به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array

    آبی بیکرانم . فرشته مهربان میشه وقت کردین این سوالم جواب بدین؟

    سلام فرشته مهربان
    تایپیک من قفل شد نتونستم جواب این سوالام بگیرم مدتیه درگیر بودم نمیتونستم بیام تایپیک جدید بزنم
    (
    درابتدا باید بگم شما خیلی خود را درگیر ذهنیات کرده ای تا واقعیت ، و این آسیب زا هست .... بهتره خود را مواجه با واقعیت کنی یعنی هم طوری رفتار کنی که اگر ایشون واقعاً شما را به عنوان یک گزینه مد نظر دارد بتواند با جرأتمندی مطرح کند و ترس نداشته باشد هم شما اقداماتی داشته باشید که متوجه شوید واقعیت نظر ایشون چیست ....)این قسمت قرمز رنگ تا اخرش بیشتر برام توضیح بدین مثلا چیکار باید میکردم؟


    ولی الان دیگه از نظر روحی خیلی بهم فشار اومده وخسته ام همچنان در بلاتکلیفی موندم
    من هر جوری رفتار کردم نتونستم نیت واقعی این ادم بفهمم خودش هم که هیچ حرف یا عکس العملی نشون نداده تا حالا
    فقط همچنان توجه میکنه وگه گاهی پیام میده وزنگ میزنه وپیگیر مسائل وکار من هست
    ولی من خیلی خسته ام مدتیه فکر میکنم دچار افسردگی شدم وزیاد گریه میکنم هر چی هم به خدا التماس میکنم نمیدونم چرا منو از این بلاتکلیفی در نمیاره از بس حالم بده که دوستام اصرار دارن برم پیش مشاور ولی الان از نظر مالی اصلا برام مقدور نیست

    نمیدونم چی به صلاحمه؟
    مدتی خودم گم وگور میکنم میبینی خودش پیداش میشه زنگ میزنه یا پیام میده حال احوالی
    از احساسش مطمئنم که حسی داره ولی چرا تردید داره نمیدونم چطور میتونم بفهمم؟
    میدونم که از احساس من نسبت به خودش هم خبر داره پس این تردیدا چیه؟ اگه ترسه ترس برای چی؟
    خوب باید شانسش امتحان میکرد یا نه الان که میدونه منم تمایل دارم یه جوری حس میکنم با دست پس میزنه با پا پیش من چه جایگاهی توی زندگی این ادم دارم نمیدونم

    ولی با همه این شک ها وتردیدها ودودلیها امروز تصمیم گرفتم کلا ارتباط قط کنم قرار عصر برم پیشش تمام کارهام بیارم نمیخوام هیچ اثری از من جلوی چشمش باشه وخیالش راحت باشه بلاخره به بهانه کارام میتونه منو ببینیه
    و لی میخوام دیگه نرم سراغش فقط نمیدونم اگه سوال کرد چرا ؟ چی جوابش بدم؟ چند وقت پیش یه وسیله ای که همیشه از خودش تهیه میکردم رفتم از جای دیگه گرفتم فهمید بهش برخورد
    حالا فکر کن کلا کارم ازش جدا کنم ودیگه اصلا نرم ضایع نمیشه ؟ چی بگم دلیلیش؟اگه بفهمه به خاطر احساسم بوده خیلی بد میشه که مطمئنم میفهمه

    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  2. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 30 تیر 96), mohamad.reza164 (پنجشنبه 29 تیر 96), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 29 تیر 96)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array


    درابتدا باید بگم شما خیلی خود را درگیر ذهنیات کرده ای تا واقعیت ، و این آسیب زا هست .... بهتره خود را مواجه با واقعیت کنی یعنی هم طوری رفتار کنی که اگر ایشون واقعاً شما را به عنوان یک گزینه مد نظر دارد بتواند با جرأتمندی مطرح کند و ترس نداشته باشد هم شما اقداماتی داشته باشید که متوجه شوید واقعیت نظر ایشون چیست ....

