به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 47
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    از مامانم بدم مياد بخاطر اين حرف هاش همش جنگ اعصابه. يه عمر خودش براي هرچيزي از بابام پول ميگرفت ولي من همسرم بهم ماهيانه ميداد و من از اين نظر مستقل بودم و الان من مثل خودش شدم شايد براي همينه كه مشاورم ميگه بايد خودت پول دربياري
    ولي مسئله چيزهاي ديگه هم هست اين كه من اصلا به عنوان زنه همسرم هيچ قدرتي ندارم و حرف حرفه خودشه
    از اين قهر و آشتي ها خستم
    بهم زنگ نميزنه چون با دلخوري رفت منم هنوز ذهنم درگيره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنه ماری نمایش پست ها
    نسیم جان وقتی میگی حس میکنم دوسش دارم و نمیخوام جدا بشم پس فکر طلاق را برای همیشه از سرت بیرون کن. اصلا فکر کن همچین راه حلی وجود نداره.
    عزیزم بر گرد خونت و اینبار متفاوت از همیشه رفتار کن. برای عصبیت گوش بفرمان مادر بودن و قهر همسر کلی راه حل توی این سایت هست همه را استفاده کن و اینبار تلاش کن یکجانبه زندگیتو درست کنی. اصلا فکر کن با یه مرد جدید داری زندگی میکنی. نمیگم برو بهش محبت کن اتفاقا اصلا همچین کاری نکن. عادی رفتار کن و روشهای اصلاح همسرت و همچنین خودت را بکار ببر.
    اگر حس میکنی کارای بد گذشته شوهرت عذابت میده بخودت بگو فقط اینبار چشمامو روی بدیهاش میبندم و بخاطر خودم تلاش میکنم زندگیم درست بشه.
    دوستان خیلی خوب راهنماییت کردن همه را یکبار دیگه بخون.
    عزیزم اینو مطمعن باش تا ما تغییر نکنیم همسرامون تغییر نمیکنن.
    ممنون عزيزم
    من خيلي احساس ناتواني ميكنم
    دقيقا نمي دونم چطور قاطعانه رفتار كنم
    صبح تا شب مطلب ميخونم ولي نمي تونم بكار بگيرم
    دلم ميخاد قاطع باشم و محكم مثل يك زن واقعي نه برده خودش و مامانش

  2. کاربر روبرو از پست مفید nasimmng تشکرکرده است .

    maadar (دوشنبه 02 مرداد 96)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام نسیم عزیز

    نمی خواستم برات مطلبی بذارم چون درک می کنم خیلی ناراحت و عصبانی هستی و به آدم عصبانی هرچی هم بگی تاثیر نداره اما این پست من رو هم بر مبنای همدردی بذار و هم وقتی آروم شدی دوباره بخون.

    راستش دوستان راهنمایی های خوبی می کنن اما تو به دلیل ناراحتی ها اصلا برات اثر نداره و این قابل درکه عزیزم.

    یه راه حل دارم . به خانوادت بگو یه مدت برن سفر اگه امکانش هست. و یا اینکه خودت فکر کن رفتن سفر و از خانوادت بخواه یه فرصت دو هفته ای بهت بدن که بهشون سر نزنی و فقط از طریق چت باهاشون در ارتباط باشی. دقت کن نمی گم قطع ارتباط کن به خاطر شوهرت می گم فرصت بگیر برای درست کردن زندگیت که یه مدت تمرکزت از روی احساس وظیفه سر زدن یا دلتنگی برداشته شه. خودت فکر کن رفتن مسافرت و دو هفته نیستن. قهر کنی جایی رو نداری بری و نیستن که بخوای به خاطرشون بجنگی.

    تمرکزت رو از روی حرفهای مادر شوهرت هم بردار به این فکر نکن که شوهرت هر حرفی می زنه بازتاب حرف مادرشه فقط دو هفته. فکر کن شوهرت یه دوست خیلی صمیمی داره و هرچیزی هم ازت می خواد یا می گه یا انجام می ده تصمیم خودشه. فکر کن دور از جونش یتیم بوده باهاش آشنا شدی باشه؟ فقط تصور کن. ببین رفتارت چه جوری می شه؟ ببین دعواهاتون کم می شه؟ فکر کن اگه خودت و شوهرت فقط برید یه جای دور می تونید همو دوست داشته باشید و با هم راحت زندگی کنید؟ اگه آره پس یعنی الان تو داری زندگیتو به خاطر شخص سوم و چهارم و... داغون می کنی.

