به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 80
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به همسرم اعتماد کنم؟

    سلام دوستان
    من از سر کار دارم می نویسم بنابراین اگر احتمالا نتونستم پاسخ های شما عزیزان رو زود جواب بدم همین جا عذرخواهی میکنم
    من 40 سال سن دارم و همسرم 48 ساله( جراح ) هستند .ایشون اهل هیچ خلافی هم نیستند .نه سیگار...نه مشروب...نه دوستان ناباب و... فقط خیلی زود عصبانی میشن و پرخاش میکنند و این که در خرج کردن در برخی موارد خسیس هستند
    خودم هم فوق لیسانس دارم و در یک ارگان خصوصی پست خوبی دارم و یک دختر 8 ساله هم داریم
    زندگی ما هم مثل بقیه پر از کمی و کاستی ...روزهای خوب...و روزهای تلخ بوده ...منظورم اینه که تنش و ناراحتی جدی و عمیقی وجود نداشته ...

    حدود دو ماه قبل من حس میکردم که ایشون خیلی چت میکنند ...خیلی هم عصبی و بداخلاق شده بودند...مرتب با من و دخترم ناراحتی میکردند حتی درصدی فکر خیانت رو نمی کردم ...اما خیلی ناراحت بودم تا یک روز که مهمان داشتیم ایشون رفتند مهمان رو بدرقه کنند براشون تو تلگرام پیام اومد و گوشیشون روی اپن بود و پیام رو دیدم ...واقعا شوکه شده بودم مثل این بود که سیلی محکمی خورده باشم ولی بهشون نگفتم ...سه چهار روز بعد نیمه شب بلند شدم و تلگرامشون رو روی گوشیم نصب کردم...و و متوجه شدم که ایشون با یه خانم 34 ساله که منشی هستند در محل کارشون دوست شدند و واقعا این خانم رو عاشقانه دوست دارند( اینو از چت هاشون برداشت کردم) ...و چت سکسی متاسفانه ( حرف هایی که بین ما رد و بدل نمی شد در این چت ها بود ) اسکرین شات گرفتم ...همون مدت بیمار شدم انقدر اعصابم ناراحت بود که شبها خوابم نمی برد با این که روزی تقریبا 12 ساعت بیرون منزل هستم ولی شب ها علیرغم خستگی بی خواب میشدم ...طی این مدت هم ایشون دنبال یه آپارتمان برای این خانم بود و در نهایت خرید و جالبه که از من پنهان میکرد...من از روی چت ها متوجه شدم که آدرسش کجاست و چه طوریه و سندش رو هم نهایت انقدر گشتم تا تو خونه پیدا کردم
    و بالاخره طاقت نیاوردم و بهشون گفتم اول سعی کردند منو سردرگم کنند ولی بعد پذیرفتند و گفتند که با اون خانم صحبت کردم و قرار شده که خداحافظی کنیم و ...ولی بازهم موضوع آپارتمان رو نگفتند...خودم بهشون گفتم که شما یه آپارتمان خریدید گفتند میخواستم غافلگیر بشی و من بردند آپارتمان رو دیدیم و...بهشون گفتم از اون مجتمع پزشکی بیایید بیرون که اول قبول کردند ولی بعدش زیربار نرفتند...گفتند من هیچ ارتباطی با ایشون ندارم و ایشون اونجا فقط منشیه ...
    تمام این جریانات به قیمت شبها گریه و ناله من تموم شد و بیماری های پی در پی و افسردگی ...اما من ازشون گذشتم به خاطر دخترمون و زندگیم
    ولی من هنوز حس میکنم ایشون با اون خانم ارتباط دارند مثلا روزهایی که منزل هستند( چون من صبح تا عصر در خونه نیستم) صبح ها از ساعت 8 میرند بیرون تا ساعت 1 یا دو ازشون میپرسم کجا بودید میگند مثلا فلان کار و فلان کار رو انجام دادم که از نظر منطقی این مدت صرف وقت براش جور نمیشه
    یا با خواهرهای اون خانم که همون مجتمع پزشکی دستیار و مدیر داخلی هستند ارتباط بسیار گرمی دارند براشون آهنگ می فرستند...چت می کنند و...این اواخر دیدم یکی از خواهرها پیام داده که دارم براتون گلدون میخرم که سفارش داده بودین...و برخی شواهد دیگه که بیشتر حس منه و واقعا مدرکی ندارم...اون خانم هم دقیقا از روزی که من به همسرم گفتم که خیانتشون رو فهمیدم...تلگرامشون رو پاک کردند ( تلگرام اون خط رو ) همسرم هم شماره ایشون رو پاک کردند...
    طی این مدت هم چند تا مساله پیش اومد یکی این که یه پیام اومد برای همسرم که فلان شماره به نام شما ثبت شده در همراه اول ...بهشون گفتم که پیگیری کنید ببینید که این شماره چیه ...با تعلل رفتند و در نهایت اپراتورهای همراه اول گفتند اشتباه شده ...یا همسرم گوشیشون رو جا گذاشته بودند خونه ...رفتند همون مجتمع پزشکی ...براشون اس ام اس اومد از طرف همون خانم ولی جملات رسمی بود و درباره کار...که من تعجب کردم چون اون خانم و همسرم در ساعتی که اس رو فرستادند در یک جا بودند ...و سوال برام پیش اومد چرا اس ام اس زدند به ایشون
    و این که یکی از آشناسان که خانم هستنددر همون مجتمع پزشک عمومی هستند بهم گفتند که دکتر فلانی ( همسرم) هر موقع من و خانم ل ( منشی ) نشستیم میان و میگن: :«شماها مثلا رژیم گرفتید...چاق تر شدید که » و...خلاصه حرف های طنز و شوخی ...و این مساله نشون میده که ارتباط همسرم با اون خانم حداقل به صورت اداری کاملا روال عادیش رو طی میکنه

