به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با همسرم تفاهم ندارم کلافه ام ...

    سلام جوانی 31 ساله هستم که به مدت دو حدودا دو سال است که ازدواج کرده ام کارمند هستم تک پسر و دو خواهر دارم ، و مستقل از پدر ومادر با همسرم زندگی میکنم .متاسفانه از دو ماه بعد از دوران عقد متوجه شدم که با زنم تفاهم ندارم ، اما از ترس طلاق و حرف های فامیل و آبرو و همچنین با توجه به علاقه بسیار فراوانی که همسرم به من داشت اصلا حاضر به جدایی نشد البته این رو هم بگم که اقدامی هم به جدایی نکردیم . به هر حال بعد از یکسال عقد ازدواج کردیم ، در طول دوران عقد سر هر چیز کوچکی دعوامون میشد مثلا سر اینکه مامانت فلان چیز رو گفت ، خانواده من کادو بیشتر دادن ، خانواده تو کم کادو میدن و... ، تا به امروز که دو سال از ازدواجمان میگذرد هنوز این حرف و حدیث ها ادامه داره .مثلا امسال مادر من عیدی کمتر از مادر ایشون بهمون داد و این رو گفت ، تو باید هر کسی به اندازه محبتی که بهت یکنه بهش محبت کنی . در مورد زندگی همسرم بگم که همسرم دو سال ازمن بزرگتر است و در دوران دانشجویی پدر خودش رو از دست داده و به گفته خودش خیلی به پدرش وابسته بوده و از دست دادن پدرش اون رو تا حد افسردگی برده ، دختر کاملا حساس و خیلی پر حرفه و عصبی هست وقتی عصبانی میشه خیلی عصبانی شدنش بد هست و خوشحالی و شادیش هم از همه بیشتر است و من تا قبل از عقد اصلا متوجه نشدم ، و در یک شرکت خصوصی کار میکنه ،اما کاملا مهربان و دلسوز و به فکر زندگی است ، اهل مادیات نیست و گاهی وقت ها هر کاری میکنه که من رو خوشحال کنه ، اما خصوصیات بدش نمیذاره خصوصیات خوبش خودشو نشون بده و در مورد خودم هم بگم که افسردگی دارم و سالی دو بار به روان پزشک مراجعه میکنم و دارو میخورم ، علاقه زیادی به رشته تحصیلیم دارم ودوست دارم بیشتر وقتمو روی کارم بذارم ، هر وقت با همسرم دعوا میکنم ، بهم میگه معلومه تقصیر توئه تو مشکل داری تو به روان پزشک مراجعه میکنی !!! زندگیمون همش شده جر و بحث و مقایسه ، وقتی سکوت میکنم میگه چرا ساکتی حرف بزن و..... دکتر و مشاور عزیز اصلا آرامش روحی ندارم و واقعا حالم از این زندگی بهم میخوره هیچ کدوم از خانوادهامون هم از این موضوعات خبر نداره واقعا نمیدونم مشکل کجاست و باید چکار کنم .