    یک ترسی که به نظر میرسد آقایون در این زمینه دارند و شفاف نظر خود را مطرح نمی کنند نه از نه شنیدن بلکه از این باشد که اسیر شوند ... یعنی چه ؟


    یعنی وقتی آقایی تا حد زیادی متمایل هست و دختر مورد نظر را پسندیده اما هنوز گره هایی دارد و خود را نیازمند به شناخت بیشتر می داند اما راه غیر مستقیم را بلد نیست یا راه برایش باز نیست .... و از طرفی تمایلی دردختر مورد نظر نسبت به خود می بیند .... می ترسد از مطرح کردن که مبادا دختر مورد نظر همین مطرح کردن را تمام شدن قضیه به سمت قطعی بودن ازدواج بداند و به عبارتی ببرد و بدوزد در حالی که خودش هنوز نظرش قطعی و کامل نشده ... در این مواقع حتی از اینکه مطرح کنند تا خواستگاری رسمی برای شناخت پیش آید هم می ترسند چون متوجه تمایل دختر هستند و می ترسند که تحمیلی بهشون قبل از به نتیجه مثبت قطعی رسیدن صورت بگیرد.... یا با مایه اخلاقی - وجدانی می ترسند دختر را امیدوار کنند و بعد به نتیجه مثبت نرسند و ظلمی کرده باشند و به دختر مد نظر آسیبی زده باشند ( البته همه اینها ترسهای موهوم و منفعلانه است و ناشی از واکنش های طبیعی اما غیر منطقی ای که در جامعه از دخترها در این شرایط دیده می شود)

    تصور من این است که ایشون پالس های عاطفی رفتار شما را دریافت داشته و اگر متمایل به ازدواج باشد تعارضهایی دارد که باعث ترس او است که مبادا این ازدواج مشکلاتی غیر قابل حل داشته باشد با توجه به اینکه اگر درست فهمیده باشم فاصله سنی معکوس دارید .... اما می ترسد مطرح کند و امر بر شما مشتبه شودکه نظرش برای ازدواج قطعی است یا بترسد شما او را به سمت اینکه حتماً بشود بکشانید ...... لذا باید با تدبیر به گونه ای پیش بروید که هم خودتان هم ایشان شفافیت داشته باشید و شما بالغانه رفتار داشته باشید و مطمئن شود که واکنشهای طبیعی را کنترل و منطقی رفتار خواهید کرد ....

    ----------------------------------------------------------------------------------------------

    سلام
    این مطلبی بود که فرشته مهربان در تاپیک قبلی براتون گذاشته بودند رو یک بار دیگه با دقت بخوانید.

    منظور فرشته مهربان از آن دو خط مورد اشاره این بوده که شما می بایست یک شخصیت منطقی از خودتون را به ایشون نشون می دادید همین طور یک رابطه عادی وصمیمی که با سایر همکاران دارید با ایشون نداشته باشید و یک حد ویژه ای در روابط با ایشون در نظر بگیرید ، معلومه وقتی روال شما با ایشون شبیه سایر همکاران باشد ایشون هم یک سیکلی رو ادامه می دهد به صورت عادی . باید ایشون این تفاوت را متوجه بشوند برای دختری در شرایط ازدواج چون شما.

    نکته : حتی رابطه صمیمی خارج از حد و شرع هم با سایر همکاران آقا هم باید تصحیح شود.

    اتفاقا خوب تصمیمی گرفتید مبنی بر قطع رابطه اما اگر ایشان سوال پرسیدند چرا ؟ شما هم باید اینجا با ترس ها و غرورتون روبه رو شوید ، مرگ یک بار شیون یک بار.
    گرچه خیلی سخت است ولی شجاعت به خرج دهید وبه ایشان بگویید که ایشون یک نامحرم هستند و چنین صمیمیتی خارج از روال می تونه موجب وابستگی در هر دو طرف شود مخصوصا برای دختری چون شما که در شرایط ازدواج قرار دارید ، و اینکه چنین رابطه بی هدفی برای شما آسیب زاست .

