به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array

    همسرم فحاشي و حمله ميكنه بعد هم قهر

    سلام و تشكر از سايت و مطالب خوبتون
    من ٢٨ساله و خانه دار و همسرم ٣٣ساله و كارمند. بارها اختلاف داشتم و تو اين سايت مطرح كردم و با كوتاه امدن من تموم شده به ظاهر.
    الان گرفتار يك سيكل شدم هميشه دعوا سره يه موضوع ساده (چه مقصر باشم چه نباشم)شروع بعد همسرم فحاشي به من و خانواده و حمله مي كنه( تازگي جاهاي رو ميزنه كه كبود نشه مثلا محكم مثل يك حيوون لگد با پشتم ميزنه) و بعدش تا مدت ها قهره و اصلا كاري به هيچي نداره
    الان واقعا كمكم ميخام
    پيش هر مشاوري ميرم ميگم بايد تصميم نهايت رو خودت بگيري
    من چون مي دونم بعضي جاها اشتباه كردم ميترسم پشيمون شم ولي من عزت نفسم از دست دادم انقدر كه اين بشر به من توهين و حمله كرده
    بطور خلاصه دعواي آخر رو ميگم:
    هفته پيش پنجشنبه براي خريد به شهروند رفتيم وسط خريد تلفن من از مخابرات زنگ زد( براي تلفن خونه پدريم كارهاشو من انجام دادم خودم داوطلبانه ) كارمند مخابرات گفت هستين كه بيام براي نصب من چون ميدونستم اون روز نميشه گفتم نه آقا شنبه تماس بگير (خانوادم شهرستانن واين خونه براي رفت و آمدشونه و قرار بود شنبه خواهرم بياد تهران) بعد از اين تلفن همسرم اخم هاش رفت تو هم منم از اين رفتارش ناراحت شدم بعد از نيم ساعت گفت تلفن كي بود و چي بود تو حق نداري كاري براي خونواده ات كني و منم گفتم به تو ربطي نداره و اين يك دفه منفجر شد همونجا منو ول كرد و من بدو بدو اومدم خونه. بعد از چند دقيقه بعد از من رسيد و شروع كرد به فحش و كتك و بزور ميخاست منو از خونه بيرون كنه. به پدرم خيلي فحش هاي بدي داد منم كه ديگه كلافه بودم يه راز از پدرش ميدونستم اونو زدم تو روش (پدرش ٨ماه پيش فوت كرده) اين بدتر شد دست پيش گرفت كه فلان فلان شده پدر من مرده و بيشتر فحاشي كرد
    اين قضيه به خونواده ها هم كشيده شده. مامانش همش منو تهديد ميكرد كه چرا اصلا اسم باباش آوردي تو هزارتا فحش بخوري مهم نيست و هي خودشونو محكم گرفتن و ميخان از من زهر چشم بگيرن
    بعد از اون پنجشنبه جمعه وحشتناك شنبه اش رفت ماموريت و سه شنبه برگشت و اصلا حرف نميزنه. اطاقش رو جدا كرده و يخچال خالي و فقط كاره خودشو ميكنه
    بعضي وقت ها خودشو مظلوم ميگيره كه برم سمتش بعد واكنشي از من نميبينه بدتر ميكنه مثلا ديشب تشك جدا تو يه اطاق ديگه انداخت و واسه خودش انگار زندگي مجردي داره
    حالا خواهش مي كنم بگين چه كار كنم
    اگه منتش رو بكشم اول بابد خودشو خالي كنه و بعد تحقير و توهين و ادامه همين سيكل يه روز خوش ده روز فحش و اخم و قهر
    اگر هم كاري نكنم اين اصلا جلو بيا نيست كاملا لجباز و يك دنده
    قراره از دوشنبه هم دو هفته بره ماموريت
    الان يك هفته است قهره
    من فحش و كتك خوردم و يك كلام اسم باباش رو آوردم شده پيرهن عثمان
    خواهشا بگن تو اين وضعيت چه كنم
    همش به طلاق فكر مي كنم انتخابم بين بد و بدتره
    چرا مردها انقدر خودخواهن

  2. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    داد ميزنه كه تو اينجا زيادي هستي برو بيرون و فحش ميده
    آخه من چه كار كنم
    پدر ميگه برو خونه خودمون ولي من اونجا هم حالم خوب نيست
    تصميم منطقي چيه؟
    اينكه درست بشو نيست فحاشي و كتكتش كه تموم نميشه من اين وسط تا كي ادامه بدم
    مشاور ميگه چي تو رو تو اين خونه نگه داشته؟ عادت

