به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 80
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میس بیوتی عزیزم
    من به پیشنهادها و راهکارهایی که گفتید فکر میکنم و با توجه به روحیه ام سعی میکنم بهترین راه رو پیدا کنم...منظورم هم از رفتن به محل کار همسرم این نیست که مثلا مشاجره ای راه بندازم یا برخورد کنم بلکه فقط میخوام به دگران نشون بدم که این مرد ، پدر و همسر یک خانواده است و مثلا یک پسر مجرد نیست ...با خودم فکر میکنم اصلا شاید با دیدن من همه چیز تموم بشه ...بالاخره برای هر خانمی سخته که رقیبش رو ببینه و شاید اون دختر خانم با دیدن من از همسرم هم زده بشه ....نمی دونم
    به خیلی چیزها فکر میکنم....سناریوهای مختلفی رو در ذهنم مرور میکنم و واکنش های متفاوتی رو پیش چشمم میارم اما در هیچ کدام از آن ها، پایان خوب رو برای خودم نمی بینم در همه این تصورات ، همسرم رو میبینم که مثل دفعات قبل کیف وسایل شخصی و پاسپورتش رو برمیداره و می ره ...و من تنها میشم
    اما خودم تغییر کردم یادمه اولین باری که همسرم از خونه رفتند( در پست های قبلی نوشتم که جریان چی بود) و شب نیومدند چه به من گذشت ...و چه قدر ناراحت و سرگردون بودم اما الان وقتی فکر میکنم که ممکنه ایشون بخوان منو ترک کنند ...میترسم...ناراحت میشم اما نه به شدت قبل
    .
    یار مهربان عزیزم
    این جمله شما
    اگه مردی خیانتی میکنه یا چشمش دنبال زنای دیگست درسته همسر داره اما بمعنی عشق واقعی نیست
    مثل یک جور اتمام حجت برای من بود...مدتهاست با خودم کلنجار می رم...ته قلبم نمی خواد قبول کنه که همسرم منو دوست نداره ...همسرم با سختی تونست با من ازدواج کنه ...خودشون اون زمان می دونستند که جلب رضایت پدر مادر من سخته و این که خوشبختانه از نظر جایگاه اجتماعی و خانوادگی ، مطلوب بودم ...ایشون هم در جایگاه خوبی بودند ...اما تلاش کردند تا بتونند با من ازدواج کنم ... بالاخره مثل هر دختر دیگه ای من هم خواستگارهای در سطح خودم و خانواده ام رو داشتم...و الان پذیرش این که من رو دوست ندارند یا ارزشی برای من قائل نیستند برای من بسیار سخته
    اما سعیم این هست که رضایت همسرم رو جلب کنم و به محل کارشون برم...البته ایشون مستقیما مخالفت نمی کنند اما ممکنه دلخور بشن یا روی خوشی نشون ندند...میخوام بهشون بگم که دوست دارم بیام اونجا و محل کارتون رو ببینم...و حتما سعی میکنم از چهره خموده و غمگین این روزها فاصله بگیرم ...و مرتب تر و شیک تر از همیشه باشم ( اگرچه با روحیه ای که من الان دارم کار سختیه برام ) اما تلاشم رو میکنم
    دیروز تقریبا سه ساعت خونه تنها بودیم ( دخترم رو جایی بردم و تا رفتم دنبالش تقریبا دو ساعت و خرده ای طول کشید ) در تمام این سه ساعت ایشون داشت تی وی میدید و من هم کارهای خونه رو میکردم...من اصلا صحبتی نکردم چون واقعا زخم خورده و ناراحتم ...ایشون هم اصلا با من حرف نمی زدند برام خیلی جالب بود...ایشون خطا کرده و روزهای سخت و تاریک برای من ساخته و الان باز هم ایشون طلبکاره .

    ویرایش توسط ماری22 : دوشنبه 29 خرداد 96 در ساعت 13:37

  2. کاربر روبرو از پست مفید ماری22 تشکرکرده است .

    yarmehrban (دوشنبه 29 خرداد 96)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    ماری جان دلیل اینکه میگم دنبال اون دختر نباش روحیه خودته.درسته که رفت و امد به محل کار همسرت و اینکه بقیه بفهمن ایشون همسر و بچه داره در کل کار خوبیه .ولی شما در حال حاضر اعتماد بنفس لازم رو نداری هربخوردی از جانب اون دختر تاثیر خیلی بدی تو روحیت میذاره...بعدش میشینی خودخوری میکنی !
    خیانت مساله خیلی وحشتناکیه تو زندگی زناشوویی .منم اگه بهم خیانت بشه مثل تو اشفته و سرخورده و داغون میشم!دلم میخواد یکی پیدا شه و کمکم کنه ازون حال و هوا خارج شم و عزت نفسمو پیدا کنم.همسرت اشتباه خیلی بزرگی مرتکب شده ولی این بدین معنی نیست که عاشقت نبوده و دوستت نداشته! و یا براش ارزش نداری.حتی به این معنی نیست که ادم چشم چرون و بی قید و بندیه! به این معنیه که لغزیده و نتونسته تعهدش رو به خانوادش حفظ کنه!مشکلی که متاسفانه بدلیل روابط بیش از حد ازاد تو محل کار و رعایت نکردن حریما تو جامعه خیلی زیاد شده ! ترسو بذار کنار و باهاش حرف بزن.سه ساعت تو خونه تنها بودین و تو نشستی خونه تمیز کردی؟؟؟؟ درسته ایشون خطا و کوتاهی کرده ولی وقتی به روی خودش نمیاره شما برو بشین کنارش و باهاش حرف بزن!اگه میخوای حق و حقوقت بیشتر ازین ضایع نشه اینقدر منفعل نباش
    بازم میگم اگه فکر میکنی امادگیشو داری برو به محل کار همسرت ( کاری که از خیلی وقت پیش باید میکردی) ولی دنبال کردن اون دختر و کشیکشو دادن و ...به نظرم اصلا عاقلانه نیست و فقط انرژیتو میگیره !
    ویرایش توسط میس بیوتی : دوشنبه 29 خرداد 96 در ساعت 14:17

