به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 102
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 فروردین 00 [ 04:44]
    تاریخ عضویت
    1396-3-06
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    4,862
    سطح
    44
    Points: 4,862, Level: 44
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    سلام آقا محمد

    وقتی از یه رابطه فاصله می گیری ،،،،می فهمی دنیا خیلی بزرگه ،،،،،

    دنیا بزرگتر از دوست داشتن یه دختر یا یه پسر هست

    باید خودت را بیشتر دوست داشته باشی ،،،،


    نظرت چیه؟




    .....................................

    آولین باری که واسم نوشتین واستون کلی نوشتم ولی نمیتونستم ارسال کنم چون بیشتر از سه پست در روز امکان نداشت
    ببخشید جواب نداده بودم


    در حواب باید بگم دقیقا برعکس
    وقتی از رابطه خودم از عشقم فاصله گرفتم دنیام خیلی کوچیک شد ...
    دنیام شد اتاقم و تنهایی و بیکسی ..
    دنیا زمانی بزرگ میشه که ارامش باشه ...
    هروقت ارامش داشته باشی و شکست نخورده باشی دنیا رو میبینی ...
    من اصلا از خودم راضی نیستم .. خودم رو دوست ندارم ... کاش میتونستم کاری کنم که تموم شه ...

  2. کاربر روبرو از پست مفید mohammaderz تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 09 خرداد 96)

  3. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 فروردین 00 [ 04:44]
    تاریخ عضویت
    1396-3-06
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    4,862
    سطح
    44
    Points: 4,862, Level: 44
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hildaa نمایش پست ها
    سلام. جمله پست آخر شما منو ترغیب کرد این مطلب رو بنویسم
    من نه اطلاعی از روان شناسی دارم نه مثل شما می دونم باید به کسی که قصد خودکشی داره چی گفت و چی نگفت. فقط حرفایی که با خوندن مطالبتون به ذهنم رسیدو بازگو میکنم
    ببینید..‌ اکثر کسانی که خودکشی کردند؛ فقط و فقط به این امید بوده که می خواستن به آرامش برسن . اما به نظر شما؛ اگر از اونا در دنیای دیگه نظر سنجی بشه؛ چند نفرشون از این کار راضی ان؟ چند نفرشون به آرامشی که می خواستن رسیدن؟
    من و شما از دنیای بعد مرگ خبر نداریم‌ . نمی تونیم بگیم بعد مرگ ؛ آرامش در انتظارمونه یا عذاب... اینو کسی می تونه اطلاع بده که اطلاعات کافی در این زمینه پیدا کرده‌. و این علم از هیچ طریقی به دست نمیاد مگر از خود خداوند...
    همون خدای مهربانی که شما برای دیدنش میخواید عجله به خرج بدید، برای زندگی ما برنامه ای طراحی کرده با الگریتم و چارچوب مخصوص به خودش. خدا از بی نظمی و تخطی از این چارچوب خوشش نمیاد.‌‌ این خدا بعد مرگ برای شما آغوش باز نمی کنه که چه خوب کردی طناب ِ نعمات زندگی و تجربه هایی که بهت دادمو قطع کردی! اتفاقا بازخواستت می کنه. می پرسه مگه من خدای تو نبودم؟ مگه به توانایی من ایمان نداشتی؟ چرا به مهربونی گسترده و بی انتهای من امید نبستی؟ چرا فکر کردی نمی تونم زندگیتو درست کنم و از ریشه و پایه قطعش کردی؟ مگه کم زندگی های خراب و ویرونه رو با فضل خودم و به وسیله امید و تلاش بنده هام آباد کردم؟ تو اولین کسی بودی که مشکل داشتی؟ مشکلت از من بزرگتر بود؟ فکر کردی نمی تونم از پسش بربیام؟‌وقتی بی پول بودی؛ کی دستت رو گرفت و تلاش هات رو اجابت کرد تا موفق بشی؟ وقتی بی خانمان بودی کی حمایتت کرد؟ من بودم یا نسترن؟ به من باید امید می بستی یا نسترن؟ اصلا مفهوم و اساس زندگی تو من بودم یا نسترن؟ کی رو می پرستیدی تو زندگیت؟
    : كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته، و مورد خشم قرار نداده است.: سوره ضحی
    یه درصد به این فکر کن که این روایت درست باشه که در انتها خدا بسیاری از بنده هاشو می بخشه و عذاب جهنمو برمی داره و به بهشت می بره مگر کسانی که خودکشی کردند... چون اونا از رحمت خدا ناامید بودن و ناامید از رحمت خدا در زمره ی کافرانه...
    من مطمئنم شما کافر نیستی آقا محمدرضا... مطمئنم به رحمت خدا امید داری.. اصلا قصدت اینه که به رحمت خدا و آرامش آغوش خدا برسی منتها راهو داری اشتباه می ری برادر من!
    من خودم تو زندگی یه اشتباهی کردم؛ هرشب که میخوام بخوابم از وحشت اینکه نکنه تو خواب خدایی که روحمو گرفته به آسونی اونو به من برنگردونه و با بار گناهانم بمیرم، عذاب می کشم. هرشب وقت خواب جهنمو به چشم می بینم و به خودم می پیچم...
    فقط یه درصد فرض کن بعد مرگت؛ جای آرامش؛ عذاب باشه. دستت از دنیا کوتاهه و هزار بار آرزو می کنی کاش یه ساعت دیگه به دنیا برگردی و اشتباهاتتو جبران کنی ولی دیگه دیره. والا من نمی دونم عزراییل و نکیر و منکر و هزار فرشته عذاب و نگهبان جهنم چه چیزی دارن که بعضی ها مشتاقن زودتر زیارتشون کنن؟
    من حاضرم عمر باقی مونده همه اونایی که خودکشی کردن رو به هرقیمتی بخرم و دیرتر بمیرم
    والا... بلکه تو دوران پیری و علیلیمون یه چند سال ِ گناه نکرده داشته باشیم بهش ببالیم:))
    اینا محض شوخی و مزاح بود ولی..
    فرصتی که خدا بهت داده رو با دست خودت نابود نکن. به خدا بگو: ببخشید نفهمیدم اصل ِاونی که بهم انگیزه داد برای زندگی و رو به راهم کرد تو بودی خدا جونم. نه نسترن و هیچ صنم دیگه ای! مرسی که زودتر از اینکه با اون دختر ازدواج کنم؛ ذاتشو بهم نشون دادی. که اگه بعد ازدواج مچشو موقع خیانت می گرفتم؛ نمی دونم چه بلایی سرم میومد!
    مرسی که روم غیرت داشتی و داری خدا! که نمی خوای جز عشق تو چیز دیگه ای تو دلم لونه کنه.
    خدا خودش گفته من تو دل های شکسته ام... خدا رو تو دلت پیدا کن برادر جان‌ بهش بگو حالا که می خوام بهت برگردم دوباره دستمو بگیر... محکم تر از همیشه! ماه رمضونه و چه فرصتی بهتر از ماه بندگی خدا برای توبه کردن؟
    وقتی درهای جهنم و دستای شیطون بسته است؛ زوری زوری خودتونو به عذاب نندازین. مادر بیچارتون چه گناهی کرده که داغ جوون ببینه و امیداش ناامید شن؟
    توبه کنید... به خدا قسم از خدا مهربونتر برای ما پیدا نمیشه. کیه که از ریز به ریز گناهامون خبر داره و باز پرده پوشی می کنه و اگه توبه کنیم عین کسایی که گناه نکردن تحویلمون می گیره؟ کیه که انقد به ما مشتاق و عاشق باشه که با یه قدم ما ده قدم سمتمون برداره؟ کیه که بگه اگه بنده هام می دونستن چقدر مشتاق برگشتشون به سمت خودم هستم؛ هر لحظه از شوق جان می دادن؟
    خوشا به سعادتتون که دلی دارید که می دونید خدا ساکنش شده... کاش توبه و بازگشت ما هم به خدا تو همین ماه رمضان باشه... شب های قدر امسال رو با یه شور و حال تازه احیا کنید و زنده بدارید. ایشالا امضای خوش بختی و آرامش در هر دو دنیا رو امام زمان پای پرونده ی اعمال و سرنوشتتون بزنه. آمین
    مرسی که پر حرفیامو می خونید و تامل می کنید
    خیلی قشنگ نوشتید باور کنید خیلی خوب بود .. ولی من خدای خودم رو فراموش کردم حتی حرف زدن باهاش واسم سخت شده
    ولی یه سوال ؟ چرا اون انرژی که اون زمان داشتم و به قول شما خدا بهم داده که این همه مشکلات رو حل کنم رو الان ندارم ؟؟
    در صورتی که الان بیشتر به خدا نیاز دارم تا اون زمان ...
    الان بیشتر صداش میزنم تا اون زمان ...
    خدا نمیبینه الان من و ؟
    شاید باهاش حرف نزنم ولی نمیدونه بندش بهش احتیاج داره ؟؟؟
    همین جا میگم اصلا خدایا . اگر نمیخوای محمد طناب نعمت ها رو پاره نکنه تا زودتر بیاد پیشت کمکش کن ...
    لطفا کمکم کن . کمک کن خاطرات فراموش شه ..
    کمک کن اون روزی و ببینم که اون کسی که با زندگیم بازی کرده با زندگیش بازی شه ...
    مگه نمیگن زمین گرده ... پس میخوام ببینم گرد بودنش رو ...

