به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 98 [ 13:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    3,392
    سطح
    36
    Points: 3,392, Level: 36
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 108
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    142

    تشکرشده 43 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چطور با این همه ظلم کنار بیام......؟

    سلام به همگی
    مدت حدود دو سال میشه دیگه پستی نذاشتم. از اون موقع تا حالا مرتب شوهرم سر مسایل جزیی مثل قبل دعواهای بزرگ راه انداخته و با زرنگی همه رو به گردن من انداخت. حتی از آذر تا آخر سال 95 الکی الکی سه ماه قهر کرد. من هنوز هم نفهمیدم که چرا بهونه گیری کرد. فقط مرتب توی این دعواها دنبال بدست آوردن امتیاز هست برای خودش. البته از اردیبهشت 95 هم بعد یک دعوای یک ماهه شماره ماشینش عوض شد که نود درصد مطمینم به نام کسی دیگه کرده.
    خلاصه اونطور که تا حالا فهمیدم مرتب توی این مدت منو بازی داده. ینی عامدانه شرایطی پیش میاره که من ناراحت بشم و بعد از ناراحتی من به نفع خودش استفاده میکنه. دایم برای ادامه زندگی شرط میذاشت و دنبال امتیاز بود. مثلا جشن عروسی نمیگیریم و ... . البته هنوز زیر یک سقف نرفتیم خداروشکر.
    توی این مدت بارها بهم گفت که از تو و خانواده ت متنفرم برو دنبال زندگیت. بهش میگم تو منو نمیخوای تو برو درخواست طلاق بده میگه من عجله ای ندارم. تو عجله داری تو برو. این ینی ظلم مضاعف.
    بهش گفتم تو داری عامدانه منو اذیت میکنی تا مهریه ندی. میگه تو خودت خواستی...............
    این ینی چقدر وجدانش رو شسته گذاشته کنار. با چه منطقی اینکه یک زنو اذیت کنی تا خودش بره میشه با بی وجدانی انجام بشه؟
    سه سال از عمر من به هدر رفته. آینده یک دختر رو داغون کرده. اون وقت برای ندادن مهریه اینقدر هم آزارش داد. فقط امیدم به خداست. من که توانی ندارم دیگه نه برای ادامه و نه برای گرفتن مهریه. بخوام مهریه هم بگیرم باید عمرم به هدر بره بیشتر از این.
    الان به حدی رسیده که امروز داریم میریم وکیل بگیریم. خیلی دلم پر درده. اینکه یه دخترو بگیرن اینقدر اذیتش کنن تا خودش به طلاق راضی بشه. خدا می دونه که چقدر روح و روان و اعصاب منو فرسوده کرده. واقعا این آدم بعد از من خوشبخت میشه؟
    دوتا پست قبلیم اینا هستن
    لطفا کمکم کنید نمیدونم جدا بشم یا نه؟ :(
    تلاش برای بهبود رابطه من و شوهرم بعد از یک تنش 3.5 ماهه


  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 07:44]
    تاریخ عضویت
    1396-1-24
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    681
    سطح
    13
    Points: 681, Level: 13
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 71 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    یه عادت و رسم خوبی خارجیا دارن میرن کلیسا و از اون طرف خونه داماد.
    ایرانیا تا نامزدی و عقد و عروسی نگیرن دست بر نمیدارن. تا چشم فلانی در بیاد و به آرزوهاشون برسن و این بچه بازیا
    این نامزدی و عقده باعث شده مردا استفاده جنسیشونو که کردن شونه خالی کنن، آخرشم بگن برو!
    متاسفم از اتفاقی که افتاده ولی فکر کنم زودتر میخوان ردتون کنن تا برن با شخصی دیگه ازدواج کنن.
    احتمالا اون خانم شرایط بهتری نسبت بشما دارن و ایشونو جذب کردن.
    یه علت دیگم داره که ممکنه بخواد مهاجرت کنه و شما دست و پاگیر باشین، اونوقت اون سر دنیا باربی زیاده.
    از حقوق خودتون نگذرین و باهاش ابدا صحبت نکنین. توخونه ی پدرتون بمونین تا وقتی برای طلاق احضار بشین. وقتی احضار شدین بگین من قصد ندارم جدا شم، من عااااااشقشم ، ایشون میخواد جدا شه. اما طلاق میخواد تا مهریه قانونی من رو نده جدا نمیشم. همچنین ضررهایی که از نظر جسمی و عاطفی بمن عارض شده باید جبران کنه. میخواد بدون ضررر ازتون جدا شه اما حواستونو جمع کنین.
    شما میتونین با کسی ازدواج کنین که مثل زن ناز و افاده نداشته باشه. قهر کردن برای یه مرد خیلی ضایع هست و نشونه اینه این فرد مسئولیت پذیر نیست.
    بهیچ عنوان طلا و هدایاتونو پس ندین و همه رو داشته باشین.
    یادتون نره تنها راهتون اینه باهاش حرف نزنین و اعصابتون خورد نشه .. در اینصورته که میتونین حقوقتونو کامل بگیرین.
    وکیل هم راهنماییتون میکنه.
    بفکر بازسازی این زندگی نباشین، فقط دارین پر پر میشین.


