به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array

    درخواست راهنمایی در برخورد با رفتار مادرشوهر

    سلام دوستان همدردی..من مجدد اومدم تا مشکل جدیدم رو باهاتون در میون بذارم و از نظراتتون استفاده کنم..
    یه خلاصه کلی رو خدمتتون عرض کنم:
    خانومی هستم ۲۹ ساله و ۲.۵ سال زندگی مشترک، خدارو شکر با همسرم زندگی خوبی داریم ولی از اول ازدواج زندگی ما تحت تاثیر شرایط خاص و سختی بوده.. بیماری پدر همسرم و دست تنها بودن همسرم برای رسیدگی به پدر و مادرش..
    مشکل کنونی:
    خواهر همسرم بزودی قراره زایمان کنه تو شهری دیگه و با توجه به بیماری پدرشوهر و نیاز به مراقبت و توجه مادرشوهرم خیلی ایشون رو تنها میذارن و من و همسرم که آدمهای مسئولیت پذیری هستیم اوایل خیلی همراهی میکردیم ولی متاسفانه مادرشوهرم به این حس وظیفه شناسی ما عادت کرده و خیلی به بهانه های مختلف پدرشوهرم رو تنها میذاره و این وسط من بیشتر از همه مجبورم رسیدگی کنم با توجه به تغذیه خاص ایشون..
    با اینکه برای وجدان‌ خودم و بعد همسرم مخالفتی نمیکنم ولی احساس میکنم مادرشوهرم بدون‌ کوچکترین ناراحتی و رودربایستی با خیال راحت همسرش رو تنها میذاره و براش این ذهنیت القا شده که حتما وظیفه منه.. خواستم ببینم چه روندی درسته..
    لطفا راهنمایی کنید..باتشکر از تمامی دوستان

  2. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    Eram (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 17:09]
    تاریخ عضویت
    1396-1-06
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    809
    سطح
    15
    Points: 809, Level: 15
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 36 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زن ایرانی نمایش پست ها
    سلام دوستان همدردی..من مجدد اومدم تا مشکل جدیدم رو باهاتون در میون بذارم و از نظراتتون استفاده کنم..
    یه خلاصه کلی رو خدمتتون عرض کنم:
    خانومی هستم ۲۹ ساله و ۲.۵ سال زندگی مشترک، خدارو شکر با همسرم زندگی خوبی داریم ولی از اول ازدواج زندگی ما تحت تاثیر شرایط خاص و سختی بوده.. بیماری پدر همسرم و دست تنها بودن همسرم برای رسیدگی به پدر و مادرش..
    مشکل کنونی:
    خواهر همسرم بزودی قراره زایمان کنه تو شهری دیگه و با توجه به بیماری پدرشوهر و نیاز به مراقبت و توجه مادرشوهرم خیلی ایشون رو تنها میذارن و من و همسرم که آدمهای مسئولیت پذیری هستیم اوایل خیلی همراهی میکردیم ولی متاسفانه مادرشوهرم به این حس وظیفه شناسی ما عادت کرده و خیلی به بهانه های مختلف پدرشوهرم رو تنها میذاره و این وسط من بیشتر از همه مجبورم رسیدگی کنم با توجه به تغذیه خاص ایشون..
    با اینکه برای وجدان‌ خودم و بعد همسرم مخالفتی نمیکنم ولی احساس میکنم مادرشوهرم بدون‌ کوچکترین ناراحتی و رودربایستی با خیال راحت همسرش رو تنها میذاره و براش این ذهنیت القا شده که حتما وظیفه منه.. خواستم ببینم چه روندی درسته..
    لطفا راهنمایی کنید..باتشکر از تمامی دوستان
    سلام
    من نمیدونم چقدر ارتباطتون با مادرشورهتون خوبه...ولی ارتباطتون رو باید بهتر بکنید.
    از زاویه بهتری هم میشه دید ، ایشون شمارو عضوی از خانواده خودش میدونه ، مثل دختر خودش میدونه ، پدر شوهرتون هم باید برای شما مثل پدر خودتون بمونه ، اگر خدایی نکرده پدر خودتون چنین مشکلی رو داشتن اصلا به رفتار دیگران توجه میکردین؟ یا اینکه پدرتون انقدر براتون مهم بود که با جان و دل نمیذاشتین آب توی دلشون تکون بخوره...؟
    به نظر من با تغییر ذهنیت و حتی القای ذهنیتتون که بابا جون مثل پدر خودتونه و با جان دل براش مایه میذارید و پدر مادر شوهرتون خیلی براتون مهم و عزیزند مانند خانواده خودتون ، میتونید مادر شوهرتون رو هم مجذوب خودتون بکنید.
    همیشه افرادی در زندگی ما هستند که به نسبت بقیه شاید بیشتر هوامونو دارن بیشتر برامون مایه میزارن و بیشتر دقدقه ی ما رو دارن ، و ما این افراد رو قدری به خودمون نزدیک میدونیم که حس میکنیم گاها میتونیم مسئولیت هامونمو روی دوششون بندازیم و گاها بدون قصد محبت کمتری هم به این افراد میکنیم ولی شاید به بقیه محبت بیشتری بکنیم که یه مقدار زیادیش ظاهریه(نمیگم کار درستیه یا غلطیه) مثل دو تا دوست ... حالا این ارتباط وقتی یک طرفش یه بزرگتر مثل مادر شوهر باشه یه مقدار یک طرفه میشه ، و فقط کافیه شما به این موضوع آگاه باشید و از دید مثبتش نگاه کنید.