    متاسفانه برای فرشته مهربان
    مشکلی پیش آمده و نمی توانند به تالار بیایند من به ایشان اطلاع رسانی کردم و امیدوارم توانسته باشم از جانب ایشان حق مطلب را ادا کرده باشم.
    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 29 تیر 96 در ساعت 16:18

  4. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 29 تیر 96), Eram (جمعه 30 تیر 96), mohamad.reza164 (پنجشنبه 29 تیر 96), فرشته اردیبهشت (جمعه 30 تیر 96), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 29 تیر 96)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام بینهایت عزیز مرسی
    انشالله که مشکل فرشته مهربان هر چه زودتر حل بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها



    سلام
    این مطلبی بود که فرشته مهربان در تاپیک قبلی براتون گذاشته بودند رو یک بار دیگه با دقت بخوانید.

    منظور فرشته مهربان از آن دو خط مورد اشاره این بوده که شما می بایست یک شخصیت منطقی از خودتون را به ایشون نشون می دادید همین طور یک رابطه عادی وصمیمی که با سایر همکاران دارید با ایشون نداشته باشید و یک حد ویژه ای در روابط با ایشون در نظر بگیرید ، معلومه وقتی روال شما با ایشون شبیه سایر همکاران باشد ایشون هم یک سیکلی رو ادامه می دهد به صورت عادی . باید ایشون این تفاوت را متوجه بشوند برای دختری در شرایط ازدواج چون شما.

    نکته : حتی رابطه صمیمی خارج از حد و شرع هم با سایر همکاران آقا هم باید تصحیح شود.
    این ارتباط اگه تا اینجا رسید و صمیمی شد من فکر میکردم چون ادم مناسبی هست شاید بتونم برای ازدواج بتونم این مسیر اشنایی هدایت کنم نمیدونستم اینجوری در بد شرایط وبلاتکلیفی گیر میوفتم

    اتفاقا خوب تصمیمی گرفتید مبنی بر قطع رابطه اما اگر ایشان سوال پرسیدند چرا ؟ شما هم باید اینجا با ترس ها و غرورتون روبه رو شوید ، مرگ یک بار شیون یک بار.
    گرچه خیلی سخت است ولی شجاعت به خرج دهید وبه ایشان بگویید که ایشون یک نامحرم هستند و چنین صمیمیتی خارج از روال می تونه موجب وابستگی در هر دو طرف شود مخصوصا برای دختری چون شما که در شرایط ازدواج قرار دارید ، و اینکه چنین رابطه بی هدفی برای شما آسیب زاست .
    واقعا با همین صراحت اینو بگم بعد نمگیه دختره توهم برداشته برام بد نمیشه؟


    اقا محمد رضا میشه اگه نظری دارین بگین در مورد قسمت اخر وپیشنهاد بی نهایت عزیز اگه دختری همچین حرفی به شما بزنه چه برداشتی میکنید؟
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 29 تیر 96)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    214
    Array
    سلام خانم آبی بیکران

    من سابق بر دو تاپیک اخیرتون تا حدودی با نظرات و اندیشه های شما آشنایی داشتم. من شما رو بانویی صاحب اندیشه میدونم. ولی خوب الان چون نتونستین خوب مدیریت ذهنتون رو داشته باشید، چنین شده اید.

    فکر میکنم تو تاپیک شما خیلی نظرات خوبی ارائه شد، ولی نسخه قطعی رو خودتون باید برداشت می کردین، چون ما از حس و حال رابطه شما و خصوصیات اون آقا با خبر نیستیم.