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام به فرید عزیز
    در خصوص صحبت شما چند مطلب به ذهنم رسید؛
    ۱. شما در زمان آشنایی و نامزدی فرصت اینو داشتین که رفتارها و اخلاق طرف مقابلتونو آنالیز کنین و ببینین آیا براتون پذیرفتس یا نه... این بر میگرده به اشتباه خودتون نه همسرتون
    ۲‌. فرمودین ایشون حاضر به جدایی نشدن و شما هم البته اقدامی نکردین... آیا گمان میکنین هر دختری که به مردی بله میگه به نیت طلاق اینو گفته؟ شما وقتی عقد کردین اون دختر از خیلی چیزها گذشته تا به شما بله گفته ، زندگی دیگران بازیچه ی دست ما نیست که یکسال و سه سال و پنج سال بدست داشته باشیم و بعد بگیم نخود. نخود هر که رود خانه ی خود! این به علاقه و احساس مربوطه نمیگم نیست، اما همه ی خانمها تقریبا احساسات یکسانی دارن و دوست ندارن احساسشون جریحه دار بشه و تنها مختص همسر شما نیست.
    ۳. اگر میدونین همسرتون حساس به این مسایل هست اول حساسیت ها رو تا حد امکان با کفتگوی صمیمانه کاهش بدین و دوم رفتن چند جلسه پیش یک روانشناس بسیار مفید هست. همسرتون رو همراهی کنین.
    ۴. من فکر میکنم بعضی اتفاقات به مشکل افسردکی شما بر میگرده، اینکه بفرض زن من پرحرفه ..، شاید پر حرف نیست شما تحمل صحبتش رو ندارین و بعبارتی سکوت حاکم بر فضا رو بیشتر میپسندین. گفتین دوست دارین بیشتر وقتتونو روی کارتون بگذارین، خب اکثر افرادی که این کار رو انجام میدن غیبت اونها در محیط خانواده بیشتر حس میشه. مخصوصا اگر مرد باشین و همسر شما این خلاء رو بیشتر حس میکنه بواسطه احساس زنانه... علاقه به رشته ی تحصیلی و کار بسیار خوبه و ایجاد انگیزه میکنه اما مرزی میان این علاقه و داشتن محفلی گرم برای خانواده هست. یعنی من باید حتما ساعت هایی رو در کنار همسر و فرزندانم باشم و تعطیلات خوبی رو بگذرونیم. وقتی همسر شما براتون کاری میکنه که خوشحال بشین و کمکتون میکنه.. شما هم قدمی بردارین و پاسخ این علاقه رو بدین. شاید خیلی از جر و بحث ها بخاطر نبود فضایی عاشقانه و نیاز به حمایت عاطفی هست.
    از طرفی افسردگی مدت دار شما علتش پرداختن به جنبه های منفی هست و لذت نبردن از حال کنونی. ازدواج در روحیه نقش مثبتی داره اما شما درکش نمیکنین چون مطابق افکار خودتون پیش میرین... اگر در رفتار همسرتون اشتباهی هست میتونین با عشق بر طرفش کنین ، اونقدری که دیگه رفتار دیگران و گفته هاشون براشون پر رنگ نشه. یک همسر اکتیو میتونه یک زندگی سخت رو بهبود ببخشه اما یک همسر نالان و افسرده میتونه یک زندگی خوب رو ویران کنه. اشتباه نکنین همسر شما اگر رفتارش یا گفتارش اشتباه هست، میتونه تصحیحش کنه و به شرایط نرمال برگرده.. اما اگر عیبی یا ایرادی هست شاید بیشتر متوجه شماست و ایشون خیلی راحت میتونه بگه همسر من غمگین و افسردس من نمیتونم به این شرایط ادامه بدم! اینم سند و مدرک... ( توصیه من این هست که زندگی رو سخت نگیرید، چون زندگی سخته هم برای من و هم برای شما. خیلی در زندگی مشترک جر و بحث و اتفاقات ریز و درشت هست ، آستانه ی تحمل خودتون رو بالا ببرین. با مشاوران و روانشناسان خودتون و همسرتون صحبت کنین و راه زندگی بهتر رو پیدا کنین، حتما برای مشکلات روانی پیش مشاور نمیرن ، گاهی برای یک زندگی بهتر مراجعه میکنن. از زندگی بهره ببرین نه وقت زیاد به کار ، نه وقت زیاد در خانه... هر چیزی به تعادل باشه. از فرصت ها برای مهمانی دو نفره، شام دو نفره، هدیه عاشقانه بهره ببرین.. هیچ چیزی در دنیا به اندازه ی عاطفه و محبت قلبی ارزشمند نیست. برای هم صحبت کنین و سعی کنین با هم مشکلاتتونو حل کنین. شما اگر قدم های کوچک برای شادی و عشق در زندگی بردارین این افسردگی کم کم برای همیشه محو خواهد شد ... فقط اراده ی مردانه و نگاهی جدید به زندگی نیاز داره)


