و طعم واقعی اش رو چشیدم...با همه حرف فامیل روبرو شدم...با تمام دلتنگی ها روبرو شدم...با تمام بدبختی ها روبرو شدم ولی الان دارم واقعا زندگی میکنم.....تازه بعد از گذشت تمام اون حال و هوای بد....و رسیدن روزهای خوب...حتی 1% هم از طلاق پشیمون نیستم...چون من یکسال و و نیم واسه زندگیم جنگیدم....این یکسال و نیم هم زمان کمی نبود ....به اندازه 10 سال منو پیر و داغون کرد....یک هفته و یک ماه نبود....واسه ما زنها حتی قهر و دعوا یکساعتی هم داغونمون میکنه....حالا شما فکر کنین من 16 ماه توی استرس و دعوا و فحش و غصه و گریه.....بودم و اصلا روز خوش نداشتم................و بالاخره بعد از تمام این ها الان 3 ماهه که همسرم برگشته و باز ادعای عشق و عاشقی میکنه ولی من اصلا جوابش رو نمیدم................
    بنظر منم تو هم این تغییر رو بده
    ویرایش توسط haniye68 : چهارشنبه 01 شهریور 96 در ساعت 10:20

  8. 4 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 01 شهریور 96), niazzz (چهارشنبه 01 شهریور 96), zhilaebrahimi (چهارشنبه 01 شهریور 96), آنیتا123 (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام عزیزم

    بهتره خلاصه ای از مشکلاتت با همسرت رو بذاری که بقیه اعضا بخونن.

    یک نکته رو یادت باشه..ویترین زندگی دیگران گولت نزنه.تو نسیم هستی و در شرایط کنونی هستی.اگر بخواهی حسرت زندگی دیگران رو بخوری مطمئن باش حتی اگر با همسرت خوشبخت ترین هم باشی،بازم کسایی دیگه هستن که قابلیت این رو دارن که بهشون غبطه بخوری.پس شرایط کنونیت رو بپذیر و بدون زندگی نه دائم قراره خوب باشه و نه دائم قراره بد باشه..

    چند تا سوال :

    اولا اینکه چرا همسر شما خرجی نمیده و استدلالش چیه؟
    دوما اینکه شما داشتی گریه میکردی و ایشون به سمت شما حمله کرد و کتک زد؟ایشون از لحاظ روانی سالم هست یا خیر؟
    سوما حرفای شما ضد و نقضیه...شما از الان دلتنگی؟دلتنگ مردی که کتک میزنه و خرجی نمیده و به قول خودت پدرت رو دراورده؟به نظرت حرف خودت منطقی هستش؟

    به این جملاتت نگاه کن :
    همش سعي داره منو خورد كنه
    بدترين حرف ها رو به من ميزنه و موقع دعوا با اون زور زيادش به من حمله ميكنه
    واقعا خودم از خودم تعجب ميكنم چرا با اين آدم زندگي مي كنم.
    همش ميگه من پشيمونم
    اون هميشه به كسي كه ما رو معرفي كرد بدوبيراه ميگه
    از زندگي با يه آدم بددهن و عصباني خسته شدم.
    هزار بار خواست منو بيرون كنه
    مش ميگفت ازت متنفرم بايد از اين خونه بري و كلي بدوبيراه به من و خانواده ام
    هميشه از روز اول به من گفته اول مادرم بعد برادارام بعد تو
    تازگي جاهاي رو ميزنه كه كبود نشه مثلا محكم مثل يك حيوون لگد با پشتم ميزنه
    و .................


