به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 خرداد 98 [ 04:06]
    تاریخ عضویت
    1396-2-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,683
    سطح
    23
    Points: 1,683, Level: 23
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان ممنونم که وقت میذارین برام . ممنونم به خاطر پست قشنگت، خیلی به خودم امیدوار شدم .شیدا جان من کلا خیلی تغییر کردم، الانم با ده سال پیشم 180 درجه تغییر کرده، الان من حتی با قبل از رابطه با اون آقا هم تغییر کرده. خیلی خودمو تغییر دادم، خیلی از رفتارامو اصلاح کردم، میتونم بگم خودسازی بوده به جورایی. من راستش از طرف خانواده خیلی آموزش ندیدم، بیشتر کنترل شدید بوده تا بخوان یه چیزی یادم بدن. میدونم به هر حال خانوادمم، زیادم بد نیستن، به هر حال منم یه جورایی اونارو اذیت کردم با اون کارم، ناامیدشون کردم. اونام تغییر کردن با تغییر من.

    شیدا جان میدونم زیاد از عشقش میگم، اول اینو بگم که دیگه قول دادم نه اسمی از خودش بیارم، نه اسمی از عشقش. گفتم حتما همه چیزو حذف می کنم از قلبم و ذهنم. بعدش اینکه راس میگین من هنوز قبول نکردم که کارش چقد اشتباه بوده. فک می کنم به خاطر اینه که یه چیزی اون وسط برام گنگ مونده ذهنم ناخودآگاه همش در پی اینه که حلش کنه. نمیدونم چیه. اصلا نمیتونم توضیح بدم. اصلا نمی خوام کارشو توجیه کنم. مثله اینه که بخوام پیداش کنم، یقشو بگیرم بکشم بگم بگو همه اون حرفات دروغ بود تا برم، تا خیالم راحت بشه که هیچ احساسی نسبت بهم نداشتی......انگاری بدیایی که در عمل انجام داده رو کورم و نمیبینم در عوض منتظرم به صورت شفاهی بگه من سرتو شیره مالیدم و از این حرفا. .......به هر حال دیگه تموم شد، امکان نداره بهش فک کنم یا منتظرش باشم

    هر چقدرم از این سایت، دوستای عزیزی مثله شما و راهنماییهای دلگرم کنندتون تشکر کنم بازم کمه.ایشالا که همیشه خوشبخت باشین

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    جواب بیشتر سوالاتم رو گرفتم، و اینکه تمایل به پیگیری و مجازات آن فرد ندارید. خب شاید هم صلاح نباشه موضوع مجددا زنده بشه. به شرط آنکه شما هم بتونید به زندگی عادی برگردید.

    3خط آخر رو مجددا و بادقت بخونید. درباره شون فکر کنید.
    در حالت عادی لازم نیست و نباید به خواستگار آینده تون درباره این موضوع حرفی بزنید ولی وضعیت شما عادی نیست. چون با دانستن افراد منعدد، این موضوع احتمالا براشون فاش میشه. پس شاید بهتر باشه خودتون در جلسات آشنائی بعد از جلسه اول (جلسه اول هیچی نگید) خصوصی بهشون بگید.(خط ماقبل آخر)
    قدر خودتون رو بدونید. همه در گذشته مان اشتباهاتی داشته و چه بسا داریم. از موضع انفعال و ضعف با زندگی و افراد مواجه نشید. توبه کنید و بعد فراموشش کنید و البته درس بگیرید، همین. خدا رو شکر هنوز دوشیزه هم هستید. (خط آخر)

    عادی رفتار کنید. برخورد اکثر مردم با شما بازتاب همون چیزی است که خودتون در مورد خودتون قضاوت می کنید و نشون میدید. مثال بزنم، فردی رو درنظر بگیرید که موقع راه رفتن زمین میخوره، اگر این شخص حساسیت نشون بده، بدو بیراه بگه، باعث میشه یه عده بهش بخندند. ولی اگر عادی برخورد کنه، موقر و سنگین بلند بشه و بره دنبال کارش کمتر کسی به فکر می افته که بهش بخنده، چه یسا یعضی ها کمکش هم بکنند. همه مسائل زندگی به همین منوال هستند. اجازه ندید شکست هاتون باعث جسارت دیگران بشه. تلاش کنید و طوری شخصیت خودتون رو بسازید که دیگران الان و آینده تان رو ببینند.
    درس بخونید. مطالعه کنید. معاشرت کنید (به آرامی و به تدریج) با افراد فهمیده قبل از بقیه شروع به معاشرت کنید. ورزش کنید. مسافرت و تفریح داشته باشید. دوستان جدید پیدا کنید. دوستان شما هم شخصیت شما رو شکل میدند و هم قضاوت دیگران درباره شما رو، اگر مذهبی هستید به جلسات مذهبی بروید... و خلاصه مطلب عادی و خود سازنده زندگی کنید.