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها
    بطور خلاصه دعواي آخر رو ميگم:
    هفته پيش پنجشنبه براي خريد به شهروند رفتيم وسط خريد تلفن من از مخابرات زنگ زد( براي تلفن خونه پدريم كارهاشو من انجام دادم خودم داوطلبانه ) كارمند مخابرات گفت هستين كه بيام براي نصب من چون ميدونستم اون روز نميشه گفتم نه آقا شنبه تماس بگير (خانوادم شهرستانن واين خونه براي رفت و آمدشونه و قرار بود شنبه خواهرم بياد تهران) بعد از اين تلفن همسرم اخم هاش رفت تو هم منم از اين رفتارش ناراحت شدم بعد از نيم ساعت گفت تلفن كي بود و چي بود تو حق نداري كاري براي خونواده ات كني و منم گفتم به تو ربطي نداره و اين يك دفه منفجر شد همونجا منو ول كرد و من بدو بدو اومدم خونه. بعد از چند دقيقه بعد از من رسيد و شروع كرد به فحش و كتك و بزور ميخاست منو از خونه بيرون كنه. به پدرم خيلي فحش هاي بدي داد منم كه ديگه كلافه بودم يه راز از پدرش ميدونستم اونو زدم تو روش (پدرش ٨ماه پيش فوت كرده) اين بدتر شد دست پيش گرفت كه فلان فلان شده پدر من مرده و بيشتر فحاشي كرد
    اين قضيه به خونواده ها هم كشيده شده. مامانش همش منو تهديد ميكرد كه چرا اصلا اسم باباش آوردي تو هزارتا فحش بخوري مهم نيست و هي خودشونو محكم گرفتن و ميخان از من زهر چشم بگيرن
    سلام

    همین یک موردی که مثال زدید، مقصر رفتار اشتباه و شروع دعوا ظاهرا شما هستید.
    همسرتون وقتی ناراحت می شه کتک می زنه و فحش می ده ( کارشون اشتباه هست) اما رفتار شما هم تحریک کننده بوده.

    وقتی با همسرت بیرونی و تلفنت زنگ می خوره و کنار ایشونی ... درستش اینه که وقتی تموم شد همسرت را در جریان تلفن بذارید. فلانی بود، فلان کار را داشت.
    نیم ساعت صبر کرده تا شاید شما یه چیزی بگی، بعد هم که پرسیده کی بود و چی بود ... جواب شما مناسب حال ایشون نبوده، انگار صندوق دار فروشگاه از شما پرسیده کی بود بهت زنگ زد!!

    صحبتتون در مورد پدرشون هم که دیگه ........
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (شنبه 04 شهریور 96), nasimmng (شنبه 24 تیر 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 26 تیر 96), نازنین2010 (شنبه 24 تیر 96), جوادیان (شنبه 24 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    دقيقا خودم ميدونم اشتباه كردم ولي تبعات اشتباهم خونواده ام رو قرباني كرده
    اين هفته يكي از اقوام فوت كرده بود مادرم تو فاتحه ابراز ناراحتي كرده بود كه نسيم كتك خورده و از اين حرف ها. اين قضيه بيشتر عصبانيشون كرده.
    همسرم از روز اول از خانواده ام خوشش نمي اومد. صادقانه بگم خونواده من از نظر مالي و اينا مشكلي ندارن فقط اشتباهشون حرمت زيادي گذاشتنه و احساسي تصميم گرفتن كلا خيلي نگران من هستن و اين قضيه باعث تصميم هيجاني ميشه
    اين الان فقط فحش به خونواده ام ميده كه بايد قطع ارتباط كني و اصلا از تو متنفرم و تو رو طلاق ميدم تا خونواده ات دق كنن
    من خونواده ام رو از خودم بيشتر دوست دارم
    بيشتر دلم ميخاد جدا شم و تا اينطوري زندگي كنم
    امروز خاستم ببينم چي تو سرشه رفتم منت كشي طبق معمول. دوباره گرفتار اون سيكل شدم. دوباره كلي فحش و بدبيراه گفت
    تمام حساب ها و اموالش رو هم به اسم مادرش زده
    من هيچي هم از اين آزم نمي تونم بگيرم اين الان برام مهم نيست ولي وكيل ميگه براي اقدام به طلاق بايد اول يك چيزي رو به عنوان مهريه بگيري
    الان همش ميگم نكنه دو روز ديگه پشيمون شي كه قطعا ميشم ولي با اين وضع نمي تونم زندگي كنم. من احساساتي و خونواده ام برام مهم ولي اين آدم نه احساسات منو در نظر ميگيره نه علايقم. گرفتار يك آدم كه چي بچه ننه عصبي بي تربيت شدم كه فقط به حرف مامانش گوش ميده و ميخاد ضرر مالي نكنه

