شیدا جان ممنونم که وقت میذارین برام . ممنونم به خاطر پست قشنگت، خیلی به خودم امیدوار شدم .شیدا جان من کلا خیلی تغییر کردم، الانم با ده سال پیشم 180 درجه تغییر کرده، الان من حتی با قبل از رابطه با اون آقا هم تغییر کرده. خیلی خودمو تغییر دادم، خیلی از رفتارامو اصلاح کردم، میتونم بگم خودسازی بوده به جورایی. من راستش از طرف خانواده خیلی آموزش ندیدم، بیشتر کنترل شدید بوده تا بخوان یه چیزی یادم بدن. میدونم به هر حال خانوادمم، زیادم بد نیستن، به هر حال منم یه جورایی اونارو اذیت کردم با اون کارم، ناامیدشون کردم. اونام تغییر کردن با تغییر من.
شیدا جان میدونم زیاد از عشقش میگم، اول اینو بگم که دیگه قول دادم نه اسمی از خودش بیارم، نه اسمی از عشقش. گفتم حتما همه چیزو حذف می کنم از قلبم و ذهنم. بعدش اینکه راس میگین من هنوز قبول نکردم که کارش چقد اشتباه بوده. فک می کنم به خاطر اینه که یه چیزی اون وسط برام گنگ مونده ذهنم ناخودآگاه همش در پی اینه که حلش کنه. نمیدونم چیه. اصلا نمیتونم توضیح بدم. اصلا نمی خوام کارشو توجیه کنم. مثله اینه که بخوام پیداش کنم، یقشو بگیرم بکشم بگم بگو همه اون حرفات دروغ بود تا برم، تا خیالم راحت بشه که هیچ احساسی نسبت بهم نداشتی......انگاری بدیایی که در عمل انجام داده رو کورم و نمیبینم در عوض منتظرم به صورت شفاهی بگه من سرتو شیره مالیدم و از این حرفا. .......به هر حال دیگه تموم شد، امکان نداره بهش فک کنم یا منتظرش باشم
هر چقدرم از این سایت، دوستای عزیزی مثله شما و راهنماییهای دلگرم کنندتون تشکر کنم بازم کمه.ایشالا که همیشه خوشبخت باشین
علاقه مندی ها (Bookmarks)