موضوع: ميخام ازدواج كنم راهنمايي كنيد لطفا....

سلام
اميدوارم سال خوبي رو شروع كرده باشيد و اوضاع بر وفق مرادتون باشه
قبلا تو فروم همدردي يك تيكه هايي از زندگيم رو گفتم ....خلاصه اي از زندگيم رو باز هم ميگم
آقايي هستم 27ساله داراي تحصيلات شاغل (آزاد/دولتي) تك فرزند خانواده وضع مالي قابل قبول خونه ماشين و.... دارم ....مذهبي ..
اما اصل ماجرا من ي بار تجربه شكست تو زندگي رو داشتم كه مشكل از سمت همسر سابقم بود و باعث شد كه از جنس مخالف متنفر بشم .حدود 9ماه يا بيشتر از طلاقمون ميگذره از نظر فكري و احساسي اصلا درگير زندگي سابقم نيسم.اينم بگم كه تو دوران عقد از هم جدا شديم.
با توجه به اينكه تك فرزندم خانواده تحت فشارم قرار دادن ك ازدواج كن..... اما بد جور از ازدواج مجدد ميترسم و تا الان مقاومت كردم در مقابل ازدواج...از طرفي هم از تنهايي خسته شدم .
زندگيم شده كار و كار و كار...بر خلاف گذشته كه اهل مسافرت و... بودم الان تفريحم شده كار...عيد و 13 بدر رو هم حتي كار بودم .... برا پر كردن وقت ها آزادم هم ي شغل دوم كوچيك راه انداختم .....
بگذريم برم سر اصل مطلب
مادرم خيلي دوست داره كه من ازدواج كنم بهش قول دادم تا آخر بهار آمادگي خودم رو جهت ازدواج اعلام كنم.

به نظرتون اگه بخام ازدواج كنم با توجه به اينكه قبلا تو دوران عقد جدا شدم چطور همسري رو انتخاب كنم؟؟؟
كسي رو انتخاب كنم كه مثل خودم قبلا شكست خورده باشه تو زندگي؟
كسي رو انتخاب كنم كه قبلا كسي تو زندگيش نبوده باشه(منظورم اينه ك ازدواج نكرده باشه)
ازدواج به هر كدوم از موارد بالا چه محاسن و معايبي داره؟
اگه كسي هست كه در اين رابطه بتونه راهنماييم كنه يا تجربه شخصيش رو بگه كمك خيلي بزرگي به من كرده.
و در خواست ديگه اي كه دارم اينه كه كساني كه تجربه تلخ شكست در زندگي رو دارن و بعدا زندگي جديد شروع كردن با چه مشكلاتي روبرو شدن؟
اطرافيانم ميگن زيادي خودم در گير كار كردم.... به نظرتون كسي حاضر ميشه با كسي ازدواج كنه كه تقريبا روزي 15 ساعت بيرون از خونه هست(يا حتي بعضي وقتها 2 روز بيرون از خونه باشه) و وقتي مياد خونه بدون اين كه غذا بخوره ميخابه ؟؟؟

به خودتون فرصت بیشتری بدین
به یه ثبات رفتاری و روحی که رسیدین اون وقت اقدام کنین
به نظرم هر موردی در صورتی که معیارهای شما رو داشته باشه مناسبه
با دقت معیارهاتون رو بررسی کنید و بر اساس معیارهاتون اقدام کنید
به دنبال یادگیری مهارت زندگی هم باشید
زندگی گذشته می تونه برای شما یه تجربه خوب باشه که هم خودتون و حساسیت هاتون رو بهتر بشناسید و هم اینکه بررسی کنید از کدوم طیف خانم ها بیشتر خوشتون میاد و باهاشون احساس خوشبختی می کنید

سلام دوست عزیز
انشالله که سال جدید همه به خوشبختی و سلامتی و آرامش برسن...فرقی نمیکنه شما چه با یه دختر ازدواج کنی چه با یه خانم مطلقه.....باید بسنجی و ببینی که معیارهای خودت برای ازدواج چیه...و توی ذهنت دوست داری چطور خانمی داشته باشی....خیلی وقت ها من دیدم که دو نفر مطلقه با هم ازدواج کردن و خیلی هم خوشبخت شدند....باید ببینی اون چیزهایی که از زن آینده ات انتظار ذاری رو توی چه شخصی میتونی پیدا کنی....بعدشم برای ازدواج هیچ خانمی با این مسئله کنار نمیاد که شما 2 روز خونه نباشید....بلکه شما باید روال کاری تون و عوض کنید...بنظرم به غیر از اینکه بررسی کنی که خودت چه انتظاراتی از همسر آینده داری و دوست داری چطور خانمی داشته باشی....یه بررسی کن که خانم ها دوست دارن چطور شوهرهایی داشته باشن....بالاخره آدم نباید خودخواه باشه و توی یه رابطه زناشویی فقط خودش رو ببینه و بگه من همینم و خانمم یا شوهرم باید بسازه....همین هاست که بعدها باز مشکل ساز میشه....همون طور که یه خانم همیشه سعی میکنه که نظر شوهر رو جلب کنه ////یه آقا هم باید درصدد جبران باشه و دنبال این باشه که نظر خانم رو جلب کنه....