  3. 3 کاربر از پست مفید *nastaran تشکرکرده اند .

    مه و خورشيد 75 (شنبه 09 اردیبهشت 96), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 09 اردیبهشت 96), شادی ظهوریان (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام.
    طلاق گرفتي به بعدش فكر كردي؟؟؟
    فكر كردي همسر بعديت سوار به اسب سفيد مياد؟؟؟
    بهتره يكي رو پيدا كنيد تا ريش سفيدي كنه فكر كنم بهتر باشه....

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم

    ببخشید من این تاپیک رو خوندم و تاپیک نمی دونم جدا شم یا نه رو فقط مشکلاتت رو خوندم. نظرم رو خواهرانه بهت می گم فعلا برای ازدواج دست نگه دار و عجله نکن نه واسه اینکه همسرت بده یا هر چیزی که تعریف کردی واسه اینکه از متنت این برداشت رو کردم که هنوز نمی دونی چرا می خوای ازدواج کنی.حق داری کادو ندادن یا کادوهای ارزون دادن شایسته انسان نیست و شاید اصلا به قول شما قصد بی احترامی هم داشته باشن اما دوست عزیزم زندگی بعد از ازدواج خیلی سخت تر از مارک یخچال و سشواره . وقتی سر این مشکلات کوچیک نمی تونید حلش کنید و کار به دعوا و کشمکش و قهر می کشه نشون می ده هردوتون واسه ازدواج آماده نیستید اصلا.

    نمی دونم پیشرفتت بعد از رفتن به مشاور چقدر شده اما فعلا برای ازدواج دست نگه دار اگه اختلاف ها و دعواهاتون سر خرید کردن یا نکردن چیزهای جزئی و ریز زندگیه چون بعد از ازدواج انقدر مشکلاتتون بزرگتر می شه که دوروز نشده خسته می شی.

    از یه طرف همسرتون هم مناسب ازدواج نیست و به نظر خیلی خام و نا پخته میاد و این حرف بردن پیش خانواده ها اشتباه ترین کار هستش که هر دوتاتون انجام می دید. با این طرز فکر زیر یه سقف برید زندگیتون ممکنه بشه زندگی پدر و مادر شما با پدر و مادر اون آقا. (منظورم تاثیر دخالت هاست)

    اگر واقعا خسته شدی و به آخر خط رسیدی به پدرت بگو اقدام کنه و خودت هم دیگه با همسرت تماس نداشته باش. ولی این رو هم بدون بد از جدایی دیگه همه چی گل و بلبل نیست بلکه هم شرایط بدتر بشه به هر حال تصمیمی بوده که گرفتی از یه جایی خودتی که باید درستش کنی اگر جدا می شی پی مشکلات بعد از طلاق رو به تنت بمالی اگرم می خوای بمونی باید سخت تلاش کنی مهارت های زندگی و ارتباطی رو یاد بگیری.

