به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1396-2-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Thumbsdown تو زندگیم گم شدم!

    سلام
    من۲۶ سالمه و نزدیک دوسال ازدواج کردم
    منوشوهرم عاشق همیم اما وقتی بحثمون میشه شوهرم هرچی میخاد میگه
    درست بعدش میگه ببخشید غلط کردم اما قلبمو میشکونه بهشم گفتم اونم خجالت میکشه
    میگه اون پسربد تو وجودم اومده بیرون ببخشید اینقد میگه تا مجبور شم ببخشمش
    البته دلمم نمیاد چون فلبم بهش وصله نباشه من هیچم
    الان نزدیک ۱ سال بخاطرکارش مجبوریم بیشترروزای هفترو خونه پدرشوهرم باشیم
    وآخرای هفترو بشه میریم خونمون اگه من کارداشته باشم که خونه پدرشوهرم میمونم چون تو کارگاشون کار میکنم
    ولی توی این ی سال خیلی برام سخته بودبلاخره عروسم بچشون که نیستم نمیگم اذیتم میکنم اما بلاخره ی کارای میکنن
    مخصوصاوقتی برادرشوهرم زن گرفت اینجاموندن برام سخته شد چون مقصرخودشونن
    باجاریم طوری رفتارمیکنن که برای من نکردن بهم برمیخوره حتی خواستگاری رفتنشونم نگفتن بعدرفتنش اونم به شوهرم گفتن،گفتن نگو بزنت چیزی معلوم نیست خیلی پنهانکارنن،همشم زیرسر مادرشوهرمه
    چون دلش زیاد پیش من نیست البته خداجای حق بعضی وقتا خوب تقاص کاراو حرفاشو پس میده میخام ببینم عروسش براش چیکار میکنه باز من بیشتر دلم براش میسوزه حتی نسبت به دختراش براش بیشتر کار انجام میدم
    دستم نمک نداره دلمو ی باربدجور شکوند سپردمش بخدا
    خیلی باشوهرم سر خانوادش دعوا میکنم یعنی بیشتردعواهامون سر خانوادش و
    کاراشون،مجبوریم اینجاباشیم بدلایل مالی ازقدیم گفتن دوری دوستی،همش سرمشکل مالی باشوهرم دعوا دارم
    نمیدونم چیکارکنم ذهنمو آزاد کنم؟خستم کم اوردم؟به زندگی دوستام حسودیم میشه؟وحتی بخاطرش با شوهرم دعواهم کردم
    دوسش دارم اما یوقتابخاطر اوضام ازش بدم میاد از انتخابم پشیمون میشم چیکار کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    عزیزم
    زن و شوهر باید مستقل باشن
    زندگی تو پیت حلبی ارزشش بیشتر از کاخ خانواده خودت و یا همسرته
    بهتره هر چه زودتر یه جای کوچیک بگیرین و کلا جدا زندگی کنین
    اگه امکانشو داری برو سرکار و از نظر مالی هم مستقل باش
    خودتو درگیر کارهای خاله زنکی نکن
    هر دختری شرایط ازدواجش و خانواده اش با بقیه فرق داره
    این مشکل رو همه جاری های بزرگ با کوچک دارن
    همون طور که هر سال جهیزیه ها سنگین تر میشه مراسم ازدواج و..هم سنگین تر برگزار میشه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1396-2-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    [quote=حیاط خلوت;428563]عزیزم
    زن و شوهر باید مستقل باشن
    زندگی تو پیت حلبی ارزشش بیشتر از کاخ خانواده خودت و یا همسرته
    بهتره هر چه زودتر یه جای کوچیک بگیرین و کلا جدا زندگی کنین
    اگه امکانشو داری برو سرکار و از نظر مالی هم مستقل باش
    خودتو درگیر کارهای خاله زنکی نکن
    هر دختری شرایط ازدواجش و خانواده اش با بقیه فرق داره
    این مشکل رو همه جاری های بزرگ با کوچک دارن
    همون طور که هر سال جهیزیه ها سنگین تر میشه مراسم ازدواج و..هم سنگین تر برگزار میشه



    ممنون از راهنمایتون اما گفتم که از نظر مالی مشکل داریم چون از وقتی رفت سرکار حقوق بهش ندادن فقط بیمش کردن پدرشوهرمم چون شرکت آشناس و قرار اونجارو برادرشوهرم راه بندازه واسه همین اونجا مونده و ماه به ماه ی پولی پدرشوهرم برامون میریزه درحدی نیست که بخایم پاشیم او خونم که اساسام توشه به اسم پدرشوهرمم نمیخاد بفروشه چون ضرر میکنه وگرنه تا حالا که مساقل شده بودیم