    خسته ام خسته . از همه چیز و از همه کس

  4. کاربر روبرو از پست مفید mohammaderz تشکرکرده است .

    Hildaa (سه شنبه 09 خرداد 96)

  5. #53
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammaderz نمایش پست ها


    آولین باری که واسم نوشتین واستون کلی نوشتم ولی نمیتونستم ارسال کنم چون بیشتر از سه پست در روز امکان نداشت
    ببخشید جواب نداده بودم


    در حواب باید بگم دقیقا برعکس
    وقتی از رابطه خودم از عشقم فاصله گرفتم دنیام خیلی کوچیک شد ...
    دنیام شد اتاقم و تنهایی و بیکسی ..
    دنیا زمانی بزرگ میشه که ارامش باشه ...
    هروقت ارامش داشته باشی و شکست نخورده باشی دنیا رو میبینی ...
    من اصلا از خودم راضی نیستم .. خودم رو دوست ندارم ... کاش میتونستم کاری کنم که تموم شه ...

    ...........................


    سلام محمد جان



    خواهش می کنم ،،،معذرت لازم نیست دوست من ،،،،بالاخره شرایط شما را درک می کنم و می دونم خسته ای ،،،،،

    هدف بیشتر،،، موفقیت شما و آرامش شماست ،،،،و واقعا دوستان هم خوب دارنند راهنمایی می کنند ،،،،

    از طرفی استفاده کردم از دل نوشته ها ی شما ،،،قلم قشنگی داری و خوب می تونی از احساست حرف بزنی ،،،، و این خیلی خوبه .




    .............................





    به نظرم ما انسانها نباید عالم هستی را دو قطبی ببنیم ( مثلا سیاه و سفید - تاریک و روشن و ....)

    اگر دید ما دو قطبی باشه ،،،قواعد بازی زندگی ما هم دو قطبی میشه ،،،،یعنی میشه برنده یا بازنده

    می دونی محمد ،،،،به ما تو زندگی ،،،تو کودکی مون می گفتند یا پیروز میشی یا می بازی

    !،،،،،برای همین شاید ماها وقتی به مشکلی تو زندگیمون بر می خوریم ،،،

    فکر می کنیم دنیا به آخر رسیده و همه جا طوفانی هست ،،،






    می دونی محمد ،،،طوفان و بارندگی برای ابرها ست ،،،،

    برای ابرها و دنیای زیر ابرهاست

    تا حالا شده فکر کنیم بریم بالای ابرها ؟

    یعنی اینقدر قوی باشیم ،،،اینقدر روح قوی داشته باشیم که بارانی ( غصه ای ) حس نکنیم.