    مشاوره که می رفتی در مورد جدایی از همسرت چیزی نگفت ؟ در مورد همسرت و کارهاش نظری نداره؟ پدر و مادر اون آقا با تو حرف نمی زنن؟ چیزی نمی گن ؟ پدر و مادر خودت نظرشون چیه؟ تا الان با هم اوقات خوش نداشتید اصلا؟ مسافرت رفتید؟ اگه رفتید رفتارش با شما چطوری بوده؟ اگر نرفتید وقتهای خوشیتون چطوری با شما رفتار می کنه؟ توی جمع خونوادش چطور با شما رفتار می کنه؟ تحقیرتون می کنه ؟

    اگر با پرسیدن سوالای بالا یه جمع بندی کردی و دیدی این آقا اصلا شما رو دوست نداره جدا شی بهتره. ولی اگر یه درصد فکر می کنی رفتار خودت هم باعث این اختلاف ها می شه می تونی فقط تلاش کنی یاد بگیری چون ضرر نمی کنی حتی اگه در مورد این آقا جواب نده برای همسر بعدیت مهارت های زندگی رو یاد گرفتی . مشاوره رو فراموش نکن واقعا نیاز داری یه چیزهایی یاد بگیری و خیلی دختر حساسی هستی و جزئیات خیلی برات مهمه.

    یه موضوع دیگه. اگه می بینی خانوادش تکریمت نمی کنن و بهت احترام نمی ذارن بدون شک جدا شو چون به نفعته با همچین مردی و با یه خونواده سرو کله نزنی.

    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), شادی ظهوریان (سه شنبه 12 اردیبهشت 96)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    میگه من عجله ای ندارم. تو عجله داری تو برو. این ینی ظلم مضاعف.
    این یعنی مهریه و ... رو باید ببخشی.

    نگران گرفتن مهریه و یا سایر حقوق قانونی تان نباشید. شدنی هست فقط باید اراده اش رو داشته باشید. سعی کنید کپی مدارک دارائی هاشون رو بدست بیاورید. یاهر چیزی که نشان دهنده وجود اموال و دارائی باشه.
    به نام کردن ماشین و غیره در زمان شکایت و حتی قبل از آن بی فایده است. دادگاه این اختیار رو داره که مدارک رو بررسی کنه و تشخیص بده معامله واقعی و جعلی هست یا خیر. حتی طرف معامله هم درصورت اثبات جعلی بودن معامله شریک جرم شناخته میشه و قابل پیکرد هستش.
    بخشیدن و هدیه دادن هم مشکل شون رو حل نمی کنه. ازنظر قانون هر هدیه ای قابل برگشت است مگر اینکه مال ازبین رفته باشه و بعضی شرایط دیگر. این به فرض واقعی بودن هدیه نه صوری بودن آن است. اگر صوری باشه که جرم محسوب میشه.

    یه مدت رفت و آمد داره ولی حل شدنی است. اینکه ارزشش رو داشته باشه بستگی به میزان مهریه و بقیه حقوق تون داره که چقدر باشه، طرف تون چقدر بتونه پرداخت کنه، نیاز شما در چه حدی باشه، و اینکه چقدر قصد ادب کردن طرف رو داشته باشید. حتی اگر هم خودتون نیاز نداشته باشید می تونید حقتون رو بگیرید و به افراد مستحق کمک کنید.

    اینکه طلاق بگیرید یا نه، با مشاور مشورت کنید

    در مورد نماز خواند آقا چی براتون مهمه؟ دروغ گوئی ایشون؟ بی اعتقادی؟ هر دو؟
    خودتون باید سبک و سنگین کنید. دروغ گوئی منحصر به همین یک مورد هستش یا قراره روال باشه؟
    اعتقادات چقدر براتون اهمیت داره؟ می تونید با فرد بی اعتقاد کنار بیائید؟ بعد هم بچه ها بین شما گیر نمی کنند؟ اصلا نماز نخواندنشان از بی اعتقادی و انکار هستش یا تنبلی؟ یا مشکلات فکری؟... این ها با هم تفاوت دارند. سایر عقاید چطور؟

    موفق باشید

  8. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    maryam.mim (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    وقتی تو کمرتو خم کنی حتما یکی سوارت میشه
    خودت ظلم پذیری ...اونم استفاده گر
    یکمی از حالت انفعال بیا بیرون

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 98 [ 13:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    3,392
    سطح
    36
    Points: 3,392, Level: 36
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 108
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    142