    برو خونه و روال عادی زندگیت رو ادامه بده لطفا نه در مورد مادرش و نه در مورد خونوادش حرفی نزن و فکر خودتم با تصوراتی که گفتم از روی این موضوعات منحرف کن. هفته اول هم بهش محبت نکردی نکردی اما وظایفت رو انجام بده و به خودت برس. بذار دلش برات تنگ شه. به خودت عطر بزن بذار بوی تو رو حس کنه و توی ذهنش بمونه. آلبوم عروسیت رو بیار دم دست خودتم نگاه کن یاد اون دوران بیفتی حالت رو عوض می کنه به من اعتماد کن (من خودم چند روز پیش تصادفی فیلم عروسیم که روی یه فلش بود و می خواستم فایلای فلش رو پاک کنم پلی کردم و نگاه کردم شوهرم خونه نبود وقتی اومد نا خودآگاه مثل پروانه دورش می چرخیدم و بهش محبت می کردم بدون اینکه خودم متوجه شم آخرش همسرم برگشت و گفت تو چرا امروز انقدر مهربون شدی منم خودمو لوس کردم گفتم من همیشه مهربونم اما تو دلم فهمیدم تاثیر فیلم عروسی بوده پس روی توام باید یه تاثیر مثبتی داشته باشه ).

    در مورد مسائل مالی به نظرم با این سطح مهارت ارتباطی که داری سر کار نری بهتره بعدا می خوای شوهرت هر حرفی زد با استقلال و اعتماد به نفسی که پیدا کردی به قول معروف ممکنه وضعیت رو بدتر کنی. عزیزم مادرت رو مقصر ندون و ناراحت نباش تو اگر یاد بگیری چطور رفتار کنی شوهرت با یه حرف کوچیک مادرت به هم نمی ریزه چون دلش قرصه که همه جوره تو دل تو جا داره. در مورد پول به شوهرت بگو به مامانم گفتم بهم پول نده مگه شوهرم نمی تونه من رو تامین کنه که شما می خواین پول بدین. من شوهرم نصف اون پولم بهم بده برام افتخاره دست شما درد نکنه اما مردی دارم که توی همه شرایط حمایتم می کنه. حالا به مامانتم اینارو نگفتی نگفتیا می ترسم مادرت ناراحت شه اما به شوهرت بگو بذار بفهمه به داشتنش افتخار می کنی.

    شما دو تا چرا حرف زدن با هم رو بلد نیستید آخه؟ قهر و دعوا هم شد مدل حرف زدن؟ با قهر و خودخوری و گریه که مشکلی حل نمی شه عزیزم. یاد بگیر بشینی با شوهرت آروم و با متانت و منطق صحبت کنی. نه متهمش کنی نه مقصر جلوه اش بدی فقط احساساتت رو بریز بیرون و ازش کمک بخواه. پس از این به بعد قهر تعطیل. از این الگو واسه ابراز ناراحتی هات استفاده کن.

    مثلا: فلانی اونروز ... رو به من گفتی منظوری داشتی آخه حس بدی پیدا کردم گفتم شاید از .... ناراحت شدی و برداشت بد کردی. برام مهمه در موردم چه فکری کنی و بهم می ریزم اگه احساس کنم از من ناراحتی. الان ازم ناراحتی؟ اگه گفت آره بگو می شه بدونم چرا؟ دلیلش رو می گه. چیکار کنم که جبران شه ؟ راه حل می ده می گه مثلا خونه مامانت نرو نمی تونی قبول کنی. بگو آخه عزیزم این راه حل من رو اذیت می کنه با حس دلتنگیم چیکار کنم دلم شور می زنه بعد همش فکر و خیال می کنم... (یادت باشه فقط احساسات خودت) می گه من چه می دونم. بگو تو شوهرمی حلال مشکلات خونمونی پس بهش فکر کن یه راه حل خوب بده که نه تو ناراحت شی نه من عذاب بکشم . بعدشم یه بوس و یه فرصت که شوهرت فکر کنه. به همین راحتی از جنگ و دعوای یه ماهه جلوگیری کردی. تازه بماند که بعدشم چقدر دوست داره و دلش می خواد باهات حرف بزنه چون حودش رو برنده مکالمه با تو می بینه.

    بازم حق می دم ناراحتی ولی باور کن اینارو وقتی آروم شدی به علاوه راه حل دوستان به کار ببری زنگیت ازاین رو به اون رو می شه.