  3. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), بارن (دوشنبه 21 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از اینکه پاسخ مفصل دادید ممنونم ...اما یک بحث هست که اولا دوران نامزدی نداشتیم و کلا دوره آشنایی و عقد ما دو ماه بود و من در این دو ماه هیچ چیزی از ایشون ندیدم. من در طول این دو سال خیلی از همسرم خواستم که حساسیتشو کم کنه و خیلی عادت های دیگه ...خودش هم میگ باشه تا دو روز ترک میکنه دوباره همون ها میان سراغش ..به نظر شما من دیگه چقدر باید تحمل هم کنم ؟ چرا خود او اراده ای قوی نداره !؟ روابط زمانی ترمیم پیدا میکنه که دو طرف بخوان و واقعا بخوان ..همسر من به مشاور و دکتر هم زیاد اعتقادی نداره ..یکبار هم پیش مشاوره خانواده رفتیم کلی هم هزینه کردیم اما جوابی حاصل نشد !! من در انجام نصیحت های مشاور کوتاهی نکردم اماهمسرم فقط سه روز بود دیگه ولش کرد و به بازی گرفت . با توجه به حدسی که همیشه میزنم الان هم در مورد گفته های شما زدم اینه که هر که برای اولین ماجرای زندگی ما رو میشنوه و بعد میفهمه که من نزد روان پزشک میرم سریعا میگن آها ..این مرده دیووونه است و اهل زندگی نیست !!!...شاید این نگاه به زندگی من از دید مردم طبیعی باشه ...اما بارها پزشک روان شناس خودم میگه که مشکلی که شما داری و الان هم 90 درصدش حل شده تاثیر آنچنانی در زندگی شما نداره ، چون در زندگی مشترک شما 50 درصد قضیه ای ، 50 درصد همسر شماست ، همسر شما هم اگر شما رو دوست داره باید به خاطر شما و زندگیش آستانه تحملش رو بالا ببره و.....نمیدونم چیکار کنم .

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    یه کاغذ بردار و هر چیزی که برای هر کدومتون تابو هست روش بنویس و به هم قول بدین درباره اش بحث نکنید

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    شاید همسر شما هیجانیه. هم شادیش و هم عصبانیتش شدیده.
    شما که اینو می دونی وقتی عصبانی می شه باهاش بحث نکن و سعی نکن اون وسط قانعش کنی.
    سعی کن آرومش کنی. قول و قرار دروغ بهش نده. اما از وسط حرفهاش اونایی که می تونی خلافش را بگی و آروم بشه بگو.

    مثلا داره داد می زنه که مامانت به ما کم عیدی داد تو اصلا برات مهم نیست. منو دوست نداری ... همینطور مسلسل وار داره حرف می زنه.
    می تونی بعد جمله "تو منو دوست نداری" بگی اشتباه می کنی من تو رو خیلی دوست دارم.
    دو تا جمله ی اولش را ایگنور کن. هیچی نگو.

    یا بهش بگو تو الان عصبانی هستی و ما نمی تونیم تو عصبانیت به نتیجه برسیم.
    آروم که شدی حرف می زنیم.

    اگه می بینی نمی تونه حرف بزنه و باز توی حرف زدن کنترل از دستش در می ره، بهش بگو بنویسه.
    بگو حرفهاش را بنویسه و شما هم جوابهات را می نویسی.
    موقع نوشتن،حرفها منطقی تر می شه و ایشون هم جواب حرفهاش را که بگیره، آرومتر می شه.
    وقتی عصبانی باشه و جوابی هم نگیره، عصبانی تر می شه.