  4. 5 کاربر از پست مفید Peaceful تشکرکرده اند .

    nardil (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), محمد هم دل (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), Ye_Doost (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), بی نهایت (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), زن ایرانی (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ممنون peaceful عزیز..
    درسته حق با شماست و من هم تا کنون از دید مثبت به این قضیه نگاه کردم.. مثلا بخاطر ثواب کار و دوم بخاطر همسرم..
    ولی دوست ندارم این لطفم رو وظیفه تلقی کنن.. و مادرشوهرم اصلا بروی خودش نیاره و در نهایت هم فقط در حضور همسرم تشکری بکنه.. این رفتارش منو اذیت میکنه. میخوام یه راهکاری بهم بگید که کمتر اذیت شم وگرنه من دلم نمیاد یه پیرمرد تنها گرسنه و تنها بمونه..
    ولی رفتار مادرشوهرم در طول سفرش طوریه که اصلا بروی خودش نمیاره و این برام سنگینه..حس میکنم که طوری میخواد برخورد کنه که من کار خاصی انجام ندادم و وظیفه منه..
    ویرایش توسط زن ایرانی : یکشنبه 10 اردیبهشت 96 در ساعت 09:57

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من خودت رو از تعریف و تشکر مادر شوهرت بی نیاز کن. شما نوشتی که برای خدا کار می کنی و برای آرامش همسرت، خوب این وسط چرا از مادرشوهرت توقع قدردانی داری

    خدا که به موقعش عوضشو بهت میده همسرت هم احتمالا قدرشناس هست

    ولی گذشته از همه این حرفها من فکر می کنم بهتره یه برنامه ای برای زندگیت داشته باشی که متعاقب اون در این زمینه ها هم تعادل ایجاد بشه

    مثلا یه کلاس آموزشی با برنامه منظم
    یا اصلا شما که میگی با همسرت مشکل نداری چرا بچه دار نمیشی

    وقتی شما یه برنامه ثابت و منظم توی زندگیت داشته باشی توی مواردی که مورد نظرت هست هم تعادل ایجاد میشه و توقعات از شما معقولتر خواهد شد.

    و درکل اگر به کسی کمکی کردی بی منت و فقط برای رضای خدا باشه بنده های خدا رو رها کن به حال خودشون
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  7. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96), محمد هم دل (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), بی نهایت (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), زن ایرانی (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    فکور عزیز ممنون از رهنماییت..
    در مورد تعریف و تمجدید درسته باید انتظاری نداشته باشم ولی اینکه کلا ایشون بروی خودش نمیاره حس خیلی بدی بهم دست میده و ازش زده میشم.. چون اصلا بروی خودش نمیاره و حتی موقع رفتن چیزی نمیگه، کاملا این حس رو القا میکنه که وظیفه منه رسیدگی به همسرش..
    خیلی ها بمن میگن همیشه نهار و شام نفرست.. ولی واقعا دچار عذاب وجدان میشم.. میخوام ببینم این حسم از مهرطلبی ناشی میشه یا طبیعیه؟
    البته فکور جان من خیلی وقت اضافی ندارم تا قبل از عید سرکار میرفتم ولی بخاطر دلایلی که بازهم به خانواده شوهر مربوط میشد ترحیح دادم کنار بکشم و بعد اون دنبال کارهای مهاجرتی هستم و همسرم هم کاملا موافقه که زودتر از اینجا بریم..ولی در صورت گرفتن ویزا همچنان ما باید ۱ الی ۲ سالی اینجا باشیم.. و کلاس های آموزشی مثل زبان و ورزش دارم مرتب میرم و خیلی سرم خلوت نیست بعصی اوقات هم میرم پیش همسرم و تو کارگاهش کمکش میکنم.. یعنی خیلی بیکار نیستم.. اکثرا شبها نهار فردا رو آماده میکنم..در مورد بچه فعلا امکانش برامون نیست چون که شدیدا تو فکر مهاجرتم و با بچه امکانش نیست..
    شما بفرمایید جای من بودید چکار میکردید حس انسان دوستی یا رفتار سیاست مدارانه که کسی دچار سوتفاهم نشه؟

  9. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    من از تاپیکهای قبلی شما یادمه که همسرتون خیلی قدردان هستند و رفتارشون با شما در این زمینه درسته.
    ظاهرا مشکل خاصی هم با خانواده ی همسرت نداری. گاهی توی تاپیکهات نگران این هستی که نکنه دارم زیادی بهشون خدمات می دم یا ...
    مثلا برای مسافرت یادمه می گفتی خوش می گذره، رفتار بدی هم ندارن، ولی بهتر نیست بمونم خونه باهاشون نرم؟