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم ممنون ازپاسخت
    ببین ماری جان فعلا تو سر دو راهی هستی من میگم بکن ، فلانی میگه نکن(البته بااحترام به نظرات دوستانمون)
    اما طرز فکر در زندگی بسیار مهم هست. یا آدم رو بالا میبره یا به همون اندازه به زیرزمین!
    قبلا در همین تاپیک ذکر کردین همسرتون به رویه اطاعت محض رسیدن و کوچکترین حرف و نظر مخالفی رو نمیپذیرن و حتی عرض کردین سه شب بیرون خوابیدن!
    ببینید فرض میکنیم من یک آدم گناهکارم و شما بی گناه، من بی منطق و شما با منطق
    خب شما چطور میخوای منو درست کنی؟ چطور قانعم میکنی؟
    شما نه استاد اخلاقی ، نه معلمی، نه روانشناسی ... یک آدم عادی هستی.
    من نمیگم با همسرتون گفتگو نکنین اتفاقا گفتگو کنین اما اگر سرخورده از بحث نشدین و به پاسخی ارزشمند رسیدین برای ما بنویسین شاید بشه اتفاقی بهتر رقم زد و درست راهنماییتون کرد.
    اما اینکه خیانت و اوضاع از هم پاشیده باطنی خانواده رو اسمش رو لغرش یا هر چی بذاریم دیگه از اون حرف هاست! این گناه ما از گناه اون آدم بالاتره. علناً علاوه بر حمایت ظاهری داریم ازش فرصت فکر کردنم میگیریم..طرفم میگه آره لغزیدم گناهی نکردم!
    لغزش مال عابد هفتاد سال عبادت کنندس، نه آدم های گناه کار کوچه و بازار... ما هر روز میلغزیم اما اسم هر کاری هم لغزش نیست
    ببینین تعهدی که دوران تأهل شکل میگیره و همچنین افکار و عقاید افراد اونم در سنین بالا چیزی نیست یک شبه دستخوش تغییرات بشه مگر واقعا از اول تعهد چندانی در کار نبوده باشه!
    شما اگر یک جوان ۲۰ ساله رو ببینین و بگن این آقا عقد کرده و حالا خیانت کرده... اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چی هست؟
    سن کم، آگاهی پایین، شور و هیجان بالا و خیلی چیزهای دیگه
    اما بگن یه مرد بزرگسال تحصیلکرده و زن و بچه دار اومده لغزیده بقول معروف! چی به ذهنتون میرسه؟
    یک انسان سست عنصر، بی تعهد ، بی مسئولیت در قبال همسر و فرزند، بی اخلاق، اعتقادات سست و خیلی چیزای دیگه...
    ما با عقل و شعور و آگاهی کامل تصمیم میگیریم اینو فراموش نکنین.

    در هر صورت ممکنه بقول دوستان اون خانم شما رو ناراحت کنه، خیلی ناراحت بشین و خیلی چیزهای دیگر ... اما یادتون نره حضور شما و در دید بودنتون ضربه ی بزرگی هست و پیام اون کنار نکشیدن و دست نکشیدن از زندگی هست که حالا بعد از سالها بخواین در نهایت ناراحتی دو دستی تقدیم ایشون یا دیگرون کنین.
    مردان بعضی هاشون پتانسل اینو دارن به سمت زن های دیگه کشیده بشن اما اگرم این فکر خائنانه رو در سر داشته باشن دو دستن ؛
    یک دسته خیانت آشکار و افتخار به اون
    یک دسته خیانت پنهان، ترس و ظاهر سازی
    دسته ی دوم به اول ارزش بیشتری داره.
    دومی ها خیلی زیاد میترسن و حتی شده سالها خانومشون متوجه نشده، یعنی ظاهر سازی کردن!
    چند وقت پیش خانمی میگفت برادرشوهرم موبایل دستش بود و داشت به یکی با ذوق و شوق پیام میداد تا خانومش (جاریم) رسید موبایلشو پرت کرد زیر میز... میگفت صفحه موبایل ترک برداشت و من با وجود اینکه سرگرم نوزادم بودم کاملا متوجه این حرکتش شدم. میگفت این آقا هزار رنگ عوض کرد..ببینین خیانته و قابل پیگیری و حتی تنبیه، اما ظاهر سازی میکنه چون حساب میبره چون میدونه یکی حواسش هست و اگر بفهمه براش بد میشه.
    در هر حال بحرف دوستانمون گوش بدین و با همسرتون برین رستوران و چهار کلمه درباره همه ی دلتنگی هاتون بگین و ببینین واکنششون چی هست اما حتما محل کارشون برین و حضورتون ضربه به افراد نقشه کش باشه... سعی کنین اینو بپای دلتنگی برای همسرتون بذارین، انشالله که جواب میده و از این تشویش بیرون میاین.
    ویرایش توسط yarmehrban : دوشنبه 29 خرداد 96 در ساعت 16:30