    خیلی سردرگم و ناراحت هستم...و نمی دونم چه باید کرد...منت میگذارید اگر هر راهنمایی که به نظرتون میرسه برام بنویسید..باز هم عذر خواهی میکنم اگر نشد که زود به زود پاسخ بدم

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    به خاطر اتفاقی که افتاده براتون متاسفم. امیدوارم به بهترین شکل حل بشه.

    همسرتون حاضرن برای کمک به حال شما مدتی با شما بیان مشاوره؟
    می تونی به همسرت بگی که حالت خوب نیست و این اتفاق بهت ضربه ی بدی زده و نیاز به مشاوره داری و پیشنهاد بدی دو تایی برید مشاوره؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و ممنونم از پاسختون
    ایشون به هیچ عنوان مشاوره رو قبول نمی کنند چندین بار باهاشون صحبت کردم و خواهش کردم که بریم با یک مشاور خانواده صحبت کنیم و ایشون به شدت مخالفت کردند
    در ضمن خانواده ها اصلا در جریان نیستن

    - - - Updated - - -

    در ضمن متاسفانه اینگونه رفتارها در خانواده ایشون عادی شده و قبحش ریخته...یکی از برادرها بعد از 20 سال زندگی مشترک و دیگری بعد از 12 سال متاسفانه با خیانت آقایون زندگی ها از هم پاشید البته الان دلایل دیگری مطرح میکنند از جمله پول پرستی خانم هاشون....یا بداخلاقی همسرانشون و...
    و باز هم متاسفانه خانواده ایشون در قبال این نوع رفتارها بی مسئولیت هستند و نوع برخوردشون نه تنها تنبیهی نیست بلکه چنان با خونسردی و عادی با این مسائل برخورد میکنند که نوعی مشوق هم به حساب میاد

  4. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من موضوع برادرهاشون را به روشون نیار. توی صحبتها اونها را مثال نزن.