    تشکرشده 43 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی
    نسترن جون ، شوهرم دقیقا بارها گفته من با تو خوشبخت نمیشم و تو بزرگترین اشتباه زندگیمی و داداشای دوستم طلاق گرفتنو دوباره ازدواج کردن خوشبخت شدن و ...
    منم فکر میکنم حتما فکر کرده اگه با فلانی ازدواج میکرد بهتر بود. آخه شوهرم ظاهر معصوم و گول زننده ای داره. قبل من حتی از فامیلاشون خواستگارش هم بودن. یک بار گفت کاش به جای تو با دختر خاله م ازدواج کرده بودم. آخه به نام هم بودن این دوتا. حتیزمانی که من هستم هم این دخترخاله ش بهش عاشقانه نگاه میکرد. حالا یا اون یا هر کس دیگه ای یا اشتباه یا درست اون تصمیمش رو گرفته که نمیخواد. من از بهمن ماه 94 که اون دعواهاشو شدیدی تر کرد همش کوتاه اومدمو صبر کردم. ولی دیگه نمیتونم صبر کنم. اعصابمو داغون کرده. اون دایم سعی داره منو تحریک کنه. بالاخره هر آدمی نقطه ضعفی داره. و اون دست میذاره روی نقطه ضعف من و بعد از اینکه عمدا خودش آب رو گل آلود کرد ازش ماهی میگیره. ینی قهر میکنه و میگه تو رو نمیخوام و منو بلاتکلیف میذاره. و شرط میذاره برای ادامه زندگی. هر آدمی حقوقی داره برای خودش. مثلا میاد شرط میذاره تو حق نداری توی هیچی نظر بدی و بعد ور میداره میز دست دوم میاره. بعد ور میداره جشن عروسی رو حذف میکنه. خب منم حقی دارم. برده که نیستم که. اینا ممکنه کوچیک باشن ولی تا آخر عمر همین خواهد بود.
    من میدونم دیگه بعد طلاق فرصت طلایی نخواهم داشت. یا حداقل احتمالش بسیار کمه. ولی با توجه به اینکه شوهر خودم خیلی بداخلاقه و بیکار و خسیس و بی دین. و از هیچ نظر منو تامین نمیکنه . حداقل میتونم به تعدادی از خواسته های خودم برسم . شرایط فعلی رو بردگی میدونم.
    من مشاوره رفتم. آخرین بار مشاورم گفت درسته تو هم خیلی تقصیر داری ولی شوهرت دیگه شورش رودرآورده. گفت ادامه دادن با این راه به ترکستان است. گفت میتونی بری بسوزی و بسازی ولی اون دیگه حتی از لحاظ جنسی هم به تو محل نمیده و تو تامین نخواهی شد. خرجم که با خودمه و خداروشکر میتونم. اخلاقشم که بده پس از لحاظ عاطفی هم هیچی. از لحاظ آزارای جسمی هم تا حالا چندین بار به طرف من حمله کرده ولی نزده و البته خودش رو میزنه.
    من قبول دارم که خودم خیلی ساده بودم و بچه بودم و اشتباه زیاد داشتم. ولی الان طرفم طوری رفتار میکنه که دیگه واقعا نمیشه ادامه داد. اگر من بد بودم اون خیلی بدتر بود. من اشتباهات خودم رو قبول دارم و دنبال اصلاحش هستم ولی اون به هیچ عنوان همکاری نمیکنه و میگه صد در صد تو مقصری.
    شوهر من نه مشاوره میومد. حتی برای رفع اختلاف با من حرف نمیزد. فقط توسط خانواده ش پیغام و پسغام. اگرم اون حرف میزد داد میزد و دعوا میکرد که من جرات حرف زدن نداشتم . چون تا حرف حق بزنم یا با قهر کردن فرار میکرد یا به من حمله میکرد تا خفه بشم و کوتاه بیام.
    شوهرم متاسفانه به خانوادهش راست نمیگه. عامدانه طوری میگه که منو مقصر جلوه بده. اگر راست بگه خودشم متهم میشه. اونا هم چون حقیقت رو نمیدونن ازون دفاع میکنن. اون عمدا سر من فیلم در میاورد و با من بازی میکرد. مثلا همین شب عید مبعث به من گفته بود میام دنبالت بیای خونمون. عصر حاضر شدم و گفتم کی میای دنبالم؟ گفت من نمیتونم بیام دنبالت خسته ام دیر رسیدم خونه. اگر بیام آخر شب میشه. اگر میخوای خودت بیا و خودت هم به خانواده خبر بده. من گفتم باشه خودم میام ولی شما که خونتون هستی خب خودت به خانواده ات بگو. گفت نه مامانم توی حیاطه.
    ( من اینجا تعجب کردم این چه بهانه ایه دیگه ولی چون میدونستم منتظر دعواست گفتم باشه خودم خبر میدم.) زنگ زدم به پدرش و گفتم شما هستین من بیام خونتون؟ که گفت آره و منم با جعبه شیرینی رفتم. از راه رفتم شوهرم اصلا به روی خودش نیاورد و خودش رو به خواب زده بود و بلند نشد. و شبش که دعوا شد که حالا قضیه داره اینم.... فرداش به پدرش گفته بود شادی اصلا قرار نبوده بیاد خونه ما. قرار بوده من فردا صبح برم دنبالش برای همین من خواب بودم و نخواستم بهش بی محلی کنم ...
