موضوع: دارم میرم خواستگاری در حالیکه دلم جای دیگه ست..

سلام؛ حدود یک سال و نیم پیش به دختری توی محل کارم علاقمند شدم.
ازش خواستگاری کردم و جواب منفی شنیدم. دوباره و سه باره و بارها طی این یک سال و نیم پیشنهادمو دوباره مطرح کردم اما هربار با جواب منفی از طرف ایشون مواجه شدم. هربار فک می کردم شاید نظرش عوض شده اما زهی خیال باطل..
آخرین باری که ازش خواستگاری کردم 6 ماه پیش بود که این بار با واکنش تند و تهاجمی جوابمو داد و باعث شد یه سری قضایای دیگه پیش بیاد که در نهایت باعث قطع روابط کاریمون شد. دیگه از نظر کاری هم اگه نیاز بود با هم ارتباطی داشته باشیم هرکدوم به نحوی می پیچوندیم که پیش همدیگه نریم. کم کم خودش پیش قدم شد و دوباره رابطمون خوب شد. و الان به عنوان دو تا همکار رابطه خیلی خیلی خوبی با هم داریم. من هیچوقت نتونستم فراموشش کنم اما دیگه از این وضعیت خسته شدم. اطرافیان بهم میگن سنت داره میره بالا و سخت پسند میشی، دیر میشه و..
خودمم دیگه بریدم؛ میخوام تموم شه. به همین دلیل توی همین هفته قرار گذاشتیم دارم میرم خواستگاری یکی از موردهای پیشنهادی دوستان و آشناها.
من همه دلم پیش همکارمه؛ دیگه نمیشه بهش گفت عشق، یه جورایی دیوونشم. بارها از اینکه دارم میرم جای دیگه ای برای خواستگاری یواشکی توی خلوتم گریه کردم. حتی خانوادم بهم شک کردن و تعجب می کنن که چرا پسری که قراره ازدواج کنه و داره برای خواستگاری آماده میشه اینقد غمگینه.
قبلا توی همین جا برای رسیدن به همکارم راهنمایی خواسته بودم که جواب نداد. دوس دارم یه بار دیگه هم قبل از اینکه گند بزنم به زندگیم و با کسی که دوسش ندارم ازدواج کنم از همکارم خواستگاری کنم اما با توجه به رفتاری که توی آخرین باری که ازش خواستگاری کردم نشون داد راستش می ترسم دیگه برم جلو. فقط توی ایستاگرام براش پی ام گذاشتم که حتی سین نشده.
نمی دونم دارم کار درستی می کنم یا نه. خواهش می کنم کمکم کنید قبل از اینکه برای هر کاری دیر بشه..

این یکی از پست های قدیمی منه درمورد همین مشکل: فک کنم مربوط به حدود یک سال پیش باشه.
http://www.hamdardi.net/thread-42738.html

سلام به شما

یه سوال ازتون بپرسم؟
اگر بعدها متوجه بشین دختر خانومی که رفتین خواستگاریش، دلش یه جای دیگه گیره و دیوونه یه پسری دیگه ای هستش و برای فرار از اون شرایط به شما اجازه داده بیاین چه حالی بهتون دست میده؟خوشاینده براتون؟

الانم با این همه تنش و برای رهایی از تفکراتتون و مشکلاتی که در رابطه با اون خانوم داشتین سراغ کسی دیگه به هیچ عنوان نرید.اول روحیه خودتون رو بازسازی کنید.زمان به خودتون بدین.چه بسا بعد از ازدواج با شخص دیگه ای ( با این روحیه متلاطم) دوباره افکارتون درباره این خانم رو نتونستین مدیریت کنین و اون موقع است که منجلابی ایجاد میشه که هیچ کاریش نمیشه کرد.با این تفاوت که یک نفر سوم رو هم قربانی خواهید کرد.(خانومی که دارید میرید خواستگاریش و شاید این ازدواج انجام بشه).