  5. #34
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    این که فکر می کنید اون خانم با دیدن شما متوجه خواهد شد که دوست پسرش یک مرد متاهل و پدر هست، اشتباهه. ایشون خودش می دونه !!

    این که فکر می کنید با دیدن شما ناراحت بشه و شما را رقیب خودش بدونه هم چندان درست نیست. اون خانم خودش را فاتح و کسی می دونه که تونسته دل این مرد را به دست بیاره. خیالش هم راحته که مثلا همسر شما، تمایلی به شما نداره و از شما سیر یا خسته یا .... است، که رفته سراغ ایشون.
    ضمن این که اگه خیلی احساساتی نباشه و عشق و عاطفه ای در کار نباشه و فقط برای منافع و خوشگذرونی با همسر شما باشه ... که دیگه بدتر. عین خیالش هم نخواد بود که شما هستی یا نیستی.

    رفتن شما به کلینیک همسرتون، خودت را خیلی تضعیف می کنه. چون در شرایط نرمال اونجا نمی ری.
    افکار و احساسات و ذهنیاتت قویتر از توانایی شما برای نقش بازی کردن خواهد بود و کاری که می کنی تلاش بیهوده ای است که فقط اذیتت می کنه.

    روزهای عادی و زمانی که شرایط زندگیتون عادی بود خوب بود اگه گاه و بیگاه سری به محل کار همسرت می زدی.

    شما سه ساعت تو خونه با همسرت بیکار بودی، با ایشون حرف نزدی
    می خوای بری تو کلینیک رژه بری چی را به کی ثابت کنی؟

    مشکل همسر شماست، نه کلینیک و آدمهاش !

    ------------------------

    موضوع دیگه چک کردن پروفایل اون خانم و دیدن عکسهاش و ... است.
    خودت را با این کارها تضعیف می کنی.
    فقط و فقط داری به خودت ضربه می زنی. کسی از این چک کردنها آسیبی می بینه جز شما؟

    تمام کارهایی که به ضررت هست را باید قطع کنی.

    --------------------
    یه چیزهایی را خیلی مقایسه نکن و فکرت را مشغولش نکن.
    این که همسرت کم حرف می زنه یا جواب اس ام اس نمی ده اما به اون خانم زنگ می زنه نباید برات درگیری ذهنی باشه.

    اوایل آشناییتون با شما بهتر برخورد نمی کرد؟
    مردها اکثرا از جواب تلفن و تکست دادن فراری ان. اوایل که کمی هیجان دارن یا دنبال جلب رضایت و توجه خانم هستن تلاش می کنن جواب بدن. کم کم می شن خودشون.

    پس بهش فکر نکن

    ----------------------
    نمی دونی ریشه ی خیانت همسرت چیه؟

    دنبال تنوع هست؟
    هیجان؟
    زنی که ازش حمایت بخواد و بهش حس مردانگی بده؟
    آرامش؟

    نمی تونی ریشه را پیدا کنی؟
    مشاورت کمکی نکرد برای پیدا کردن علتش؟


    ------------------------

    الان که ناراحتی ... همه ی حرکات شوهرت مشکوک می زنه برات.
    حالا شاید اون روز رفته بنزین بزنه یا کار دیگه ای داشته به سمت دیگه پیچیده ... آخه اینم شد دلیل؟

    دو تا بلیط دیدی، خب می پرسیدی این بلیطها برای چیه.
    به نظرت همسرت و اون خانم برای خوشگذرونی می رن پارک حیوانات؟ عادیه؟

    ---------------------
    شما که این همه خرج زندگی و همسرت کردی
    تو این برهه ی حساس یه کم خرج مشاور و خودت بکن.
    خیانت دیدن آسیب بدی به زن می زنه. برو مشاور و سعی کن کمک حرفه ای بگیری.

