به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 80
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شایسته جون یطوری نوشتی کاربرای فهمیم انگار بقیه پسر ، دخترایی که میان اینجا بی ارزش و ناآگاهن.
    این حرفتون خیلی زشته.
    الان خود من تحصیلات عالی دارم و خوبم میفهمم . هر سری یه عقلی داره خوب نیست یکی رو بالا ببریم و خودمونو کوچیک کنیم. شیدا جون با توجه به پروفایلشون مدتهاست اینجان.
    همه بچه ها زحمت میکشن که شما اسمشون رو نمیارین
    باغبان، فرشته مهربان، جوادیان، رهگذر آسمان، عشق آفرین، مونا، صبا 2009، ستاره زیبا ،، Maryammim، yarmehrban،khaleghezi،sia518 ، فرشته اردیبهشت، yedoost،mohammadreza164 و........... خیلیا
    حتی ما که خیلی عادی هستیم، چون اجازه ارسال نداریم دلیل بر نفهمی ما نیست، کارو زندگی داریم نمیتونیم هی آنلاین شیم و بریم

    آدم چی بگه والا
    ببخشید استارتر این پستو گذاشتم :-*
    ویرایش توسط نیاز. م : چهارشنبه 31 خرداد 96 در ساعت 08:38

  2. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله؟؟!!!!
    راستش خندم گرفته شما كجا بودى كه يهو به تحصيلاتت توهين شد؟
    اون يه جورى كه ميگى چجوريه كه اييييين همه معنى داشت و خودمون متوجه نشديم!
    تعريف كردن از يه فرد انقدر براى شما عجيبه كه در نهانش اين توهين ها رو خوندى؟!!
    اون جمله اى كه من در تمجيد از كاربر شيدا نوشتم وراى حس حسادت شماست. زندگى هايى كه اينجا تعريف ميشن، فيلم سينمايى نيستن كه هر كسى حتما بياد نظر بنويسه و به تعداد پست هاى بالاش افتخار كنه! كما اينكه خود من هم اين كار رو نميكنم و چه عالى كه شما هم اينطور نيستى. و اتفاقا منظورم اين بود كه به كاربرهاى باسابقه اى چون شيدا و نظراتشون بايد بيشتر بها داده بشه.


    اون كلمه چون كه نوشتم معنيش ميشه مثل، مانند. يعنى يكى مثل شيدا. نه لزوما شيدا. يعنى يه جاى ديگه تبديل ميشه به فرشته مهربان، ستاره زيبا، باغبان و .... توى اون پست قبلى هم نوشتم: چون شيدا.

    - - - Updated - - -

    بله؟؟!!!!
    راستش خندم گرفته شما كجا بودى كه يهو به تحصيلاتت توهين شد؟
    اون يه جورى كه ميگى چجوريه كه اييييين همه معنى داشت و خودمون متوجه نشديم!
    تعريف كردن از يه فرد انقدر براى شما عجيبه كه در نهانش اين توهين ها رو خوندى؟!!
    اون جمله اى كه من در تمجيد از كاربر شيدا نوشتم وراى حس حسادت شماست. زندگى هايى كه اينجا تعريف ميشن، فيلم سينمايى نيستن كه هر كسى حتما بياد نظر بنويسه و به تعداد پست هاى بالاش افتخار كنه! كما اينكه خود من هم اين كار رو نميكنم و چه عالى كه شما هم اينطور نيستى. و اتفاقا منظورم اين بود كه به كاربرهاى باسابقه اى چون شيدا و نظراتشون بايد بيشتر بها داده بشه.


    اون كلمه چون كه نوشتم معنيش ميشه مثل، مانند. يعنى يكى مثل شيدا. نه لزوما شيدا. يعنى يه جاى ديگه تبديل ميشه به فرشته مهربان، ستاره زيبا، باغبان و .... توى اون پست قبلى هم نوشتم: چون شيدا.

