نجمه جان، وقتی چنین چیزی برات مهمه، خودت نباید قبل از گرفتن اطلاعات کلیِ اون آقا، عکست رو می دادی.
وقتی شما خودت توقعات خودت رو در لحظه درست تشخیص ندادی و به خاطر نیاوردی، چه انتظاری از دوستت داری؟
ناراحتی شما در واقع از بی توجهی خودت به خواسته هات هست. داری انتقالش می دی به دوستت.
هرکسی برای خودش یه اصول و معیارهایی داره. مثلا من دوست ندارم یه معرف قبل از اینکه نظر آقای مورد نظرش رو بدونه، نظر من رو بپرسه، حالا در هر سطحی. چون دوست ندارم به کسی فکر کنم که هنوز به من فکر نکرده و تمایلی نداره. و مثلا من بگم آشناییمون از نظر من ایرادی نداره، بعدا اون آقا اصلا نخواد آشنا بشه و من سبک بشم. بنابراین به عهده معرف می گذارم که من رو به هرکس که خواست معرفی کنه. و اگه سوالی ازم بپرسه یا عکس بخواد، راحت می دم. سوال خاصی هم نمی پرسم و اعتماد می کنم که این فردی که داره من رو معرفی می کنه، حتما اون فرد رو از نظر کلیات همسنگ من دیده (هرچند گاهی خلافش هم پیش اومده، اما بازم من اکثریت رو در نظر می گیرم).
چه قبل و چه بعد از مطرح شدن قضیه توسط آقای مورد نظر هم معرف بیچاره رو خیلی درگیر نمی کنم، یا سوال پیچش نمی کنم (خودم به سرم اومده). اون یه لطفی داشته و یه معرفی ای کرده، دیگه این وظیفه ی خود منه که طرفم رو بشناسم.
حالا شما طرز فکرت متفاوت با منه، بنابراین خودت باید مطابق با خواسته ات رفتار کنی و بگی قبل از دادن عکست، لازمه فلان موارد رو بدونی تا ببینی می خوای عکست رو بدی یا نه. که البته با اینکار داشتی نشون می دادی که دوستت رو قبول نداری که تو رو به مورد مناسبی (از نظر کلیات) معرفی می کنه. بنابراین خودت باید ببینی طرف آدم پرت و پلایی نباشه.
این چیزها رو آدم به تجربه یاد می گیره. و حالا شما می دونی دفعه بعد دوست داری چطور رفتار کنی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)