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خودت هم داری می گی خانواده ات هیجانی و احساسی هستند
    تاپیک سال گذشته ات هم که همسرت مدتی سراغت را نمی گرفت آشفته و ناراحت بودی که دوستش دارم و نمی خوام جدا بشم.

    مطمئنی می تونی راحت بحران جدایی را پشت سر بذاری؟
    واقعا می خوای جدا بشی؟

    بهتر نیست روی رفتارهای خودت و همسرت کار کنی و مشکلتون را حل کنی؟

    عصبانیتهای همسرت چقدر جدی و خطرناکه؟
    به نظر خودت با رفتارهای شما و تکرار این سیکل عصبانیتهاش بیشتر و شدیدتر نشده؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nasimmng (شنبه 24 تیر 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 25 تیر 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 26 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    از همین دو پستتون و توضیحات خودتون ، تا حدودی می شه گفت اوضاع از چه قراره.

    بدتر از کتک توی زندگی ها پیش می یاد و دختر نمی گذاره خانواده اش چیزی بفهمند و حتی اگر هم فهمیدند آن پدر و مادر آنقدر حرمت ها را حفظ می کنند که قبح وزشتی اون عمل ناپسند داماد نریزه و جای جبران را باقی بگذارند ، اون موقع مادر شما در مراسم فوت رفته اند گلایه گذازی کرده اند؟!!!!!!!

    به همسرتون راحت می گید " به شما ربطی نداره " بعد انتظار دارید نوازشتون کنه؟

    اتفاقا همسر شما معلومه شخص غیرتی هستند نسبت به شما و روی شما حساس هستند ، این یک امتیاز است ویک نقطه قوت در همسر شما که متاسفانه شما آن را تبدیل به نقطه ضعف کرده اید.

    مشاورتان را عوض کنید ، کدام مشاور به جای اینکه به مراجعش نقاط ضعفش را نشان دهد و به او مهارت ها را یاد دهد به او فقط یاد آوری می کند که خودتان باید تصمیم بگیرید؟

    شما تا زمانی که دارید خودتان را برای طلاق آماده می کنید و برنامه ریزی می کنید و در این موضوع از دیگران ،مشاور و وکیل راهنمایی می گیرید نمی شه وارد پروسه سازندگی بشوید.

    عموما آقایون روحیه سخت و انتقادی و غیرتی را دارند این وظیفه ما خانم ها است که با ظرافت ها و عواطفمون اون را به نفع خودمون مصادره کنیم.

    متاسفانه مهارت های زندگی را نیاموخته اید و انگیزه ای هم برای آموختن نشان نمی دهید.

    وگرنه مشکل حادی به نظر نمی یاد توی زندگی شما وجود داشته باشه فقط و فقط نداشتن مهارت هاست.

  9. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    nasimmng (شنبه 24 تیر 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 25 تیر 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 26 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96), شیدا. (شنبه 24 تیر 96)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نسیم جان سلام
    من اصولا آدم فمینیستی هستم( نه به معنای اصطلاحی وعلمیش... به معنای عامیانه اش)...
    اصولا هم با توصیه هایی که توی این سایت به خانومها میشه مخالفم... اینکه شوهرت فحش داد تو میوه پوست بگیر بده دستش... شوهرت خیانت کرد تو بیشتر بهش برس ... خونواده ی شوهرت بی احترامی کردن تو به خاطر شوهرت بیشتر احترام بزار و... با همه ی اینها مخالفم...
    اما توی دعوای شما صد در صد شما مقصر بودید... یه مرد غریبه(حالا هر کی) به شما زنگ زده بهش گفتید آقا شنبه ز بزن... بعد هم که شوهرت سوال کرد کی بوده جواب دادی به تو ربطی نداره؟؟؟؟ ببخشید اگر به شوهرت ربطی نداره پس به کی ربط داره؟؟
    شوهر من یه ادم فوق العاده آروم و مهربونه توی این چند سال زندگی مشترک به تعداد انگشت های یک دست هم داد و بیداد نکرده... اما مطمعنم اگر یه مردی به من زنگ بزنه و شوهرم ازم بپرسه کی بود و من بگم به تو ربطی نداره کارمون به دعوا و داد و بیداد میکشه..
    عیب خانواده ات حرمت گذاشتنه؟؟؟ آخه نسیم جان این چه حرمت گذاشتنیه که توی مجلس ختم آبروی دامادشون رو میبرن؟؟؟؟ کلمه ی حرمت رو برای خودت بازتعریف کن... کلمه ی ازدواج و همسر و تعهد رو هم همینطور...