    الان دقیقا بهم بگو دلتنگ چی و کی هستی؟

    داخل تاپیک های قبلیت رو یه نگاهی بنداز....دوستان راهنمایی های خوبی کردن.اما شما فقط پست گذاشتی و حرف خودت رو زدی.جمله های کوتاه و مختصر و مفید نوشتی و همه اش میگی چیکار کنم....شما یه زن متاهل 28 ساله هستی با 4 سال تجربه زندگی مشترک.فکر نمیکنی این همه ضعف در اعتماد به نفس کمی عجیبه؟
    از سال 93 داری پست میذاری...ولی نوشته های سال 93 شما با نوشته های سال 96 شما هیچ فرقی نداره...چرا به نظر خودت؟
    و اینکه خیلی هیجانی رفتار می کنی...اگر بهت زنگ نمیزنه...اگر تماس نمیگیره...اگر ارتباطی برقرار نمیکنه به اندازه سهمت قدم بردار...و بذار اونم یاد بگیره اندازه سهمش قدم برداره....انقدر پیله نکن.راحت تر بهت بگم....فعلا هیچ کار خاصی در مورد زندگی زناشوییت نکن لطفا.اول به خودت ارامش بده و به ثبات فکری برس.
    خيلي ممنونم از توجهتون به مشكل من و وقتي كه ميدارين
    درمورد سوال اولتون كه چرا خرجي يعني پول توجيبي كه قبلا ماهانه ميداد رو نميده اينه كه همون جريان دعواي قبلي ما متاسفانه همزمان شد با فاتحه يكي از اقواممون همزمان شد و تو فاتحه مادرم به اون رابطي كه ما رو معرفي كرده بود گفته بود شوهرم خيلي عصبي و بددهنه و همش سر ماهانه ايي كه ميده منت ميذاره و ما خودمون هميشه به نسيم پول داديم
    ميدونم كه اصلا كاره مادرم درست نبوده بدتر از اون كار منه درست نبوده كه كشوندم به خونواده ها
    ولي الان دو ماه گذشته من خيلي سعي كردم باهاش آروم باشم و زندگيمو حفظ كنم
    ولي بعضي روزا واقعا تز اينكه من هي بشورم و بپزم و هيچي بهم پول نده واقعا كلافه ميشدم
    اون شب من سرماي بدخورده بودم شب همش سرفه ميكردم بعد نصف شب واقعا دلم گرفت ديگه داشتم ديوونه ميشدم گريه كردم ولي همسرم بجايي اينكه آرومم كنه محكم برام دست انداخت و زد به سرم كه بخواب منم بدتر ناراحت شدم و گفتم خدا جواب كارت رو ميده
    واقعا نمي دونم تعادل روحي داره يا نه
    منم آدمم ناراحت ميشم يعني نبايد اصلا ناراحت باشم؟
    دلتنگي من براي خونمه حتي به يك قاشق كوچيك هم دل بستم تصور اينكه همه چيز رو بهم بزنم واقعا برام سخته
    درست ميگين من از سال٩٣ هي دارم مينويسم ولي من واقعا نمي دونم چه تغييري كنم من خودم دختر مهربوني هستم اصلا به كسي سعي ميكنم بدي نكنم ولي وقتي بدي ميبينم نمي تونم ناراحت نشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط haniye68 نمایش پست ها
    سلام نسیم جان