    این یک مورد از دغل بازیاشه. یک مورد خیلی خیلی کوچیک. اون برنامه ریزی میکنه که چطور منو مقصر کنه و خودش هم دعوا راه بندازه. آخه چرا اینطوری میکنه؟ اون از سر برنامه ریزی به من گفت خودم به خانواده ش خبر بدم. چون فردا پدرش گفت چرا شما وقتی فرداش قرار بوده پسرم بیاد دنبال تون همون شب اومدین و خودتون به من زنگ زدین؟
    حالا بر فرض هم که خودم میخواستم برم چه اشکالی داشت؟ اون باید اونطور با من رفتار میکرد؟ اصلا پدرش چرا همچین چیزی رو به عنوان اشکال مطرح کنه؟
    متاسفانه خانواده شون هم از خودش فهمیده تر نیستن. اونا هم به بعضی مسایل بیخود دامن میزنن و اونا رو توی چشم پسرشون بزرگ میکنن. مثلا باباش میگه چون داداشای شما به شوهرتون کم محلی میکنن اون عقده هاشو سر شما خالی میکنه.
    داداشای من به اون بی محلی نمیکنن بلکه کلا روابط خانوادگی ما سرد هست. داداشام خونه پدرشون سالی یک بار میان. مدل خانواده ما همینطوره. ولی شوهرم به خود میگیره. من نمیتونم تک تک اعضای خانواده م رو به رنگ خواسته های خانواده شوهرم دربیارم. ولی خودم رو با اونا وفق دادم. توقع اونا بی جاست. برفرضم که داداشم عمدا این کارو بکنه. شوهرم نباید بفهمه که من که مقصر نیستم و اونا به حرف من نمیکنن. نباید منو آزار بده.
    توی جمع خانواده ش اگر قهر باشیم کلا به من محل نمیده و حتی کنار من نمیشینه. کلی تحقیرم میکنه. حتی جلوی داماداشون. خانواده شم کم کم با این سیاه نمایی ها میگن ما دیدمون نسبت به شما عوض شده. البته از اول هم خیلی اهل تحویل گرفتن نبودن.
    شوهرم فقط با مامانش مشورت میکنه و گاهی با پدرش و داماد بزرگشون. اصلا مشاوره نمیاد. و هیچ گاه نمیاد با من حرف بزنه. خیلی از حرفاشو به اونا میگه و به من نمیگه. تفکراتش رو از من مخفی میکنه. و فقط با من یا داد و بیداد داره یا سکوت و من نتونستم درست بشناسمش. خیلی هم درونگراست و بی نهایت لجباز. حتی وقتی آشتی بودیم به محض اینکه وارد فاز رفع اختلاف میشدیم فوری جبهه میگرفت اخماش میرفت توی هم. منم به هیچ عنوان جرات نداشتم که بخوام با اون پرخاش کنم. بلکه با لحن معمولی حرف میزدم. این اواخر که دیگه قشنگ از لحن حرف زدنم ترس میبارید.
    در مورد گرفتم مهریه باید بگم امیدی ندارم چون اون بیکاره تقریبا. ماشینشم به نام کسی کرده و خونه شم همینطور. از شماره حساباشم که از اول جلوی من رو نمیکرد که بخوام خبر داشته باشم. اون خیلی زرنگ بود و من ساده. برای همین چطور میشه امیدی به گرفتن مهریه یا پول داشت؟
    اون کلا بی اعتقاده. تفکراتش شدیدا غربیه. حتی یک بار به ایمه و .. توهین میکرد. به خدا اعتقاد نداره.
    حیاط خلوت عزیز من واقعا نمیدونم چطور باید در مقابل این از خودم دفاع میکردم. آخه اون اگر اهل منطق بود میشد. اما معمولا وقتی اختلاف پیش میآمد قهر میکرد. من یا من و با خانواده ام میرفتم خونشون توی خونه نمیومد و فرار میکرد. یا منو از اتاقش مینداخت بیرون . اصلا حاضر به حرف زدن نمیشد. و فقط در شرایطی که من میگفتم عذرمیخوام تازه با کلی تحقیر و توهین لفظی به من حاضر میشد ادامه بدیم
    حرف حق رو قبول نداشت. مثلا اصلا اعتقادی نداشت که من حقی به نام نفقه دارم. دوست داشت من ازش هیچی نخوام. کلا باید حرف حرف اون میبود وگرنه دعوا. این چیزی که من فهمیدم از اون. من باید کلا قید خودم و خواسته هامو میزدم که من هم تحمل نداشتم. حتی توقع احترام هم نمیتونستم ازین آقا داشته باشم. حتی آرامش. من واقعا ازون میترسم. از بس یکدفه یا قهر طولانی کرده یا گوشی خاموش کرده یا داد زده سرم و فحش داده یا خودشو زده یا به من حمله کرده. اونم سر مسایلی که خیلی خیل کوچیکه و ممکنه بین هر زن و شوهری پیش بیاد. هر وقت دلش بخواد منو ول میکنه میره. و دوستش بهش گفته بود اینکه زنتو ول میکنی میتونه بره درخواست تعیین تکلیف کنه؟ گفته بود میبرش توی خونه مشترک و اونجا اونقدر اذیتش میکنم تا بره..... اینو به خودمم گفته بود چند بار.... دیگه با این آدم بی رحم تا کجا بخوام ادامه بدم و صبر کنم؟
    ریش سفیدی و وساطت خانواده ها هم بوده. ولی وقتی فقط من باید کوتاه بیام و عذر خواهی کنم و قبول کنم مقصر باشم و جرات زدن حرف حق نداریم که آقا بیشتر قهر میکنه... هیچ فایده ای نداشت. اون اخلاقش در خلوت خودمون هم خیلی بد شده. و میگه اخلاقم همینه و بدتر هم خواهد شد کجاشو دیدی.... دیگه من چه امیدی داشته باشم جز خدا