    "
    اینم بگم بیرون رفتنی کسی رو شبیهش ببینم یا صدایی شبیه صدای اون بشوم یا حتی بیرون یه نفر دوستش و صدا کنه هم اسم اون باشه من منقلب میشم. خیلی اتفاق افتاده این. میدونم مسخره س، ولی همیشه احساس می کنم یه روزی بر می گرده"، "نمیدونم اگه یه نفر دیگه تو زندگیم بود بازم انقد دلتنگش می شدم یا نه
    "من سرگذشتم به کلی متفاوت با شما است ولی مدت های طولانی این احساس رو تجربه کرده ام. می دونم سخته ولی با مرور زمان کم رنگ میشه و این درد، فرو ریختن و سرمای ناگهانی توی سینه، فشار اومدن به چشم ها همگی موقعی محو میشه که بتونید جایش رو با احساس عشق واقعی و موفق پرکنید. امیدوارم شما به این اجساس برسید.

    موفق باشید
    ویرایش توسط Ye_Doost : چهارشنبه 06 اردیبهشت 96 در ساعت 10:06

  3. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Bahar_ak (چهارشنبه 06 اردیبهشت 96), nardil (جمعه 08 اردیبهشت 96)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 خرداد 98 [ 04:06]
    تاریخ عضویت
    1396-2-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,683
    سطح
    23
    Points: 1,683, Level: 23
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس به خاطر اینکه لطف می کنید و راهنمایی می فرمایید. آره راستش قصد ندارم شکایت کنم. حتما حرفاتون رو می خونم، یعنی نصیحت های همه دوستان رو کامل خوندم. راستش راجع به اینکه به خواستگار آیندم بگم یا نه، باید بگم که من تا الان به ازدواج فک نکرده بودم، این یه سال آخر خیلی بهش فک کردم، واقعا دوس داشتم ازدواج کنم، چون به صورت جدی خواستگاری از من صورت نگرفته زیاد نگران نبودم یا اینکه عذاب وجدان داشته باشم. ولی مطمعن هستم که اگه مورد ازدواج پیش بیاد و به صورت جدی پیش بره حتما نگرانی و عذاب وجدان میاد سراغم. ولی اینکه به خواستگار بعدی راجع به گذشتم میگم، تصمیم گرفتم اصلا اینکارو نکنم. خیلی روش فک کردم، از بقیه بشنوه ببینه من همون آدم نیستم، من مسلما انکار می کنم و اگه قبول کرد که هیچ قبول نکرد امکان نداره به خاطر موندنش حقیقت و بگم. میرم سراغ نفر بعدی......این کارم به نظرم خیلی بهتر از اینه که از دهن خودم یه اعتراف هرچند سطحی بشنوه و منم دوس ندارم همون شروع کار ذهنشو درگیر کنم. اینارم قبلا خودم نمی دونستما، و اتفاقا می خواستم همه چی رو اگه کسی بود براش توضیح بدم !!!!!، هم اون خانم مشاوره که یه بار پیششون رفتم گفتن، هم اینکه از چن نفر با تجربه شنیدم (استادامون تو کلاس و ...)

    حرفاتون راجع به عادی رفتار کردن کاملا درسته، حتما به توصیه هاتون عمل می کنم.

    پس اگه یه نفر از راه درستش تو زندگیم باشه این احساسم عوض میشه.خدا کنه..........ممنونم ازتون

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-2-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    101

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظرم شما علاوه بر بی خیال شدن گذشته که دیگه واقعا گذشته و تموم شده و شمام ازش عبور کردین،درس گرفتین و بزرگتر شدی...باید بیشتر روی اعتماد به نفست کار کنی البته اعتماد به نفس واقعی نه کاذب سعی کن مقاله های خوب رو پیدا کنی راجع بهش همینطور در مورد ارزش زن بخونی و ازشون یاد بگیری...از حرفات برداشت کردم که اعتماد به نفست کمه یا کم شده...وقتی این حس درونت تقویت شد و به ارزش واقعی خودت پی بردی اون موقع اس که واقعا متوجه میشی خودت کی هستی و اون آقا کی بوده و چه ارزشی داره.

  6. کاربر روبرو از پست مفید ...zahra تشکرکرده است .

    Bahar_ak (جمعه 08 اردیبهشت 96)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 خرداد 98 [ 04:06]
    تاریخ عضویت
    1396-2-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,683
    سطح
    23
    Points: 1,683, Level: 23
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گلم ممنونم که وقت گذاشتی راهنماییم کردی. راستش اعتماد به نفس ندارم، درست متوجه شدین، تا قبل دانشگاه رفتن اعتماد به نفس نداشتم چون همش به جای اینکه بهم اعتماد به نفس بدن یه جورایی برعکس کاری کردن که حس کم بودن بهم دس بده. تنها بازه ای که توش اعتما دبه نفسم به شدت بالا رفت تو دانشگاه بود، که اونم اونجوری شد و من دوباره همون آدم سابق شدم. خیلی دوس دارم اعتماد به نفس پیدا کنم، کلی هم تو نت جستجو کردم، اما به نظرم روش هایی که تو سایتا گفتن جواب نمیده

  8. کاربر روبرو از پست مفید Bahar_ak تشکرکرده است .