  3. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    ماری عزیز اینکه میگیم با همسرت حرف بزن به خاطر ایشون نیست فقط و فقط به خاطر خودته! همه میدونیم که خیانت بزرگی در حقت کرذه ولی خودخواه تر از این حرفاست که بیاد بشینع باهات خرف بزنه یا بخواد از دلت در بیاره و یا حتی توجیهت کنه! سالها اینجوری عادتش دادی که هیچ احساس مسوولیتی در قبالت نداشته باشه.اینقدر راحت سر همه چی کوتاه اومدی و نظر اونو قبول کردی که الانم دقیقا همون توقعو ازت داره! وقتی هر بحرانی تو زندگی پیش میاد اولین قدم اینه که زوجین با هم حرف بزنن...اگه همسرت طفره میره تو باید اینکارو بکنی! باید بهش بگی که چی داری میکشی و چه احساسی نسبت به کارش داری و چقدر عصبانی و افسرده و دلخور هستی و...(هرچی که تو دلته)مهم نیست اون چه عکس العملی نشون میده.بالاترین حدش اینه که داد و بیداد میکنه و قبول نمیکنه اشتباه کرده .میدونم خیلی سختته ولی باید این بتی که از همسرت برا خودت ساختی رو بشکنی و جرات کنی بدون ترس از عکس العملاش حرفاتو بزنی!
    اگه احساس میکنی باید بری محل کارش حتما برو.ولی باور کن فایده زیادی نداره! اون خانم اومده خونه تو روی مبلای تو نشسته و با همسرت رابطه خیلی نزدیک برقرار کرده اونوقت فکر میکنی اونقدر شرم و حیا داره که به همین راحتی پا پس بکشه؟؟؟. درسته تو باید نشون بدی که حواست جمعه ...هستی...کوتاه نمیای ..نمیذاری زندگیتو از چنگت در آرن...ولی اول از همه باید به همسرت و خودت اینو نشون بدی نه اون دختر!
    و درباره مشاوره رفتن هم مطمینم که ایشون مشاوره نمیاد ولی خود شما باید حداقل با چندتا مشاور صحبت کنی و راهنمایی حرفه ای بگیری تا بفهمی کار درست چیه و چجوری عمل کنی .
    ویرایش توسط میس بیوتی : چهارشنبه 31 خرداد 96 در ساعت 13:41

  4. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  5. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    یه چیز دیگه هم میخوام بگم: من شدیدا با این حرف مخالفم که هرکی خیانت میکنه حتما ادم هرزه و چشم چرون و بی بند وباریه!! این حرف یه جوری خیلی سطحی نگریه .ادما سیاه و سفید نیستن که یا خوب باشن یا بد! یا پاک باشن یا فاید!هر ادمی مجموعه ای از ضعفها و قوتا و خوبیا و بدیاست!
    ببین از همسرت دفاع نمیکنم!!! از حرفام بد برداشت نکن.ایشونو شما که سالها باهاش زندگی کردی بهتر میشناسی من فقط میگم که درسته که:
    خیانت تو زندگی زناشویی بدترین گناهه و برای هیشکی قابل بخشش نیست ولی دیدم کسایی رو که ادمای معمولی و خوبی بودن ولی وقتی تو یه محیط بد و در ارتباط با ادمای ناجور قرار گرفتن همچین اشتباهی رو مرتکب شدن و بعدا خودشون شدیدا پشیمون شدن.
    ویرایش توسط میس بیوتی : چهارشنبه 31 خرداد 96 در ساعت 14:06

  6. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  7. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام عزیزم.
    اگر مردی خیانت کنه، به این معنی نیست که زن کوتاهی کرده و مقصر هست، چون هرچقدر مشکلات زندگی زیاد باشه، توجیهی برای خیانت نیست. اما میتونه این معنا رو داشته باشه که مرد ناهنجاری، تناقض، کژفهمی، ناتوانی و تنهایی زیادی رو درون خودش تحمل میکنه.

    خیلی از آقایونی که خیانت میکنند، واقعا عاشقانه همسرشون رو دوست دارن و اصلا نمیدونن چرا خیانت میکنن و دلیل کم توجهی به همسر و فرزندشون، گریز از وجدانه، چون حس خائن بودن حس خوبی نیست.

    اگر میخواین بتونید بهش اعتماد کنید، باید بدونید درمان این تنوع طلبی در همسرتون پیچیده تر از تغییر در نوع لباس خواب و سیاست زنونه و عزیزم قربونت برم های عاشقونه است. درمانش نزدیکی به احساس همسرتون و نیاز های پنهان شده و سرکوب شده اش هست. دقیقا همان جایی که ازش پرخاشگری سر میزنه و همان چیزی که خساستش رو در پی داشته.

    میدونید چه افرادی پرخاشگرند؟ افرادی که ناکام بودن، افرادی که نادیده و دست کم گرفته شدن، اعتماد به نفسشون سرکوب شده، تحت استبداد بودن و شاید نه الان. شاید بچگی، نوجوونی.
    دلیل خساست، حداقل اینه که فرد از پول برای خودش یک حامی ساخته .

