به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 51
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سحر خانم
    من ی نمونه بارز از آدم زخم خورده هستم
    مطمئن باش زن اون آقا خبر داره چون زنها به شعاع 1000 کیلومتری بوی خیانت رو حس می کنند ؛ شک نکن
    خواستم بگم دعای هر روز من بعد از بیدار شدن از خواب نفرین و لعنت هست ...
    خودت رو از این باتلاق بیرون بکش
    مردها به زنها خیانت می کنند اما بیاییم خود ما زنها حداقل بهم خیانت نکنیم .
    سهم آرامش تو ی جای دیگه پیش خدا محفوظه
    خودتو آزاد کن تا به سهم واقعی خودت برسی
    موفق باشی.

  2. 2 کاربر از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (سه شنبه 29 فروردین 96), بارن (دوشنبه 28 فروردین 96)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    من در جریان تاپیکای قبلیتون بودم و دیدم اخیرا یه تاپیک زدین. امیدوار بودم که مشکلاتتون با همسرتون حل شده باشه.
    تعداد افرادی که در جامعه ما متاهل هستن ولی به همسرشون خیانت می کنن کم نیست. فقط شما این رو متوجه شدین ولی خیلی ها بلدن چطور همه چی رو بپیچونن و کسی متوجه نشه.
    با همسرتون و کارهایی که میکنه کاری ندارم.
    اما توصیه من به شما اینه که یه لحظه چند سال دیگه رو تصور کنین. زمانی که شما در اثر این همه فکر منفی کردن و شک کردن و استرس کشیدن هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی دچار آسیب بشید. هیچ کس هم مسئولیتش رو قبول نمی کنه. لحظات زندگی مثل برق و باد میگذره. این چند ماه میشه چند سال و یه روز می بینین انقدر درگیر این مساله بودین که چندین سال از عمرتون رو بیهوده گذروندین. در حالی که شما هیچ نقشی در این اتفاقات نداشتین.
    یکم به خودتون فرصت بدین تا آرامش پیدا کنین. خودتون رو هم سرزنش نکنین. چون شما فقط یک سال و .. با شوهرتون ازدواج کردین. بنا بر این بعید میدونم رفتارهای شما انقدر اون رو دفع کرده باشه.

  4. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    masomeh2016 (پنجشنبه 07 اردیبهشت 96)

  5. #33
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    ممنونم از دوستان خوب و مهربان همدردي با صحبت هاي دلگرم كنندشون

    دلم ميخاد ارامش فكري پيدا كنم
    يكم ذهنم ازاد بشه و بتونم درست رفتار كنم

    چكار كنم ؟؟
    شبا موقع خاب و صب موقه نماز بدترين ساعتها هست ك همه فكراي بد سراغم مياد

    از تنهايي خيلي ميترسم
    ازينكه كسي جز خانواده درجه يك نگرانم نباشه حالمو نپرسه پشتيبانم نباشه حمايتم نكنه

    ازينكه تو اين سن مجرد هستمو بلاخره ي روز كااااملاً تنها ميشم
    اينا منو ازار ميده و فكرمو درگير خودش كرده
    ب تابستون فكر ميكنم كه سر كار هم نميرمو تنهايي بيشتر داغونم ميكنه

    احساس ميكنم ي نفر بايد باشه فقط باشه ن ب عنوان همسر رسمي فقط يكي كه دركم كنه و پشتيبانم باشه

    اين چندروز اين حس ها ازارم ميده

    از طرفي اگه پسر عمم (همسر قبليم )ازدواج كنه و من ببينم و واااااي چه روزاي بدي بايد باشه دوباره