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1396-2-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=b.s;428578][quote=حیاط خلوت;428563]عزیزم
    زن و شوهر باید مستقل باشن
    زندگی تو پیت حلبی ارزشش بیشتر از کاخ خانواده خودت و یا همسرته
    بهتره هر چه زودتر یه جای کوچیک بگیرین و کلا جدا زندگی کنین
    اگه امکانشو داری برو سرکار و از نظر مالی هم مستقل باش
    خودتو درگیر کارهای خاله زنکی نکن
    هر دختری شرایط ازدواجش و خانواده اش با بقیه فرق داره
    این مشکل رو همه جاری های بزرگ با کوچک دارن
    همون طور که هر سال جهیزیه ها سنگین تر میشه مراسم ازدواج و..هم سنگین تر برگزار میشه



    ممنون از راهنمایتون اما گفتم که از نظر مالی مشکل داریم چون از وقتی رفت سرکار حقوق بهش ندادن فقط بیمش کردن پدرشوهرمم چون شرکت آشناس و قرار اونجارو برادرشوهرم راه بندازه واسه همین اونجا مونده و ماه به ماه ی پولی پدرشوهرم برامون میریزه درحدی نیست که بخایم پاشیم او خونم که اساسام توشه به اسم پدرشوهرمم نمیخاد بفروشه چون ضرر میکنه وگرنه تا حالا که مساقل شده بودیم

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    بهتر نيست يكم صبر داشته باشيد .... اگه ميخايد زندگي خوبي داشته باشيد لطفا ظاهر زندگي ديگران را با باطن زندگي خود مقايسه نكنيد...مسايلي كه شما فرموديد جزء مسايل عادي هست و به مرور براي شما عادي ميشه...

  6. 2 کاربر از پست مفید sia518 تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1396-2-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم دوست عزیزم دارم تمام تلاشمو میکنم و میخام زندگیمو تغییر بدم چون شوهرم دوستش
    دارم با همسرمم حرف زدم اونم قبول کرد که تلاشمونو کنیم و صبر کنیم خدا بزرگ صددرصد هرچی
    اتفاق میوفته صلاحمون اینه ان شالله همه خوشحالو خوشبخت بشن

  8. کاربر روبرو از پست مفید b.s تشکرکرده است .

    Ye_Doost (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط b.s نمایش پست ها
    سلام
    من۲۶ سالمه و نزدیک دوسال ازدواج کردم
    منوشوهرم عاشق همیم اما وقتی بحثمون میشه شوهرم هرچی میخاد میگه
    درست بعدش میگه ببخشید غلط کردم اما قلبمو میشکونه بهشم گفتم اونم خجالت میکشه
    میگه اون پسربد تو وجودم اومده بیرون ببخشید اینقد میگه تا مجبور شم ببخشمش
    البته دلمم نمیاد چون فلبم بهش وصله نباشه من هیچم
    الان نزدیک ۱ سال بخاطرکارش مجبوریم بیشترروزای هفترو خونه پدرشوهرم باشیم
    وآخرای هفترو بشه میریم خونمون اگه من کارداشته باشم که خونه پدرشوهرم میمونم چون تو کارگاشون کار میکنم
    ولی توی این ی سال خیلی برام سخته بودبلاخره عروسم بچشون که نیستم نمیگم اذیتم میکنم اما بلاخره ی کارای میکنن
    مخصوصاوقتی برادرشوهرم زن گرفت اینجاموندن برام سخته شد چون مقصرخودشونن
    باجاریم طوری رفتارمیکنن که برای من نکردن بهم برمیخوره حتی خواستگاری رفتنشونم نگفتن بعدرفتنش اونم به شوهرم گفتن،گفتن نگو بزنت چیزی معلوم نیست خیلی پنهانکارنن،همشم زیرسر مادرشوهرمه
    چون دلش زیاد پیش من نیست البته خداجای حق بعضی وقتا خوب تقاص کاراو حرفاشو پس میده میخام ببینم عروسش براش چیکار میکنه باز من بیشتر دلم براش میسوزه حتی نسبت به دختراش براش بیشتر کار انجام میدم
    دستم نمک نداره دلمو ی باربدجور شکوند سپردمش بخدا
    خیلی باشوهرم سر خانوادش دعوا میکنم یعنی بیشتردعواهامون سر خانوادش و
    کاراشون،مجبوریم اینجاباشیم بدلایل مالی ازقدیم گفتن دوری دوستی،همش سرمشکل مالی باشوهرم دعوا دارم
    نمیدونم چیکارکنم ذهنمو آزاد کنم؟خستم کم اوردم؟به زندگی دوستام حسودیم میشه؟وحتی بخاطرش با شوهرم دعواهم کردم
    دوسش دارم اما یوقتابخاطر اوضام ازش بدم میاد از انتخابم پشیمون میشم چیکار کنم؟
    سلام دوست عزیز.
    به نظر می‌رسه مشکل اصلی شما مشکل مالی باشه. بعنی ناراحتی شما هم بیشتر از اینکه از شوهرتون و رفتارهاش باشه، از خانواده شوهرتون هست و علت خود اون قضیه هم بی‌پولی همسرتون هست که مجبورید نزد خانوادش باشید.
    البته من متوجه نشدم شما گفتید آخر هفته‌ها می‌رین خونه خودتون. منظورتون چیه؟ چون در جواب یکی از دوستان گفتید خونه ندارید و با خانواده همسرتون زندگی می‌کنید. گمونم خونه پدر و مادر خودتون منظورتونه.