    و مشکلی که مرد های عصبی دارن اینه که زن ها میترسن به احساسشون نزدیک بشن، چون ممکنه وقتی سعی داری غرورش رو بزنی کنار عصبی و پرخاشگر بشه یا اعتماد نکنه، و البته یه قانون داره! اگر میخوای به احساسشون نزدیک شی، باید اجازه بدی به احساست نزدیک بشن. باید بتونی جوری که ناراحتش نکنی از دغدغه هات صحبت کنی و ازشون کمک بخوای. باید معنای واقعی احساست رو مستقیما بگی و این خیلی مهمه.

    تا حالا در مورد شک و شبهاتتون بهش گفتید میترسم از دستت بدم؟ و ازش خواستید کمکتون کنه تا آروم بگیرید؟
    گفتید چقدر براتون مهمه؟ گفتید اعتماد به نفستون از دست دادین ؟ تا حالا به اشتباهاتتون پیشش اعتراف کردید و عذرخواهی کردین؟ وقتی خسیس بوده، از شخصیتش انتقاد کردین یا در زمان مناسب خساست رو نقد کردین، اونم به خاطر آرامش خودش؟ وقتی زحمت میکشید قدر دانی شد یا همه وظایفش رو شما انجام دادید و قهرمانانه منتظر قدردانی موندین؟ اطاعت دوست داره، تا حالا بی چون و چرا و با لبخند و مهربونی یه چشم محکم جایی که سلایقتون یکی نبوده گفتین؟ چقدر در مورد نیاز هاتون از ره دل صحبت کردین؟ وقتی درد و دل میکنه سعی میکنید هزارتا راه حل بذارید جلو روش یا سعی کنید حس و حالش رو درک کنید در آغوش بگیرید و تضمین بدین کنارش هستید؟ اصلا چقدر باهاتون درد دل میکنه؟

    همه چیز به آرایش و تفریح و سفره آرایی و ناز کردن و دلبری کردن نیست. این ها مهم هستند، اما نه به اندازه همراه شدن با همسرت و اعتماد به نفس دادن بهش.
    سعی کنید از دغدغه هاش سر در بیارید و تخصصی با کمک مشاور، مقاله و غیره بررسی کنید چطور میتونید کمکش کنید و ذره ای از خوددرگیری هاش کم کنید. وقتی فرجه میدین برای اعتماد سازی، با چنین مردی باید صبور بود.

    میخواین اعتماد کنید بهش؟ پس ابتدا ثابت کنید بهش قابل اعتمادین!

    بدون اعتماد متقابل زندگی مشترک عملا بی معنا و غیر ممکنه. لذا جریان زندگی رو به مسیری هدایت کنید که ضمن حفظ حریم خصوصیتون جلب اعتماد هر دوی شما رو به همراه داشته باشه.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  8. 4 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    maryam.mim (پنجشنبه 01 تیر 96), niloofar_aabi (چهارشنبه 31 خرداد 96), tavalode arezoo (پنجشنبه 01 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  9. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    عکسهای پروفایل اون خانوم رو نگاه میکنید و با چهره ی طبیعی خودتون مقایسه میکنید و در نهایت به این نتیجه میرسید که تفاوت شما و ایشون مثل ماه و خورشیده؟؟؟؟؟ عزیزم مگه با این نرم افزارهایی که جدیدا اومده و کلا ابرو و لب و بینی و لپ و سایر اعضای بدن رو میتونه تغییر بده هیچ دختر خانه خراب کنی مثل اون خانوم عکس پروفایل زشت هم میتونه داشته باشه؟؟؟؟؟
    چند وقت پیش با دوستام رفته بودیم بیرون عکس انداختیم من گفتم این عکس خوب نشده یه عکس دیگه بگیریم اونا میگفتن ول کن نیکیا بعدا با نرم افزار درستش میکنیم دیگه
    خانوم جان هرگز از روی عکس آدمها راجع به زیباییشون قضاوت نکن ممکنه 180 درجه با قیافه ی طبیعیش فرق داشته باشه...
    ویرایش توسط نیکیا : پنجشنبه 01 تیر 96 در ساعت 07:01

  10. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 02 تیر 96)

  11. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام ماری عزیز

    راستش توی این تاپیک دوستان نظرهاشون رو خیلی خوب نوشتند و شاید تا امروز حرف جدیدی برات نداشتم که بخوام نظر بدم اما از ابتدای تاپیک باهات همدردی می کردم و به شدت غمگینی شما من رو هم ناراحت می کرد. راستش من کارشناس این مسائل نیستم و مهمتر از همه اینکه آدمها خیلی با هم فرق می کنن طوریکه راه حلی که شاید برای من و همسرم جواب بده برای شما کاملا معکوس باشه. تشخیص اینکه چه راهی رو انتخاب کنید با شماست و اینکه چقدر همسرت رو می شناسی و رفتارش رو می تونی پیش بینی کنی.