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سحر جان،
    من تاپیکهای قبلیتون رو خوندم و خیلی متاسف شدم بابت اتفاقاتی که براتون افتاده. بعضی وقتها انسانها شرایطی رو تجربه میکنن که روزی 10 باز از خدا میپرسن چرا من؟ امیدوارم به زودی آرامشت رو دوباره بدست بیاری.
    من متخصص نیستم اما نبا به تجربه خودم و چند تا از دوستانم میگم، فکر میکنم شما به خاطر ترس از تنهایی و فرار از گذشته دوباره دارید خودتون رو تو یک دردسر جدید میاندازید، من یک توصیه به شما میکنم، یک مدت به طور کلی این مسیله رو رها کنید و اصلا به دنبال ایجاد هیچ رابطه ای چه دوستی و چه ازدواج نباشید، فقط به خودتون برسید، تفریح کنید گردش برید رستوران خرید مسافرت.. میدونم وقتی آدم دلش غم داره خیلی سخته تفریح کنه ولی خودتون رو مجبور کنید با زور و فشار خودتون رو هل بدید بیرون. از طرف دیگه به روانکاو هم مراجعه کنید و همزمان این دو پروژه رو با هم جلو ببرید تا زخمهای گذشته ترمیم بشه، وقتی زخمها ترمیم شد و دردها خوابید در آرامش انتخاب کنید. شما الان مثل یک آدم زخمی هستید که دنبال همراه مناسب نیست فقط داره دنیال مرحم درد میگرده و این خیلی خطرناک هستش. شما فقط خودت میتونی به خودت کنم کنی، بعضی وقتها تنهایی و خودشناسی برای انسان لازم هستش.
    نگران تنهایی نباش عزیزم به وقت مناسبش وقتی روحیت رو بازسازی کنی و انرژی مثبت داشته باشی انسانهای مثبت و خوب رو هم جذب خودت میکنی، من خودم در 33 سالگی ازدواج کردم در حالی که همه دوستان و فامیلهام زیر 25 سال ازدواج کردن.

    در مورد پسر داییت هم با چیزایی که در موردش نوشته بودی در تاپیک های قبلیت من فکر نمیکنم اصلا آدم ازدواج باشه، مرد نرمالی به نظر نمیرسید. در نهایت ازدواج هم بکنه الان شما تقریبا 2 سال از طلاقت گذشته دیگه وقتشه از نظر احساسی هم ازش جدا بشی، به خودت کمک کن و نذار این زخم ازین کهنه تر بشه و باعث بشه دست به کارهای خطرناک بزنی، مثلا ارتباط با مرد متاهل که بیشتر از همه دودش به چشم تو میره.

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نگرانی شما بابت تنهایی قابل درک هست اما این آقا نمیتونه شما را خوشبخت کنه

    به نظر خودت رابطه با یه مرد زن و بچه دار آخر و عاقبت داره؟ می تونی شاد زندگی کنی ؟ اگه شما همسر دایم این آقا بشی همش استرس نداری همش درگیر نیستی برا زن اولش چی کار کرده ؟ چی خریده ؟کجا رفتن ؟ رفتار بقیه خانواده شوهر با شما و ایشون در مراسم ها چطوریه ؟ اینا همش استرس هست

    وقتش نرسیده یه راه خوب برای زندگیت انتخاب کنی؟ یه آینده امن و راحت برا خودت رقم بزنی؟ به نظرت با این آقا آینده داری ؟ میتونی بچه دار بشی؟ میتونی با این آقا بری خونه فامیل خودت مهمونی و بگی من همسر دومش هستم ؟ میتونی بگی زن و بچه داشت که من باهاش ازدواج کردم؟!!!!!!چلو همسر سابقت و عمه ات می تونی سرت را بالا بگیری؟

    شما یه دختر نوجوان احساساتی و غیر منطقی نیستی که باید مرتب بهش در مورد دوست پسرش هشدار بدن با چشم باز به این قضیه نگاه کن

    برا تابستونت هم یه برنامه دیگه بریز و این آقا را از زندگیت حذف کن اینقدر غیر منطقی نباش خودت به کاری که کردی فکر کن به استدلال هایی که میکنی فکر کن
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  8. 3 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 29 فروردین 96), بارن (سه شنبه 29 فروردین 96), ستاره زیبا (سه شنبه 29 فروردین 96)