    توی تالار و با درد و دل می خوای به چی برسی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam.mim (پنجشنبه 01 تیر 96), فرنوشم (سه شنبه 30 خرداد 96), میس بیوتی (سه شنبه 30 خرداد 96), Ye_Doost (سه شنبه 04 مهر 96), بهاره جون (سه شنبه 30 خرداد 96), بارن (سه شنبه 30 خرداد 96), زن ایرانی (سه شنبه 30 خرداد 96)

  7. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان
    میس بیوتی عزیز
    درسته من الان واقعا روحیه خورد و شکننده ای دارم و نمی دونم اگر وارد محل کار همسرم بشم چه طور میتونم خودم رو کنترل کنم اما با خودم کلنجار میرم و به خودم میگم مردم هزارجور مشکل بی راه حل دارند و بازم محکم و سخت هستند و تو هم باید بتونی از پس چنین چالشی بر بیای...اما در مورد حرف زدن با ایشون...من واقعا واقعا انرژی حرف زدن باهاشون رو ندارم بارها و بارها پس از مشاجرات من سعی کردم باهاشو.ن حرف بزنم و به عبارتی من پا پیش گذاشتم و سعی کردم مساله رو حل کنم و بیشتر اوقات این جمله رو شنیدم : ولش کن...همه حرفا تکراریه ...من حوصله ندارم
    برای همین دوباره رفتن و حرف زدن غرورم رو خیلی بیشتر و بیشتر جریحه دار میکنه...یک بار هم ایشون ( اگر براشون مهمه) پا پیش بذاره و سعی کنه مشکل رو حل کنه ( اونم مشکلی که خودشون ایجاد کردند) چرا همیشه باید من قدم جلو بذارم...من عذرخواهی کنم....من دلشون رو به دست بیارم...چرا ایشون هم یک بار فکر نکرده همسرم خسته است...همسرم غمگینه...همسرم روحیه اش خوب نیست...بذار بارهاش صحبت کنم ...اینقدر غصه نخوره...
    چرا؟
    .
    یار همراه عزیز
    من هم اسمش رو لغزش نمی ذارم...همسرم این خانم رو تو خونه آوردند...روی مبل هایی که مال هر دومون بود نشوندند...ازشون پذیرایی کردند و بعد هم روابط عاطفی داشتند....این اسمش لغزش نیست...چه طور دلشون اومد که اینطور منو حقیر و پست کنند؟ چه طور تونستند اون خانوم رو وارد منزلی کنند که من توش اینقدر زحمت کشیدم...که من جوونی و سلامتیم رو توش گذاشتم ...چه طور؟؟؟ من امروز خیلی خشمگین هستم ...این احساست عجیب و غریب میان و میرن ...روزهایی که آروم و سرد هستم...روزهایی که بغض گلوم رو گرفته و صدام خش برداشته و روزهایی مثل امروز با حس تنفر و خشم ...من چه کاری باید میکردم که نکردم؟ چه کوتاهی ای کردم؟ خیانت کردم؟ از پولهاشون دزدیم؟ بهشون آسیب جسمی زدم؟ آبرو داری نکردم؟ چه کردم؟ گناه من چی بوده؟ من تاوان چه چیزی رو پس میدم؟ چه طور میتونم با مردی که با چنین سنگدلی ای با من برخورد کرده برم رستوران....براشون لوندی کنم...با ملایمت و نرمش خواهش کنم؟ چه طور؟ من الان روحیه شانه زدن به موهام رو هم ندارم...روحیه خرید یه جفت کفش ساده رو ندارم...روحیه شام درست کردن ندارم...چه طور میتونم لبخند بزنم و منطقی برخورد کنم ....چه طور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    .
    شیدا جان
    درسته
    من شکاک شدم...تمام این رفتارها ممکنه نشان دهنده اموری عادی و طبیعی باشه...اما من شکاک و بی اعتماد شدم...روی خودم کار میکنم تا این شک رو از خودم دور کنم ...اینطوری اعصاب و فکرم هم راحت خواهد بود ...در مورد مشاور هم با یک نفر صحبت کردم ولی متاسفانه کمک خاصی از ایشون نتونستم بگیرم ...و الان دوباره دنبال مشاور دیگه ای هستم.
    اما شیدا جان شما صحبت کردن با دوستان حاضر در سایت و نوشتن های طولانی من رو برای کسانی که نمیشناسم اما محبت و درکشون رو از ورای کلمات تایپ شده حس میکنم ، کم در نظر نگیرید....اینجا من صحبت میکنم...حرف میزنم...درد و دل میکنم...و نوشته های شما رو میخونم...خدا شهده که در طی این مدت چه طور توستم افسردگی پیش رونده و ویرانگر رو با همین نوشتن ها و درد و دل ها تا حدودی مهار کنم...من تو این تالار دنبال روح های مهربان و عطوف مثل شما میگردم...میدونم که نوشته های منو میخونید...میدونم که از ته دل های صبورتون برای من مینویسید ...همین برای من کفایت میکنه...من قدر دان هستم و نوشته های همه شما رو روی چشم هام میذارم...

  8. 6 کاربر از پست مفید ماری22 تشکرکرده اند .

    maryam.mim (پنجشنبه 01 تیر 96), tavalode arezoo (سه شنبه 30 خرداد 96), نیاز. م (چهارشنبه 31 خرداد 96), yarmehrban (سه شنبه 30 خرداد 96), Ye_Doost (سه شنبه 04 مهر 96), شیدا. (سه شنبه 30 خرداد 96)

  9. #36
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ماری جان،

    خوشحالم که دوستان همدردی تونستن از نظر روحی کمکت کنن و سهمی در آرامشت برای رد شدن از این بحران زندگیت داشته باشن

    منظور من این بود که در کنار این کمکهای روحی و بعضا تجربه ها و همدردیها و همراهیهای غیرحرفه ای ... که منکر تاثیر مثبتشون نیستم ... کمک حرفه ای براتون لازمه.