    مثلا در مورد من اگر با همسرم با مهربانی حرف بزنم جواب می ده اما در مورد مثلا خالم وقتی با عصبانیت یا تحکم حرف بزنه جواب می ده چراییش هم خیلی سادس همسر من شخصیت اعتماد به نفس داره و داد و بیداد و جنگ قدرت در موردش جواب نمی ده اما همسر خالم شخصیت دیگه ای داره وفکر می کنم مهرطلبی و وابستگیش باعث می شه نتونه عصبانیت خانومش رو ببینه و سریع توی لاک خودش می ره.

    باز هم می گم می فهمم خیلی سخته و توقعاتی که من ممکنه اینجا از شما داشته باشم اصلا درست نباشه و شاید الان موقعش نباشه ولی فقط شخصیت شوهرت رو بشناس. همین. ببین چطور می تونی به قول معروف ازش برای خودت امتیاز بگیری. سوء تفاهم نشه. منظورم اینه که در مورد شوهرت چی راضیت می کنه. باید بتونی اونو بدست بیاری با کمک خودش.

    من خوب خودم زندگی هایی رو دیدم تو فامیل و آشنا که خانوم با سکوت و چرخیدن مثل پروانه دور شوهرش در زمان خیانت شوهرش بعد از 8 9 سال تونست زندگیش رو حفظ کنه و الان بچه های موفق داره و شوهرش مثل پروانه دورش می چرخه. زندگی رو هم دیدم که خانم تهدید به جدایی کرد و بعد از آبرو ریزی و فهمیدن یه سری از بزرگترهای فامیل با دادن قول و تعهد زندگی حفظ شده و اکنون مشکل حادی شاید وجود نداره که خبر بدی از اون خونواده نمی شنویم. خانواده ای رو هم دیدم به دلیل خیانت جدا شدن و آقا رفتن ازدواج کردن و بعد از 8 سال پشیمون برگشتند و تقاضای ازدواج مجدد با خانوم اولشون....

    توی همه اینایی که دیدم فرد خاطی و خائن بعد از عمل زشتش بی برو برگرد برگشته سراغ زن اولش . این یعنی برگ برنده شما. اون خانم هرچقدر فریبنده و لوند و زیبا فقط برای مدتی برای آقایون جذابیت داره. امیدوارم کار به اونجا نکشه اما بعد از مدت طولانی که شور و هیجانشون افتاد و خانوم تبدیل شد به خود واقعیش و همسر شما هم براش عادی شد یاد خوبیهای ماری می افته. یاد درک و فهم ماری. یاد اینکه مگه ماری چه گناهی کرده بود که من این کار رو در حقش کردم. یاد مهربونیهای ماری. تازه یادش می افته ماری مادر بچمه. می خوام بگم همسرت به قول یکی از کاربرای خوب الان کر و کور و لال شده. و شاید یه مدت دوری و دلتنگی اینارو یادش بیاره.

    اینا رو گفتم که تجربیات دیگه ی زندگی هایی که خیانت در اونها اتفاق افتاده نشون داده شوهرت در آینده مال شماست حالا این وسط چقدر شما دو تا و البته فرزندتون ضرر کنین بستگی به مدیریت شما داره. درسته روحیه نداری غمگینی و خیلی مسائل دیگه . فکر نکن منی که اینجا نشستم هیچ چیز ندیدم و دست پر مهر همسرم زیر سرمه یه چیزی واسه خودم می گم . شاید بیشتر از سنم هم حتی زندگی اینو اون رو دیدم وتحلیل کردم که برای خودم اتفاق نیفته.همه ما سختی کشیدیم که میایم به هم کمک کنیم. من به دلیل برخی مسائل شکاک شده بودم افسردگی شک رو زیاد می کنه . طبیعیه به همه چی مشکوک شی. اول سعی کن افسردگیت رو درمان کنی. نمی گم برو آرایش کن به خودت برس چون برای ادمی که یه شونه به موهاش نمی تونه بزنه این توصیه یه ذره کمالگرایی به نظر می رسه. اما از یه جایی باید یا علی بگی و ببینی باید چیکار کنی. در مورد شوهرت به روش بیاری جواب می ده یا سکوت و حفظ قبح این کار. تهدید به جدایی اش کنی جواب می ده یا حضورت رو پررنگ کنی.