  9. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    ممنونم از راهنمايي تون
    اينو بگم من با اين اقا قصد ازدواج نداشتم( حتي زماني كه نميدونستم متاهل هست)
    فقط بخاطر تنهايي و كم شدن شديد اعتماد بنفسم تو دوران مشكلاتم واينكه ايشون از نظر علمي و ورزشي خيلي ميتونستن كمكم كنن باهاشون وارد رابطه شدم
    و انقدر بهشون اعتماد داشتم فكر نميكردم دروغ گفته باشه

    من بعد جدايي بلافاصله با ايشون كانكت شدم
    ولي اينو بگم من در اصل دوسال بود ك تنها بودم كااااملاً و همسرم فقط اسمش روم بود
    و خيلي اذيت شدم

    اي كاش دروغ نگفته بود و ...
    چطوري ذهنمو اروم كنم
    چطوري تنهاييمو پر كنم

  10. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من اولین قدم اینه که قبول کنی و باور کنی تنهایی اونقدرها هم بد نیست، انسان اگر بتونه تنهایی هم خوشحال باشه میتونه رابطه موفقی بسازه در غیر اینصورت هر کس و ناکسی رو برای پر کردن اون تنهایی وارد زندگیش میکنه.
    دلم میخواد داستان زندگی خودم رو برات بگم که بیشتر شبیه فیلم دارماتیک هست تا زندگی واقعی ولی خوب اینجا تاپیک شماست و جاش نیست فقط در این حد میگم که مرگ 3 تا از نزدیکترین عزیزانم پشت سر هم.... ولی راه حلی که من برای خودم پیدا کردم و موفقیت امیز بود این بود که اول از همه سعی کردم از تنهایی خودم لذت ببرم و اجازه ندم احساس خوبم وابسته به شخص ثانی باشه، خیلی برنامه ها برای خودم ریختم و با خودم عهد کردم دیگه به هیچ وجه اجازه نمیدم، هیچ کسی و هیچ اتفاقی منو از مسیرم خارج کنه و نمیزارم آدم نااهل وارد حریم شاد و اروم زندگیم بشه و اونو خراب کنه. خیلی سخته ولی شدنیه.
    شما قبول داری تنهایی بهتر از بودن با یکی مثل همسر سابقته درسته؟ چون اونموقع هم تنها بودی و خیلی عمیقتر از حالا تنها بودی چون علاوه بر تنهایی، استرس و فشار عصبی و سردرگمی و بلاتکلیفی هم داشتی... در اولین قدم برای کمک به خودت ارتباطت رو با این آقا به طور کامل قطع کن چون بعد از یک مدت خبرش به گوش همه میرسه و اگر تو همکارای شما مرد خوبی هم وجود داشته باشه که صادقانه بخواد از شما خواستگاری کنه با شنیدن این حرف و حدیث ها پشیمون میشه، به اینجاش فکر کردی؟
    خیلی پراکنده حرف زدم ببخشید :)

  11. کاربر روبرو از پست مفید niloofarjan تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 30 فروردین 96)

  12. #38
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sahar51 نمایش پست ها


    دلم ميخاد ارامش فكري پيدا كنم
    يكم ذهنم ازاد بشه و بتونم درست رفتار كنم

    چكار كنم ؟؟


    شبا موقع خاب و صب موقه نماز بدترين ساعتها هست ك همه فكراي بد سراغم مياد

    از تنهايي خيلي ميترسم
    ازينكه كسي جز خانواده درجه يك نگرانم نباشه حالمو نپرسه پشتيبانم نباشه حمايتم نكنه

    ازينكه تو اين سن مجرد هستمو بلاخره ي روز كااااملاً تنها ميشم
    اينا منو ازار ميده و فكرمو درگير خودش كرده
    ب تابستون فكر ميكنم كه سر كار هم نميرمو تنهايي بيشتر داغونم ميكنه

    احساس ميكنم ي نفر بايد باشه فقط باشه ن ب عنوان همسر رسمي فقط يكي كه دركم كنه و پشتيبانم باشه

    اين چندروز اين حس ها ازارم ميده

    از طرفي اگه پسر عمم (همسر قبليم )ازدواج كنه و من ببينم و واااااي چه روزاي بدي بايد باشه دوباره

    .............................