    مثلا (موردی که تو پستتون اشاره کردید) این که چطوری بتونید بپذیرید که کاری که همسرتون کرده یک اشتباه بوده و می شه آدمها را بعد از اشتباهاتشون، طی شرایطی بخشید، دوست داشت و در کنارشون آرامش داشت.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماری22 نمایش پست ها
    سلام به همه دوستان
    یار همراه عزیز
    من هم اسمش رو لغزش نمی ذارم...همسرم این خانم رو تو خونه آوردند...روی مبل هایی که مال هر دومون بود نشوندند...ازشون پذیرایی کردند و بعد هم روابط عاطفی داشتند....این اسمش لغزش نیست...چه طور دلشون اومد که اینطور منو حقیر و پست کنند؟ چه طور تونستند اون خانوم رو وارد منزلی کنند که من توش اینقدر زحمت کشیدم...که من جوونی و سلامتیم رو توش گذاشتم ...چه طور؟؟؟ من امروز خیلی خشمگین هستم ...این احساست عجیب و غریب میان و میرن ...روزهایی که آروم و سرد هستم...روزهایی که بغض گلوم رو گرفته و صدام خش برداشته و روزهایی مثل امروز با حس تنفر و خشم ...من چه کاری باید میکردم که نکردم؟ چه کوتاهی ای کردم؟ خیانت کردم؟ از پولهاشون دزدیم؟ بهشون آسیب جسمی زدم؟ آبرو داری نکردم؟ چه کردم؟ گناه من چی بوده؟ من تاوان چه چیزی رو پس میدم؟ چه طور میتونم با مردی که با چنین سنگدلی ای با من برخورد کرده برم رستوران....براشون لوندی کنم...با ملایمت و نرمش خواهش کنم؟ چه طور؟ من الان روحیه شانه زدن به موهام رو هم ندارم...روحیه خرید یه جفت کفش ساده رو ندارم...روحیه شام درست کردن ندارم...چه طور میتونم لبخند بزنم و منطقی برخورد کنم ....چه طور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ...
    سلام ماری عزیزم
    اول صحبتم بگم این حق طبیعی شما هست طبق سایرین در سایت بیاین و حتی شده درد دل کنین و این خودش از بار فشار روانی این روزهای شما کم میکنه و باعث برگشتن بخشی از آرامش از دست رفتتون میشه، پس حتما درد دل کنین و در کنارش ازمشاوره ها و تجربیات افراد بهره ببرین.
    اما در ادامه من نمیدونستم خانم به خونتونم اومدن و ...
    یادتون هست همین چند روز پیش گفتم روزی نرسه که وارد خانه ی شما بشن و شما برگه ی تخلیه رو بگیرین؟
    ماری جان
    تو مو میبینی و من پیچش مو...
    عقب نشینی و مذاکره برای زندگی هایی هست که افراد درونش مشکل عمده ای ندارن و با یک نسخه تموم میشه
    اما برخی زندگیها نیاز به روندی جدید دارن.
    خب من همیشه موافق بهترین و آرام ترین راه حلم اما واقعا دوست ندارم بیام بنویسم و برم . بی ارزش ترین کار همینه که بگم خب ماری برو این کارو بکن و اون کارو بکن اونم روی خودت.
    من در یک تاپیک دیگم گفتم زندگی مشترک یک مسیر دو طرفست. ۵۰ درصد شما و ۵۰ درصد همسرتون
    ما میخوایم بزور این ۵۰ رو به ۸۰ برسونیم و دیگری فقط لاقید تر و بی مسئولیت تر خواهد شد.
    خواهرم شما سادگی رو با کم رنگ کردن موضوع ، عدم پیگیری و برخورد قطعانه و عقب نشینی به این مرحله رسوندین.

    هیچکسی از شما نمیترسه نه همسر و نه اون خانم ... هیچکسی منتظر برخوردی از جانب شما نیست، هیچکسی نگران رفتارش نیست... یعنی شما چه نقشی دارین؟
    اینکه بشینین خونه و نگاه کنین؟ که نکنه برین محل کار نزدیک ترین فرد زندگیتون، عشق اولتون ، پدر بچتون ، محرمتون فلانی به قباش بر بخوره و بخواد ناراحتتون کنه! این رفتار یک زن سست نیست؟یا یک آدم ضعیف؟

    امروز خشمگین هستین، نفرت در شما هر روز بیشتر میشه، دوستش دارین اما حالا این زهر و عسل قاطی شدن...تصمیم شما چه خواهد بود؟
    راستش من از اولم موافق گفتگو نبودم دوستانمون هر کسی نوشته ای گذاشت گفت گفتگو، من میدونستم همسرتون از حرف زدن فراری هست، مثل الان که میگین میگه حرفای تکراری بسه.
    شوهر شما نه پیش روانشناس میاد نه گفتگو رو میپذیره!
    اولا خودش رو خیلی دانا و کامل میدونه که آره من جراحم پاشم برم روانشناس چی بشنوم خودم میفهمم. در حالی که برترین مقامات و ثروتمندان پیش مشاور میرن.
    دوما ایشون اگه حرف بزنه باید بگه چرا من این نامحرم رو آرودم! چرا ماری بهت خیانت کردم!چرا بچمو نادیده گرفتم!چرا دلتو شکستم!
    سوما ایشون از کر و لال الان بدتره چون یک زن در نظرش جلوه کرده و بشدت تحت تأثیر این خانمن