    همونطور که شما مشکل داری و برای درمان اقدام کردی، همسرتون و اکثر ما مشکلات شخصیتی و تربیتی داریم،
    موضوع خاص شما یا ایشون نیست. باید یاد بگیریم چطوری کنترلش کنیم و نذاریم مشکلمون زندگیمون را خراب کنه.

    متاسفانه همسرتون خیلی همکاری نمی کنه برای یادگیری مهارت کنترل مشکلش.
    پس شما به عنوان همسرش و برای آرامش خودتون و زندگی مشترکتون، سعیت را بکن کمکش کنی.

    شنا و ورزشهای آبی کمک خوبیه برای آرامش.
    اگه دوست نداره یا مشکل داره ورزشهای دیگه هم بکنه برای بهتر شدن حال روحیش خوبه.
    پیاده روی در طبیعت
    اگه نزدیک دریا زندگی می کنید کنار دریا رفتن و ...

    سعی کنید یه جوری که عصبانی نشه این کتاب را بهش بدید بخونه.
    یا می تونید بخرید و خودتون بخونید، شاید ایشون هم برداشت خوند.
    مستقیم بهش نگید بیا اینو بخون. خودتون بخونید و یه جاییش که اصلا ربطی به شخصیت و مشکل همسرتون نداره و خیلی عادی باشه بهش نشون بدید یا براش بخونید و بگید چه جالب ... یه کاری کنید توجهش به کتاب جلب بشه و بخوندش ( البته اگه خیلی عصبیه و نمی شه مستقیم بهش بگید)

    رقص خشم


    دکتر هریت لرنر در کتاب مشهورش‌ رقص خشم‌ که زندگی میلیون‌ها نفر از خوانندگانش را تغییر داده، می‌نویسد: «عصبانیت نشانه است، و ارزش دارد به آن توجه کنیم. عصبانیت ما ممکن است حامل چنین پیام هایی باشد: مورد آزار قرار گرفتیم، حق و حقوق‌مان نادیده گرفته می‌شود، نیازها و خواسته‌هایمان در حد مطلوب برآورده نمی‌شود، یا خیلی ساده، چیزی در زندگی‌مان درست نیست.»

    در حالی که خشم ارزش توجه و احترام دارد، اما بعضي زنان در مقابله با آن روش‌هایی به کار می‌گیرند که برای کنترل عصبانیت‌شان به کار نمی‌آیند. آن‌ها در واکنش به خشم به دو گروه تقسیم می‌شوند: «زن خوب» و «زن پرخاشگر». گروه اول به هر قیمتی شده از عصبانیت و مشاجره دوری می‌کنند، آن را کاملا نادیده می‌گیرند و بالاخره دچار مشکلات عاطفی می‌شوند. گروه دوم خیلی زود عصبانی می‌شوند، خود را درگیر دعواهای بی فایده می‌کنند، دایم گله و شکایت می‌کنند و بالاخره با احساس عجز و ناتوانی باقی می‌مانند.


    در این کتاب سعی شده است به خواننده کمک شود تا بداند در کدام یک از این دو گروه جای می گیرد. سپس با گفتن شرح حال زنانی که تحت درمان نویسنده بوده‌اند، برای حل مشکلات با همسر، والدین، فرزندان، دوستان و همکاران راه حل هایی پیشنهاد می‌کند.


    به دست آوردن عزت نفس در قبال اعتقادات، ارزش ها، افکار و احساسات خود کاری است که هرکس باید به تنهایی انجام دهد. گرچه دیگران ممکن است ما را دعوت به چنین کاری کنند یا ما دیگران را، اما در آخر هرکس خودش باید احساسات و باور‌هایش را توضیح دهد. اما این وظیفه‌ای است که باید به تنهایی انجام دهیم اما نه در انزوا. ما در ارتباط با دیگران می‌توانیم به خود واقعی مان دست یابیم و درباره خودمان بیاموزیم. در این کتاب همواره بر در میان گذاشتن تجربه‌های خود و یادگیری از تجربه‌های سایر اعضای خانواده به خصوص زنان تاکید شده است. زیرا با ارتباط برقرار کردن و سهیم شدن تجربه‌ها می‌توانیم فراتر از اسطوره‌های فرهنگی، خانوادگی و شخصی گام برداریم.