سلام دوستاي خوبم
در ابتداي امر بر خودم لازم ميدونم بابت وقتي كه ميزاريد برام ازتون تشكر كنم
و تشكر ويژه هم بايد از همه دوستاني بكنم كه تاپيك زدن و جسته و گريخته من از تجربياتشون استفاده كردم.
ميخاستم تاپيك جديد ايجاد كنم اما چون موضوع به مربوط ميشه به ازدواجم گفتم بهتره ادامه تاپيك قبليم باشه
برم سر اصل مطلب
تو 2ماه گذشته بالاي 5تا دختر خانم رو براي ازدواج باهاشون صحبت كردم و طي همون جلسه اول به اين نتيجه رسيدم كه نميتونم خوشبختشون كنم و پا پس كشيدم.(البته خانواده نسبت به اين موضوع دارن حساس ميشن)
براي اينكه ازدواج كنم برا خودم ي سري معيار هاي گذاشتم و از شما ميخام بگين معيارهام براي ازدواج مناسبه يا نا مناسب و اينكه موردي كم يا اضافه بشه (اينم بگم كه اصلا حاضر نيستم برم مشاوره چون با عرض پوزش مراكز مشاوره بيشتر بنگاه اقتصادين تا مركز مشاوره)
-چون خودم آدم معتقديم پس همسري ميخام كه مثل خودم معتقد باشه
-قبلا زياد برام فرقي نداشت خانمم مانتويي باشه (البته متعارف) يا چادري اما الان ميگم فقط چادر و مانتو اصلا برام قابل قبول نيست و موردي كه رفتم صحبت كردم همگي متفق القول گفتن ميخان مانتويي باشن(درصورتي كه خونه پدرشون چادري هستن)
-از نظر مالي تو سطح خوبي هستم و دوست دارم همسرم خونه دار باشه و شش دانگ حواسش به زندگي باشه(تمام مواردي كه صحبت كردم دختر خانم ها ميخاستن شاغل باشن)
-اينها مسايلي بود كه من نسبت بهشون فوق العاده حساسم و متاسفانه برام داره مشكل ساز ميشه...
با كساني كه صحبت كردم مواردي مطرح شد كه ميخام نظر شما رو راجعبش بدونم
دختر خانمي بود ميگفت بايد براش ماشين شاسي بلند بخرم و حاضر نيست با خانوادم رابطه داشته باشه
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت تا الان با 3 نفر تو دانشگاه دوست بوده ... و ميگفت آشپزي بلد نيست
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت بايد خونت بندازي پشت قبالم و مسافرت خارج از كشور و....
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت زندگي من بايد از زندگي خواهرم سرتر باشه!!!! و حق طلاق بدي به من!!!!!!
با اين مواردي كه من ديدم و صحبت كردم از وقتي كه هدر دادم براشون پشيمونم !!!!
مواردي كه ديدم فكر ميكردن من قول چراغ جادو هسم و آرزو هاشون بايد برآورده كنم!!!
سوال مهمي كه دارم اينه كه براي زندگي خوب و آروم چه معيارهايي بايد داشت ؟؟(طرز فكر آدم هاي مختلف رو علاقه دارم بدونم)
چه مسايلي هست كه تو شروع زندگي ممكنه كم رنگ به نظر بياد ولي بعدها مشكل ساز ميشه؟

ضمنا مواردي كه باهاشون صحبت كردم هيچ كدومشون تا حالا نديده بودم و فاميل محبت كردن معرفي كردن . البته همشون از خانواده ها خوبي بودن تا جايي كه ميدونم اما متاسفانه نمي دونم دقيقا فازشون چي بود...چون خودم همسر قبليم انتخاب كردم و شكست خوردم تصميم گرفتم وارد هيچ رابطه اي نشم و بيشتر به اصرار خانواده هست كه تصميم به ازدواج مجدد گرفتم ....شايان ذكر است همسر سابقم چندباري ميخاست دوباره برگرده و با احساساتم بازي كنه كه قاطعانه جلوش در آمدم.
با سپاس