    شما با یک نفر مواجه نیستین با چند نفر مواجهین پس یک تاکتیک خوب میخواین. اون خانم + خواهرانشون
    پیش خودشون فکر کردن طرف خونه و ماشین داره، جراحم هست ... کاری کن زنشو طلاق بده! میاد تو رو میگیره
    اگر همسرت تو این چند ساله این اولین بارش هست شک نکن با حذف اون خانم زندگیت به آرامش خواهد رسید.
    اما اینکه چند مورد رو باید بهش برسی.
    اگر جداً تمکن مالی داری یا میتونی از پدرت گاهی پول بگیری یک مدت این کارت رو کنار بگذار و در منزل حضور داشته باش.
    در منزل از حالت افسردگی و ناراحتی و دور از جان سستی در بیا و به ظاهر خودت برس نه برای همسرت بلکه برای اینکه نشون بدی واست بی اهمیته که رفتارش رو بدتر نکنه.
    راجع به این موضوعات دیگر باهاش صحبت نکن و بجاش حضور پر رنگ داشته باش.(
    خودت رو برای طعنه، حرف های سرد و گرم ناز کردن و رفتارهای ناراحت کننده اون خانم و شوهرت ، آماده کن و فقط به هدفت، عشقت و فرزندت فکر کن)... گاهی یک تا دو بار در هفته به محل کار همسرت برو و بگو منزل حوصلم سر میره و هر وقت میری با گل و بستنی یا خوراکی که دوست داره برو.
    اصلا به اطراف و رفتارها و گفتارها توجه نکن فقط و فقط به هدفت. و قوی باش(
    از انواع مشاحره و گریه و ناراحتی پرهیز کن)
    وقتی همسرت منزله بگو بچه زیاد تو خونه بوده اگر امکان داره بریم تفریح و فرصت اس ام اس بازی و اینترنت رفتن رو ازش بگیر
    به همسرت بگو منم میخوام کانال و پیج داشته باشم و از مطالب علمی و هنری استفاده کنم وارد اکانت های همسرت بشو و عکستم در آواتارت بذار و حضورت رو سنگین و پر رنگ کن.
    بنظرم حتی شده خواهر برادرتم عضو کن پیش هم باشین چه ایرادی داره؟ فامیلن
    حتی پیج تقلبی برای بابا ، مامان بزن یا تل... کسی چه میفهمه
    شما دور خودتو خالی کردی خواهرم
    از امروز زنگ بزنن اقوامت بیان خونت ...والدینت، خواهر ، برادر ، عمو ، دایی ... دعوتشون کن افطاری و ناهار ،شام... فرصت اینترنت رفتن و پیامک بازی و فکر به اون زنو ازش بگیر.
    بذار شوهرت حس نکنه تک و تنهایی... بزرگترین اشتباه اینه یه زن تنها به جنگ مشکلات بره و مرد اینو بفهمه.
    بذار کمی سایه سنگینی از تو بر شوهرت حاکم بشه تا خودشو جمع کنه.
    این دعا رو هم بخون تأثیرش رو بعد چند وقت یا حتی در ضمن دعا میبینی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    نِجاتً مِنک یا سیدُالکریم، نَجِنا و خَلَصِنا بِحق بسم الله الرحمن الرحیم
    ۵ روز/ روزی ۵ بار/ هر بار ۱۹ مرتبه

    .
    ویرایش توسط yarmehrban : سه شنبه 30 خرداد 96 در ساعت 16:54

  11. کاربر روبرو از پست مفید yarmehrban تشکرکرده است .

    Ye_Doost (سه شنبه 04 مهر 96)

  12. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    یارمهربان عزیز بعضا نظرات خوبی توی این تالار میذارن ولی دررابطه با تاپیک شما فکرمیکنم زیادی احساساتی شدند.اینکه درشرایط شماوهمسرتون اگه بخواین به محل کارشون برین یاتوی خونه بمونین فقط یک پیام داره من به تو بی اعتمادم وبااین کارهام بیشتر میخوام چکت کنم.نتیجش هم معلومه بیشتر ازتون فاصله میگیره و خشمگین میشه.
    دوستان فکرمیکنن ایشون یه بچه دوساله است که خوشحال بشه همسرش بابستنی پیشش میره.یااون خانم وقتی به خونتون اومدن نفهمیدن وارد زندگی شماشدن نه پدرومادرهمسرتون یا یه خونه مجردی.پس رفتن شما به محل کارهمسرتون هیچ سودی نداره جز روبرو شدن بااون زن واعصاب خوردی عمیق شما.
    شماالان دومشکل دارین یکی کناراومدن وپذیرفتن این واقعیت تلخ که همسرتون خیانت کرده یکی هم بهبود رابطتون.هردوی اینها زیر نظرمشاور مجرب امکان پذیره اگه امکانش هست مشاوره خصوصی از همین سایت بگیرین حداقل کمبود وکسریهای زندگی مشترکتون رو میشناسین واین یه شکست نیس یه پله بسوی موفقیته.درضمن یه سری ازمشکلات زندگی لاینحلن وحل نمیشن ولی اینجور میشناسیشون وسعی دربهبودشون میکنین.
    انشالله به حق این ماه عزیز خدا مشکل از کارتون بگشایه ودلتون رو شاد کنه.
    ویرایش توسط tavalode arezoo : چهارشنبه 31 خرداد 96 در ساعت 00:07