    ما دو تا مفهموم داریم در مشکلات :

    1) شکست
    2) بازنده


    آدم ها با شکست رشد می کنند ،،،،

    انسانی که تو یه رابطه ای ،،،تو یه هدفی شکست می خوره ،،، در واقع داره تجربه کسب می کنه تا برسه به موفقیت ،،،

    لذا این شکست ها را به عنوان پله ای برای اوج خودش قرار میده .

    ولی انسان بازنده ،،،شکست و عدم موفقیت را خوب برا خودش تعبیر نمی کنه

    تفاوت آدم ها در همین هست ،،،،یعنی در نوع نگرش خودشون و باورهاشون .




    .............................................




    عارفان هیچ وقت به پوچی نمی رسند ،،،،،چون عینکی که به چشم می زنند ،،،،عینک دیدن زیبایی های خداست ،اون هم در هر شرایطی .

    ما عادت کردیم زیبایی ها را در شادی های خودمون ببنیم ،،،،عادت کردیم زیبایی ها را در رسیدن به خواسته هامون ببنیم !



    لذا مولوی میگه : در بلا هم می کشم لذات او ،مات اویم، مات اویم ، او



    عارفان در زندگی زیبایی نمی ببنید ،،،بلکه جمال می بینند !،،،،

    چون جمال می بیند ،،،زندگی شان همیشه زیباست !!






    محمد می دونی فرق زیبایی با جمال چیه ؟

    زیبایی پیش از آنکه ما را به تفکر وا داره ،،،،ما را در یک تعلق هوس انگیز فرو میبره ،،،،،

    اما جمال ما را مستقیم می بره تو سفره خدا !


    به نظرم دنیا زمانی بزرگ میشه که ما عینک عارفان بر چشم بزنیم،،،،

    یعنی مشکلات را زیبا ببنیم ،،،،،خوشی ها را زیبا ببنیم

    برای اینکه دنیا را ببینیم باید پرواز کنیم !

    برای اینکه بتونی پرواز کنیم باید از وابستگی ها خودمان را رها کنیم ،،،

    انسان وابسته به آرزوها و هدف هاش،،،، شبیه یه پرنده تو قفس می مونه ،،،،

    یه پرنده فقط می تونه تو قفس پرواز کنه و به اندازه قفس آرامش داره

    آقا محمد به جمله بالای من خوب فکر کن !!



    ............................................




    می دونی رفیق ،،،،کشتی ها برای اینکه بتونند خودشون ثابت نگه دارنند باید از لنگر استفاده کنند !!

    خیلی از ما ها تو زندگی لنگر نداریم ،،،

    باید اول یه لنگر در بندر بندازیم ،،،تا طوفان شد،،،کشتی را آب نبره :)

    باید یه لنگری باشه که آدم را نگه داره ،،،حالا به نظرت اون لنگر چیه ؟

    اوت لنگر میتونه : خدا باشه ! ،،،می تونه خودت باشی ،،،می تونه ایمانت باشه ،،،،می تونه نگاه مادرت باشه،،،،می تون ماجراجویی و امیدواری شما باشه ،،،

    وقتی این لنگرها را داشته باشی ،،،طوفان هم اومد ،،،بذار بیاد !

    زندگی بدون طوفان معنا نداره ،،،،خیلی از ماها آرزوی زندگی بدون طوفانی را داریم

    من طوفان را درک کردم! ،،،توهم خیلی درک کردی و داری درک می کنی ،


    مهم اینکه خودمان را ایمن کنیم !،،،،اون هم با لنگر !


    ...........................................





    من نمی خوام به بزرگوار شما بگم دیگران را به خاطر بدی کردن ببخش !!

    فقط اینو بهت می گم ،،،این دوران را ،،،،دوره ای از دوران زندگی تان بپذیر

    همین .




    آقا محمد الان ساعت 5.47 صبح هست ،،،، فکر می کنی چقدر خوابیدم از دیروز تا الان !

    به خدا زمان نداریم ،،،،به قول یه استادی اگر 24 ساعت هم بیدار باشیم باز زمان نداریم

    محمد مراقب عمرت باش ،،،به نظرم پسر توانایی هستی،،،،و می تونی برای دیگران مفید باشی و خدمت کنی .





    من می تونم یه برنامه 6 مرحله ای بهت بدم که خودت را از وابستگی این رابطه رها کنی !

    فقط کافیه خودت بخوای رها بشی ،،،،

    اگر خواستی بهت میگم .

    :)



    موفق باشی


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 09 خرداد 96 در ساعت 04:25

  6. 7 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 09 خرداد 96), فرشته مهربان (یکشنبه 14 خرداد 96), نیکیا (چهارشنبه 10 خرداد 96), مدیرهمدردی (سه شنبه 09 خرداد 96), بانوی آفتاب (سه شنبه 09 خرداد 96), جوادیان (سه شنبه 09 خرداد 96), دیده (سه شنبه 09 خرداد 96)

  7. #54
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,793
    سطح
    73
    Points: 12,793, Level: 73
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammaderz نمایش پست ها
    ادم بدی نبودم تو زندگیم ... لااقل خوبی هام بیشتر از بدیهام بوده .. ادم مهربونی هستم طاقت دیدن ناراحتی کسی و ندارم ... خیالم تقریبا از پرونده زندگیم راحته ... درسته نماز نمیخوندم ولی کسی و هم مسخره نمیکردم ...
    من خیلی هارو میشناسم صبح تا شب با مسخره کردن این و اون شاد هستن و میخندن .. خیلی بهتر از من و خیلی های دیگه زندگی میکنند و شادن
    نمیدونم این چه دنیایی ه طرف هزار جور نامردی و دزدی و خیانت و کثافت کاری میکنه راحت تر از خیلی های دیگه زندگی میکنه هیچ جا به مشکل بر نمیخوره ولی من ...
    خیلی سخته بخوای خاطرات رو محو کنی نابود کنی الان امیدم به خاطرت ه ....
    نمیدونم دیگه چی بگم از گفتن کلمات تکراری و توضیحات خسته شدم ...
    قرار بود دو روز پیش برم ولی نرفتم شاید دلیلش این سایت و بودن شما بود
    شاید تونستم این دوروز رو بگذرونم چون با شما حرف زدم ...