    با سلام


    برای اینکه ما آرامش فکری داشته باشیم ،،،،اول باید قلبمون آروم باشه !

    اگردل آروم نباشه ،،،فکر هم آروم نیست

    برای اینکه دلت آروم باشه اول باید از وابستگی ها رها بشی ( در پست های قبل با شما صحبت کردم )

    دیگران را ببخشی !

    گذشته را رها کنی ،،،و در زمان حال زندگی گنی !

    برای اینکه در زمان حال زندگی کنی ،،باید زباله های ذهنی را رها کنی

    برای اینکه بتونی زباله های ذهنی را رها کنی ،،،باید برای خودت هدف داشته باشی!


    برای اینکه برای خودت هدف داشته باشی ،،،،باید امید داشته باشی !

    برای اینکه امید داشته باشی باید معنی امید را بدونی ،


    "" امید چیز خوبیه ،،، و چیزهای خوب همیشه باقی میمونه ""




    برای اینکه به راز این جمله پی ببری ،،،باید دل را به دلدار واقعی ،،،باید دل را به دوست واقعی بسپاری ،،،

    پدر و مادر - برادر - خواهر - رفیق و ....همه میرند ،،،،ولی یکی همیشه بدون منت با ما هست .

    پیدایش کن و در آسمان پرواز کن .


    پس پرواز کن ،،،،ای کبوتر دلواپس پرواز .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 30 فروردین 96 در ساعت 22:00

  13. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    با سلام
    سعی می کنم بدون احساس و و فقط برمبنای عقل نظرم شخصیم رو بگم. تاکید می کنم نظر شخصیم است نه کارشناسی چون مانند بقیه دوستان تخصص کارشناسی درباره این مسائل ندارم.

    اگر در شرایطی هستید که احتمال ازدواج مجددتان درحد خوبی است هرچه زودتر این رابطه رو قطع کنید. اگر فرد مناسبی برای ازدواج با شما پیدا شود این رابطه مشکلات زیادی برای تان ایجاد خواهد کرد.

    اگر فکر می کنید امکان ازدواج دائم برای تان زیاد نیست و چندان امیدی به آن ندارید
    اولین چیزی رو که باید همواره درنظر داشته باشید این است که در هر شرایطی به جز جدائی، همسر اول و فرزندان برای اون آقا اولویت کامل نسبت به شما داشته و خواهند داشت. یعنی اگر امروز این ازدواج شما برای خانم اول شون فاش و کار به انتخاب بین شما و اون خانم بکشه، اون آقا همسر اول شون رو انتخاب خواهند کرد. مراقب باشید این موضوع ممکنه ضربه روحی و احساسی شدید علاوه بر قبلی ها براتون داشته باشه.
    و این رو هم بدونید این مسائل دیر یا زود آشکار میشه و پنهان نمی مونه. در این حالت که دیر یا زود بوقوع می پیونده
    این آقا اگر خیلی مرد باشه سعی می کنه یا شما رو در کنار همسر اولش در همین جایگاهی که هستید نگاه داره که شرایط خاصی رو طلب می کنه. از داشتن امکانات مالی مناسب برای این کار گرفته تا روحیات و اخلاق شخصی برای حفظ هر دو زندگی.
    شما هم اگر بخواهید این ازدواج رو حفظ کنید باید ببینید حاشیه های آن و عواقب آن در زندگی و روابط تون با خانواده و فامیل به چه صورتی خواهد بود. و اون ها رو با حالت های دیگر بسنجید.
    * حالت ممکن دیگه ادامه این وضعیت تا زمانی است که فاش بشه و در اون زمان آقا این رابطه رو قطع کنه. بسته به این که شما در اون زمان در چه سنی و چه شرایطی باشید تاثیرات متفاوت خواهد بود. مسلما هر چی دیرتر باشه و هرچقدر وابستگی مالی-روحی شما بیشتر شده باشه قطع آن عواقب بدتری برای تان خواهد داشت. اگر فرزند هم به دنیا آورده باشید خیلی پیچیده تر میشه.
    * حالت دیگه این هست که آقا پس از مدتی و رفع علاقه این رابطه رو قطع کنند. بازهم مانند حالت قبل هرقدر دیرتر اتفاق بیفته و سن شما بالاتر رفته باشه و نیاز مالی-روحی تان بیشتر شده باشه عوارض بدتری خواهد داشت.
    * حالت بعدی، ادامه این رابطه به امید فاش نشدن است. علاوه براینکه احتمال آن بسیار کم است که آشکار نشود، همیشه استرس و نگرانی خواهید داشت. نمی تونید زندگی و رابطه عادی با خانواده و اطرافیان خودتون برقرار کنید. چه اینکه اون ها شما رو مجرد می دونند و متناسب با آن با شما برخورد می کنند. همیشه باید مراقب باشید حرفی نزنید، عملی انجام ندهید ... که موضوع فاش بشه. یعنی یه زندگی پر از مخفی کاری و دلهره.

