به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array

    خواهر شوهرم برام حد و مرز تعیین میکنه

    با سلام خدمت دوستهای همدردی
    دوستان عزیز ما بعد از برگشتن از دادگاه آخرین صحبتی که با شوهرم کردیم این بود که من همیشه سکوت کنم و شوهرم هم به دیگر کمبود های زندگیمون برسه فعلا دارم این راه رو امتحان میکنم تا ببینیم چی میشه

    مشکل جدیدم در مورد خواهر شوهرمه (خواهر شوهرم 54 سالشه و ازدواج نکرده و با پدرش زندگی میکنه ) خواهر شوهرم وقت و بی وقت هر موقع دلش می خواد پا میشه میاد خونمون واقعا نمی تونم به زندگیه شخصیم برسم . مثلا یازده شب یه دفعه میاد یا صبح زود یا مثلا نصف شب ساعت دو یا سه زنگ میزنه میگه چه خبر خوابیدید ؟ بچه رو بیدار کن یکم باهاش صحبت کنم حوصلم سر رفته . دیروز ساعت نه و نیم شب اومدن شوهرم هم که اهل رفت و آمد نیست باهاش دعوا کرد که چرا هر لحظه دلت می خواد پا میشی میای مگه تو خودت اجازه میدی خانم من بیاد خونتون ( خواهر شوهر من اجازه نمیده من برم خونشون و بهونش هم اینه که میگه خونه به هم ریخته هست من از خانمت خجالت میکشم واقعا هم خونشون داغون میشه) وقتی میریم خونشون من اجازه ندارم بجز اتاق همسرم جاهای دیگه خونه رو ببینم میگه همه جا بهم ریخته هست همینجا بمون من در طول این شش سال هیچ جای خونشون رو ندیدم وقتی هم به شوهرم میگم میگه خواهرم واقعا بی سلیقست حتی ظرف ها رو ماهی یکبار می شوره و ... ولی من واقعا بهم برمی خوره وقتی میگه تو خونشون بشینم و از جام تکون نخورم . الان چند باری خواهرشوهرم زنگ میزنه و میگه فلان روز شام بباین خونه ما ولی تا روز موعود میرسه و ما آماده هستیم بربم زنگ میزنه خونه بهم ریخته هست امروز نیاین یه روز دیگه دعوت میکنم منم هر چی بهش میگم اصلا نیازی نیست شما دعوت کنید ممنون و .... میگه یعنی چی من نمی تونم برادرم رو خونم شام دعوت کنم و ... و طلبکار میشه واقعا نمیدونم چطور جواب بدم آدمی هم نیستم بتونم باهاش بحث کنم . یه هفته پیش زنگ زد که برای امروز شام بریم خونشون منم گفتم شام نه ولی میام میبینیمتون گفت نه اصلا نمیشه من می خوام برادرم بیاد شام اینجا و ... الان که آماده بودیم بریم باز زنگ زد که امروز نشد فردا بیاین . شوهر من هم عصبانی شد و گفت اونجا خونه پدر منه هر موقع بخوام میام پدرم رو می بینیم اونم میگفت همه جا بهم ریخته هست اصلا حق نداری بیاین و ...شهرم منو تا دم در خونشون برد گفت خونه پدر منه تو برو . منم نرفتم گفتم وقتی منو نمی خواد برای چی برم . شوهرم اینبار از دست من ناراحت شد که تو به خواهر من چرا اینجوری میگی اون اخلاقش اینه دیگه و .. و قهر کرد. الان خواهرش زنگ زد که فردا حتما باید بیاین به نظرتون چیکار کنم واقعا خودم رو کوچیک کنم برم یا نمیدونم واقعا چیکار کنم لطفا راهنمایم کنید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم
    مختصر و مفید؛
    اینها همه از درد تنهایی و بی حوصلگیه... تنها راه اینه خواهر شوهرت رو شوهر بدی و خلاص! زمینه ازدواجش رو فراهم کنین .