    ---------------

    بارها گفتم من بیشتر از هر چیزی نگران خودتون هستم، فارق از اینکه نتیجه این اتفاقات چی خواهد بود. این روند بیشتر شبیه یک اتفاق فرسایشی هست که ذهن و روان شما رو ازار میده.
    خودتون رو رها کنید، دل به دل خدا بسپارید، شک نکنید که بهترین اتفاق رو ازش هدیه خواهید گرفت. البته میدونم در جوابم چی می خواهید بگید، ولی هر جوابی بدین، باز هم من میگم دل به دل حضرت دوست بدین.

    ----------------

    شما ارتباط کاری با اون آقا رو برای ازدواج که شروع نکردین که الان بخواهید به خاطر نتیجه نگرفتن قطع کنید. به نظرم ارتباط خودتون رو کم کنید، کم محلی هم لازم نیست بکنید و فقط ارتباط تون رو اگر ایشان تماس گرفتن خیلی سنگین رفتار کنید تا بفهمه اون هم باید مثل یک ارباب روجوع عادی باهاتون رفتار کنه و اگر سوال پرسید چرا سنگین شدید، همون صحبت خانم بی نهایت رو پیش بگیرید.
    روی چیز های دیگه تمرکز کنید، به نظرتون تو این شش ماه که حداقل من میدونم ذهنتون درگیر این قضیه است، رو چیز های دیگه مثل کار تمرکز داشتین چه نتیجه ای می گرفتین؟

    ------------------

    اگر تصمیم دارید حرف دلتون رو بهش بزنید و سپس برید، من پیشنهاد نمی کنم چون حس میکنم ایشان از دل شما خبر داره و اگر اقدام نمیکنه ممکنه به خاطر چند تا دلیل زیر بوده که من از صحبت های دوستان در تاپیکتون جمع آوری کردم:
    1- اعتماد به نفسش رو نداره،
    2- شاید خودش رو از شما پایین تر میدونه
    3- به ازدواج فکر نمی کنه
    4- از علاقه شما خبر داره و میترسه اگر اقدام کنه شما به عنوان جواب نهایی برداشت میکنید و ممکنه بعد از شناخت کافی از هم براحتی نتونید جدا شید
    5- با ازدواج با سن معکوس مشکل داره ولی چون دلش با شمااست، دودل هست.
    6- شاید تو معرفی شما به خانواده اش با مشکل روبرو بوده
    7- اصلا دلش با شما نیست و این نوع رفتار ذاتش هست و شما بیش از اندازه بهش بال و پر دادین.
    8- منتظر اقدام از جانب شما است.


    اگر فکر میکنید برای رهایی و آزاد کردن ذهنتون بهترین راه معلوم شدن نتیجه قطعی (شدن و یا نشدن) هست و بدون معلوم شدن نتیجه نمی تونید تمرکزتون رو از این موضوع جدا کنید، از یه واسطه خیلی خیلی خیلی مطمئن کمک بگیرید که مثلا بره باهاش حرف بزنه که چرا ازدواج نمیکنه و بعد بگه چرا به خانم آبی فکر نمیکنی، خانم خوبی هست و غیره.
    اگر واسطه سراغ ندارید، به یه مناسبت براش یه کاری که دوست داره انجام بدین که فکر کنه واقعا به خاطر خودش بوده و یکم تو شرایطی قرارش بدین که حس کنه راحت میتونه حرفش رو بزنه در انتها هم اگر پاسخی در پی نبود از ایشان خداحافظی کنید طوری که واقعا دارید برای همیشه میرید.
    این بهترین مدلی بود که به ذهنم رسید تا اولا عزت شما حس بشه، دوما پسره حس نکنه دختر داره خواستگاری میکنه و سوما در صورت نتیجه نگرفتن تا مدتها درگیر این باشید که غرورتون شکسته شده.
    --------------------