    موفق و شاد باشی دوست من

  4. 5 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    maadar (دوشنبه 02 مرداد 96), nasimmng (دوشنبه 02 مرداد 96), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 02 مرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 14 مرداد 96), شیدا. (دوشنبه 02 مرداد 96)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    مرسي از وقتي كه برام ميذارين
    واقعا پست هاتون بهم آرامش ميده و احساس ميكنم تنها نيستم

  6. 2 کاربر از پست مفید nasimmng تشکرکرده اند .

    maadar (دوشنبه 02 مرداد 96), maryam.mim (سه شنبه 03 مرداد 96)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    عزیزم شما اصلا ارام نیستید . اضطراب دارید و شتابزده عمل میکنید. درک درستی از واقعیتهای اطراف تون ندارید . چون درکتون از واقعیتها درست نیست اصلا نمیدونید مشکلتون چی هست . مطالبی که مینویسید انقدر قاطی و پاتی هست که کاملا سردرگمی شما رو نشون میده . شما اصلا قادر هستید در یک جمله بگید مشکل اساسی تون با همسرتون چی هست؟ و ریشه مشکتون چی هست؟ در اینکه همسرتون ایراداتی دارند مثل عدم کنترل خشم و دخالتهای مادرشون شکی نیست . ولی خود شما هم به قدری مضطرب هستید که اصلا قدرت تصمیم گیری حتی برای یک مسیله ساده ندارید. اعتماد به نفس و عزت نفس تون پایین هست .

    در مورد درک واقعیتها جدی باشید و روش کار کنید . مثلا میگید مادرشوهرم نگذاشت سال تحویل باهم باشیم. بعد میگید خونه خودمون نبودیم و شهرستان بودیم و سال تخویل شوهرم رفت خونه مادرش من هم خونه مادرم بودم. خوب حالا بفرمایید اینجا واقعا ادرشوهر نگذاشت باهم باشید؟ شما که خیلی علاقمند بودید باهم باشید یا میموندید خونه خودتون و با پهن کردن سفره هفت سین کانون خونه تون رو گرم میکردید و درمسیر خانواده شدن قدم برمی داشتید و یا همراه همسرتون میرفتید خونه مادرشوهرتون و اونجا با هم بودید. همسرتون خونه مادرش رفته و شما هم خونه مادرتون و اینجا هیچ فرقی بین شما دونفر نیست و بیخود هم فرافکنی نکن و مادر شوهرت رو مقصر ندون. سال بعد هم پدرشوهرتون یک اشتباهی مرتکب شدند و فوت کردند و باعث شدند باز عید شما خراب بشه. این چه طرز فکری هست که شما دارید؟ شما درک درستی از واقعیتها ندارید.

  8. 2 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    nasimmng (دوشنبه 02 مرداد 96), tavalode arezoo (دوشنبه 02 مرداد 96)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    بله درست ميگيد اصلا آروم نيستم
    تمام اين مشكلاتم ماله اينه كه هيچ وقت نتونستم با همسرم مثل دو تا آدم بالغ حرف بزنم
    مادرشوهرم تو خونه خودش كلي مشكل داره و برادرشوهرهام باهاش نميسازن براي همينه كه هميشه با مظلوم نمايي و زور و هر سياستي كه بلده خودش رو به شوهرم وابسته كامل كرده و شوهرم غير از مادرش كسي رو نميبينه
    الانم شوهرم با اين ماموريت هايي كه ميره سره خودش رو گرم كرده و من موندم هزارتا فكر و خيال

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    تمام اين مشكلاتم ماله اينه كه هيچ وقت نتونستم با همسرم مثل دو تا آدم بالغ حرف بزنم
    ببین اینجا هم خوب نمیتونی با ما حرف بزنی .
    من چرا نمیتونم با تو رابطه برقرار کنم

    اینجوری بی فایده است
    تند تند پست میذاری و اصلا تامل نمیکنی

    اصلا به حرفامون فکر میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    تمام پست هات هم از لایه سطحی احساسی ات هستند


    پ.ن : الانم فکر کنم داری مینویسی یه امشبو پست نذار ریلکس کن خودتو .پست هارو با دقت بخون جواباتو ببین !
    فردا بیا بنویس یه تمرین صبرهم میتونه باشه .
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : دوشنبه 02 مرداد 96 در ساعت 21:17