    ضمن این که ممکنه حال برادرها، همسر شما را از پیش رفتن تو این موضوع بازبداره.
    فکر نمی کنم زندگی بعد خیانت و .. زندگی خوبی بشه.
    البته بعضی جداییها استثناست. ولی من مواردی که بعد چندین سال زندگی، بخاطر هوا و هوس جدا می شن ... تا جایی که دیدم به جایی نرسیده.
    و هیچوقت آرامش یه زندگی واقعی را برای طرف مقابل فراهم نمی کنه.

    باید یه کاری کنی این بحران را به سلامت از سر بگذرونید.
    نه ذره ای فکر جدایی را به سرت راه بده
    و نه بذار این بشه عادت و شیوه ی همسرت.

    می تونی تنهایی بری مشاوره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام
    واقعا شما فکر میکنیدشوهرتون بعد اون همه ارتباط واون پیاما وخونه خریدن تا شما بهشون گفتین اونم سریع کات کرد؟ زود دختره رو فراموش کرد ؟
    واقعا چقدر ساده این شما زنا همین که زود گول میخورین زود کوتاه میاین وفکر میکنید تا گفت اشتباه کردم همچی یادتون میره غافل از اینکه این دفعه خیلی محتاطتررابطش ادامه میده
    ودر خلوت خودشون این رابطها ادامه خواهد داشت شما هم به خیال خودتون شوهرتون به اشتباهش پی برده وپشیمونه داره به کار زندگیش میرسه
    خیانت مثل دندون خرابه یا باید بکشی بندازی دور وراحت بشی یا ترمیم کنی که میدونید هیچ وقت اون دندون خراب مثل اولش نخواد شده ویه روزی دوباره خراب میشه چون ریشه نداره
    که بتونی نگه اش داری
    یه چیز دیگه هم بگم زنی که شوهر وبچه داره وتمام وقتش به کار بیرون اختصاص میده هر آن باید منتظر همچین اتفاقی تو زندگی مشترکش باشه من نمیدونم اگه زنی مشکل مالی نداره چرا باید شوهر و بچه و زندگیش فدای کار بیرون بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 96 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1396-1-23
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم با نظر آبی موافقم بنظرم نبود شما در خانه کنترل زندگیتون رو از دستتون خارج کرده. اگر این موضوع رو جدی نگیرید حتی همسرتون هم بخواد به وجدان خودش رجوع کنه و بخاطر حداقل فرزندتون دست از این موضوع بکشه اون خانمهای منشی (که خیلیهاشون رو دیدم و متاسفانه این حربه خیلیهاشون برای تغییر زندگی خودشون هست) زندگیتون رو ازهم میپاشند. اصلا یکسری از زنها منشی شده اند کار راحت داشته باشند و که ووقت کافی برای به خودشون رسیدن رو داشته باشند و دایما بدنبال یکی باشند که به اصلاح خودشون تور بزنند. من در محیط کارم چنین زنی را دیدم که منشی بود و با وجود داشتن شوهر اونقدر به مدیرپروژه شرکت نزدیک شد مدیرپروژه بهش گفت طلاق بگیر و با من ازدواج کن و این اتفاق هم افتاد. حالا احتمال اتفاق افتادن برعکس این موضوع هم کم نیست. البته خانمهای منشی محترمی هم هستند که از سر ناچاری به این شغل روی میارن. بنظر من هم خوش خیالی محض هست که اینقدر راحت به همسرتون اعتماد کنید. نمیگم بد دل باشید ولی میگم حواستون رو جمع زندگی کنید چه اینکه همسرتون جراح هست و توان مالی خوبی باید داشته باشه و یکسری از زنها برای چنین موقعیتی همه کاری میکنند.