    با توجه به شناختی که از بعضی اقایون دارم معمولا کسایی که مدام نگران حرف مردم و در حال شوآف هستند برملا کردن موضوع یا تهدید به جدایی جواب داده و با گرفتن تعهد زندگی از سر گرفته شده.شاید تضمینی برای عدم تکرارش نباشه اما خوب یه چیزایی به زن اول زندگی ثابت شده. اما برای افرادی که حتی داشتن بیشتر از یک معشوق افتخاره خوب این راه جواب نمیده. اینارو خودت با شناخت از شوهرت باید بفهمی.

    فقط در مورد خودت یه چیزی می خوام بگم. کمی تغییر کن. خودت رو دوست داشته باش. اگر پشتوانه مالی خوبی تا الان به دست آوردی ، از این به بعدش رو خرج کن. اگر در خودت نمی بینی که الان با شوهرت و اون زن مبارزه کنی خودت رو تقویت کن و به خودت فرصت بده که قوی شی. به تغذیه و ورزشت برس. ورزش خیلی کمکت می کنه خیلی. حوصله آشپزی نداری ولش کن. حاضری بخور. حوصله حرف زدن نداری باشه ببین به جاش چی دوست داری اون کار رو انجام بده. برو بشین با کامپیوتر بازی کن . در واقع حرفم اینه که یه مدت به خودت استراحت بده بگو درستش می کنم اما هفته دیگه یا ماه دیگه. بذار فعلا تقویت کنم خودمو. مطالعه کن . جسم و ذهنت رو با هم تقویت کن. هدفت توی زندگیت چیه ؟ این مسائل چقدر تورو دور کرده از هدفت ؟ یه هفته مسئله خیانت رو بذار کنار شده روی تقویم علامت بزن هر وقت فکر اون خانم یا همسرت اومد بگو فلان روز بهش فکر می کنم. روحیه ات رو فکر کنم اینطوری بتونی بدست بیاری من در مورد یکی از مشکلاتم این کار رو کردم و جواب داد. روز موعود که برای من رسید فقط تونستم از خدا بخوام خودش انتقامم رو بگیره و الان نشستم منتظر خبر در مورد مشکلم با روحیه خیلی بهتر و سپردم به خدا و سرمو با خوش گذرونی با همسرم گرم کردم. در صورتی که خواب و خوراک رو ازم گرفته بود. امیدوارم تجربه ام به شما هم کمک کنه.

    ولی یه جمع بندی کنیم . اول ببین شوهرت چه جوری ممکنه به شما امتیاز بده یا برگرده سر خونه و زندگیش. با حرف با تهدید با سکوت . بعضی از آقایون هستند از زنی که از حق خودش دفاع کنه خوششون میاد من خودم سر کار زیاد این کار رو می کردم و همسرم که همکارم بود می گفت عصبانی نباش و یا آروم باش ولی کم کم فهمیدم از همین بعد شخصیتی من خوشش اومده که می تونم حقم رو بگیرم یه بار خودش در مورد یه دختر بچه این رو گفت که خیلی خوشم میاد می تونه حرفش رو بزنه شده با گریه. یه بار هم مشاور گفت که همسرت نمی تونه نه بگه (به خصوص به مادرش) و یکی رو می خواد که این کار رو بکنه ولو اینکه آدم بده بشه. پس ببین تعاریف ما با چیزی که شاید هست واقعا متفاوت باشه من همیشه فکر می کردم مردها از زن لوند و لوس خوششون می آد که توی هر موقعیتی شوهرشون رو بفرستن جلو اما دیدم اینجوری نیست و حتی همسرم در ظاهر می گفت آروم باشم(الگو سازی از مادرش کرده بود در صورتی که ذاتا چیز دیگه ای جذبش می کرد). بعضی وقتها بعضی مردها دوست دارن زنشون رو عصبانی ببینن بر خلاف تعاریف ما و خیلی از کتابها. یا دوست دارم زنشون رو مستقل ببینن شاید خیالشون راحت شه که ما نباشیم اتفاقی واسه زنمون نمی افته. یا زنمون آویزون ما نیست. البته اینم حدی داره و نباید مثل من از اونر بووم افتاد.

