سلام سلام دوستاي خوبم
اينقدررر دلم تنگ شده براتون كه قابل وصف نيست
من شميم الزهرا هستم
ماه هاست نميتونم از كاربريم استفاده كنم نميدونم چرا
الان به سرم زد كاربري جديد بسازم
چقدر باعاتون حرف دارم ولي از ذوق اينكه تونستم عضو بشم نميخوام هيچ حرف تلخي بزنم
مريم جان چقدر خوشحال شدم كه اومدي سايت، و ازون خوشحالتر شدم وقتي پستي با اين مضمون ازت ديذم كه از شرايط فعليت راضي هستي و تصميم درست گرفتي
گرفتن تصميمات بزرگ شهامت ميخواد ...
زندگيم از سردرگمي اوليه بعد زايمان خداروشكر درومده و به ثبات نسبي رسيدم هرچند روابطم با همسرم مثل قبله و مشكلات به قوت خودش باقيست اما ديدن چهره زيبا و دوست داشتني پسرم قلبم رو شاد ميكنه...
گاهي بهش غبطه ميخورم چقدر پاك چقدر معصوم بدون هيچ خطا و گناهي... بدون هيچ دغدغه اي...
اين روزها دلم خيلي هواي محرم داره، دائم تو سرم ماجراي شهيد حججي ميچرخه و ميشم پر از شرم، پر از افسوس به حال خودم
من كجاي اين عالم در غفلت هستم و حججي ها و همسرانشون كحا؟
من براي مولام چه خدمتي كردم؟اصلا تاحالا از چيم گذشتم؟؟ من من من... گاهي در عجب ميمونم كه چطور يك نفر ميتونه اينهمه افسوس بخوره ولي از جاش جم نخوره!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)