  3. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    Shadi2 (دوشنبه 28 فروردین 96), نشاط زندگی (یکشنبه 27 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    یار مهربون عزیز مشکل اینجاست که خواهر شوهرم سنش بالاست و خواستگار جدی هم نداره تازه هیچ کسی رو هم در شان خودش نمی بینه . میگه باید طرف خوشگل باشه خوش هیکل باشه و خیلی پولدار باشه و یه خونه بنام من بخره و یه خونه بنام بابام و ... واقعا رویاهای عجیب و محالی داره

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظرم این موضوعو جوری مدیریت کن که به سایر مشکلاتت اضافه نشه
    ظاهرا اینجوری نیست که شوهرت خیلی نسبت به رفتارهای غیر منطقی خواهرشوهرت بی تفاوت باشه و کارهای مسخره رو تحمل کنه و با آغوش باز بپذیره
    یعنی خودش به نوعی جوابشو میده و بی عکس العمل نمیذاره اعمال اونو

    پس شما اصلا نیاز نیست خودتو قاطی کنی
    اگر شوهرت گفت بیا بریم شما برو و اگه گفت نمیریم هم شما نرو

    اونم بالاخره هر کار غیر منطقی خواهرشو بعد چند بار تکرار جواب میده
    تمرکزت رو از این یه موضوع بردار
    خواهرشوهرت یه دختر سن بالا توی خونه هستش که قطعا کمبودهای زیادی داره اجازه نده اعمال اون که ناشی از کمبودها و غیر طبیعی بودن روند زندگیش هست زندگی شما رو تحت تاثیر قرار بده
    وارد بازیهاش نشو
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  6. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Shadi2 (دوشنبه 28 فروردین 96), نشاط زندگی (یکشنبه 27 فروردین 96), ستاره زیبا (دوشنبه 28 فروردین 96)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نحوه رفتار با این مدل آدمها بسیار پیچیده و سخته

    هم انقد سفت برخورد نکنی که دعوا راه بیفته و هم زیاد ملایم نباشی که روش زیاد شه..

    ولی کار مفیدی که میتونید انجام بدید اینه که مثله خودش رفتار کنید ولی پیشه همسرت باهاش مهربون باشی.. وقتی میگه شام بیایید اینجا در کمال تشکر قبول میکنید ..

    زیاد به تلفنهاش جواب نمیدی ولی وقتی همسرت خونه است و زنگ میزنه حتما جواب بده

    یه کاری کن که احترامت پیشه همسرت کم نشه به معنای ساده تر یه طوری نشه که خواهرش بین شما فاصله و اختلاف بندازه

    چون خواهر ایشون روحیه و روان ثابتی ندارن

  8. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    نشاط زندگی (یکشنبه 27 فروردین 96)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1396-1-27
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برو خدارو شکر کن شوهرت گاهی عصبانی میشه از دست خواهرش! گاهی قبول میکنه رفتار بد خواهرش رو!
    من آرزومه یکبار شوهرم الکی بگه ، همسرم حق با تو هست، یا فقط بگه خواهرم بد حرف زد و میتونست بهتر حرف بزنه ، یه جمله بگه دلم اروم بشه ، دیگه خواهرشو حلوا حلوا میکردم رو سرم! با این حال احترام خواهرشو دارم! با اینکه ۲۶ سالشه، کلا مردا دوست دارن رنشون همیشه اروم باشه و کنار بیاد
    و گرنه شوهر من که تا حالا همش خواهرشو زده تو سرم! و حتی وقتی خواهرش باهام بد حرف زده ، طرف اونو گرفته. اصلا یکبار نتونسته به خواهرش چیزی بگه! همش نگرانه باهاش قهر کنه، حالم بهم میخوره از طرز فکرشون

  10. کاربر روبرو از پست مفید zemestooni تشکرکرده است .