  13. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (چهارشنبه 31 خرداد 96), شیدا. (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  14. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tavalode arezoo نمایش پست ها
    یارمهربان عزیز بعضا نظرات خوبی توی این تالار میذارن ولی دررابطه با تاپیک شما فکرمیکنم زیادی احساساتی شدند.اینکه درشرایط شماوهمسرتون اگه بخواین به محل کارشون برین یاتوی خونه بمونین فقط یک پیام داره من به تو بی اعتمادم وبااین کارهام بیشتر میخوام چکت کنم.نتیجش هم معلومه بیشتر ازتون فاصله میگیره و خشمگین میشه.
    دوستان فکرمیکنن ایشون یه بچه دوساله است که خوشحال بشه همسرش بابستنی پیشش میره.یااون خانم وقتی به خونتون اومدن نفهمیدن وارد زندگی شماشدن نه پدرومادرهمسرتون یا یه خونه مجردی.پس رفتن شما به محل کارهمسرتون هیچ سودی نداره جز روبرو شدن بااون زن واعصاب خوردی عمیق شما.
    شماالان دومشکل دارین یکی کناراومدن وپذیرفتن این واقعیت تلخ که همسرتون خیانت کرده یکی هم بهبود رابطتون.هردوی اینها زیر نظرمشاور مجرب امکان پذیره اگه امکانش هست مشاوره خصوصی از همین سایت بگیرین حداقل کمبود وکسریهای زندگی مشترکتون رو میشناسین واین یه شکست نیس یه پله بسوی موفقیته.درضمن یه سری ازمشکلات زندگی لاینحلن وحل نمیشن ولی اینجور میشناسیشون وسعی دربهبودشون میکنین.
    انشالله به حق این ماه عزیز خدا مشکل از کارتون بگشایه ودلتون رو شاد کنه.
    سلام عزیزم
    من تاپیک نزدم ، از آن بنده ی خدای دیگست و فقط نظرمو دادم.
    ای کاش کمی پیچیده تر به مسایل نگاه کنیم و هدف و علت هر نوشته ای رو عمیق تر بنگریم.

    در هر صورت من نظرم رو گفتم و برای نظرم ارزش قائلم و خوشحالم از اینکه حرفی تازه تر و ارزشمند برای مخاطب اصلی خودم بیان کردم.

    در هر صورت انشالله که طبق نظرات شما دوستانم
    همسر ماری عزیز پای میز مذاکره بیان و قبول کنن برای بهتر شدن روند زندگیشون با مشاوره چند جلسه ای صحبت کنن.
    انشالله که با نشستن در منزل و ادامه ی روال قبلی اما با رسیدگی به خودشون، سرگرم کردن خودشون و رفتن به کلاسای هنری و ورزشی و ... همسرشون منقلب بشن و به زندگی خودشون برگردن.

    هدف حل کردن موضوع از راه مسالمت آمیز هست .
    ...................................

    اما لطفا نظری که میگذاریم حرف خودمونو بزنیم، اگرچه من هیچ حرف جدید و ایده جالب و پر اهمیت تری پیدا نکردم و عموما کلیشه ای و در جهت سازش بود، اما چیزی که هویدا بود این هست یک تکه از نظر بنده در هر پستی آورده شده!
    فلانی نری
    فلانی نکنی
    فلانی نمیشه
    فلانی این، فلانی اون!
    در حالی که مخاطب اصلی دارای هوش و شعور کافی برای تحلیل مسایل هستن و قطعا در پایان رفتاری رو خواه‍ند داشت که از نظرشون کاری تر، ارزشمند تر و پر اهمیت تر هست.
    من بشخصه اصلا نمیپسندم چند نفر بیان درباره پست یک نفر نظر بدن و محور اصلی صحبتشون درباره نظر خاصی باشی. (مگر واقعا اون پست حاوی مطالب بی ارزش و توهین آمیز و گول زننده ای باشه) لطفا بهم احترام بذاریم و نظرات خودمون رو مطرح کنیم اگر واقعا حرفی برای گفتن داریم.
    من در نوشته های ماری عزیز بعد از تمامی پست های ارسالی دیدم بعضی از راهکارها یا مسایلی که عنوان شده بود برای ایشون خیلی کاری نبود و باز هم نگرانی و ناراحتی همرا با چاره جویی در صحبت های ایشون موج میزد.
    .............................

    ماری عزیزم برای شما بهترین ها رو از خداوند میخوام، اینو فراموش نکنین در یک فیلمی که در رابطه با زمان جنگ بود شخصی باید از مسیری عبور میکرد که در اون توسط نیروهای دشمن مین گذاشته شده بود. تصمیم خودش رو گرفت و از لابه لای مین ها گذشت در هر قدمی که بر میداشت میدونست ممکنه جونش رو از دست بده اما به آخر خط نگاه میکرد.