  8. 7 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 30 تیر 96), Hildaa (جمعه 30 تیر 96), tavalode arezoo (جمعه 30 تیر 96), فرشته اردیبهشت (جمعه 30 تیر 96), نیلوفر:-) (جمعه 30 تیر 96), میس بیوتی (جمعه 30 تیر 96), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 29 تیر 96)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام اقا محمد رضا خیلی لطف کردین با خوندن پستتون اروم شدم
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام خانم آبی بیکران

    من سابق بر دو تاپیک اخیرتون تا حدودی با نظرات و اندیشه های شما آشنایی داشتم. من شما رو بانویی صاحب اندیشه میدونم. ولی خوب الان چون نتونستین خوب مدیریت ذهنتون رو داشته باشید، چنین شده اید.

    فکر میکنم تو تاپیک شما خیلی نظرات خوبی ارائه شد، ولی نسخه قطعی رو خودتون باید برداشت می کردین، چون ما از حس و حال رابطه شما و خصوصیات اون آقا با خبر نیستیم.

    ---------------

    بارها گفتم من بیشتر از هر چیزی نگران خودتون هستم، فارق از اینکه نتیجه این اتفاقات چی خواهد بود. این روند بیشتر شبیه یک اتفاق فرسایشی هست که ذهن و روان شما رو ازار میده.
    خودتون رو رها کنید، دل به دل خدا بسپارید، شک نکنید که بهترین اتفاق رو ازش هدیه خواهید گرفت. البته میدونم در جوابم چی می خواهید بگید، ولی هر جوابی بدین، باز هم من میگم دل به دل حضرت دوست بدین.

    ----------------

    شما ارتباط کاری با اون آقا رو برای ازدواج که شروع نکردین که الان بخواهید به خاطر نتیجه نگرفتن قطع کنید. به نظرم ارتباط خودتون رو کم کنید، کم محلی هم لازم نیست بکنید و فقط ارتباط تون رو اگر ایشان تماس گرفتن خیلی سنگین رفتار کنید تا بفهمه اون هم باید مثل یک ارباب روجوع عادی باهاتون رفتار کنه و اگر سوال پرسید چرا سنگین شدید، همون صحبت خانم بی نهایت رو پیش بگیرید.
    روی چیز های دیگه تمرکز کنید، به نظرتون تو این شش ماه که حداقل من میدونم ذهنتون درگیر این قضیه است، رو چیز های دیگه مثل کار تمرکز داشتین چه نتیجه ای می گرفتین؟
    من توی این مدت به کارم میرسیدم اصلا کوتاهی نکردم چون کارم در اولویت بود با این شرایطی که دارم نمیتونستم روی کارم تمرکز نداشته باشم سخت بوده تا حالا ولی از عهداش براومدم یه دلیلش هم وجود همین ادم بوده که بهم انگیزه بیشتری میداد