    برداشت بد از حرفم نکنی ها نمی گم برو زدو خورد کن می گم تعاریفت و عقایدت رو یه مرور کن تا الان فکر می کردی بگی چشم و کمک خرجش باشی شوهرت عاشقت می مونه و ... اما این خیانت هشداریه که بگه ماری عزیزم یه جای کار می لنگه تعاریفت یه جاهاییش در مورد این مرد به خصوص که شوهرته اشتباه بوده. حالا با شناخت مشکل و البته شوهرت (که برای نشون دادن مشکل توی زندگی بدترین راه رو انتخاب کرده) باید بتونی حلش کنی.
    حتی اگه مجبور شی یه مدت جدا شی ازش. بذار شوهرت بفهمه از هیچی نمی ترسی. اینجوری می فهمه خیلی خسته ای و واقعا به اینجات رسیده.

    امیدوارم حرفام وتجربیاتم ، زندگی ات رو خرابتر از این نکنه. تو رو خدا اول تحلیل کن بعد ببین کدومش به دردت می خوره به کار ببند. زیاد برات نوشتم شاید یه جملم کمکت کنه. پراکنده نوشتم ببخشید اما واقعا دلم می خواد کمکت کنم . خودم رو جای شما گذاشتم در مورد من و همسرم این جواب می ده که بگم من می رم و ایشون رو از اینکه من رو همیشه از دست بده بترسونم. می دونم جدایی به همین راحتیا نیست اونم با بچه اما حرفشم شاید یه تکونی یه شکی چیزی بده . مشاور یه بار کار من رو خراب کرد گفت ما خانوما روزی 100 بار هم بگیم می ریم نمی ریم چمدون رو می بندیم می ذاریم جلو در اما نمی ریم. ولی بهش توصیه کرد هر وقت خانومت گفت می رم بدون خسته است و خستگیش رو در کن.

    شاید این راه دفاعی بعضی از ما خانوما باشه. درست و غلطش رو نمی دونم ولی مشاور به من نگفت اشتباهه فقط به شوهرم گفت معنی این حرکت اینه...

    امیدوارم با خبرهای خوب بیای

  12. 5 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (پنجشنبه 01 تیر 96), Ye_Doost (سه شنبه 04 مهر 96), آنیتا123 (پنجشنبه 01 تیر 96), بارن (جمعه 02 تیر 96), شیدا. (پنجشنبه 01 تیر 96)

  13. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام دوست عزیز

    از خوندن مشکلتون متاثرشدم.

    شرایط روحی شما قابل درک هست.

    طبق گفته دوستان همین که همسرتون پنهان کاری می کنند خودش نقطه قوتی است .

    ایشان دنبال موقعیتی می گردند که از آن سو استفاده کنند . این موقعیت را به ایشان ندهید.

    مهم ترین کار این هست که اول از همه آرامش خودتون را به دست بیارید ، اعتماد به نفستون را بالا ببرید ، از خودتون احساس رضایت کنید و این ممکن نمی شه مگر اینکه از یک متخصص کمک بگیرید .

    با یک جلسه مشاوره که اتفاق خاصی نمی افته سعی کنید جلسات مشاوره مداوم زیر نظر یک متخصص دلسوز داشته باشید. پیشنهاد می کنم اگر تهران و حومه هستید حتی اگر شده وقت بگذارید و قم زیر نظر مشاور همین سایت آقای سنگتراشان قرار بگیرید.

    قدم بعدی ، وام دار کردن همسرتون نسبت به خودنون ، یعنی اینکه با رفتارهاتون، بزرگواری هاتون ، عزت نفستون همسرتون را به صورت غیر مستقیم دچار عذاب وجدان کنید.

    از عبادت و راز و نیاز غافل نشید ، همه جانبه تاثیر می گذاره ،هم روی آرامش خودتون هم روی همسرتون.

    به خودتون برسید ، به زندگی برسید ، خاطره های زیبا درست کنید ، ساعت های خوش در کنار هم به وجود بیارید ، از این سردی فاصله بگیرید.نیازهای مالی تون را بهمسرتون بگید ، شده برای انتخاب یک مانتو با همسرتون به بازار برید و از ایشون نظر بخواید. در عین اینکه زنی با درونی های قوی خودتون را نشون می دهید خودتون را نیازمند حمایت و محبت همسرتون نشان بدهید. به قول یکی از دوستان نقش یک ماهی خوشمزه را بازی کنید که هر آن ممکنه لیز بخورد و به آب دریا برگردد.

    این کارها یک حسن دارد و همان می شود که گرمای به وچود آمده در زندگی موجب می شود ایشان با احتیاط بیشتری رفتار کنند.

    می دانم وقتی اعتماد نباشه خیلی سخته.