    عزیزم حالت رو خوب درک میکنم....یه سر به تایپیک های من بزن....تمام جملات رو که از شوهرت میشنوی و تمام حرف های گستاخانه رو ، منم از شوهرم می شنیدم.....یه حرف هایی میزد که انگار من باید از خدام باشه که این شده شوهرم ....و از لحاظ جملاتی خیلی عذابم میداد....همین طور باعث و بانی ازدواج رو فحش میداد....یاد اون روزها میفتم باز عصبی میشم...چون یه زن از همسرش توقع نوازش و محبت داره....توقع نداره عذاب بکشه (از لحاظ محبتی) توی زندگی که قراره دوست داشتن و عشق باشه.........بابا خونه و ماشین و ثروت همیشه بدست میاد....ما زنها بخاطر هیچ کدوم از اینا ازدواج نمیکنیم.............خلاصه بگذریم از این حرفها..........ولی اینو میخام بهت بگم که منم مثل تو ترس داشتم از جدایی.......تا 6 ماه اسم دادگاه میومد گریه میکردم...خیلی داغون شدم .....ولی تا وقتی که توی زندگی با این آقا باشی وضعیتت همینه....چون بهش عادت کردی....به همه اون تحقیرها و با همه عذاب ها بازم میخای کنارش باشی....چون اگه ازش جدا شی، طبق عادت روزها نمبینیش و باهاش حرف نمیزنی، این تو رو به ترس میندازه....تو الان به این زندگی و مرد عادت کردی و روال زندگیت رو هم میدونی ولی ذهنت روال زندگی بعد از این مرد رو نمیدونه واسه همینه که میترسی....ما آدمها واسه راه همیشه ترجیح میدیم طبق عادت زندگی کنیم...به سختی میتونیم راهمون رو عوض کنیم....
    ولی من این کارو کردم ،یعنی راهمو عوض کردم...خیلی دلتنگی داشتم...خیلی اشک ریختم...بعضی روزها فکر میکردم نمیتونم راه برم و دارم فلج میشم....تمام آدمهایی که دور و بر من بودن تمام سختی هایی که من کشیدم رو دیدن...ولی بالاخره به جایی رسید که از اون مرد دل کندم....ازش طلاق گرفتم....ولی به قران قسم میخورم به همون خدای یگانه که بعد از رفتن اون مرد تازه فهمیدم زندگی چی هست و طعم واقعی اش رو چشیدم...با همه حرف فامیل روبرو شدم...با تمام دلتنگی ها روبرو شدم...با تمام بدبختی ها روبرو شدم ولی الان دارم واقعا زندگی میکنم.....تازه بعد از گذشت تمام اون حال و هوای بد....و رسیدن روزهای خوب...حتی 1% هم از طلاق پشیمون نیستم...چون من یکسال و و نیم واسه زندگیم جنگیدم....این یکسال و نیم هم زمان کمی نبود ....به اندازه 10 سال منو پیر و داغون کرد....یک هفته و یک ماه نبود....واسه ما زنها حتی قهر و دعوا یکساعتی هم داغونمون میکنه....حالا شما فکر کنین من 16 ماه توی استرس و دعوا و فحش و غصه و گریه.....بودم و اصلا روز خوش نداشتم................و بالاخره بعد از تمام این ها الان 3 ماهه که همسرم برگشته و باز ادعای عشق و عاشقی میکنه ولی من اصلا جوابش رو نمیدم................
    بنظر منم تو هم این تغییر رو بده
    ممنون هانيه جان
    خيلي براتون خوشحال شدم كه الان حالتون خوبه
    تاپيك هاي شما رو خوندم
    همسرم من عصبي بددهن پرخاشگر و تازگي هم خرجي بهم نميده و قطع ارتباط
    ولي اصلا نه اهل خوشگذروني تابحال بوده و نه خيانت و اعتياد و اين حرف ها
    واقعا ميترسم جدا شم پشيمون شم
    ولي اصلا همسرم بلد نيست مشكل رو حل كنه
    تنها راه حلش دعوا و بعدش بي محلي هست