    سلام.. شما آدم خوبی هستید.. درسته پس اون دنیا هم آرامش دارید.. ولی به ترجمه ی آیه قرآنی توجه کنید:


    "خودکشي مصداق کشتن انساني است که جانش محترم است . کسي حق کشتن او را ندارد ، حتي اگر اين کس خودش باشد.خداوند مالک تمام جهان و از جمله جان انسان ها است ، پس نمي توان بدون اجازه مالک يا رضايت او کاري انجام داد. قرآن نسبت به قتل و کشتن انساني که کشتنش واجب نشده، تهديد شديد کرده و وعده عذاب جاويد جهنم داده است"

    "تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحيما و من يفعل ذالک عدوانا و ظلما فسوف نصليه ناراjو من يقتل مومنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا اليما"

    گفتید :قرار بود دو روز پیش برم ولی نرفتم شاید دلیلش این سایت و بودن شما بود" ...... همیشه می گن یه تصمیمی که می گیرید بذارید 2 روز ازش بگذره. اونوقت با ذهن بازتر و هوشیار تر نسبت به تصمیمتون واقف می شید..

    حالا جدای از همه اینها، من از شما می خوام که دیگه هیچ وقت به فکر خودکشی و ... نیفتید. باور کنید دنیا خیلی کوتاه تر از اون چیزیه که ما تصور می کنیم. همه ما توی این دنیا مسافریم و زود مدت اقامتمون در این دنیا تموم می شه و راهی می شیم. باور کنید بعضی ها خیلی مشکلات سخت و بزرگتری دارن .. باز هم همه چیز می گذره. بذار دنیا روی خوشش رو هم بهت نشون بده.

    مطمئن باش چندسال دیگه وقتی به گذشته فکر می کنید می بینید که نباید این مسئله رو اینقدر بزرگش می کردید.. بذارید زمان خودش همه چیز رو حل می کنه. به معجزه ی گذر زمان اعتقاد داشته باش.. (من دیدم. حس کردم. تجربه کردم.)

    راستی چرا مادرتون نمیان پیش شما؟ یا شما چرا نمی رید پیش مادرتون؟ سخت نگیرید.. ذهنتون رو آروم کنید وقتی با آرامش فکرکنید، راه حل های خوبی پیدا می کنید.

    اول یکی یکی (تمام) خاطرات و اثرات گذشته رو پاک کنید و از بین ببرید. ویندوز کامپیوترتون رو عوض کنید و همه چیز رو کاملاً پاک و نو کنید. گوشی موبایلتون رو بفروشید یا بدید فلشش کنن و هدیه ش کنید به یه نفر دیگه و یه گوشی جدید بخرید. اینستاگرام و تلگرا م و ... هم یه مدت نرید و بعد که خواستید دوباره برید با یه اکانت جدید برید.

    حتماً اگه تونستید منزلتون رو عوض کنید. تنها توی خونه نشینید.. مطمئن باشید همه چیز درست می شه و شمایی که خودتون می گفتید "عشق میتواند دیوانه ای را عاقل کند"" می بینید که کم کم همه چیزِ گذشته براتون کمرنگ می شه ..
    ولی همه چیز به زمان نیاز داره.

  8. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 فروردین 00 [ 04:44]
    تاریخ عضویت
    1396-3-06
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    4,862
    سطح
    44
    Points: 4,862, Level: 44
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    ...........................


    سلام محمد جان



    خواهش می کنم ،،،معذرت لازم نیست دوست من ،،،،بالاخره شرایط شما را درک می کنم و می دونم خسته ای ،،،،،

    هدف بیشتر،،، موفقیت شما و آرامش شماست ،،،،و واقعا دوستان هم خوب دارنند راهنمایی می کنند ،،،،

    از طرفی استفاده کردم از دل نوشته ها ی شما ،،،قلم قشنگی داری و خوب می تونی از احساست حرف بزنی ،،،، و این خیلی خوبه .




    .............................





    به نظرم ما انسانها نباید عالم هستی را دو قطبی ببنیم ( مثلا سیاه و سفید - تاریک و روشن و ....)

    اگر دید ما دو قطبی باشه ،،،قواعد بازی زندگی ما هم دو قطبی میشه ،،،،یعنی میشه برنده یا بازنده

    می دونی محمد ،،،،به ما تو زندگی ،،،تو کودکی مون می گفتند یا پیروز میشی یا می بازی

    !،،،،،برای همین شاید ماها وقتی به مشکلی تو زندگیمون بر می خوریم ،،،

    فکر می کنیم دنیا به آخر رسیده و همه جا طوفانی هست ،،،






    می دونی محمد ،،،طوفان و بارندگی برای ابرها ست ،،،،

    برای ابرها و دنیای زیر ابرهاست

    تا حالا شده فکر کنیم بریم بالای ابرها ؟

    یعنی اینقدر قوی باشیم ،،،اینقدر روح قوی داشته باشیم که بارانی ( غصه ای ) حس نکنیم.







    ما دو تا مفهموم داریم در مشکلات :

    1) شکست
    2) بازنده


    آدم ها با شکست رشد می کنند ،،،،

    انسانی که تو یه رابطه ای ،،،تو یه هدفی شکست می خوره ،،، در واقع داره تجربه کسب می کنه تا برسه به موفقیت ،،،

    لذا این شکست ها را به عنوان پله ای برای اوج خودش قرار میده .

    ولی انسان بازنده ،،،شکست و عدم موفقیت را خوب برا خودش تعبیر نمی کنه

    تفاوت آدم ها در همین هست ،،،،یعنی در نوع نگرش خودشون و باورهاشون .




    .............................................




    عارفان هیچ وقت به پوچی نمی رسند ،،،،،چون عینکی که به چشم می زنند ،،،،عینک دیدن زیبایی های خداست ،اون هم در هر شرایطی .

    ما عادت کردیم زیبایی ها را در شادی های خودمون ببنیم ،،،،عادت کردیم زیبایی ها را در رسیدن به خواسته هامون ببنیم !



    لذا مولوی میگه : در بلا هم می کشم لذات او ،مات اویم، مات اویم ، او



    عارفان در زندگی زیبایی نمی ببنید ،،،بلکه جمال می بینند !،،،،

    چون جمال می بیند ،،،زندگی شان همیشه زیباست !!