  11. 4 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    nasimmng (شنبه 24 تیر 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 26 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96), شیدا. (شنبه 24 تیر 96)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 96 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1396-4-13
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 25 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    با توجه به اینکه کمی با مشکل شما درگیرم چند توصیه خواهرانه به شما دارم
    1- شما با بهترین مرد روی زمین هم ازدواج کنی باز هم عیبی داره و الان عیب همسر شما رفتار پرخاشگرانه است و شما بایستی راه حل تحت کنترل درآوردن این رفتار رو پیدا کنی مطمئن باش حتی اگه همه ی تلاشت رو بکنی این رفتار حذف نمیشه ولی تا حدود زیادی قابل کنترل.
    2- عزیزم طلاق رو از گزینه هات حذف کن کمی جدی تر به زندگی نگاه کن .
    3-خانوادت رو در جریان هیچ کدوم از مشکلاتت قرار نده تا میتونی مشاور خوب رو جایگزین خانوادت قرار بده حتی برای درد دل کردن.(من با وجود داشتن خونواده کاملاً تحصیل کرده و روشنفکر و موفق حتی در جواب کنجکاوی های اونها فقط یک جمله میگم همه چی خوبه )
    4- همسرت رو در اولویت بذار نه خونوادت رو باور کن اگه تو در زندگی با همسرت خوب و موفق باشی بزرگترین کمک رو به خونوادت کردی
    5-سعی کن یک دید خوب نسبت به همسرت داشته باشی یک کاغذ بردار و هر صفت خوبی که در همسرت دیدی حتی اگه شده یک ابراز علاقه ساده یک غیرت ساده یادداشت کن حتمن همسرت خوبی هایی هم داره که تو کمی در قلبت دوستش داری یادآوری اینها بهت کمک می کنه تا از شوهرت توی ذهنت یک دیو دو سر نسازی و بتونی کمی باهاش مهربان باشی
    6-یک تجدید نظر اساسی در رفتارهای خودت بکن قبول کن تو هم بی عیب و نقص نیستی بگذار اگه خدایی نکرده یک روز از همسرت جدا شدی هیچ "شاید" و " اگری" نمونده باشه.
    7-وقتی همسرت عصبانی کنترل رفتار و گفتارش رو نداره پس سعی کن تو هیچ عکس العملی در اون لحظه نداشته باشی چون بی فایدست و فقط اوضاع رو بدتر میکنه.
    8-اگر خواستی با همسرت آشتی کنی خیلی صریح به اشتباهات خودت اعتراف کن این یک شجاعته و بگو مسئولیت اونها رو به عهده می گیری از شوهرت حداقل در این اوضاع توقع عذرخواهی صریح نداشته باش چون مردها معمولاً به زبان نمیارن ولی در ذهنشون قبول می کنن و در طول زمان با رفتارشون نشون می دهند.
    9- تا می توانید با خانواده همسرتان وارد درگیری نشوید. شخص مهم در زندگی شما شوهرتان است نه خانواده اش .(هیچ تلاشی نکنید به آنها ثابت کنید اشتباه فکر می کنند همین که خودتان می دانید واقعیت چیست کافیه آنها هم مثل خانواده خودتان متاسفانه فقط می خواهند از فرزند خود دفاع کنند و کاری به درست و غلط ندارند)