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 16 فروردین 96 در ساعت 16:30

  7. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    farid65 (شنبه 19 فروردین 96), نیلوفر. (پنجشنبه 17 فروردین 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 22 فروردین 96), نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), نازنین2010 (پنجشنبه 24 فروردین 96), بارن (دوشنبه 21 فروردین 96)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم که پاسخ دادید...
    اما متاسفانه همسرم حاضر نیست به مشاوره بیاید، تازه اگر هم مشاوره بیاید و توصیه ای هم بهش بشه فقط نهایت تا یک هفته دوام داره !!! کلا در اکثر موارد پشتکار خوبی نداره ....در ضمن من خودم چه کمکی بیشتر از این میتونم بهش بکنم ؟! ...بزرگترین مشکل همسر من اینه که میگه میخوام با هرکسی مثل خودش رفتار کنم ، مثلا چند هفته پیش خانه پدر ومادرم بودیم و مادر من قند با چای آورد ، حالا نمیدونم مادر من خرما داشت و نیاورد نمیدونم ، وقتی برگشتیم خونه به یک هفته بعد پدر ومادرم خانه ما آمدن و خانمم چای آورد با قند !! در صورتی ما هم خرما داشتیم و شکلات .....و او خرما و چای نیاورد .بعد از اینکه پدر ومادرم رفتن ، بهش گفتم چرا خرما و شکلات نیاوری میگه مامانت اون روز برای ما قند خالی آورد ، میخوام با هرکسی مثل خودش رفتار کنم ، بعد بهش میگم آخه پدر ومادر من هرکسی هستن ؟!!!، من تا دو روز با خودم عذاب داشتم که چرا خرما داشتم و نیاوردم برای پدر ومادرم .... بهش میگم یک لحظه خودتو بذار جای من و اگر مادر خودت اینطوری میکرد تو هم حاضر بودی فقط قند بذاری پیش خانوادت ؟ بعد سکوت کرد ....... واقعا از دست این مسائل الکی خسته شدم ، ای کاش یک دارویی یا قرصی بود که بهش میدادم خوب میشد این فکرهای مزخرف از ذهنش بیرون میومد به قرآن نمیدونم این چه بیماریه و از کجا نشات گرفته ؟!!! ..................

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    آقای محترم من فکر می کنم در کنار اشکالاتی که همسر شما داره شما هم اشکالاتی دارید مثلا الان دارید همسرتونو حساس می کنید
    اینکه خرما توی خونه بوده و ایشون قند آورده مسئله مهمی نیست که بخواین به روی ایشون بیارید یا اینکه عذاب وجدان داشته باشید اصلا مادر شما راضیه شما به خاطر این موضوع عذاب وجدان داشته باشید و خودتونو زجر بدید

    وقتی خانم شما گفت میخوام با هرکسی مثل خودش رفتار کنم میتونستی بگی شاید اونا شکلات یا خرما نداشتن به هرحال این موضوع مهمی نیست ولی دوست دارم چیزی که توی خونه هست برای مهمان آورده بشه حالا چه مادر من باشه چه مادر شما

    لطفا کاری نکنید که همسر شما اعضای خانواده شما رو به صورت دشمن ببینه
    هر وقت دارید راجع به مادر خودتون حرف میزنید بگید فرقی نمی کنه مادر من یا مادر شما این مورد که میگم کلی هست

    اینکه ایشون عصبی هست و واکنشهای افراطی داره موضوع دیگری هستش که فکر نمی کنم در کوتاه مدت تغییر کنه تا حدی مجبور به پذیرش هستید و تا حدی هم بعد واکنش های ایشون با استدلالهای منطقی اشتباهاتشون رو میتونید براشون بازگو کنید