    پس عقلانی ترین کار اینه که پای زندگیت بایستی.
    جوانی تان پای این زندگی رفته. کلی خاطره های خوب از این زندگی دارید.دخترتان ثمره این زندگی است.پس مقاوم باشید واجازه ندهید یک پاپتی عشوه گر زندگی تون را از دستتون در بیاره.

    برای مقاوم بودن لازمه که اعتماد کنید. این یه حسن داره اینکه ذهنتون را خالی می کنه و جای مانور بیشتری برای تصمیم ه و رفتار های درست در مواقع لزوم بهتون می ده.

    حسن ظن و اعتماد کردن یک سر سودش برای خودتونه .

    اتفاقا در این مورد خودتون را به جهالت بزنید.

    به زندگی تون برسید این جهالت باعث می شه انرژی های مثبت از خودتون ساطع کنید و به مرور حریف را از میدون به در کنید.

    امکان دارد هم در این میان شواهدی غیر قابل انکار در مقابل هر دوی شما رویت شود ، در آن زمان باید آنگونه قوی باشید که مسوولیت مشکل به وجود آماده را به عهده همسرتان بگذارید و با جدیت از ایشون بخواهید که خود ایشان این مشکل را حل کنند و اگر نیازمند کمک شما هستند حاضرید به ایشان نیز کمک کنید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 01 تیر 96)