    محمد می دونی فرق زیبایی با جمال چیه ؟

    زیبایی پیش از آنکه ما را به تفکر وا داره ،،،،ما را در یک تعلق هوس انگیز فرو میبره ،،،،،

    اما جمال ما را مستقیم می بره تو سفره خدا !


    به نظرم دنیا زمانی بزرگ میشه که ما عینک عارفان بر چشم بزنیم،،،،

    یعنی مشکلات را زیبا ببنیم ،،،،،خوشی ها را زیبا ببنیم

    برای اینکه دنیا را ببینیم باید پرواز کنیم !

    برای اینکه بتونی پرواز کنیم باید از وابستگی ها خودمان را رها کنیم ،،،

    انسان وابسته به آرزوها و هدف هاش،،،، شبیه یه پرنده تو قفس می مونه ،،،،

    یه پرنده فقط می تونه تو قفس پرواز کنه و به اندازه قفس آرامش داره

    آقا محمد به جمله بالای من خوب فکر کن !!



    ............................................




    می دونی رفیق ،،،،کشتی ها برای اینکه بتونند خودشون ثابت نگه دارنند باید از لنگر استفاده کنند !!

    خیلی از ما ها تو زندگی لنگر نداریم ،،،

    باید اول یه لنگر در بندر بندازیم ،،،تا طوفان شد،،،کشتی را آب نبره :)

    باید یه لنگری باشه که آدم را نگه داره ،،،حالا به نظرت اون لنگر چیه ؟

    اوت لنگر میتونه : خدا باشه ! ،،،می تونه خودت باشی ،،،می تونه ایمانت باشه ،،،،می تونه نگاه مادرت باشه،،،،می تون ماجراجویی و امیدواری شما باشه ،،،

    وقتی این لنگرها را داشته باشی ،،،طوفان هم اومد ،،،بذار بیاد !

    زندگی بدون طوفان معنا نداره ،،،،خیلی از ماها آرزوی زندگی بدون طوفانی را داریم

    من طوفان را درک کردم! ،،،توهم خیلی درک کردی و داری درک می کنی ،


    مهم اینکه خودمان را ایمن کنیم !،،،،اون هم با لنگر !


    ...........................................





    من نمی خوام به بزرگوار شما بگم دیگران را به خاطر بدی کردن ببخش !!

    فقط اینو بهت می گم ،،،این دوران را ،،،،دوره ای از دوران زندگی تان بپذیر

    همین .




    آقا محمد الان ساعت 5.47 صبح هست ،،،، فکر می کنی چقدر خوابیدم از دیروز تا الان !

    به خدا زمان نداریم ،،،،به قول یه استادی اگر 24 ساعت هم بیدار باشیم باز زمان نداریم

    محمد مراقب عمرت باش ،،،به نظرم پسر توانایی هستی،،،،و می تونی برای دیگران مفید باشی و خدمت کنی .





    من می تونم یه برنامه 6 مرحله ای بهت بدم که خودت را از وابستگی این رابطه رها کنی !

    فقط کافیه خودت بخوای رها بشی ،،،،

    اگر خواستی بهت میگم .

    :)



    موفق باشی
    سلام .. خيلي انسان خوبي هستي که براي من بي ارزش وقت گذاشتي
    وقتي حرف هاتو خوندم فقط حسوديم شد ..
    ايکاش من هم مثل عارف ها بودم
    ولي خدا رو گم کردم ..
    ميدوني چي اذيتم ميکنه اينکه تو محيطي زندگي ميکنم که خدا خيلي سخت توش پيدا ميشه .. گم شده
    توي يه خونه ي پر از تنش
    من دوست هاي زيادي ندارم ..
    يه برادر دارم از خودم کوچيکتره ... پدرم که اصلا نيست .. فقط مياد يه نگاهي ميکنه و انتظار داره با يه سلام حالت خوبه . بهتري ؟ بهتر بشم حتي نميشينه پاي حرف هاي پسرش
    حسي که الان دارم حس انتقام ه ...
    خدا از من دور شده بهتره بگم من ازش دور شدم
    يعني گمش کردم
    اخساس من مثل احساس ادمي ه که تو کوير تک و تنهاست دنبال اب ميگرده .. تشنمه .. اين اب ميتونه خدا باشه ... تشنمه به خدا ...
    يه جرعه اب ...
    شايد به جرات بگم اگر اينجا و تجسم گريه هاي مادرم نبود تا الان رفته بودم زير خاک سرد بودم ...
    قبل اينکه اين اتفاقات براي من بي افته اصلا نمينوشتم .. اصلا خودکار دستم نميگرفتم ... ولي از روزي که رفته اينقدر شعر خوندم و نوشتم باورم نميشه اينقدر داستان زندگي خودم رو از زواياي مختلف نوشتم که خودم بعضي وقت ها ميخونم تعجب ميکنم ...
    يکي از دوستانم گفت با خدا حرف بزن سرت و بالا بگير و حرف بزن چند باري خواستم باهاش حرف بزنم ولي خيلي سخته هيچي نداشتم بهش بگم .. انگار حرفي ندارم باهاش قهر کردم ازش دلخورم ازش ناراحتم ...
    خيلي سعي کردم چيزي بهش بگم ولي دلم گرفته ازش ... کشتي من لنگر نداره حتي نزديک يه بندر هم نيستم .. بادبان هم نداره که بگم بادي بزنه شايد به سمتي کشيده شم ...
    کشتي من وسط دريا با هر موجي به هر سمتي ميره ولش کردم ... حتي دريا ابي نيست . حتي اسمون ش روشن نيست تو يه درياي سياه و شب تاريک تنهاي تنهاي با يه کشتي بدون لنگر و بادبان خسته و خسته فقط خودم رو سپردم به دست امواج که همون موج هاي منفي هست که تو زندگيم در روز هزاران بار مياد سمتم ...


    من هم مثل خودتم نميخوابم ... اصلا خواب به چشمام نمياد هر شب تا صبح بيدارم ... شب که شروع ميشه داستان من هم شروع ميشه .. داستاني غم انگيز پر از تنهايي و بي کسي ...
    ميدونم خيلي ها مثل من بودن ولي تحمل هرکسي فرق داره من دنياي مشکلات رو رد کردم . هيچ وقت فکر نميکردم به اين حال و روز بيوفتم ...