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط niazzz نمایش پست ها
    سلام
    من تاپیک های قبلی شما رو نخوندم اما یه جمله رو مینویسم برات که حالت اپیدمی داره. معمولا اخلاق و رفتار ادم ها تغییر پیدا نمیکنه و تا اخر همونی باقی میمونه که هست پس وقتی میبینیم اخلاق کسی با حالت استاندارد خیلی فاصله داره بهتر دورش خط بکشیم حالا هر کسی که هست و هر رابطه ای که با ما داره. چرا میخوای تمام عمر باقی مانده ات رو به شکلی که دوست نداری هدر بدی؟!
    دقيقا همينطوره من اصلا خودم رو نتونستم تغيير بدم چه برسه همسرم
    من خودم هم نمي دونم دوست دارم بقيه عمرم چطور بگذرم
    اينو ميدونم كه ميخاستم دوست داشته باشم و دركنار همسرم احساس امنيت و خوشبختي كنم كه اينطور نيست
    گاهي ميگم شايد من منفي بافي ميكنم
    ولي واقعيت واقعا اينه
    ویرایش توسط nasimmng : چهارشنبه 01 شهریور 96 در ساعت 11:39

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 96 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1396-4-13
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نسیم جان
    متاسفم بابت روزهای سختی که داری
    -به خودت فرصت بده (مطمین باش برای طلاق چیزی که زیاد داری زمانه)
    -از نقش یک قربانی خارج شو عزیزم هر کدوم از ما تو هر موقعیتی که هستیم بابت انتخابها و عملکردهای بده خودمونه. زندگیت وحشتناکه درست ناراحت و سر خورده و پشیمون و دل شکسته ای درست ولی یادت نره این زندگی تو و همه ی اینها به تو برمی گرده عواقب انتخاب و عملکرد نادرستت رو بپذیر تو یا انتخاب نادرست داشتی یا عملکرد نادرست پس یا باید عملکردت رو اصلاح کنی یا شاید انتخابتو !!!
    -و سعی کن برای یه مدت کوتاه خالی از احساس بشی و با منطق صد در صد تصمیم بگیری . تصمیم گیری های منطقی باعث میشه بعدها احساس بهتری داشته باشی.
    -مهمتر ازهمه باید بگم اینطوری که از نوشته هات خوندم اوضاع زندگیت خیلی پیچیده شده و خیلی از حرمتها از بین رفته حالا تو ازهمسرت کینه داری و متقابلا اون از تو و اعتمادها از بین رفته. برای این اوضاع پیچیده به نظرم یه مشاوره خوب و کاربلد بهتر از هر چیزیه ( این مشاوره رو برای این توصیه نمی کنم که به زندگیت ادامه بدی فقط برای اینکه تصمیم بگیری بمونی تو این زندگی یا نه باید تمومش کنی حالا اگه قراره بمونی باید چیکار کنی و چه مشکلاتی داری اگه قراره تمومش کنی باید چه کارهایی رو انجام بدی و چطور تمومش کنی) اینکه میگم مشاور برای اینکه زندگی هر شخصی با بقیه فرق میکنه ما توانایی دادن راهنمایی های درست و کامل رو نداریم هرچیزی که ما میگیم یه توصیه حاصل تجربه است ولی مشاور متخصص این کاره هم درسش رو خونده که حاصل مطالعات و پژوهشهای افراد متفکر در سطح جهانه و هم اینکه با نمونه ها مختلفی برخورد داشته که شاید این راه رو بارها و بارها رفتن ونتیجش رو دیدن.( تاکید میکنم یک مشاور خوب و کار بلد)
    - و یک توصیه خواهرانه مردها اونقدر که ما فکر می کنیم وحشتناک نیستند جایی خوندم که مردهایی که پرخاشگرن و بددهن هستن نسبت به مردهای دیگ صادق تر و قابل اعتمادترن!!!!!!!!!!!! یک بار فقط یک بار خودت رو جای مردت بگذار در تمام رفتارها و دعواها به اون حق بده باور کن مردها به اون چیزی تبدیل میشن که ما از اون ها میسازیم ما زنهای خوبی هستیم که بلد نیستیم همسر خوبی باشیم و اونها مردهای خوبی هستن که بلد نیستن همسر خوبی باشن من اگه جای تو باشم سعی میکنم اگه قراره از این زندگی برم بیرون حالا که عمرم و احساسمو و غرورمو و... رو تو این مدت از دست دادم یاد بگیرم همسر خوبی باشم و این تجربه رو با خودم ببرم تا بعدها بتونم ازش استفاده کنم و دوباره اشتباه نکنم.

    به امید روزهای خوش

  11. 3 کاربر از پست مفید مهارت جو تشکرکرده اند .

    nasimmng (شنبه 04 شهریور 96), niloofar_aabi (شنبه 04 شهریور 96), شیدا. (یکشنبه 05 شهریور 96)