به شدت احساسات بر شما حاکم شده و داره شما رو پیش میبره.یکمی منطقی باشید.اون خانوم هم حق انتخاب داره و به هر دلیلی موافق نیست.سخته...ولی گذر زمان شرایط رو بهتر میکنه.حتی اگر لازمه برای بهبود روحیه تون محل کارتون رو عوض کنید .و هرچیزی که باعث میشه شما به سمت ایشون کشیده بشید رو تغییر بدین.ولی این کار رو خودتون با خودتون انجام بدین و پای کسی دیگه و نفر سوم رو باز نکنین.
شایدگذر زمان بذاره اون خانوم هم فکر کنه.....شما هم فکر کنید و روحیه تون رو بسازید.ولی خواستگاری و ازدواج تا تعدیل شدن این روحیه ممنوع

سلام پسر تنها

دوست من به نظرم تو تلاش خودتو کردی و دیگه به دلت بدهکار نیستی.همین خودش خیلی کار بزرگیه.

از این به بعدم واگذار کن به خود خدا.کاری نیست که از دست تو بر بیاد . هر چه بیشتر روی این موضوع اصرار کنی ، بیشتر از قبل آزرده خاطر میشی و بیشتر از قبل توی ذهن اون دختر خانم کوچک میشی

لطفا مواظب خودت باش.زمان خیلی چیزا رو حل میکنه.شاید نتونی برای همیشه فراموشش کنی ولی بعد گذر یه مدت این احساس توی ذهنت خیلی کمرنگ میشه.

نوشته اصلی توسط Alone boy..

سلام، ممنونم که وقت گذاشتید.
اشتباه نشه، من قصد ندارم همین طوری فقط و فقط برای فرار از مشکلات ازدواج کنم.
قصدم اینه که برم طرفو ببینم اگه دیدم هیچ حسی بهش ندارم عمرا باهاش ازدواج نمی کنم اما اگه دیدم ازش خوشم اومد هر چند کم، میگم شاید این خوش اومدن به مرور تبدیل به علاقه و عشق بشه و باعث بشه همکارمو کلا فراموش کنم.

سلام وقت شما بخیر ؛

اینطور که به نظر من میرسه :

شما دارید جواب احساستون رو با احساس میدهید ،،،
نیاز به زمان دارید و یا راه هایی که ریشه ای این علاقه شما به اون خانوم رو کمرنگ کنند ،،،
وقتی هنوز در فکر همکارتون هستید این طبیعیه که هر جا برید خواستگاری حسی به طرف مقابلتون نداشته باشید و یا مقایسه بین دو آدم تو ذهنتون صورت بگیره بگید « نه» همکارم بهتر بود ،،، ممکنه یه جایی برید که خانوم از همه لحاظ به نسبت خوب باشند ولی شما بگید نه همکار بهتر بود ،،، مسئله اول باید اهمیتش کمرنگ بشه تا با ذهنی باز بتونید به خواستگاری برید و روی افراد مختلف فکر کنید و بررسی کنید و این بار سعی کنید منطقی تصمیم بگیرید تا احساستون صدمه نبینه.
گفتید : بار ها از اینکه دارم میرم جای دیگه برای خواستگاری تو خلوتم گریه کردم
این یعنی شما مدتی به صبر نیاز دارید تا بتونید با خودتون کنار بیایید ،،، دست ما هم نیست فقط میتونیم شما رو آگاه کنیم که فعلا خواستگاری رفتن با احساسی که دارین نه برای شما و نه خانومی که بخواهید با او ازدواج کنید مناسب نیست ،،،

به نظر من قدم اول فقط خواستن است ،،، آیا میخواهید که همکارتون فراموشتون بشه ؟
اگر بتونید با یاری خداوند به خودتون کمک کنید و این قدم اول رو بردارید مراحل بعدی دیگه به آسونی طی میشه .

بگید واقعا در چه فکری هستید و واقعا چه میخواهید ؟

برای شما از خداوند متعال خواهانم تا بتونید به خوبی با این مسئله کنار بیایید و عاقبت بخیر شوید ان شاءالله