    اينکه شما ميخواين کمکم کنيد خيلي خوبه خيلي واسم ارزش داره
    ولي همين خواستن .. همين که خودم بخوام خيلي سخته .. الان ميخوام ولي دقيقه ها که ميگذره دوباره همون حالت قبل ميشم ...
    ساعت ها ميگذره دوباره فکر و خيالم شروع ميشه شب که مياد داستانم دوباره تکرار ميشه . مرور خاطرات دونه به دونه . ميشکنه من و هرکدوم به طريقي ...
    کاش زودتر با شما و دوستان اشنا ميشدم .. کاش اينقدر از عمرم بيخود و بيجهت نگذشته بود ...
    کاش ميتونستم فقط با خدا باشم و بس
    کاش مثل عارف ها بودم
    تموم زندگيم شد کاش کاش کاش ...
    کاش درکم ميکردين ...
    عشق ميتواند عاقلي را ديوانه کند
    عشق ميتواند ديوانه اي عاقل کند

    کاش من عاشق يه موجود زميني نميشدم ..
    کاش عشقم به خدا بود
    حتي اگر ميخواست ديوانم کنه
    چون خدا هميشه هست مثل بنده هاش نيست بذاره بره اونم اينطوري ....

  9. 2 کاربر از پست مفید mohammaderz تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 09 خرداد 96), باغبان (سه شنبه 09 خرداد 96)

  10. #56
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام

    این تاپیک رو هم بخونید بد نیست
    http://www.hamdardi.net/thread-44050.html

    البته مشکل صاحب اون تاپیک شبیه مشکل شما نیست نوعش فرق می کنه ولی تیپ شخصیتی خانم در این ماجرا بی شباهت به تیپ شخصیتی فرد مورد نظر در ماجرای شما نیست

    کلا این تیپهای شخصیتی قابل اعتماد نیستن
    کسی به درد زندگی متاهلی میخوره که بشه بهش اعتماد کرد به این مدل آدما اصلا نمیشه اعتماد کرد و در کنارشون امنیت عاطفی داشت

    شخصیتهای شیرین و جذابی که باد به هر طرف که بوزه به همون سمت حرکت می کنن و حواسشون نیست تعهدی دارن

    البته این شخصیتها به محض از دست دادن جذابیتشون بی کس و خاکستر نشین میشن

    شما باید مراحل فراموش کردن این فرد رو آغاز کنید توی همین سایت اطلاعات خوبی در این زمینه هست قطعا زمان بر هم هست ولی بهترین راه حله
    کاری کنید که هیچ فکری نه مثبت و نه منفی در موردش نداشته باشید خنثی خنثی
    یعنی حتی دنبال دیدن بد بختیش هم نباشید برای شما با جدول کنار خیابون فرق نداشته باشه

    اگر دائم بخواین منتظر دیدن بدبختیش باشین هم آرامشو یه جور دیگه از خودتون میگیرید

    راستش من هر وقت بخوام حال و هوای معنوی خودم رو ارتقا بدم دعای جوشن کبیر رو میخونم کاری به این ندارم که شما اعتقاداتتون در چه حد هست به نظر من حتی یه فرد مسیحی هم اگر کمی از اون دعا سردربیاره میتونه از خوندنش لذت ببره و احساس نزدیکی بیشتری به خدا داشته باشه

    بهتون توصیه می کنم این دعا رو پیدا کنید و هر چقدر حوصلتون کشید حتی شده یه صفحه از اونو بخونید

    به نظرم برای داشتن احساس نزدیکی با خدا باید یه تلاشی کرد نه اینکه فقط انتظار کشید تا اون حس به سراغ آدم بیاد
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  11. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammaderz نمایش پست ها
    در صورتی که الان بیشتر به خدا نیاز دارم تا اون زمان ...
    الان بیشتر صداش میزنم تا اون زمان ...
    خدا نمیبینه الان من و ؟
    شاید باهاش حرف نزنم ولی نمیدونه بندش بهش احتیاج داره ؟؟؟
    همین جا میگم اصلا خدایا . اگر نمیخوای محمد طناب نعمت ها رو پاره نکنه تا زودتر بیاد پیشت کمکش کن ...
    لطفا کمکم کن . کمک کن خاطرات فراموش شه ..
    کمک کن اون روزی و ببینم که اون کسی که با زندگیم بازی کرده با زندگیش بازی شه ...
    مگه نمیگن زمین گرده ... پس میخوام ببینم گرد بودنش رو ...

    خسته ام خسته . از همه چیز و از همه کس
    سلام دوباره

    نظر قبلیه منو مدیر همدردی زحمت کشیدن و ازشون تشکر میکنم جوری ویرایش کردن که کلا فرق کرده بود..

    ولی راجبه این نوشتتون عرض کنم که انسانها تا دچار سختیهائی میشن در اولین فرصت ذهنشون معطوف میشه بخدا و جملات مشابهی از قیبله

    ( چرا خدا کاری نمیکنه- چرا صدامو نمیشنوه- چرا دوسم نداره و بحال خودم رها کرده و غیره ) ازشون شنیده میشه و دوس دارن در همون حین معجزه ای رخ بده

    در حالیکه خدا داره میبینه

    اما کسیکه یه شکست عشقی و یا به یه بیماریه روحی دچار شده باید کم کم و به مرور زمان درمان بشه و با کم رنگ شدنه احساساتش و جایگزینیه منطق حالش خوب خواهد شد

    همه ماها تو زندگیمون کسی و کسانیرو دوست داشتیمو و عاشقش شدیم و بهش نرسیدیمو و زجر کشیدیم و افسرده شدیم ولی الان بعد گذشت سالها اصلا اون نفر یادمون نمیاد و وقتی هم یاداوریش کنیم

    با یه لبخند که عجب دورانی بود ازش رد میشیم و دگ استرس و افسردگی سراغمون نمیاد , چون اون احساسات فروکش کرده