  11. 2 کاربر از پست مفید شادی ظهوریان تشکرکرده اند .

    ...zahra (پنجشنبه 21 اردیبهشت 96), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    "در مورد گرفتم مهریه باید بگم امیدی ندارم چون اون بیکاره تقریبا. ماشینشم به نام کسی کرده و خونه شم همینطور. از شماره حساباشم که از اول جلوی من رو نمیکرد که بخوام خبر داشته باشم. اون خیلی زرنگ بود و من ساده. برای همین چطور میشه امیدی به گرفتن مهریه یا پول داشت؟"

    اون قسمت از مطالب درمورد مهریه رو مجددا بخونید. و لطفا بگید
    مهریه شما چقدر است؟
    همسر شما چقدر از مهریه تان را می تواند پردداخت کند؟ حدودی بگید. با فرض آشکار شدن همه دارائی هاش
    در کارهاش همکار دارد؟ معمولا همکاران و شرکا از حدود تقریبی اموال همدیگر خبر دارند.

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    من واقعا متاسف شدم این مسائل رو خوندم فقط یه سوال ذهنم رو درگیر کرده با همه این مسائل که ازش دیدی و این همه بدی و بی احترامی که بهت شده واسه چی موندی واقعا؟ و الان واسه چی دودلی؟ مشاور هم که اولش آخرش رو گفته واقعا چرا داری ادامه می دی؟

    از چیزی می ترسی ؟ اگه ترس از آبروته که الان دیگه با این اوصاف آبرویی نمونده واست. همه خبر دارن مشکل دارید و این آقا دارن شما رو خراب می کنن فردا بخوای باز دوباره ازدواج کنی می گن دختره مشکل داشته بابا شوهر سابقشم نتونست بمونه باهاش (اینو واسه این گفتم که گفتی با وساطت و عذرخواهی تو رفع و رجوع شد) .