    به نظر من اگر شما همسرتون رو دوست دارید به خاطر مسائل مالی ذهن و احساستون رو به ایشون خراب نکنید. به هر حال اونم الان تلاشش رو می‌کنه. اگر کسی بود که معتاد بود، تنبل و بی‌عار بود و یا مشکلات دیگه داشت و بی‌پولیش ناشی از این قضایا بود بهتون حق می‌دادم که فکر جدایی باشید. ولی وقتی اون تلاشش رو می‌کنه شما هم باهاش سازگار باشید.

    به امید خدا شرایط بهتر می‌شه. وقتی می‌گین دوستش دارین و عاشقشین به هر حال باید این گذشت رو داشته باشید که مدتی با بی‌پولی و نداریش بسازید.

    اخلاق بدش هم ناشی از همین فشاری هست که روشه. بیشتر اون فشار هم به خاطر مسئولیت و تعهدی هست که به شما داره. در حالیکه اگر مجرد بود الان جای بداخلاقی با شما دنبال رفیق‌بازی و تفریح بود.
    به نظرم باهاش مهربون‌تر باشید و باهاش بسازید. فشار روش نیارید. جر و بحث نکنید. هم خودتون اذیت می‌شید و هم فشار اون رو بیشتر می‌کنید.

    از همه مهمتر حساسیت‌هاتون رو نسبت به خانوادش کم کنید. فراموش نکنید شما و همسرت اینقدر براشون عزیز هستید که دارن تا جایی که مقدوره شما رو حمایت می‌کنند.
    به سمت بازی های لوس و الکی حسادت‌های زنانه نسبت به خواهر شوهر و مادر شوهر و جاری و اینا نرید. جاری شما قرار نیست جای شما رو بگیره. جای شما در قلب همسرتون هست و جاری شما قرار نیست اونجا رو اشغال کنه.
    این احساسات بسیار بسیار خطرناکه و اگر همین اول کنترلش نکنید به زندگیتون آسیب خواهد رسوند. و مجبورید تا آخر زندگیتون تو چشم و هم چشمی و خاله زنک‌بازی هایی از این دست خودتون و آیندتون رو تباه کنید.

    ایشالا مشکلاتتون حل می‌شه.
    ویرایش توسط sahandrz : پنجشنبه 14 اردیبهشت 96 در ساعت 23:01

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1396-2-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوست عزیزم واقعا حرفاتون خیلی آرومم کرد منم دارم تمام تلاشامو میکنم
    الان خیلی بهتر شدم خدا خاست رفتیم مشهد اینطوری یکم حالمون بهتر شده
    هر دوتامونم توکل کردیم بخدا ان شالله همه کسایی که مشکل دارن
    مشکلاتشون برطرف شه خوش و خرم زندگی کنن

  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    لطفا عزیزم اینجا بیشتر مطالعه کن درضمن تاپیکهای خانوم مهشید و زمستونی مثلشماست خیلی کمکت میکنه

    اگرمخاستی ارسالهای من رو بررسی کن احتمالا بدردتمیخوره
    خانواده شوهرم در فکر طلاقن و دارن برای زندگیمون دو سه ماه فرجه زمانی میذارن مربوط به زمستونی

    بر هم زدن زندگیم توسط مادرشوهر مربوط بهمهشید
    ویرایش توسط ستاره زیبا : دوشنبه 25 اردیبهشت 96 در ساعت 16:09


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.