  12. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهارت جو نمایش پست ها
    سلام نسیم جان
    متاسفم بابت روزهای سختی که داری
    -به خودت فرصت بده (مطمین باش برای طلاق چیزی که زیاد داری زمانه)
    -از نقش یک قربانی خارج شو عزیزم هر کدوم از ما تو هر موقعیتی که هستیم بابت انتخابها و عملکردهای بده خودمونه. زندگیت وحشتناکه درست ناراحت و سر خورده و پشیمون و دل شکسته ای درست ولی یادت نره این زندگی تو و همه ی اینها به تو برمی گرده عواقب انتخاب و عملکرد نادرستت رو بپذیر تو یا انتخاب نادرست داشتی یا عملکرد نادرست پس یا باید عملکردت رو اصلاح کنی یا شاید انتخابتو !!!
    -و سعی کن برای یه مدت کوتاه خالی از احساس بشی و با منطق صد در صد تصمیم بگیری . تصمیم گیری های منطقی باعث میشه بعدها احساس بهتری داشته باشی.
    -مهمتر ازهمه باید بگم اینطوری که از نوشته هات خوندم اوضاع زندگیت خیلی پیچیده شده و خیلی از حرمتها از بین رفته حالا تو ازهمسرت کینه داری و متقابلا اون از تو و اعتمادها از بین رفته. برای این اوضاع پیچیده به نظرم یه مشاوره خوب و کاربلد بهتر از هر چیزیه ( این مشاوره رو برای این توصیه نمی کنم که به زندگیت ادامه بدی فقط برای اینکه تصمیم بگیری بمونی تو این زندگی یا نه باید تمومش کنی حالا اگه قراره بمونی باید چیکار کنی و چه مشکلاتی داری اگه قراره تمومش کنی باید چه کارهایی رو انجام بدی و چطور تمومش کنی) اینکه میگم مشاور برای اینکه زندگی هر شخصی با بقیه فرق میکنه ما توانایی دادن راهنمایی های درست و کامل رو نداریم هرچیزی که ما میگیم یه توصیه حاصل تجربه است ولی مشاور متخصص این کاره هم درسش رو خونده که حاصل مطالعات و پژوهشهای افراد متفکر در سطح جهانه و هم اینکه با نمونه ها مختلفی برخورد داشته که شاید این راه رو بارها و بارها رفتن ونتیجش رو دیدن.( تاکید میکنم یک مشاور خوب و کار بلد)
    - و یک توصیه خواهرانه مردها اونقدر که ما فکر می کنیم وحشتناک نیستند جایی خوندم که مردهایی که پرخاشگرن و بددهن هستن نسبت به مردهای دیگ صادق تر و قابل اعتمادترن!!!!!!!!!!!! یک بار فقط یک بار خودت رو جای مردت بگذار در تمام رفتارها و دعواها به اون حق بده باور کن مردها به اون چیزی تبدیل میشن که ما از اون ها میسازیم ما زنهای خوبی هستیم که بلد نیستیم همسر خوبی باشیم و اونها مردهای خوبی هستن که بلد نیستن همسر خوبی باشن من اگه جای تو باشم سعی میکنم اگه قراره از این زندگی برم بیرون حالا که عمرم و احساسمو و غرورمو و... رو تو این مدت از دست دادم یاد بگیرم همسر خوبی باشم و این تجربه رو با خودم ببرم تا بعدها بتونم ازش استفاده کنم و دوباره اشتباه نکنم.

    به امید روزهای خوش
    خيلي خيلي ممنونم بابت پيامتون مهارت جو عزيز
    دقيقا همينطوره اوضاعم خيلي پيچيده شده و احساس ميكنم چهار سال جنگيدم و عمرم تلف شده و اصلا زندگي نداشتم
    با خودم ميگم اصلا معناي زندگي و خوشبختي چيه؟
    بابت مشاور يك ساله پيش دكتر كامران عسكري ميرم ولي ايشون فقط ميگه برو سره كار چه مي دونم اگه خواستي از اين زنگي بياي بيرون مجهز باشي
    ممنونم ميشم اگه مشاور خوب تو تهران رو بهم معرفي كنين

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,802
    سطح
    100
    Points: 89,802, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array


    با سلام



    هر مردی یه پسوردی داره !

    من احساس می کنم شما password شوهرتون را بلد نیستید

    نظرتون چه؟



    ....................






    آرامش خودتون را حفظ کنید ،،،

    و به این آرامشتون امنیت بدید !

    چطوری ؟

    یه کاغد بردارید و مثلا 20 مورد از اینکه احساس خویی در زندگی دارید را بنویسید ( خصوصیات خوب خودتان - شوهرتون و .....)

    این براتون انگیزه ایجاد می کنه ،،برا تلاش و همت بیشتر !




    ................................







    به نظرتون باید چه کارهایی را در قبال شوهرتون می کردید و نکردید ؟

    تو اتفاقات افتاده چقدر خودتون و خانواه تون مقصر بودند ؟

    تو کاغذ بنویسید و بهش فکر کنید !


    بی تعصب بنویسید !








    ....................................





    یه مدت این قضیه را کش ندید !

    تو این مدت مهربان تر و آراسته تر باشید در کنار شوهرتون

    براش نامه بنویسید + یه شاخه گل رز


    حق به جانب نباشید ( هر چند اگر حق با شما باشه !)




    باید آرام آرام و با برنامه جلو برید

    امکان داره درخواست ما ،،،نظریه ما ،،،سریع رد بشه ،،

    باید هوش احساسی خودتون را بهتر کنید .