    ...zahra (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام خدمت همگی
    همه ی پستهایی که دوستان لطف کرده بودن و نوشته بودند رو با دقت خوندم و از نظر خودم توصیه های خوبی بهتون شده بهارجان که اگر بهشون عمل کنید ان شاالله دستاوردهای خوبی براتون به همراه خواهد داشت.
    من قبول دارم که خیلی از ویژگی های روحی و شخصیتی و روانی رو خانواده به فرزند منتقل میکنه. برای مثال همین اعتماد به نفس به اندازه و معقول رو در مرحله ی اول فرزند از والدین کسب میکنه. اما وقتی خودشون اون خصوصیت رو ندارن چطوری به یکی دیگه منتقلش کنن؟! لااقل در کشور ما که سابقه ی زندگی در اون رو دارم و با مردمش کنتاکت زیادی داشتم درست مثل اینه که بچه ی خانواده ای برای سپری کردن دوره ی دبیرستان و دانشگاه نیاز به یادگیری درس فرضا شیمی داره اما والدینش سیکلن یا 20 سال پیش یه دیپلم گرفتن و طبیعتا الان علم و دانش شیمی ندارن که به فرزندشون اموزش بدن. مباحث تربیتی هم همینطورن. تا جایی که چشمم کار میکنه میبینم که مخصوصا در نسل ما چون والدین مهارت و هنر زندگی نداشتن و خودشون هم به اصول تربیتی صحیحی مزین نبودن نتونستن و اصلا نمیتونستن که این اصول تربیتی رو به فرزندانشون منتقل کنن.
    خیلی توی صحبت هات به خانواده ت و رفتارهای ناشایست و غیر علمیشون اشاره کردی برای همین لازم دونستم بهت یاداوری کنم که عزیزم رفتار والدین رو بعد از 50-60 سال نمیشه تغییر داد مخصوصا زمانی که روشنفکر نیستن و تحصیلات ندارن و خودشون به زشتی رفتار و اشتباه بودن گفتارشون علم ندارن! اما رفتار و نگرش شمای جوان تحصیل کرده رو میشه تغییر داد. پس خواهش میکنم کلا بیخیال خانواده شو. یعنی حرفشونو بشنو اما واکنشی نشون نده و باهاشون وارد بحث نشو هرگز. کنتاکتت رو باهاشون کم کن. بیشتر به زندگی شخصی خودت فوکوس کن. هیچ تلاشی نکن تغییرشون بدی اما رفتار و گفتارشون هم برات مهم نباشه. فاصله ت رو باهاشون حفظ کن و به همه نشون بده که برای خودت حریم خصوصی خاصی قایلی، با هر کسی هم کلام نمیشی و هر کسی نمیتونه باهات لینک بشه. با افرادی که تو رنج سنی خودت هستن و تحصیلات و موقعیت اجتماعی مشابه یا بالاتری دارن لینک برقرار کن. سرت همیشه تو اموزش باشه و وقتت رو با افراد لول پایین ویست نکن.
    موفق باشی عزیزم

  10. کاربر روبرو از پست مفید nardil تشکرکرده است .

    Bahar_ak (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-2-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    101

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar_ak نمایش پست ها
    گلم ممنونم که وقت گذاشتی راهنماییم کردی. راستش اعتماد به نفس ندارم، درست متوجه شدین، تا قبل دانشگاه رفتن اعتماد به نفس نداشتم چون همش به جای اینکه بهم اعتماد به نفس بدن یه جورایی برعکس کاری کردن که حس کم بودن بهم دس بده. تنها بازه ای که توش اعتما دبه نفسم به شدت بالا رفت تو دانشگاه بود، که اونم اونجوری شد و من دوباره همون آدم سابق شدم. خیلی دوس دارم اعتماد به نفس پیدا کنم، کلی هم تو نت جستجو کردم، اما به نظرم روش هایی که تو سایتا گفتن جواب نمیده

    عزیزم درسته رفتار دیگران با ما روی این موضوع تاثیر داره ولی همونطور که گفتم دنبال اعتماد به نفس واقعی باش...اعتماد به نفس واقعی هم چیزیه که تو در هر شرایطی و در برابر هر آدمی با خودت داریش و یجورایی یه حس درونیه دیگه وابسته به رفتار بقیه با ما نیست...حالا اگر چیزی رو که میخوای تو نت پیدا نکردی کتابای تخصصی این موضوع رو از کتابخونه یا کتابفروشی بگیر کتاب خیلی بهترم هست

  12. کاربر روبرو از پست مفید ...zahra تشکرکرده است .

    Bahar_ak (شنبه 09 اردیبهشت 96)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.