    10- اگر همسرتان را دوست دارید صریح و واضح بگویید اگر با وجود تمام این رفتارها دلتنگش هستید صریح و واضح بگویید اگر دلتان پر می زند تا برایش یک استکان چای بریزید و لبخند زیبایش راببینید برایش بگویید و ... همینقدر واضح من مطمئنم اینها باارزشترین چیزها در نظر مردان است که خانمها با اینکه تمام اینها در قلبشان است از به زبان آوردن آن ترس دارند شاید می ترسن پس زده شوند یا تحقیر شوند ولی باور کنید اگر همچین اتفاقی هم بیافتد هیچوقت بعدها حسرت این را نمی خورید که اگر می دانست چقدر دوستش دارم یا چقدر برایم با ارزش است شاید ... و اگر بازخورد مناسب را نگرفتید بگویید لیاقت نداشت همین.
    11- حس می کنم در این اوضاع کنترل زندگی از دستتان خارج شده (ورود خانواده و شکستن حرمتها) کمی زمان بدهید به هیچ عنوان خانه تان را ترک نکنید خانواده تان را به کل از ماجرا خارج کنید حتی شده تایک مدت کوتا قطع رابطه کنید تا باعث ذهنیت بده همسرتان نسبت به خانواده تان نشود(البته از قبل به خانواده اطلاع دهید تا کدورت پیش نیاید) به هیچ عنوان همسرتا در جریان اقدامات شما برای طلاق یا صحبت با وکیل قرار نگیرد که تمام اقدامات شما بی اثر می شود(و البته در این مورد حق دارد) کم صبوریه تان را افزایش دهید از همسرتان بپرسید با وجود تمام این اتفاقات برای اینکه اوضاع بهتر شود از شما چه توقعی دارد البته فقط بشنوید اگر معقول بود رویش فکر کنید و بپذیرید در مقابل شما هم خواسته هایتان را بگویید البته از قبل خوب فکر کنید تا خواسته هایتان معقول باشد و برای اولین خواسته حتماً شدنی باشد خواسته هایتان را قدم به قدم مطرح کنید و جلو بروید( با لحن مهربان نه طلب کار از فنون زنانه استفاده کنید) برای پذیرفتن یا فکر کردن در آن موارد به همسرتان فرصت دهید.
    11- فاتح قلب همسرتان باشید همه چیز حل است (لازم نیست او به این موضوع اعتراف کن یا کسی بداند همین که شما بدانید کافی است)
    12- الان به فکر جمع کردن اوضاع بده زندگیت باش در مرحله بعد برای اصلاح رفتار بده شوهرت آهسته و با سیاست جلو برو بهترین زمان برای کنترل رفتار شوهرت وقتیه که مشکل دیگه ای نداشته باشید.
    13- سعی کن حرف ها و رفتارهای بده همسرت رو طی این مدت فرامش کنی (وسط دعوا حلوا خیرات نمی کنن حتماً تو هم حرفها یی زدی و کارهایی انجام دادی که اون ناراحت شده و به دل گرفته)
    عزیزم من هم یک زن مغرورم و میدونم شاید به نظرت غرور و شخصیتت خورد شده تجربش رو نه به این شدت اما داشتم چیزی که بهت میگماینه که به حرف کسایی که تو رو تشویق به جدایی می کنن گوش نکن حتی اگه اون شخص مادرت باشه بهد از جدایی نهایت کاری که اونها می تونن برات انجام بدن دلسوزی و این تویی که می مونی و هزار تا مشکل نمیگم از ترس طلاق بمون و بساز میگم طلاق عواقب خودش رو داره و قبل از اقدام حتماً در موردش مطالعه کن ببین با توجه به شرایط خونوادگی و اجتماعی که توش هستی آیا طلاق اوضاع رو بهتر میکنه یا بدتر این یه واقعیت عزیزم اینجا ایرانه یعنی...