    ------------------

    اگر تصمیم دارید حرف دلتون رو بهش بزنید و سپس برید، من پیشنهاد نمی کنم چون حس میکنم ایشان از دل شما خبر داره و اگر اقدام نمیکنه ممکنه به خاطر چند تا دلیل زیر بوده که من از صحبت های دوستان در تاپیکتون جمع آوری کردم:
    1- اعتماد به نفسش رو نداره،
    2- شاید خودش رو از شما پایین تر میدونه
    3- به ازدواج فکر نمی کنه
    4- از علاقه شما خبر داره و میترسه اگر اقدام کنه شما به عنوان جواب نهایی برداشت میکنید و ممکنه بعد از شناخت کافی از هم براحتی نتونید جدا شید
    5- با ازدواج با سن معکوس مشکل داره ولی چون دلش با شمااست، دودل هست.
    در مورد سن من اصلا چیزی نمیدونه
    6- شاید تو معرفی شما به خانواده اش با مشکل روبرو بوده
    7- اصلا دلش با شما نیست و این نوع رفتار ذاتش هست و شما بیش از اندازه بهش بال و پر دادین.
    8- منتظر اقدام از جانب شما است.
    راستش چند روز پیش یه متنی روی پروفایلشون گذاشته بودن برام خیلی جالب بود نزدیک یه هفته بود ازشون بیخبر بودم هیچ وقت عکس پروفایلشون توی این چند ماه عوض نکرده بودن همیشه عکس خودشون بود ولی اون متن برام جالب بود با این مزموم که (خیلی سخته در اوج تنفر دلتنگش بشی خیلی حرفه نه!) بعد یه هفته دقیقا همون روز بهم زنگ زد
    برای اولین بار حدود 4 و5دقیقه حرف زد حال احوالی و سوال در مورد کارام که چطور پیش میره بعد دوباره روز بعدش پیام داد من در مورد عکس پروفایلش از سر کنجکاوی گفتم از کی متنفر هستین؟ گفت من؟ گفتم بله گفت از خانم فلانی البته با شکلک خنده( منظورش خانمی بود که برای من در مورد کارم مشکل جدی ایجاد کرده بود)خلاصه گفتم پس دلتون برای اون تنگ شده گفت نه بابا دیدم عکس پروفایل عوض کرد گفتم چرا عوض کردین شوخی بود شرمنده گفت نه چند نفر دیگه هم گفتن منم گفتم فکر کردم کسی جواب رد بهتون داده گفت نه بابا از ما گذشته گفتم چرا بگذره شما پسرین هیچ وقت براتون دیر نیست فقط باید شجاعت وجسارت داشته باشین و اینکه نزارین دیگران شریک زندگیتون انتخاب کنن(منظورم اینجا زن برادرش بود که اون دختری که محل کار من هست بهش معرفی کرده بودو فکر میکنم زن برادرش خیلی زرنگ ویه جوری حرفش برو داره تو خانواده اینا یه جوری تسلط داره البته فکر میکنم)دیدکه دوباره گفت نه ما تاریخ گذشته شدیم
    وبعدش گفت اگه میخواستم دیگران انتخاب کنن تا حاال گرفته بودم منم گفتم خوب متاسفانه الان خیلی از خانوادها اینجوری شدن اول مادر وخواهر خاله وخان باجی میرن انتخاب میکنن بعد اصل کاری میره خوبه که خیلیا از این فرهنگ غلط تبعیت نمیکنن من که داشتم اینارو میگفتم دیگه هیچی نگفت وکلا جوابی نداد ورفت حس کردم ناراحت شده خودم هم حس بدی داشتم بعدش عذر خواهی کردم که فکر نکنید دختر فضولی هستم چون همین امروز ازدواج خواهر یکی از دوستام سر این مسئله به هم خورده بود خیلی ناراحت بودم هنوز تو جو اون بودم عذر میخوام اگه ناراحت شدین. بعد چند دقیقه اومد گفت نه چرا ناراحت بشم مگه حرف بدی زدین.
    این اتفاق هم افتاد به نظرتون اشتباه کردم اون حرفارو زدم ؟حس میکنم رفتارش کمی تغییر کرده از اون روز