    در مورد روانپزشک هم به نظرم نیاز نیست به همه اعلام کنید
    حتی میتونید به خود خانمتون بگید که دکتر گفته نیاز نیست دیگه بیای شما مشکل خاصی نداری و خیلی افرادی که فکر میکنن سالم هستند مشکلات شدیدتری دارن
    کاری کن کسی شما رو به دید آدم مشکل دار نبینه هرچند در عالم واقعیت هم خیلی از افراد جامعه نیاز به روانپزشک و روانشناس دارن در حالیکه فکر میکنن ایده آل هستن

    البته این چیزی هست که به ذهن من میرسه شما شرایط زندگی خودتون رو بهتر از من و هرکس دیگه میشناسی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  10. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    mercedes62 (یکشنبه 20 فروردین 96), بارن (دوشنبه 21 فروردین 96), شیدا. (پنجشنبه 24 فروردین 96)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1395-5-30
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    890
    سطح
    15
    Points: 890, Level: 15
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ماشاءالله چه دقت و نکته سنجی دارین.
    باور کنید من اگه از پدر برادرهام و مردهای دوروبرم بپرسم چاییتون رو با چه چیزی خوردین شاید یادشون نباشه.
    شما از اول نکته سنج و حساس بودید یا این چند ساله اینطور شدید؟
    این سوال رو پرسیدم برای اینکه یه آقای مشاوری در یک جمع داشت توصیه هایی به خانوما برا شوهرداری می کرد.یکی از توصیه هاش این بود که خانوما به خونه زندگیتون و سروضعتون برسید.می گفت زن شلخته، مردش رو حساس و نکته سنج می کنه و بدبخت اون زنی که مردش ریزبین باشه.واقعا این مورد راسته؟
    تو کتابایی که تفاوت زن و مرد رو نوشته معمولا از کلی بینی مرداها و ریزبینی زن ها یاد شده.
    من کاری به خانومتون ندارم و اینکه آیا مشکلی دارن یا ندارن مهم نیت.در تیتر پستتون به کلافگیتون اشاره کردید.به نظرم همین نکته سنجیتون در این حالتتون بی تاثیر نیست.
    واقعا چه اهمیتی داره که مادرتون چاییشون رو با چه چیزی نوشیدن؟
    اصلا نیازی نبود این مساله رو به روی خانومتون بیارین.
    اگه خیلی براتون مهمه دفعه بعد که مادرتون تشریف میاوردن به همسرتون می گفتین عزیزم شما بشین پذیرایی با من و خودتون پذیرایی چای رو به عهده می گرفتین و کنار قند یه شیرینی دیگه می ذاشتید بدون اینکه چیزی به همسرتون بگید.
    راستش من نوعی به عنوان یک زن این حرف ها رو از طرف مرد یک نوع خاله زنک بازی می دونم.اگه مادرتون گله کرده بود بیشتر بهشون حق می دادم تا شما

  12. 3 کاربر از پست مفید golsaa تشکرکرده اند .

    mercedes62 (یکشنبه 20 فروردین 96), بارن (دوشنبه 21 فروردین 96), ستاره زیبا (جمعه 25 فروردین 96)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    من به شما حق میدم.نه تنها خاله زنک بازی نیست بلکه نکات ریزی هست که تمام مردها بهش دقت میکنن.