  11. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    nasimmng (دوشنبه 02 مرداد 96), شیدا. (دوشنبه 02 مرداد 96)

  12. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    من امروز برگشتم خونه ولي همسرم برنگشت
    نمي دونم كجاس اصلا هم اين چند روز تماس نگرفت
    واقعا نمي دونم چه كار كنم
    حتي نمي تونم بهش زنگ بزنم
    خدايا خستم
    برخلاف ميل خونوادم برگشتم كه دوباره شروع كنم ولي اين مرد اصلا باورش نشد زن داره

  13. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ديشب شوهرم نصف شب برگشت
    باخودش از ماموريت يه چيزهايي آورده بود ولي قايمشون كرده(براي مادرش)
    من ميخام كاملا عادي رفتار كنم
    ولي از درون خيلي ناراحتم
    مطمعنن تا شروع كنيم حرف زدن دوباره ميگه تو با چه حقي با مادرم اينطوري حرف زدي...خونواده ات رو نبين... ما هفته ديگه ميريم مسافرت...
    من از حالا استرس عيد و اينا رو گرفتم كه شايد اين ديگه هيچ وقت نياد خونمون
    واقعا خيلي دلسردم از زندگي

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب نسیم عزیزم یکم صبوری و تحمل کن.
    تو ازدواج کردی. شوهر داری.
    باید آرامش داشته باشی. به حرفام کمی فکر کن.
    اگر همسرت همه بهانه اش مادر تو هست، کمی روی خوش نشون بده. خب نرو یه مدت خونه مادرت. چرا اینقدر می ترسی که تا آخر عمر با مامانت قطع رابطه میکنه؟ بهش نشون بده که همسرت اولویتت هست. باور کن بعضی وقتا توی زندگی منم پیش اومد. همسرم میگفت نریم خونه پدرو مادرت. منم نمیرفتم. هفته بعد دوباره خودش میگفت بیا بریم.
    .
    .
    .
    به نظر من دنبال یه کار بگرد. یه درآمدی داشته باش. این بهت واقعا کمک میکنه.
    چی میشه اگه یه مدت مامانتو نبینی؟ به خدا زمین به آسمون نمیرسه. هرچند قرار نیست دو دستی به مادرشوهرت بچسبی. منظورم اینه نه مادر و نه مادر شوهر. به هیچ کدومشون فکر نکن. خودت رو شاد نشون بده و به مادرت بگو نگرانت نباشه و تو خوبی. با مادر شوهرتم روبرو نشو . اما شوهرتو منع نکن. بذار او بره . یه مدت که ببینه تو کاری بهشون نداری، حساسیتش کم میشه .
    به خودت بیشتر بها بده. ورزش کن. آرایش کن.
    .
    .
    .
    من فکر میکنم همسرت فکر میکنه تو مادرتو بیشتر دوست داری و خوبی های همسرتو نمیبینی. اینقدر منفی باف نباش. بالاخره همسرت یه رگ خوابی داره. سعی کن آروم آروم بهش نزدیک بش. بخدا طلاق و جدایی خوب نیست. فکر نکن اوضاعت بعد طلاق نرمال میشه.
    ویرایش توسط مهربونی... : چهارشنبه 04 مرداد 96 در ساعت 11:44

  15. 2 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 04 مرداد 96), شیدا. (چهارشنبه 04 مرداد 96)

  16. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    کار خوبی کردی برگشتی.

    باید خیلی روی ذهنت کار کنی که مثبت بشه. هر روز بارها و بارها مثبتهای زندگی مشترکت، مثبتهای همسرت، مثبتهای زندگی فردیت ... را بنویس و با خودت مرور کن.

    هر فکری در مورد مادرش اومد به ذهنت سریع کاتش کن.

    این همه احساس منفی، نمی ذاره درست پیش بری.

    نکته بعدی این که نسیم جان، یه چیزی را در عرض چند سال خراب کردی، یه شبه که درست نمی شه. باید زحمت بکشی براش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    nasimmng (چهارشنبه 04 مرداد 96)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه كار كنم كه اينقدر حساس نباشم و مادرم رو اذيت نكنم.
    توسط haleh10 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 17:07
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 مهر 91, 00:29
  3. اسرار موفقيت در زندگی
    توسط elina در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 دی 87, 14:13
  4. براي موفقيت بيشتر در امتحانات چه بخورید؟
    توسط sade begham... در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 آذر 87, 06:07
  5. رازهاي صميميت بين همسران
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 آذر 87, 20:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.