    اگر فکر میکنید برای رهایی و آزاد کردن ذهنتون بهترین راه معلوم شدن نتیجه قطعی (شدن و یا نشدن) هست و بدون معلوم شدن نتیجه نمی تونید تمرکزتون رو از این موضوع جدا کنید، از یه واسطه خیلی خیلی خیلی مطمئن کمک بگیرید که مثلا بره باهاش حرف بزنه که چرا ازدواج نمیکنه و بعد بگه چرا به خانم آبی فکر نمیکنی، خانم خوبی هست و غیره.
    اگر واسطه سراغ ندارید، به یه مناسبت براش یه کاری که دوست داره انجام بدین که فکر کنه واقعا به خاطر خودش بوده و یکم تو شرایطی قرارش بدین که حس کنه راحت میتونه حرفش رو بزنه در انتها هم اگر پاسخی در پی نبود از ایشان خداحافظی کنید طوری که واقعا دارید برای همیشه میرید.
    این بهترین مدلی بود که به ذهنم رسید تا اولا عزت شما حس بشه، دوما پسره حس نکنه دختر داره خواستگاری میکنه و سوما در صورت نتیجه نگرفتن تا مدتها درگیر این باشید که غرورتون شکسته شده.
    --------------------
    در مورد واسطه واینا اصلا بهش فکر نمیکنم تا این حد دیگه پیش نمیرم
    دیروز قرار بود خبر بده که برم کارهام از پیشش بیارم که پیام نداد خبری ازش نشد خیلی استرس داشتم چون میخواسم واقعا دیروز تمومش کنم از خدا خواستم کمکم کنه اگه این ادم زندگی من نیست پیام بده و امروز تکلیفم روشن بشه برم تموم بشه ولی نمیدونم چرا نشد پیام نداد
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  10. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 30 تیر 96), المای (جمعه 30 تیر 96), زندگی خوب (شنبه 31 تیر 96)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1395-7-16
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    5,065
    سطح
    45
    Points: 5,065, Level: 45
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    آبی عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه

    من از اول در جریان تاپیک شما بودم.

    با این صحبت هایی که بار آخر بین شما رد و بدل شده،بعید میدونم شما رو به عنوان کیس ازدواج در نظر داشته باشن...
    چون شما ی جاهایی،تلویحا نظر متمایل خودتون رو نشون دادین...
    این آقا شما رو به عنوان ی همکار خیلی محترم و البته معتمد و باشخصیت،قبول دارن و نه چیز دیگری.

    من برای شما و همه دخترای ایران عزیز و نیز خودم آرزوی سفیدبختی دارم...

    همه جملات بالا،نظرات شخصیه من بودن که امکان اثبات خلاف شون وجود داره...

  12. کاربر روبرو از پست مفید گلنوش71 تشکرکرده است .

    abi.bikaran (جمعه 30 تیر 96)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 فروردین 00 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1396-4-04
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    7,380
    سطح
    57
    Points: 7,380, Level: 57
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 170
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 290 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام ابی جان...به نظر من خیلی خوب صحبت کردی و حتی میتونستی گفتگو رو کش بدی تا بیشتر بتونه از افکارش سر دربیاری و دستت بیاد..من فکر میکنم اون اقا حتی اگه هنوز در مورد شما جرقه نزده دلش و به قولی دوزاریش نیفتاده، لااقل دلش پیش کس دیگه ای هم نیست.بنابراین اگه بتونی بیشتر باهاش حرف بزنی ..یعنی بیشتر باهاش در ارتباط باشی ممکنه راحت تر به این نتیجه برسی ..حالا چه بهم برسید چه نه..از بلاتکلیفی خیلی بهتره..من تو دوره ارشدم در دانشگاه شبیه این ماجرای تو رو داشتم وعمیقا حالت رو میفهمم..میدونی من هم توی سیکل افتاده بودم از رفتارها و نشونه های علاقمندی از طرف اقا اما بدون هیچ حرکتی ..تا بعدها بعد از رفتنم از اونجا از طریق یه دوست مشترک فهمیدم که اقا تصمیم داشته خواستگاری کنه اما به خاطر ترس از جواب رد و این که چشم تو چشم میشدیم و توی یه ازمایشگاه بودیم هی انداخته عقب ....منظورم اینه چون همکار هستین به نظرم میترسه..بر خلاف نظر گلنوش جان من فکر نمیکنم اون اقا متوجه علاقه شما به خودش شده باشه..اصولا اقایون خیلی دوزاریشون کجه متاسفانه و فقط بلدن حرص ادم رو دربیارن..خیلی دوست دارم شاهد خبر ازدواج مناسب و خوبت باشم دخمل گل....ای خدا کمک کن ابی عزیز اگه این اقا مناسبش ، جور بشه ..خودت جور کن ..الهی ااااامین

  14. 2 کاربر از پست مفید المای تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 30 تیر 96), نیلوفر:-) (جمعه 30 تیر 96)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام ابی جان

    حالت چطوره خانم ؟

    ابی بی خیالش شو اگر خواست خودش میاد که به نظر نمیاد .