    به امید روزهای خوش

  13. 6 کاربر از پست مفید مهارت جو تشکرکرده اند .

    abs (شنبه 24 تیر 96), nasimmng (شنبه 24 تیر 96), tavalode arezoo (شنبه 24 تیر 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 26 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96), شیدا. (شنبه 24 تیر 96)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون از نظرات همگي
    درمورد اون تلفن خوده همسرم در جريان بود و فقط بخاطر نفرت از خونوادم دنباله بهانه ميگشت

    من فقط از جدايي ميترسم و اصلا انگيزه ايي براي درست كردن اين زندگي كه از روز اول توهين و تحقير بود ندارم
    بعد از اينكه اون واسطه حرف هاي مامانم رو به مادرشوهرم رسونده بود مادرشوهرم كه هميشه بظاهر طرف منو ميگرفت بهم زنگ زد كلي تهديد كرد و بدتر حرمت ها شكسته شد
    تو اين چهارسال تا بحال يكبار هم پشت سرشون حرفي نزده بوديم پدرم ميگه اين همه حفظ ظاهر كرديم چي شد بذار همه بدونن اينا چه موجوداتي هستن
    پدر و مادر هميشه حرمتش رو ميگرفتن و اين آدم هروقت از خونه ما برميگشت دعوا راه ميندازه و مسخره ميكنه و به خونواده ام برچسب زده
    تو فاتحه اون واسطه گفته بود به مامانم فقط چرا انقدر گريه ميكني تو دخترت نسيم كه خوشبخترينه و مامانم چون ميدونست روزه قبل انقدر دعوا بوده طاقت نياورده بود و گفته بود هركي رو ميخاي نفرين كني بگو بخت نسيم گيرش بياد
    الان احساس مي كنم زنداني هستم. حتي پدرمادرم يك تلگرام نمي تون بدن اونا هم ميترسن اگه خبر بگيرن اين به منو اذيت ميكنه هميشه خودم احوال خونواده ام رو ميپرسم كه از نگراني در بيان. از روز اول خاست خونواده ام حذف باشن
    ديروز رفتم منت كشي آروم شد ولي باعث شد بيشتر از خودم متنفر شم
    دوباره گرفتار اون سيكل شدم
    كلي به خونواده ام بدوبيراه گفت و بعد همش گفت تو اصلا چرا اينجايي هيچكس تو رو نميخاد منتظرم بري بيرون كه كليدها رو عوض كنم
    بعد مامانش نيم ساعت يه بار زنگ ميزد كه ببينه چه خبره
    ديشب هم تو يه اطاق ديگه خوابيد
    اون با يك رفتار درست يا غلط من تحريك ميشه و فحاشي و حمله ميكنه و ميگه همش تقصير خونوادته از آخر هم من بايد برم معذرت خواهي. با خودش فكر ميكنه من هر بلايي سرش بيارم اين از رابطه خارج نميشه چون محتاج منه. ولي واقعا من نه احتياج مالي دارم نه بچه. تو فاميل هم كه هيچ اعتباري به من نميده. حتي از دوران نامزدي هم همه ميدونستن مشكل داريم( نه اينكه ما بگيم بلكه از رفتارهاي خودش متوجه ميشدن)
    فقط از جدايي ميترسم وقتي پيشش هم راحت ميگم اين چه ارزشي داره انقدر به من توهين كنه راحت تركش ميكنم ولي ميترسم ترك كردنش بيشتر خودم رو آزار بده
    اين سيكل داره خفه ام ميكنه

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نسیم جان نوشته هاتو خوندم و چقدر یاد زندگی خودم افتادم.
    البته من میدونم که از قدیم گفتن زن باید سنگ زیرین آسیاب باشه و تحمل داشته باشه.
    من عمیقا حالت رو درک مینم.
    ممنکه بعضی ها بیان و توی این پیج بگن که تقصیر تو هست و تو باید اصلاح بشی و تو و تو و تو ...
    من نمیدونم واقعا چرا هر اتفاقی میوفته زن باید اینقدررررر زجر و تحقیر تحمل کنه.
    هزارجور زحمت تو زندگی مشترک میکشی، همیشه طلبکارتن. کتک میخوری، تحقیر میشی و هر فحش و ناسزایی نثار خودت و خانوادت میکنن و وای اگر یک کلام فقط یک کلام جواب بدی. اونوقت میشی بدترین آدم . اصلا آدم چیه. حیوون حسابت میکنن.
    به نظر من که خشونت علیه روح و روان و جسم زن، تو این ممکلت به ظاهر اسلامی، موج میزنه.
    خدا بهمون صبر بده.
    .
    .
    .
    اینا رو گفتم که بدونی درکت کردم.
    مطمئنم اگر تو نه در مورد پدرش، بلکه درمورد مرغ و خروسشونم نظر بدی، اوضاع همینه و بازم کتک و رنج و قهر و ....
    .
    .
    .
    آیا شما بچه هم دارین؟ یه کمی از خودت بیشتر توضیح بده.

  16. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    nasimmng (یکشنبه 15 مرداد 96)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خيلى به خودكشى فكر ميكنم
    توسط Somebody20 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 96, 09:08
  2. مردسالاري و بي مهري شوهرم باعث شده هر ثانيه به طلاق فكر ميكنم
    توسط mojtamelibsa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 مهر 92, 13:18
  3. فكر ميكنم كه شوهرم انگونه كه بايد براي زندگيمون تلاش نميكنه.چه كار كنم؟
    توسط mahsa pirooz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مهر 91, 02:05
  4. احساس ميكنم ديكه هيج ارزشي واسه نامزدم ندارم
    توسط niaz64 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 09:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.