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان ممنونم که نظراتتون رو نوشتین
    من شغلی با ساعات طولانی دارم ....و صحبت شما در مورد این که اگر زن بیشتر ساعات رو بیرون باشه متضرر خواهد شد قبول دارم....اما باید همه شرایط رو با هم در نظر گرفت ...من در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم وضع مالی ما متوسط بود یعنی کمبودی نداشتیم اما پولدار هم نبودیم ...طبیعیه که بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه من به فکر کار کردن باشم تا دیگه نخوام از والدینم حمایت مالی بخوام ...چون اونها هم با داشتن چهار فرزند بزرگ و عروس و داماد خرج ها و مشکلات خودشون رو داشتند و دارند
    از طرفی وقتی با همسرم نامزد کردم ایشون تازه از خارج از کشور اومده بودند ایران....و واقعا از نظر مالی کاملا ضعیف بودند اگرچه پدر همسرم میشه گفت که بسیار ثروتمند هستند اما کمکی به ایشون نمی کردند و از طرفی هم واقعا توقعی بی جا بود که یک پسر بعد از سالها درس خوندن و خارج زندگی کردن ، برای ازدواج هم متکی به کمک مالی پدر باشه....بنابراین سر کار رفتن من در اون دوران از سر نیاز مالی بود...اگر حقوق من نبود همسرم نمی تونستن مطبشون رو بخرند و نمی تونستند اینقدر زود خودشون رو از نظر مالی جمع و جور کنند
    در اون زمان ( دو سه سال اول ازدواج) اصلا بحث تجملات نبود بلکه صحبت معیشت و گذران زندگی بود...خداوند هم کمک کرد و خودمون هم تلاش کردیم تا تونستیم خیلی امکانات برای خودمون فراهم کنیم ...
    بنابراین من مجبور به کار کردن بودم و این تصمیم خودخواهانه ای نبود
    از طرفی بعد از چند سال به دلیل برخی مشکلات من احساس میکردم از نظر مالی پشتوانه ای ندارم...چیزی به نام من نبود و من که حتی برای مراسم عروسی سرویس طلا نگرفتم تا هزینه های ایشون کم بشه ، کاملا بدون پشتوانه مالی شده بودم ...برای همین سعی کردم با کارکردن برای خودم پس اندازی داشته باشم و مساله مهم تر سخت خرج کردن ایشون بود و هست ...من اگر بخوام امکانات تقریبا معمولی برای خودم و دخترم فراهم کنم باید کار کنم....کما اینکه بعد از 13 سال زندگی مشترک در حالی که من درامد داشتم ایشون اجازه استفاده از ماشین رو در موارد خاصی به من می دادند و همین طور اجازه ندادند که من با پول خودم برای خودم ماشین بخرم ....
    این ها همه زنگ های هشداری بود که من میشنیدم و به خودم میگفتم به هیچ وجه نباشد کارم رو از دست بدم

  8. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-2-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    101

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ماری عزیز
    امیدوارم مشکلتون هرچه زودتر حل بشه
    شما خودتون فکر می کنید چرا همچین شرایطی پیش امده؟

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام عزیزم خییلی متاسفم برای مشکلی که پیش امده برات.
    من چندنکته بهنظرم رسید که شاید کارشناسانه نباشه ولی امیدوارم کمکت کنه:
    1-دورادور حواست به همسرت و اون خانوم باشه و اصلا همسرت رو سوال پیچ نکن تا براش عادی شه.

    2-از ساعات کاریت کم کن و به خودت و زندگیت و بچت بیشتر برس

    3- شاد باش به خودت ارزش بده توی خونه خشگل کن خودتو

    4-جو خونه رو آرووم نگه دار تا همسرت جذب شه به تو و زندگتون

    5-اصلا یادآوری نکن اون خانوم رو برای همسرت و ازش سوال نکن

    6-در طی روز خصوصا وقتایی که سرکاره براش پیام عاشقانه بفرست و بهش زنگ بزن حالشو بپرس بدون سوال پیچ کردن

    7-اگه ناراحت نمیشه گاهی محل کارش بهش سر بزن و خوراکیه مورد علاقشو ببر با هم بخورین

    8-برای زحمت کشیدناش و خرید کردناش که برای زندگیتونه ارزش قائل شو و تحسینش کن.