سلام
فکر میکنم شما توی تاپیک من نظر داده بودین که ازدواج کار پیش پا افتاده ای هست و گفته بودین امیدوارم هرگز دیگه این اشتباه و نکنم !!!
خیلی عذر میخوام ولی ازدواج فقط برای من ایراد بود ؟ و حرفایی که راجع به نداشتن خواستگار زده بودم براتون خنده دار بود ؟ دوران مجردی رو تحسین کرده بودین و متاهلی رو دردسر قلمداد کرده بودین !!! خاطرتون که هست ؟
خیلی جالب بود این تاپیک رو اتفاقی دیدم

نوشته اصلی توسط khaleghezey

دروددرود

چه اسراری هست که زود ازدواج کنیدل،از ترس تنهایی یا اسرار خانواده بنظرم دلیل درستی واسه ازدواج کردن نیست هنور ۲۷ سالته وقت داری

شما که تک فرزندی شاغلم هستی وضعتم خوبه پس لطف کن یا برو مشاور یا خیلی بهتر و راحتتر از مشاوره خصوصی سایت استفاده کن صحبتت در مورد بنگاه مالی مثل اینه که نری دکتر بگی دکترا پولدوست هستن یا نری پیش مکانیک ماشینت خراب بشه بگی دزدن و پولپرست!!

در مورد سوالاتت یکم منعطف تر باش یکبار شکست خوردی تمام شد رفت همه را با یک چشم دیدن خوب نیست توی رینگ بوکس نییتی که گاردت را بالا گرفتی فدات شم

بخش خواستگاری و معیارهای ازدواج را مطالعهذکن صفحه اول سایت هستش

در مورد خواستگاری هم دقت کنی هر ۵ مورد شبیه هم بودن تقریبا لطفا اول یکم بیشتر دقت کن تحقیق کن بعد پا جلو برار میخوای همسر و شریک و همراه انتخاب کنی واسه یه عمر لباس که نمیخوای بخری داری رگبتری میری خواستگاری

ایشالله همسر خوب نصیبت بشه

سلام ممنون از وقتي برام گذاشتيد.
من بيشتر به اصرار مادرم هست كه دارم تن به ازدواج ميدم .متاسفانه مشكلات كاري و مشغله هاي روزمره طوري گرفتارم كرده كه مطمنم هيچ دختر خانمي باهاش كنار نمياد. و همين مشغله ها باعث شده خيلي چيزها كه تو زندگي زناشويي كه خيلي مهمه (مثل محبت كردن) برا من ي چيز كم اهميت جلوه بده و همين موضوع 100%باعث مشكل ميشه برام.
اما راجعبه اينكه گفتيد رگباري ميرم خاستگاري متاسفانه حق با شماست اما مادرم زير بار نميره كه مجرد بمونم .
راستش بخاييد من مدتي خونه مجردي زندگي ميكردم و نمي دونم چي به مادرم گفتن راجعبه من كه متاسفانه مادرم فكر ميكنه خبرهايي هست (البته مادرم چيزي به روم نمياره از رفتارش فهميدم) در صورتي كه اصلا من اهل اين حرف ها نيستم و نخواهم بود.

نوشته اصلی توسط نجمه چ

سلام
فکر میکنم شما توی تاپیک من نظر داده بودین که ازدواج کار پیش پا افتاده ای هست و گفته بودین امیدوارم هرگز دیگه این اشتباه و نکنم !!!
خیلی عذر میخوام ولی ازدواج فقط برای من ایراد بود ؟ و حرفایی که راجع به نداشتن خواستگار زده بودم براتون خنده دار بود ؟ دوران مجردی رو تحسین کرده بودین و متاهلی رو دردسر قلمداد کرده بودین !!! خاطرتون که هست ؟
خیلی جالب بود این تاپیک رو اتفاقی دیدم

سلام نجمه خانم
اگه ي سر به تاپيك هاي قبليم بزنيد و يا نوشته هام رو با دقت بخونيد متوجه ميشيد كه هنوز من مجرد بودن رو به متاهل بودن ترجيح ميدم.
براتون از ته دل دعا ميكنم خداوند به حق همين ماه با بركت مشكل شما رو حل كنه.

به چه دلیل مجرد بودن رو به متاهلی ترجیح میدین؟
اگر خواستید دلیلی که از ازدواج قبلیتون باعث به وجود امدن این فکر شده رو توضیح بدین.