    امکانش هست که دیگه خونشون نری ؟ تصمیمت واسه ادامه ندادن زندگیت حتمیه؟ اگر ته دلت دوسش داری و می خوای ادامه بدی این راهش نیست. اون دعوا و قهر کنه تو عذرخواهی و منت کشی. اگه می خوای ادامه بدی برو پیش مشاورت یا یه مشاور دیگه مشکلات رفتاریتو پیدا کنید و با مهارتهایی که یادت می ده حلشون کن.

    اگر تصمیمت به جداییه و انقدر ازش متنفری که نمی تونی یه لحظه ببنیش برو ازش شکایت کن به جرم ندادن نفقه و مهریه ات رو بذار اجرا خود به خود میاد راضیت می کنه هیچی هیچی هم نداشته باشه مجبوره قسطی پرداخت کنه که درس عبرتی بشه براش با دخترای مردم بازی نکنه (این رو به فرض این نوشتم که حرفهایی که در مورد ایشون زدی واقعا در موردش صدق می کنه و واقعا قصد اذیت کردن شما رو داره گاهی مافکر می کنیم طرف چشم دیدن مارو نداره در صورتی که ممکنه اشتباه کنیم)

    نگران چیزی نباش درسته می گن قانون از آقایون حمایت می کنه ولی اگه توان مالیش رو داری وکیل بگیر تا کمکت کنه حقت رو بگیری. لازم نیست تو دادخواست طلاق بدی تو فقط مهریت رو بذار اجرا بازم تاکید می کنم این رو بذار برای وقتی که مطمئن شدی همه راه ها رو برای درست کردن زندگیت انجام دادی. به نظرم بازم با مشاورت ادامه بده یه مدت هم تو دید اون آقا نباش بذار دلش برات تنگ شه. قهر هم کرد باشه می دونم برات مهمه اما نشون بده مهم نیست حتی خواست بیاد سر حرف رو باز کنه زود بهش لبخند نزن که انگار نه انگار. حس می کنم یه مقدار وابسته هستی این رو در خودت برطرف کنی خیلی خوب می شه و حالت بهتر می شه .

    در مورد دروغ گویی و بی دین بودنش من خودم از معیارهای اصلیم بود و به همسرم هم گفته بودم دروغ بشنوم زندگی باهاشو ادامه نمی دم (حالت تهدید هم داشت حتی ) البته خانوادش بهش یاد داده بودن مثل همسر شما رفتار کنه یعنی یه کاری می کرد و هزار تا نقشه می کشید که خودش بی گناه ومن مقصر باشم منم کاری که کردم و در موردم جواب داد گفتم اوکی من مقصرم اصلا طلاقم بده برم با کسی که قدرم رو بدونه ازدواج کنم. و البته با صحبت مشاور روال زندگیم عوض شد و تربیت مادرش در این مورد حداقل در مورد زندگی با من جواب نداد. البته به ذات آدما هم بر می گرده قبلا تو محل کار هم مثل شوهر شما رفتار می کرد یه جوری که انگار بقیه مقصرن و دروغهای به قول خودشون مصلحتی هم می گفت الان بهتر شده . خانوادش دروغ می گن نقش بازی می کنن اسمش رو می ذارن سیاست و کیف می کنن که خیلی خوبن و خیلی زرنگن. منم گفتم من نمی خوام تا آخر عمر بر سر تاج و تخت بجنگم که بذار برم حوصله سیاست و دروغ و دغل رو هم ندارم که حل شد خداروشکر. و مثل همسر شما از اول خیلی دنبال دور زدن مهریه بودن تا جایی که الان شوهرم هیچی نداره زیر بار قرضیه که باباش براش درست کرده و خرجی خونه رو من باید کمک کنم.

    همسر شما هم شک دارم شما رو دوست داشته باشه و اینکه طلاق نمی ده به خاطر مهریه است و می خواد عمرت تلف شه. به نظرم مشاوره ات رو برو خودت رو بشناس و رشد کن درستو بخون یا اگه سر کار می ری شروع کن چیزای جدید یاد بگیر و فکر کن اصلا جدا شدی. کاری به کار همسرت نداشته باش چند ماهی به خودتون فرصت بده بعد از اون تحقیق کن چجوری مهریه ات رو بذاری اجرا و ... . اگر تو این چند ماه اومد سراغت که شرط بذار برید با هم مشاوره. اگر هم نیومد تو به زندگیت رسیدی و روی خودت کار کردی رشد کردی راحت تر هم می تونی فراموشش کنی.

