واقعا ممنونم مریم عزیزم
حتما به اون مشاور مراجعه میکنم امیدوارم بتونم شوهرمو راضی کنم که باهام بیاد چون اونجوری خیلی بهتره
اما یک فرق عمده ای که شوهرم با بقیه مردها داره اینه که اصلا منطقی نیست و میگه من جز خودم و خانوادم کسیو قبول ندارم
بسیار هم ناپایدار و غیر قابل اعتماده مثلا داره قربون صدقه من میره و همه چیز خوب و خوشه اما اگه منم حرفمو بخوام همون موقع بزنم با دعوا و داد و بیداد و فحش منو خفه میکنه
کلا اینکار جدیدو بهش یاد دادن که نباید حرفای منو بشنوه و فقط من باید قبول کنم هرچی میگن
حتی 1 درصدم احتمال نمیدهدحرف و کار خودش یا خانوادش اشتباه باشه و حتی اگر اشتباه هم نباشه این اختلاف سلیقه باشه
اینکه مادر و پدرش از همه چیز من خرید . کار جهیزیه ایراد میگیرن تا اختیار زندگیو کامل از دستم دربیارن منو حرص میده و شوهرم این وسط کاملا یک بچست مثلا اگه ما یه خریدی برای خونه هردو باهم رفتیم و انجام دادیم الان شده بی عقلی من
اگه ما با هم توافق کرده بوویم 3 تا دکتر بریم و یکیو انتخاب کنیم بعد از اینکه مادرش گفت نه حق ندارید کامل زد زیر حرفش و گفت من نمیام
کلا ثبات روحی و روانی نداره و اصلا خودش برای خودش نمیتونه تصمیم بگیره و اگه مادرش سیاست نداره چون احتیاجی تیست چون شوهرم مثل یک عقب مونده ذهنی فقط منتظر حرف اوناست
خوشبحالت که شما تونستی با قطع رابطه آرامش پیدا کنی اما من چنین حقی ندارم و فقط موقعی میتونم پامو به اون لجنزار نذارم که خودشون نخوان و اگر من این حرفو بزنم زن ناسازگار میشم
کما اینکه زن قبلی شوهرم در طول یکماه زندگی مشترک به این نتیجه رسیده بوده که رفت و آمد نکنه و با این حرف طلاقش دادند
اما راهنماییات خیلی برام مفید بود و حرفات آرامش بخش و رای من دریچه امیدی باز میکنه که منم بتونم از سایه نفرت بار اونا خودمو و شوهرمو نجات بدم
فعلا راهی بجز سازش ندارم و تقاضام اینه که هر راهنمایی که بلدید برای این که تو این سازش من کمتر آسیب ببینم و بتونم از خودم و بچم محافظت کنم بهم بگید لطفا
الان داره استرس این که میخوان منو بکشن خونشون و چرت و پرتاشونو دوباره تکرار کنن و منو اذیت کنن داره منو میکشه که البته فکر کنم با این روش جدیدی که یاد گرفتن کارمون از این به بعد همین باشه و دست از سرمون بر نمیدارن.
راستی الان که یه مقدار زندگیمون آرومتره به خاطر اینه که مادر مادرشوهرم که احتیاج به نگهداری داره دو هفته پیششه و دست از سر ما برداشته یعنی اگه این زن بیکار یه ذره سرش مشغول بود به یه چیز دیگه من چقدر خوشبخت تر بودم
علاقه مندی ها (Bookmarks)