سلام به همگي
خيلي ممنونم از سايت خوبتون
خيلي خستم و كلافه
قبلا در مورد مشكلاتم تاپيك هاي زيادي گذاشتم
امروز همسرم براي چند روز رفت ماموريت و من اومدم خونه مادرم
رفتم پيش مشاور ميگه تو "وابستگي ناايمن" داري. دقيقا همينطوري. وقتي خونه ي خودمم دلم ميخاد پيش خونواده ام باشم و وقتي پيش خونواده ام هستم خوشحال نيستم
من دلم ميخاد خونواده و همسرم رو باهم داشته باشم ولي نميشه
از اول همسرم از خونواده ام بدش ميومد و با اتفاقات اخير متنفر شده و ميگه تا آخر عمر نميخام ببينمشون
مشاورم ميگه تا تو كار پيدا نكني و مستقل نشي نميتوني قاطعانه تصميم بگيري
خيلي حس هاي بدي دارم
همسرم ديگه خرجي بهم نميده چون ميگه مامانت بهت پول ميده
من چطور مستقل شم تا اعتماد به نفس پيدا كنم؟
بهگفتن راحته ولي زمان هاي زيادي ميخاد
امروز داشتم با خودم فكر ميكردم ديدم داره ميشه ٢٩سالم و هنوز هيچ كاري نكردم از بابام پول ميگيرم و از اينكه شوهرم بهم پول نميده ناراحتم
مشاورم ميگه تو احساس امنيت نميكني و شوهرت احساس قدرت نميكنه
من چطور به شوهرم احساس قدرت بدم؟
سياست زنانه چيه كه من اصلا ندارم؟
به راهنمايي هاي خوبتون واقعا نيازمندم
علاقه مندی ها (Bookmarks)