    اگه با دوستهات مشورت می کنی، این را بدون که هر خانواده ای شرایط خودش را داره.
    وقتی شما هیچ مشکلی با همسرت نداری و ایشون هم کاملا به وضعیت و کمکهای شما آگاه هست و درک می کنه، چرا می خوای مشکل درست کنی؟

    کلاسهات را که می ری، به کار و زندگیت هم که می رسی
    دوستهات بهت می گن غذا پایین نفرست؟ به نظر خودت اصلا رفتار و کار درستیه؟

    شما برای دو نفر غذا درست می کنی، به جاش برای سه نفر درست کنی زحمت زیادی هست؟
    اگه فکر می کنی برخوردشون درسته، الکی خودت را حساس نکن.
    پدرشوهرت هم مثل پدر خودت، اصلا مثل همسایه بغل دستی که مریضه و تو خونه است ... واقعا می تونی غذا درست کنی و براشون نفرستی؟

    مادرشوهرت هم که می ره خونه دخترش، مهمان هست. نمی تونه که زیاد بمونه. الان تازه زایمان کرده، کمکشون هست
    شما هم که یکی دو سال دیگه مهاجرت می کنید

    این روزهای سخت می گذره. خاطره ی کمکها و همکاریهای شماست که توی ذهن همسرت می مونه.
    آرامشی که الان بهش می دی، به خودت و زندگیت برمی گرده.

    فقط اگه فکر می کنی مادرشوهرت کلامی تشکر نمی کنه و شما نیاز به تشکر کلامی داری و دوست داری بشنوی
    می تونی از همسرت بخوای یه طوری مطرحش کنه ... ( مامان نبودی ستاره خیلی زحمت کشید و هوای شوهرت و پسرت را خیلی داشت )
    یا خودت یه کم فکر کنی ببینی چطوری این تشکر کلامی را بگیری و ایشون را متوجه کنی.

    سخت نگیر
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96), mercedes62 (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), nardil (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), Ye_Doost (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), زن ایرانی (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    مرسی شیدای عزیزم.. راهنمایی های شما کاملا همسو با مشکلات منه و کاملا حرفات رو قبول دارم.. درسته من مشکلی با خونواده همسرم ندارم.. چون من حسابی حواسم به همه چی هست..اونا هم خوبن و پدرشون همیشه برای من دعا میکنه.. من فقط مشکلم با مادرشوهرمه که تو ظاهر برخوردش خوبه ولی خیلی با سیاست رفتار میکنه.. بنظر خودم تشکر نمیکنه چون نمیخواد من پررو بشم.. میخواد جوری بمن بفهمونه که وظیفه منه.. راستی شیدای عزیز ما تو یه ساختمون زندگی نمیکنیم خونه هامون از هم فاصله مکانی داره ولی تو یه شهریم.. من همیشه که پدرشوهرم تنهاست نهار و شام رو مجزا درست میکنم و کم درست میکنم که غذای تازه ای باشه و براشون میفرستم یا خودمم گاهی میرم سر میزنم.. درسته من از لحاظ انسانی حس خوبی به این کمک دارم ولی از لحاظ رفتار مادرشوهرم بشدت ازش ناراحت میشم که نمیتونه حتی یه تشکر کنه.. مننون از راهنماییت واقعا دلگرم شدم.. و بقول شما مهم نیست مادرشوهرم چی فکر میکنه ولی باید بدونه که ناراحتم میکنه.. چون از اول ازدواج من رو خیلی درگیر مشکلاتشون کردن..ممنونم از همگی خدانگهدار

  12. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 11 اردیبهشت 96)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نذار توی دلت بمونه که کینه یا خشم نسبت به مادرشوهرت پیدا کنی.

    یه راهی پیدا کن که تشکر و قدردانی که لازم می دونی را ازش دریافت کنی.

    همونطور که می گی با سیاست برخورد می کنه، شما هم با سیاست برخورد کن.

    من نمی دونم درستش چیه. خودم هم از این سیاستها ندارم ولی خب یه کم مطالعه کن ببین چطوری باید چیزی را که می خوای بگیری.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), زن ایرانی (دوشنبه 11 اردیبهشت 96)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوست عزیز


    منم با شیدا جون موافقم و شما می تونی خودت با سیاست چیزی که می خوای رو دریافت کنی مثلا می تونی وقتی مادر شوهرت میاد از سفر یه شب که همو دیدین بهش بگی مادر جون آقاتون تحویل شما.یا اینکه بگی مادرجون برا آقاجون غذا می فرستم نگرانم نکنه خوششون نیاد آخه هیچی دسپخت شما نمیشه اینجوری هم از مادر شوهرت تعریف کردی و هم اینکه بعدش به احتمال زیاد ازت تشکر می کنه.
    خدا خیرت بده که هواشونو داری عزیز

  16. 4 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96), زن ایرانی (یکشنبه 17 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (سه شنبه 12 اردیبهشت 96), شیدا. (سه شنبه 12 اردیبهشت 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  2. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 22 فروردین 93, 19:19
  4. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.