    شمام الان ساله دگ اگه بیایین و این نوشته های خودتونو بخونید قطعا لبخند خواهید زد,

    خانم غبار غم خوب بهتون توضیح دادن چطور لبخند بزنید

    و همچنین فک کنم مهمان دیشب برنامه ماه عسل هم میتونه بهتون کمک بیشتری کنه

  12. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    یه نکته رو فراموش کردم بنویسم
    حتی اگر فکر می کنید حرفهای صاحب تاپیک واقعیت نداره یا افراطی نوشته شده باز هم لازم نیست صاحب تاپیک رو به سمت یه کار اشتباه سوق بدیم
    با یک سری صحبت تحریک کننده مثل این صحبتها

    حالا یک درصد هم اگر شما اشتباه کرده باشید و با این جملات تحریک آمیز این فرد به سمت این کار اشتباه سوق پیدا کنه خوب گناهش پای شما هم هست

    درسته که اینجا فضای مجازیه ولی آدمهای حقیقی مطالب رو می نویسن و ممکن هست نظرات ما باعث اتفاقات مطلوب و یا ناگواری توی دنیای حقیقی بشه
    فکور عزیز من یه درصد فک نکردم ایشون دروغ میگه، فقط یه درصد هم احتمال ندادم که ایشون به این کار دس بزنه. مطمعن بودم که خودکشی صورت نمیگیره. نمیدونم شما با چه لحنی پست منو خوندین ولی ادبیات طنز کاملا درش پیداس و معلومه که من کسی رو به خودکشی تشویق نکردم. یعنی واقعا اون همه اموجی خنده و مطالب طنز رو توش تشخیص ندادین؟ همه عزیزانی که اینجا پست گذاشتن به نوعی می خواستن جلوی این کار رو بگیرن و اگه دقت کنین هرکی با زبون خودش خواسته مانع از این کار بشه و متعاقبا من هم اینجوری می خواستم جلوی کارشون (اگه قرار بود اتفاق بیفته) بگیرم. اولا چرا احتمال خودکشی ایشون برام منتفی بود؟ چون ایشون با نوشتن و اعلام اینکه چنین قصدی دارن احساساتشون نسبت به حالت شدیدتر فروکش می کرد. این یه بحث کاملا طبیعی و روانشناختیه. نوشتن یکی از راه های تخلیه احساساته (مخصوصا در ملاعام) و من مطمعن بودم ایشون با نوشتن این پست احساساتشون چندین درجه از شور و حرارت میفته، ممکنه باز به فکرش باشه اما اقدام بهش اصلا صورت نمیگیره. دوما من روانشناس نیستم، ادعای روانشناسی هم اصلا و ابدا مقابل محضر بزرگان و بقیه عزیزان با تجربه ندارم. اما خب منم یه چنتایی کتاب روانشناسی خوندم. پستی که گذاشتم دادن حق انتخاب به ایشون بود با توجه به اینکه اون عمل رو از دید طنز براشون توضیح دادم، و اینکه ذهنشون رو معطوف وجهه دیگه ای از اون عمل کردم. فقط کافیه به آدمی در شرایط ایشون یه حق انتخاب بدیم، توجه کنید که ایشون این عمل رو انتخاب کرده اما وقتی از زبون یه فرد دیگه بشنوه احساس می کنه که حقوق ضایع شدش توسط دنیا، دیده میشه. (مثل وقتی که یکی از دوستان اینجا پست گذاشته بودن که به خاطر بوی بد بدنشون می خوان خودکشی کنن، منم گفتم شما خودکشی کنی مشکلت حل نمیشه، اون موقع تبدیل میشین به مرده بد بو!). راستش خیلی از پستی که گذاشتم خوشحالم چون ایشون خودشون گفتن که کلی با دیدن پست من خندیدن و چقدر خوبه که بتونیم کسی رو بخندونیم. من این قدرت رو تو خودم میبینم و بهش افتخار می کنم...بعله منم میدونم اینجا فضای مجازیه و آدمایی مثه خودم که حقیقت داریم مطالب میذاریم اما همونطوری که گفتم نمیدونم شما چرا برداشت کردین که من احتمال دادم حرفاشون دروغه؟! ممنون میشم دقیقا بگید کجای حرفای من نشون دهنده این امر بوده؟ جملات تحریک آمیز؟ واقعا مطعن نیستم که جملات تحریک آمیزی به کار برده باشم (با توجه به اینکه گفتم چرا یه همچین پستی گذاشتم).
    ممنون که نظرتون رو راجع به پستم گفتین

  13. #59
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammaderz نمایش پست ها
    سلام .. خيلي انسان خوبي هستي که براي من بي ارزش وقت گذاشتي
    وقتي حرف هاتو خوندم فقط حسوديم شد ..
    ايکاش من هم مثل عارف ها بودم
    ولي خدا رو گم کردم ..
    ميدوني چي اذيتم ميکنه اينکه تو محيطي زندگي ميکنم که خدا خيلي سخت توش پيدا ميشه .. گم شده
    توي يه خونه ي پر از تنش
    من دوست هاي زيادي ندارم ..
    يه برادر دارم از خودم کوچيکتره ... پدرم که اصلا نيست .. فقط مياد يه نگاهي ميکنه و انتظار داره با يه سلام حالت خوبه . بهتري ؟ بهتر بشم حتي نميشينه پاي حرف هاي پسرش
    حسي که الان دارم حس انتقام ه ...
    خدا از من دور شده بهتره بگم من ازش دور شدم
    يعني گمش کردم
    اخساس من مثل احساس ادمي ه که تو کوير تک و تنهاست دنبال اب ميگرده .. تشنمه .. اين اب ميتونه خدا باشه ... تشنمه به خدا ...
    يه جرعه اب ...
    شايد به جرات بگم اگر اينجا و تجسم گريه هاي مادرم نبود تا الان رفته بودم زير خاک سرد بودم ...
    قبل اينکه اين اتفاقات براي من بي افته اصلا نمينوشتم .. اصلا خودکار دستم نميگرفتم ... ولي از روزي که رفته اينقدر شعر خوندم و نوشتم باورم نميشه اينقدر داستان زندگي خودم رو از زواياي مختلف نوشتم که خودم بعضي وقت ها ميخونم تعجب ميکنم ...
    يکي از دوستانم گفت با خدا حرف بزن سرت و بالا بگير و حرف بزن چند باري خواستم باهاش حرف بزنم ولي خيلي سخته هيچي نداشتم بهش بگم .. انگار حرفي ندارم باهاش قهر کردم ازش دلخورم ازش ناراحتم ...
    خيلي سعي کردم چيزي بهش بگم ولي دلم گرفته ازش ... کشتي من لنگر نداره حتي نزديک يه بندر هم نيستم .. بادبان هم نداره که بگم بادي بزنه شايد به سمتي کشيده شم ...
    کشتي من وسط دريا با هر موجي به هر سمتي ميره ولش کردم ... حتي دريا ابي نيست . حتي اسمون ش روشن نيست تو يه درياي سياه و شب تاريک تنهاي تنهاي با يه کشتي بدون لنگر و بادبان خسته و خسته فقط خودم رو سپردم به دست امواج که همون موج هاي منفي هست که تو زندگيم در روز هزاران بار مياد سمتم ...