    mercedes62 (دوشنبه 28 فروردین 96)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام نشاط جان
    من چون خودم یه خواهرشوهر شبیه خواهرای تناردیه دارم توی این تالار اکثرا با خانومهایی که با خانواده ی شوهرشون مشکل دارن هم حسی زیادی دارم... اما راستش دلم برای خواهرشوهر تو خیلی سوخت... یه دختر پنجاه و خورده ای ساله... مجرد... توی خونه ی پدری... تنها... احتمالا بدون شغل و سرگرمی... خودت هم اگه اشتباه نکنم گفتی که شوهرت همین رفتارها وگیرهایی که به تو میداده رو تا چند سال پیش با خواهرش هم داشته... انقدر افسرده و بی سلیقه است که وقتی خودش مهمون دعوت میکنه رغبت نمیکنه خونه رو تمیز کنه... یه خانوم معمولی(حالا نمیگم با سلیقه) مهمون سرزده هم براش بیاد اگه یه روز وقت داشته باشه به همه ی کاراش میرسه...
    به نظرم تمرکزتو از روی رفتارهای خواهرشوهرت بردار... خیلی توی شرایط بدیه بنده ی خدا...
    حالا که اینا رو به تو گفتم نمیدونم چرا یاد مشکلاتی که خواهرشوهرم توی زندگیش داره افتادم و دلم خواست برم باهاش آشتی کنم
    لعنت بر شیطون
    ویرایش توسط نیکیا : دوشنبه 28 فروردین 96 در ساعت 08:08

  12. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (دوشنبه 28 فروردین 96)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    از همه کاربران عزیز که بازم برای تاپیکم وقت گذاشتید ممنونم

    فکور عزیز درسته شوهرم در مقابل رفتار های خواهرشوهرم باهاش برخورد میکنه ولی اون توی کار خودشه هیچ چیز بهش بر نمی خوره مثلا صبح زود که میاد خونمون و از خواب بیدار میشیم و شوهرم کلی باهاش دعوا میکنه و میگه کارات اصلا درست نیست آخه الان چه وقت اومدنه و ... ولی به اون اصلا برنمی خوره میگه راست میگین منم سبک هستم این وقت اومدم ولی همچنان میشینه و بچم رو بیدارش میکنه و بد خوابش میکنه و تند تند یه ریز صحبت میکنه طوری که دیگه کفر شوهرم در میاد و شروع به داد و بیداد میکنه و به زور بیرونش میکنه که از دست تو یکم استراحت نمی تونم بکنم و ... اونم بالاخره میره بعد از نیم ساعت پشت سر هم زنگ میزنه اگه هم جواب ندی تا شب زنگ میزنه و وقتی جواب بدی میگه چه خبر خوبید و .... و شب دوباره پدرشوهر پیرم رو لنگان لنگان بر میداره میاره اینجا و میگه حوصلمون سر رفته بود اومدیم شوهرم دیگه اونقدر بهش توضیح داده که دیگه در مقابلش کم میاره . هیچی اصلا بهش برنمی خوره . ( تحقیر . توهین . تهمت . بی اعتنایی ) فقط تو کار خودشه .

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ایشون مشکلات روانی نسبتا شدیدی داره. تا وقتی که منزلتون در نزدیکی ایشون یا در دسترسشون هست کار خاصی نمیتونین بکنین به جز تحمل و نادیده گرفتن.
    به همین ترتیب صحبتهاشون رو هم اصلا جدی نگیرین مثلا شرایطی رو که برای خواستگار خیالیشون گذاشتن
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام نشاط زندگی
    خواستم بهت بگم وقتی حرفهای برادرش روش بی اثره حرفهای شما هم قطعا بی اثر خواهد بود

    فقط مثلا اگر بچه رو میخواد از خواب بالا بکشه نذار و بگو منتظر باش تا بیدار بشه
    بگو بچه بدخواب بشه عصبی میشه یه خرده صبر کن
    میتونی چند تا مثال هم بزنی که مثلا فلان وقت از خواب سیر نشده بود و بیدار شد تا شب بدعنق بود و ...


    در رابطه با اینکه چرا الان اومدی چرا اون موقع رفتی اصلا حرف نزن چون شوهرت رو در مقابل خودت قرار میدی بذار حداقل توی این مورد شوهرت در کنار شما باشه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  16. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 29 فروردین 96)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سرنوشت از قبل تعیین شده؟
    توسط saminnaz2 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 شهریور 95, 08:45
  2. نیاز به مشورت در رابطه با مهریه تعیین شده
    توسط flush در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 خرداد 94, 10:43
  3. تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر
    توسط hamed-kr در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 مرداد 93, 23:40
  4. نظرخواهی : شرایط تعیین شده برای ازدواج
    توسط sobhan13 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: جمعه 28 تیر 92, 00:10
  5. آزمون تعیین طول عمر
    توسط Niloo55 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 17:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.