  15. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم
    منو ببخشید که خیلی دیر تونستم بیام و پیام های شما رو بخونم
    این چند روز برای مدت کوتاهی دسترسی به نت داشتم و برای همین شرمنده شما شدم
    از همه دوستان عزیزم ممنونم...برای من جالب و در عین حال خیلی خوشحال کننده است که چه طور با حجم زیادی از دلسوزی ها ...مهرورزی ها و دلنگرانی ها از کسانی روبرو شدم که نه من می شناسند ...نه به من نزدیکند.. و نه حتی کوچکترین احساس عاطفی مابین ما وجود داشته است
    خوشحالم که اینجا عضو شدم و واقعا از همه شما سپاسگذارم
    حضور شما و نوشته هاتون به من انرژی میده و این پیام رو به من منتقل میکنه که در به دوش کشیدن دردهام تنها نیستم
    من از تمامی نوشته های شما استفاده میکنم ....میدونم که گاهی مابین دوستان تعارض عقیده ممکنه پیش بیاد یا نظرات با یکدیگر مخالف باشه اما من تمام نظرات شما رو مثل گوهری گرانبها نگه میدارم و سعی میکنم هوشمندانه از تک تکشون در جای مناسب استفاده کنم
    شیدا...یارهمراه....تواد آرزو ..شایسته...میس بیوتی...عشق آفرین...نیکیا...مریم میم ...بی نهایت...از همه شما که علیرغم مشغله های خودتون و گرفتاریهاتون وقت گذاشتید و منت بر سر من نهادید و برای من نوشتید نهایت سپاس و قدر دانی رو دارم و از درگاه خداوند منان آرزوی زیباترین و بهترین دقایق رو برای شما دارم ....
    من سعی کردم تغییر کنم ...البته غلبه بر افسردگی کار بسیار سختیه مخصوصا در سنی که من هستم چون معمولا در این سن آدم ها توان و انرژی سال های قبل رو ندارند و هر کوششی تلاشی مضاعف می طلبه ....
    اما اولین قدم با هر زوری بود رفتم و موهام رو که تقریبا سه رنگ شده بود به یک رنگ ثابت ، رنگ کردم ....مدت ها بود در آیینه چهره شکسته و اخموی خودم رو میدیم و بیشتر عذاب میکشیدم ...ولی الان حداقل موهام روحیه ام رو خراب تر نمی کنه ....دو تا بعدازظهر در این هفته با دخترم رفتم بیرون و خوش گذروندم ...قبلا هر جایی میخواستم برم حتما قبلش از همسرم اجازه میگرفتم ...کلی قربون صدقه اش میرفتم بهشون میگفتم بیاین بریم بیرون مهمون من و...و تقریبا 90 درصد مواقع قبول نمیکردند...ولی این بار فقط بهشون اطلاع دادم زنگ زدم و گفتم من و ...داریم میریم بیرون ...همین...و همیشه برای ایشون از بیرون شام میگرفتم اگر مثلا فست فود میرفتیم برای ایشون هم سفارش میدادم و می آوردم خونه ولی این بار این کار رو نکردم ...خیلی تعجب کردند اما چیزی نگفتند...
    مهمون داشتم ...خانواده خودم اومدند سعی کردم لحظه هایی که هستند رو خوش باشم و در تمام مدتی که حضور داشتند با اون ها صحبت کردم و پذیرایی کردم و فقط بنا به ضرورت خیلی عادی با همسرم حرف زدم و این براشون بسیار عجیب بود چون همیشه وقتی مهمون داشتم ایشون در اولویت بودند ...خیلی مواظبشون بودم هواشون رو داشتم و مثل مهمون از ایشون هم پذیرایی میکردم ولی این بار بعد از تعارف به مهمون هام برای خودم میوه و بستنی برداشتم و همونطور که با مادرم صحبت میکردم میوه خوردم ...بنابراین خودشون بلند شدند و میوه برداشتند و حتی برای من تو پیش دستیم گیلاس گذاشتند ( چون میدونند که من گیلاس خیلی دوست دارم )
    با اون خانم که گفتم از اقوام بسیار نزدیکه و در همون مجتمع پزشکی که همسرم هستند کار میکنه صحبت کردم و گفتم دوست دارم بیام اونجا رو ببینم ...ایشون تعجب کردند . از من پرسیدند مگه نمی تونی با همسرت هماهنگ کنی بیای که بهشون گفتم که من روزهای 5 شنبه میتونم بیام چون تعطیلم که همسرم اون موقع اونجا مطب نداره .........بنابراین هفته آینده به بهانه سر زدن به این خانم میرم مجتمع ...و به این خانم دکتر هم گفتم که به کسی نگند که من همسر دکتر ...هستم و ایشون هم قبول کردند
    ...
    و از همه مهم تر ...جایی هست( یکی از مطب هاشون که با دوستشون شریکن ) که من مطمءنم که همسرم مدارک یا اسنادی رو که بخوان سکرت باشه ، اونجا نگه میدارند...برنامه ریزی کردم هفته آینده میرم اونجا ( بدون این که همسرم متوجه بشه ) و خیلی چیزا رو متوجه میشم ...فقط برای من دعا کنید که همسرم نفهمه که من رفتم و این که واحد های روبرویی به همسرم یا شریکشون چیزی نگند که مثلا خانم ...اومده بود اینجا ...میدونم که کار چندان عاقلانه ای نیست اما تردید و شک داره منو از بین میبره ...میخوام تکلیفم رو حداقل با خودم یکسره کنم ...بدونم چه خبره...الان واقعا انگار بین زمین و آسمون معلق هستم
    روحیه ام بهتر شده ...با خودم خیلی حرف زدم ...تمام کلماتی که دوستانم در همین سایت نوشته بودند رو به خودم گفتم ...سعی کردم به این باور برسم که من نقطه بسیار بسیار بسیار کوچکی در جهان هستم و این که غم و اندوه من به تنهایی بدون هیچ تلاشی چیزی رو تغییر نخواهد داد این که کائنات و دیگر انسان ها موظف نیستند که مشکلات من رو حل کنند و تنها کسی که باید بتونه دوباره قامتش رو محکم نگه داره و بایسته و از حقوقش دفاع کنه فقط و فقط خودم هستم ...به آینده فکر کردم که دخترم از این که کنار مادری خسته و رنجور باشه چه قدر زجر خواهد کشید تا الان من مادری محکم و استوار بودم که همیشه به مشکلات (به ویژه مشکلات مالی) لبخند می زدم و مبارزه میکردم و شکستشون میدادم ولی حالا مادری رو میبینه که حوصله فیلم نگاه کردن ، ...بازی کردن...کتاب خوندن ...رو نداره ..و من مصمم هستم که نگذارم از پا دربیام....روی پاهام بایستم...به عشق فرزندم میتونم خودم رو مجدد احیاء کنم ....برای من دعا کنید ...

  16. 8 کاربر از پست مفید ماری22 تشکرکرده اند .

    Shayeste (شنبه 10 تیر 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 07 تیر 96), نیکیا (چهارشنبه 07 تیر 96), نیلوفر:-) (چهارشنبه 07 تیر 96), میس بیوتی (جمعه 09 تیر 96), مریم 84 (سه شنبه 22 آبان 97), آرام 10 (شنبه 21 مرداد 96), بهاره جون (پنجشنبه 08 تیر 96)

  17. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    ماری عزیز خیلی خوشحالم که روحیت به مقدار بهتره .از کارایی که کردی خیلی خوشم اومد به نظرم هرکاری که فکر میکنی به اروم کردنت کمک میگنه انجام بده .ایشالا که خبرای خوب از خودت برامون بنویسی.

  18. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    نیکیا (شنبه 10 تیر 96)


 
صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.