    من هم مثل خودتم نميخوابم ... اصلا خواب به چشمام نمياد هر شب تا صبح بيدارم ... شب که شروع ميشه داستان من هم شروع ميشه .. داستاني غم انگيز پر از تنهايي و بي کسي ...
    ميدونم خيلي ها مثل من بودن ولي تحمل هرکسي فرق داره من دنياي مشکلات رو رد کردم . هيچ وقت فکر نميکردم به اين حال و روز بيوفتم ...

    اينکه شما ميخواين کمکم کنيد خيلي خوبه خيلي واسم ارزش داره
    ولي همين خواستن .. همين که خودم بخوام خيلي سخته .. الان ميخوام ولي دقيقه ها که ميگذره دوباره همون حالت قبل ميشم ...
    ساعت ها ميگذره دوباره فکر و خيالم شروع ميشه شب که مياد داستانم دوباره تکرار ميشه . مرور خاطرات دونه به دونه . ميشکنه من و هرکدوم به طريقي ...
    کاش زودتر با شما و دوستان اشنا ميشدم .. کاش اينقدر از عمرم بيخود و بيجهت نگذشته بود ...
    کاش ميتونستم فقط با خدا باشم و بس
    کاش مثل عارف ها بودم
    تموم زندگيم شد کاش کاش کاش ...
    کاش درکم ميکردين ...
    عشق ميتواند عاقلي را ديوانه کند
    عشق ميتواند ديوانه اي عاقل کند

    کاش من عاشق يه موجود زميني نميشدم ..
    کاش عشقم به خدا بود
    حتي اگر ميخواست ديوانم کنه
    چون خدا هميشه هست مثل بنده هاش نيست بذاره بره اونم اينطوري ....



    با سلام خیلی خوب در حال تجزیه و تحلیل مسائلت هستید. من تصور می کنم شما خودت برای سروسامان دادن به مشکلاتت و رهایی از این پیچ خطرناک زندگیت به اندازه کافی فهیم و قدرتمند هستید.
    بی گمان در آینده تصویر خیلی خوبی از خودت خواهی داشت که توانسته ای این تهدید را به فرصتی تبدیل کنی و خودت را ارتقاء دهید.
    گویی شعر ذیل را برای شما نوشته اند. لطفا با دقت و موشکافانه مطالعه کن:

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود

    ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او
    پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او

    گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای

    جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای
    وندر این بازی شــکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی

    خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
    من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن

    مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم
    این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم

    گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم
    در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم

    ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی
    من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی

    عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم
    صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم

    کـــــردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد
    گفتم عاقل می شوی اما نــشد

    سوختم در حسرت یک یـا ربــت
    غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت

    روز و شب او را صـــدا کردی ولی
    دیدم امشب با مـنی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می زنی
    در حــــــریم خانه ام در می زنی

    حــــال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بی قرارت کرده بود

    مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  14. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 09 خرداد 96), Hildaa (سه شنبه 09 خرداد 96), نیکیا (چهارشنبه 10 خرداد 96), بانوی آفتاب (سه شنبه 09 خرداد 96), باغبان (سه شنبه 09 خرداد 96), دیده (سه شنبه 09 خرداد 96)

  15. #60
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام آقا محمدرضا

    سخنان باغبان و مدیر همدردی جایی برای سخن بیشتر من نگذاشته اما اومدم بگم از این همه میل و علاقه ی اعضای تالار برای کمک به شما به وجد اومدم.از خوندن پست های همه .
    آقای باغبان عالی بود فقط کیف کردم.
    آقامحمدرضا خیلی خوشحالم که حالت بهتره . شاید خودت رو به اون راه بزنی اما معلومه دیگه بهتری خداروشکر. معلومه.
    خواستم بگم شما و بهبودی احساس و حالت برای همه ی ما مهمه
    من حس میکنم شما تا سالها توی تالار میمونی و به دیگران مشاوره میدی و راهنماییشون میکنی .
    همین الان جوونای زیادی هستند که به کمک شما نیاز دارند . و شاید در آینده همین شما بتونی جوونای زیادی رو از خودکشی نجات بدی.
    فعلا قدم به قدم پیش برو ،امیدوارم که به زودی شادی و سلامتی رو توی زندگیت شاهد باشی و ارتباطت با اون بالاییه خوب بشه.
    با آرزوی بهترین ها برای شما


  16. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 10 خرداد 96), بانوی آفتاب (سه شنبه 09 خرداد 96), باغبان (سه شنبه 09 خرداد 96)


 
صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تغییر جنسیت ، رابطه عاطفی ، ازدواج و موانع پیش رو
    توسط SAMAN67 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 05 مرداد 93, 15:45
  2. آیا به تغییر می شه دل بست ؟(یک سئوال)
    توسط tamas در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: جمعه 12 فروردین 90, 12:06
  3. تغییرات، علل، پیشنهادات
    توسط THEN در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 تیر 88, 16:32
  4. پیشنهاد تغییر عنوان "پاسخ سریع"
    توسط آرمانخواه در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 مرداد 87, 11:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.