    من اگر جای تو بودم و بعد از این رفتارها می اومد و پشیمون می شد مهریه ام رو اضافه می کردم و شرط می ذاشتم که یه خونه به نامم بزنه تا بفهمه خیلی نجیب بودم با همه چیزش ساختم. یه مورد دیگه هم می خواستم بگم توی زندگی من خیلی جواب داد . به نظرم برو یه چندتا لباس خوشکل و جذاب بخر و تیپت رو کمی عوض کن. از مزایای شوهر داری استفاده کن موهاتو رنگ کن . لاک هایی هست که وقتی می خوای نماز بخونی کنده می شه بخر بزن (با توجه به اینکه گفته بودی نماز می خونی). یه مقدار خودت رو ظاهرت رو عوض کن رنگهای شاد بپوش با دوستات برو تفریح و عکس بگیر حسابی خودت رو شاد و پرانرژی نشون بده. یه مقدار خودت رو عوض کن و به مسائل بزرگترها فکر نکن. باور کن شرایطت هم عوض می شه. دنبال یاد گرفتن یه چیز جدید برو . فکر کن همچین مردی تو زندگیت نبوده که آزارت بده تا اینکه خودش کم کم پشیمون شه. خیلی مهمه براش جذاب بشی. اخلاقت خوب بوده ؟ باشه، قدر نمی دونه که ، ظاهرت رو خوب کن. به شادیهای زندگیت برس تا جذب شه طرفت. ببخشید طولانی شد اما یه تجربه تو زندگی دیدم من یه دختر خاله دارم از 18 سالگی با دوستاش یا حتی تنهایی می رفت سفر الان دیگه کل ایران رو با تور رفته گشته حتی خارج از کشور بیشتر کشورهای اطراف رو رفته دیده. این دختر به قدری خواهان و خواستگار داره که بیا و ببین. نه ظاهر جذابی داره نه قد و هیکلی اما به شدت شاد و پرانرژی هستش. همه رو نمی دونن اما هستن مردهایی که راحت عاشق دخترهای شاد می شن. شاید اینجوری بتونی دل شوهرت رو به دست بیاری. با سفر رفتن چیزهای جدید یاد می گیری بزرگ می شی و حرفهای جالب برای گفتن داری. خیلی ها جذبت می شن و از مصاحبت باهات لذت می برن.

    امیدوارم مشکلاتت به زودی حل شه.

  14. 3 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (سه شنبه 12 اردیبهشت 96), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 13 اردیبهشت 96)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    شادی جان مهریه هییییییییچ ارتباطی به طلاق نداره. مهریه یک بدهیه که به عهده ی شوهر هست... اگه خاله ات به همسایه شون سیصد تا سکه طلا داده باشه و بخواد ازش پس بگیره باید شوهرخاله ات و خاله ات از هم طلاق بگیرن؟؟؟؟ این مثال خیلی بی ربط رو گفتم تا متوجه فاصله ای که بین گرفتن مهریه و طلاق هست رو متوجه بشی...
    البته هیچ زن عاقلی توی شرایط عادی زندگیش نمیره مهریه اش رو اجرا نمیزاره...
    اما اینو بدون که برای گرفتن مهریه ات هیچ نیازی به طلاق و... نداری...
    میتونی همین فردا بری مهریه ات رو اجرا بزاری و تا آخر عمر شوهرت اگر چیزی به نامش بشه تو و خدای نکرده بعد از شما خانواده ات برید اون مال رو به دادگاه معرفی کنی تا اون مال رو توقیفش کنن... حتی خدای نکرده بعد از فوت همسرت هم میتونی از اموالش مهریه ات رو بگیری
    در مورد حسابهای بانکیش هم میتونی درخواست استعلام کنی...

    البته من به هییییییچ وجه شما رو تشویق به گرفتن مهریه یا طلاق نمیکنم... این تصمیمیه که باید خودتون با راهنمایی سایر دوستان بگیرید... فقط روند قانونیش رو براتون توضیح دادم چون حس کردم در جریان نباشید...
    ویرایش توسط نیکیا : سه شنبه 12 اردیبهشت 96 در ساعت 16:29

  16. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    nardil (سه شنبه 12 اردیبهشت 96)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.