    ان شاالله مشکلت حل شه

  10. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 31 اردیبهشت 96)

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به شما توصيه نميشه كه كارتون رو رها كنيد.
    به تجربه ثابت شده زنانى كه بيش از حد در زندگى زناشويى شون از خودشون انرژى ميذارن و درواقع به مرد اجازه جبران نميدن، احتمال زيادترى دارن كه خيانت رو تجربه كنن. كار كردن شما خارج از خونه علت اين مشكل نيست زنان زيادى هستن كه در منزل هستن و باز هم سرويس دهى بالا به همسرشون دارن و در نهايت شاهد خيانت همسرانشون ...


    من از شما يه سوال دارم. به نظر شما چند درصد از عشق و علاقه شما به دخترتون ناشى از اين هست كه تمام انرژى و زندگى تون رو صرفش كرديد؟ چند درصدش به خاطر اين ايجاد شده كه تصور ميكنيد دخترتون حاصل سالها تلاش و خون دل خوردن شماست؟!
    مىبينيد؟ آدمها هرچقدر براى كسى يا چيزى انرژى بيشترى خرج كنن، بيشتر قدرش رو ميدونن، بيشتر دوستش دارن و باز هم بيشتر براش انرژى خواهند گذاشت.
    متاسفانه شما با توجه به كار بيش از حدتون كه هيچ ثمره اى براى شخص خودتون نداشته و همين طور خساست همسرتون كه به قضيه دامن زده، در واقع هيچ جاى تلاش و انرژى براى همسرتون نسبت به خودتون نگذاشتين.
    بنابراين شايد درك كنيد كه تهيه آپارتمان براى اون خانم باعث ميشه حتى علاقه همسرتون به ايشون تشديد پيدا كنه و اتفاقا احتمال بالايى داره كه بر خلاف اونچه در زندگى مشتركتون شاهدش بودين، آپارتمان رو به نام ايشون بزنن.




    و اما حالا كه در بحران قرار گرفتين؛
    شغلتون رو از دست ندين.
    اگر براتون امكان پذير هست از ساعت كارتون كم كنيد. (البته نه براى سرويس دهى بيشتر به همسر و نه براى ادامه اشتباه)
    دست از آه و ناله و من بى تو ميميرم برداريد.
    روحيه خودتون رو از نو بسازيد و شادى درونى رو پيدا كنيد.
    وقت بيشترى رو صرف خودتون و دخترتون كنيد. وقت هاى اختصاصى كه همسرتون نقش كمترى درش داشته باشه!
    اجازه بديد همسرتون از شما يك خانم مستقل و شاد ببينه كه هر لحظه ممكنه از دستش بده. نگران نباشيد كه ايشون هم به يك باره با شما خداحافظى كنن چون در هرحال بخشى از اون ثمره هاى تلاش در زندگى زناشويى شما وجود داره كه در رابطه شون با اون خانم وجود نداره.
    بنابراين با از خودگذشتگى بيشتر طورى رفتار نكنيد كه در واقع بابت اشتباهشون به ايشون پاداش داده باشيد!!
    تمام تلاشتون رو بكنيد تا استقلال مالى بيشترى رو در اين زندگى به ثبت برسونيد. نه با دعوا و نه با ادامه تبعيت بيش از حد! (مثلا اينكه اجازه ندارم ماشين بردارم!!)
    اجازه بديد با اين روش ها اين همسرتون باشه كه به دنبال گمشده هاش در زندگى مشترك بگرده نه شما به زور بهش بقبولونيد ...


    در نهايت اينكه شما يك زن قوى و بااراده هستيد و مطمئنا نتيجه مطلوبى به دست مياريد.

  12. 5 کاربر از پست مفید Shayeste تشکرکرده اند .

    Hildaa (دوشنبه 01 خرداد 96), نادیا-7777 (دوشنبه 01 خرداد 96), میس بیوتی (پنجشنبه 04 خرداد 96), بهاره جون (سه شنبه 23 خرداد 96), بارن (دوشنبه 01 خرداد 96)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.