    من شما رو حتی ثانیه ای مجبور به پذیرش سخنم نمیکنم و هر راهی و سخنی که براتون ارمغان بهتری داره رو به کار ببندین و اون دعا رو بخونین. با همسر و فرزندتون مهربان باشین و خودتونو دوست داشته باشین، برای شما از درگاه خدای سبحان آرزوی روزهای خوبی رو دارم.


    دوست دارم در مکانی که در اون فعالیت میکنم افراد سرشون بکار خودشون گرم باشه، چند باری هست متوجه شدم بعضی از دوستان با نقد صحبت های من میخوان مسایل رو به حاشیه ببرن یا نظرم رو فاقد ارزش جلوه بدن. خب این جو نتها ارزشمند نیست بلکه آرلمش درونی انسان رو خدشه دار میکنه، متأسفانه در جامعه ی ما خیلی از مسایل فرهنگ سازی نشده و در تربیت کودکان لحاظ نمیشه از این رو ما در نسل های متفاوت با مشکلات زیادی مواجه هستیم که حل کردن اونها ناممکن هست و باید برای نسل های بعد برنامه ریزی، هدف گذاری و شیوه های صحیح باضافه فرهنگ های ارزشمند ایرانی اسلامی باید داشته باشیم. خدانگهدار


  15. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مارى عزيز خوشحالم كه حس همراهى دوستان، به همون اندازه كه واقعا برات وقت ميگذارن، بهت منتقل شده. و خوشحالم اينجا برات به گونه اى محل آرامش شده.
    يك نكته اى توى صحبت هات وجود داره و اون نشون دهنده زنى آزرده خاطر كه علاوه بر حفظ زندگيش نياز به به يك حس انتقام جويانه، داد زدن، خلاصى، و رهايى داره. به شما خرده اى وارد نيست. فشارى كه اين روزها متحملش هستى فشار كمى نيست كه ما ازت بخوايم به زور منطقى فكر كنى و منطقى رفتار كنى. به جز چند مورد از پست ها من كمتر ديدم كسى سفارش به سازش كرده باشه. در هر حال اين زندگى حق شماست نه اون خانم!
    ولى مارى عزيز شما خودت مادرى و دارى يك انسان رو تربيت ميكنى، اگر دخترت يك بار يه دروغى بگه به نظرت با رفتارهاى پرشى، عزيز دلت به نادرستى كارش پى ميبره؟ مسلمه كه هر رفتار اشتباهى نياز به يك رفتار تربيتى داره براى اصلاح. من درك ميكنم كه وقتى اون دروغ كوچولوت يك اثر منفى روى تو هم داشته باشه، ممكنه به جاى فكر كردن به تربيت دخترت، اولين واكنش شما عصبانيت و دعوا كردن ايشون باشه. اما شما بايد مادر زرنگ ترى باشى.

    اين روزها كه از نظر احساسى بهم ريختى و احتمالا واكنش هات هم اول از همه احساسى خواهند بود، اين ها رو برات مينويسيم تا روزى كه آرووم تر شدى، از اول همه تاپيكت رو بخونى و راهنمايى ها رو از نگاه ديگرى ببينى. درسته كه ما نخورديم نون گندم ولى بسيار ديده ايم دست مردم. در خصوص زندگى هايى كه درگير هوسرانى يك مرد شدن، به يك نتيجه رسيدم و اون اينكه خدا نكنه قبح كار براى مرد ريخته بشه. قبح يك عمل اشتباه اينطورى از بين نميره كه بگن اين رفتار درسته. بلكه زمانى قبحش ميريزه كه به راحتى راجع بهش صحبت بشه و يا اينكه اون فرد به اين نتيجه برسه كه خب ديگه من همچين انسانى هستم. اون روز ديگه همسرت نميگه خب همين يك زن بود و تمام شد و به همسرم برگردم. اون روز تازه زن بازى ها شروع ميشن. ... اميدوارم با واكنش هاى احساسى كه توى ذهنت مرورشون ميكنى قبح اين عمل رو براى همسرت نريزى. اينكه همسرت ارتباطش با اون خانم رو كتمان ميكنه، پديده خوشبينانه اى هست. يعنى هنوز هم ارزش و نا ارزش رو درك ميكنه.


    در آخر بايد از مدير همدردى يك تشكر كنم كه با شناسايى درست كاربرهاى فهيمى چون شيدا كه به وضوح درك بالايى رو از خيلى از شرايط زندگى ها داره، بهشون اختيار ارسال پست بيشترى رو دادن تا راهگشاى مناسبى براى دوستان باشن. شيدا خيلى تاپيك ها رو از عمق جريان بررسى ميكنه و با دو جمله دين مطلب رو ادا ميكنه.

  16. 3 کاربر از پست مفید Shayeste تشکرکرده اند .

    maryam.mim (پنجشنبه 01 تیر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 31 خرداد 96), شیدا. (چهارشنبه 31 خرداد 96)


 
صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.