    با این مقدمه تاحدودی طولانی
    * اگر نشانه ای می بینید که ازدواج شما و این آقا باعث بروز مشکلات مالی برای خانواده همسر اول شان نمیشه، و می توانید ضمانت های اخلاقی (اعتماد) همراه با ضمانت های مالی مناسب - مهریه و نظایر آن در حدیکه درصورت به هم خوردن این ازدواج و فراهم نشدن شرایط مناسب برای ازدواج دائم - زندگی معقولی رو ادامه بدید - هم خود و هم فرزندان احتمالی -
    * اگر فکر می کنید نیازتان به تکیه گاه مالی-روحی بسیار زیاد است و کسی نیست که آن را برای تان فراهم نماید
    * اگر احساس می کنید نبود این رابطه امکان داره باعث بروز مشکلات روحی و نظایر آن یا خدای ناکرده لغزش یا سوءاستفاده احتمالی تان در جامعه بشه
    یا ....
    خب نگهش دارید. زندگی همیشه انتخاب بین خوب و بد نیست. گاهی انخاب ها بین بد و بدتر یا خوب و خوب تر هست. باید کمتر از روی احساس و بیشتر از روی عقل تصمیم گرفت.

    *** بعضی دوستان و بخصوص خانم ها به درستی مطالبی رو درباره آثار ازدواج این دو نفر بر زندگی همسر اول آقا بیان کرده اند که هم درست می گویند و هم خودم با بیشتر اون ها موافق هستم. ولی چند نکته باقی می مونه
    - یکی اینکه (این قسمت مربوط به این خانم محترم نیست و کلی میگم)
    خانم هائی در جامعه وجود دارند که به لحاظ نیاز شدید مالی (برای خود و فرزندان)، نیاز عاطفی ... و نبود فردی که اون ها رو برآورده کنه پس از طی زمانی تحمل در خانه موندن رو ازدست میدند. نه میشه از جامعه حذف شون کرد (نه عملی هست نه اخلاقی) و نه میشه تامین شون کرد. به حال خودشون رها بشند وضعیتی پیش میاد که الان اومده. (سهم آقایون رو هم همینجا قبول می کنم). به هرحال این ها میان توی جامعه و اثر خودشون رو می گذارند. حالا با درنظر گرفتن این واقعیت موجود
    - و واقعیت های دیگری مثلا اینکه اومدیم این خانم به صحبت های ما توجه کردند و رابطه شون رو بریدند. خب این خانم محترم باید بروند خانه نشینی - البته با فرض اینکه در شرایطی باشند که خواستگار مناسب و نه صرفا خواستگار براشون فراهم نباشه، یا امکانش بسیار کم باشه - و تا آخر بسازند و بسوزند. اون آقا که نمیره تمام وقت بغل دست خانمش بشینه. میره یه نفر دیگه رو پیدا میکنه. قبلا نشون داده که میتونه و انجام هم میده. و باز هیچ ضمانتی نیست خانم بعدی (سوم) مثل این خانم نگرانی خانواده آقا رو داشته باشه چه بسا بنزین هم روی زندگی شون بریزه.
    وقتی همه این نکات رو کنار هم بگذاریم برای این آقا و خانم و حتی خانواده اول شون شاید (میگم شاید به دلیل خصوصیات اون آقا که زیادی اهل عمله) حفظ این "ازدواج" با درنظر گرفتن احتمالات و پیش بینی هائی که بالاتر گفته شد بهتر از قطع آن باشه.
    بازهم تاکید می کنم اگر این خانم امید معقولی برای ازدواج دائم دارند فورا این ازدواج رو بهم بزنند.