    میتونم حدس بزنم که این کارها تکراری و شاید عمدی باشه که شمارو حساس کرده.به نظر من
    این نظر خیلی صحیح نیست موقعی که پدر مادر مرد میان تو خونه این بگه عزیزم من پذیرایی میکنم.پذیرایی اشکال نداره ولی اینا چیزیه که خانواده مرد رو حساس میکنه.بعضی خانوما انگار تو حساس کردن و مثلا اینجوری اثبات دوست داشتن یه جور آزار خاصی دارن.
    نوع پذیرایی خانوم از خانواده خودش چطوری هست؟ آیا تفاوتی در برخورد بین خانواده خودش و شما میبینید؟
    به نظر من حرف هاتون رو بزنید ولی حساسیت نشون ندید که این موضوع شمارو به هم میریزه.
    ببینید دلیل این نوع رفتاراشون چی هست.با هر کسی مثل خودش رفتار کردن آدم خاص خودش رو میخواد.ببینید سرمنشا این رفتار چیه.
    متاسفانه این چیزا به مرور مرد رو از زن و زندگی دلزده میکنه.
    خانوما به خدا آقایون اکثرن کور رنگی دارن.اکثرن کلی نگر هستن.اکثرن تو حرف زدن از خانوما کم حرف تر هستن.اکثرن تو بیان احساس و نوع ابراز عشق با خانوما متفاوتن.خیلی چیزا به اندازه ای که برا خانوما مهمه برا آقایون مهم نیست.مثلن وقت غذا به نقش و نگار ظرف و نوع قاشق و شکل لیوان و این چیزا اهمیت نمیدن وفقط دوست دارن خیلی خیلی راحت غذاشون رو بخورن.اینا و خیلی چیزای دیگه برا مرد پررنگ نیست و شما هم نمیتونید تغییرشون بدید.

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینکه من مثال خرما با چای رو زدم یک نمونه خیلی کوچک بود ! و مثال بود .... منظور من کلیت قضیه هست و اون اینه که خانم من دائم در حال تلافی کردنه و براش مهم نیست کی باشه !! ...خانواده من هم اصلا از اول تا حالا در جریان کار ما نبودن و از این قضیه بی خبرن و در مورد پذیرایی اون روز هم اعتراض نکردن چون اصلا متوجه نشدن ...من حساس نیستم خیلی ...من واقع این رفتارها رو دارم به شکل بزرگ میبینم ..این کجا ریز بینی هست ... این کجاس خاله زنکی هست ؟! خانم من مقایسه و تلافی بازی هایی در میاره و اینقدر تکرارش میکنه که میشه عادت .توی عیدی دادن هم همینطور بود میگفت خواهرت به من 20 هزار داده تو هم باید 20 هزار بدی ..بشه 21 هزار خدا فقط به دادم برسه ...عید به دختر خاله من پیام تبریک فرستاد و جواب نداده بود دختر خاله من ، گفت چقد بی ادبه ....منم بهش گفتم شاید پیامتو ندیده و از اینهای حرفای آروم کننده زندگی ...کجای این زندگی ارامشه !! .خانم ها چرا اینقدر فکر میکنن حق به جانب هستن ؟!!! . همسر من رابطه نسبتا خوبی با خانواده من داره ، تمام این موارد در پشت صحنه هست ...به ولله همیشه باهاش صحبت میکنم میگم خانواده من و تو نداره ..من هیچ فرقی نمیدونم ......مادر خانمم 100 هزار به ما عیدی داد ، بعد همسرم به من میگه تو هم باید عیدی بدی و اون هم زیاد میگم 50 هزار خوبه ؟ میگنه بیشتر بده ...میگم خب شاید ما نداشته باشیم به اندازه جیبم عیدی میدم ، میگه نه زشته میخوای پیش مامانم کوچیکم کنی..آخه این چه تفکر غلطیه که خانم ها دارن شاین من نداشته باشم اینقدر عیدی و یا کادوی ازدواج بدم ....همش مقایسه و تلافی ....اگر مادرش دو ماه یکبار براش یک مانتو میخره ، دیگه اینقد میگش ...و بعد انتظار مادرمن هم از اینکارها بکنه ! ...اگر هفته ای یکبار خونه خودش ناهار یا شام میریم باید خونه خودمون هم بریم !! ، خداییش آیا بقیه خانم ها هم اینطورین ؟!! خب خانواده من وضع مالیشون واقعا پایینتره از خانواده خانمم ....خیلی پشیمونم ازدواج کردم همین ...


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.