    وقتتو با این کنایه ها و موهومات هدر نده.

  16. 6 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 30 تیر 96), Hildaa (جمعه 30 تیر 96), mohamad.reza164 (جمعه 30 تیر 96), بارن (سه شنبه 03 مرداد 96), رهگذر آسمان (جمعه 30 تیر 96), صبا_2009 (جمعه 30 تیر 96)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    ممنون از همه.
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  18. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (شنبه 31 تیر 96)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.

    آبی بیکران عزیز، دلیل ارتباط شما با این آقا کاری بوده و چرا از این به بعد نباشه؟

    تو این وضعیت بیکاری، تو این وضعیت مالی چرا بخوای ارتباط خودت رو با این آقا قطع کنی؟ به نظر من بسیار اشتباهه که چنین عملی رو مرتکب بشی. درسته روزی دهنده خداست ولی شما

    هم باید برای ادامه ی کارتون موازین عقلی رو در نظر بگیرید. بنابراین بیخودی قهر نکنید با یه بنده خدا.

    اصلا گیریم بهش ابراز علاقه هم کردین اون هم گفت نه خب!!!!! چی شده؟ آسمون به زمین اومده؟ باید قهر کنی؟ باید فرار کنی؟

    عزیزم در تمام عمرت یک بار خواستی تلاش کنی که زندگیت بهتر بشه. حق داشتی کارت کاملا درست و بر اساس منطق بود ولی اون آقا نخواست. به خدا بد نیست که آدم برای زندگیش

    تلاش کنه. جرم نکردید حتی اگه مستقیم پیشنهاد ازدواج میدادید حق با شما بود. من احساس میکنم شما یک جورهایی حس تحقیر شدن یا کوچیک شدن دارید . این حس در شما طبیعیه

    اما طبیعی نادرست که باید اصلاح بشه.

    قبول کنید که هر آنچه که آدم بخواد قرار نیست اتفاق بیوفته.

    ایشون یک همکار خوب و فوق العاده برای شما هستن.

    به نظر من به جای قطع ارتباط سعی کنید رفتارتون رو کمی سنگین تر کنید . من نمیدونم چقدر هر چقدر فکر میکنید موثره اما قطع ارتباط کاری نه.

    پ.ن............................................. .................................................. .................................................. .................................................. ......................

    آبی عزیز من متوجه شدم در واقع میشل عزیز من رو متوجه یک مشکل جدی در خودم کردن. میخواستم اگه میشه به طور واضح به من بگید که آیا برداشت من از شما درسته؟ وقت شما رو

    نمیگیرم عزیزم فقط بله یا نه بگید.

    من فکر میکنم شما عذاب وجدان دارید و احساس شرمساری وگناه میکنید. گناهی مرتکب نشدید اما خودتون رو مجازات میکنید.

    ممنون میشم که به من بگید این شمایید یا منم؟ در واقع میخوام بدونم من شما رو درک کردم یا نه صرفا خودمم که پر از حس گناهم.


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سوء تفاهم های کوچک اما تاثیر گذار
    توسط majid_k در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 فروردین 94, 19:08
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 شهریور 93, 17:41
  3. سوال از خانم های متاهلللللللل
    توسط amykate در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 شهریور 90, 14:47
  4. سوءظن و بدبینی مرد به همسر و راه حل آن
    توسط گام به گام در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 تیر 90, 11:05
  5. سانسور ...خودسانسوری...بی سانسوریه محض؟؟؟
    توسط NIM-KHAK در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 شهریور 87, 10:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.