    هر انتخابی می کنید با احتیاط و محکم کاری لازم رفتار کنید که مورد سوءاستفاده قرار نگیرید. با توجه به ناینکه به شما گفته بودند که طلاق گرفته اند عذاب وجدان داشته نباشید. مسئولیت خانم اون آقا هم با شما نیست، این به عهده اون آقا است گه رضایت همسرشون رو به هر طریق ممکن کسب کنه. اگر هم نتونه این کار رو بکنه مشکل خودش است و باید جواب اون خانم رو بده.

    و در آخر خودتون رو برای قطع این ارتباط آماده نگه دارید. بیشتر این نوع ازدواج ها پس از مدتی به جدائی منجر می شوند. موارد استثنا هم هستند ولی داریم میگیم استثنا. نمیشه بهشون دلخوش بود. اگر قراره این ازدواج موقت باشه اجازه ندید به سمتی بره که ببینید بازنده شده اید. فایده کم و هزینه زیاد نشه. پیش بینی مسایل مالی رو در حد توات مالی اون آقا و شان خودتون بکنید. نه از کسی سوء استفاده کنید نه اجازه بدید ازتون سوء استفاده بشه.

    خانم ها هم لطفا ما رو نزنید. به خدا نفع شخصی نداریم و تو عمرمون هم دست از پا خطا نکرده ایم.
    ویرایش توسط Ye_Doost : پنجشنبه 31 فروردین 96 در ساعت 07:57

  14. #40
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام

    هر چه زودتر رابطه را تمام کنید در تمام حالاتی که آقای یه دوست توضیح داده اند هم شما ، هم اون آقا و هم همسر اون آقا متضرر خواهید شد ، و از آنجایی که شما سن کمی دارید وشاغل هم هستید موقعیت های ازدواج برای شما بسیار است .

    به این فکر کنید که در ازدواج بعدیتان نسبت به همسرتان چقدر دچار عذاب وجدان به خاطر این روابط می شوید.

    کرختی و نا امیدی را از خودتون دور کنید تا کمتر احساس تنهایی کنید.


    تنهایی مقوله ای است که ربطی به مجرد ماندن و یا ازدواج شما ندارد چه بسا متاهلین زیادی هم حتی با داشتن همسرانی مناسب احساس تنهایی می کنند چه برسد به آنهایی که شریک زندگی شان مورد مناسبی هم نیست.

    تنهایی شما بر می گرده به نگرشتون به زندگی.
    تنهایی از بی هدفی ناشی می شه .

    براساس معیار ها و ارزش های ماندگار وقوی یک هدف برای خودتون تعیینن کنید .

    هدف به زندگی تون برنامه می ده بهتون حرکت وپویایی می دهد . خون را در رگ هاتون به جریان می ندازه و از گرمای اون ، کرختی ازتون رخت بر می بنده.

    به خدا پناه ببرید و از خودش بخواین که کفایتتون کنه و نیاز هاتون را به بهترین راه بر آورده کنه.

    بیا با خدا معامله کن راه درست را به خاطر رضایتش انتخاب کن در عوض از خودش بخواه به بهترین شکل نیاز هاتو بر آورده کنه شک نکن در معامله با خدا همه جورش سوده.

    کار درست را انجام بده و خودتو بسپار بهش ، و برو دنبال هدفت ، و خودتو از این افکار استرس زا خالی کن اگه ندیدی اتوماتیک افتادی توی جریان یک زندگی پویا و تکاملی.

    مراقب خودت باش .


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.