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 04 شهریور 96 در ساعت 22:03

  14. 5 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 05 شهریور 96), nasimmng (شنبه 04 شهریور 96), tavalode arezoo (یکشنبه 05 شهریور 96), میس بیوتی (سه شنبه 07 شهریور 96), شیدا. (یکشنبه 05 شهریور 96)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 96 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1396-4-13
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نسیم جون
    -من خودم شهرستانیم بنایراین متاسفم در رابطه با معرفی مشاور نمی تونم کمکت کنم ولی باز هم با تاکید بهت توصیه می کنم یه مشاوره خبره بهترین گزینه ات در حال حاضر می تونه باشه پس سخت پی گیرش باش.
    اگه هنوز هم تمایل داری به زندگیت ادامه بدی چند پیشنهاد دارم:
    -یک کاغذ بردار و ببین همسرت توی دعواها چه گله هایی داره از چی خیلی می ناله بعد ریشش رو پیدا کن می تونم بهت اطمینان صد در صد بدم پشت همه ی آنها یک وجه تشابه که نگرانی همسرته اگه بتونی اون نگرانی رو پیدا کنی پنجاه درصد راه رو رفتی(می تونی اون موارد رو اینجا بذاری تا ما در موردش نظر بدیم شاید بتونیم کمکت کنیم تا پیداش کنی)
    - کتاب بخون عزیزم هم به آرامشت کمک می کنه هم بهت کمک می کنه جنس مرد رو بهتر بشناسی هر پاراگرافی که می خونی سعی کن با همسر خودت مطابقت بدی( باور کن مردها بد و خبیث نیستن ولی واقعاً متفاوتن)
    - سعی کن روزهای خواستگاری همسرت رو به یاد بیاری حتماً اون زمان ویژگیهای مثبتی داشته که بهش جواب مثبتی دادی(حتی شده ظاهرش)اگه این موارد هنوز باشه پس هنوز دلیلی برای ادامه این زندگی وجود داره.
    - سعی کن اگه هنوز انگیزه ای برای ادامه این زندگی داری این رو صادقانه به شوهرت بگی و نشون بدی اگه بابت انجام کاری متاسفی و فکر می کنی اشتباه کردی این رو صادقانه بگو نشون بده
    (اینها به هیچ وجه تو رو کوچیک نمی کنه اینها ارزش های یک انسانه) اگه میگم صادقانه به خاطر اینکه مردها هم مثل زنها دروغ و ریا رو زود می فهمن با گفتن این حرفها همسرت هم فکر میکنه هنوز همه چی تموم نشده چیزی باقی مونده تا واسش تلاش کنه مطمین باش اون هم الان مثل تو فکر میکنه همه چی تموم شده و دیگه انگیزه ای واسه موندن نداره و فقط دنبال تموم کردنه پس باید به اونم انگیزه بدی
    - مردها ظاهر یک زن رو دوست دارن ولی عاشق قلب یک زن میشن احساس وفاداری، تعهد، عشق، ترحم و ... رو برای همسرت در قلبت زنده نگه دار
    - خیلی صریح و صمیمانه از اون بپرس که حالا که همه چی خراب شده و من هم قبول دارم سهم زیادی از خطاها مربوط به من میشه( امیدوارم به عنوان یک زن زرنگ بدونی به کار بردن این تعابیر حتی اگه قبولش نداری چه تاثیر شگرفی رو شوهرت میذاره) چی کار کنم تا بتونم زندگی رو درست کنم تا تو منو ببخشی بعد گفتن این حرفها ازش یه مهلت بخواه تا راجع به حرفهاش فکر کنی بگو فردا بهش جواب می دی این تایم رو واسه این بگیر تا تصمیم عجولانه نگیری منطقی جواب بدی چون ممکنه جوابش تورو عصبی و ناراحت کنه .
    -صحبت با مردها نباید طولانی باشه تا می تونی سعی کن صحبتهات کوتاه و با لحن ملایم باشه بحث های طولانی و پر سرو صدا اصلاً نتیجه خوبی نداره
    به امید روزهای خوش
    ویرایش توسط مهارت جو : یکشنبه 05 شهریور 96 در ساعت 11:42

  16. 3 کاربر از پست مفید مهارت جو تشکرکرده اند .

    nasimmng (یکشنبه 05 شهریور 96), tavalode arezoo (یکشنبه 05 شهریور 96), شیدا. (یکشنبه 05 شهریور 96)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.