با سلام و عرض شادباش خدمت دوستان تالار و تبریک عید نوروز حضورتان
بنده هم خدمت شما سلام کرده و سال جدید رو تبریک میگم.
بدلیل برخی مسائل بوجود اومده خدمت رسیدم تا چاره راه مشکلم باشید..
بابت همین نکته بسیار مهم پست اول شما رو تشکر زدم تا بدونین چقدر خوبه که انسان مشکلش رو بشناسه و از اون مهمتر به فکر راه حل باشه. پس از این بابت به خودتون تبریک بگید.
خانم بنده تو نامزدی و تا قبله بدنیا اومدنه بچه مهربون و سرش تو کار خودش بود و اگه بحثی بینمون میشد
کمی من غر میزدمو تموم میشد
اقای جوادیان عزیز، ادما که همینطوری عوض نمی شوند! یا خانومتون اون شکلی که شما می فرماییدنبوده و یا اگه واقعا مهربون بودن چرا عوض شدند؟ بزارین یه فرمولی رو یاد اوری کنم.
رفتار هر ادمی بخاطر وجود یک هیجانه و هیجان هرکسی بخاطر نوع نگرش و تفکرشه . یه مثال ساده بزنم. وقتی کسی از پشت سر ما یک دفعه فریاد بزنه ممکنه ما جیغ بکشیم (رفتار) این جیغ ما شاید بخاطر ترس ما باشه (هیجان ) و این ترس ما شاید خاطر اینه که من همیشه نگرانم از پشت ضربه بخورم و هیچ وقت به پشت سرم اعتماد نکنم(تفکر و بینش )
حالا شما میفرمایید خانومتون نامهربون شدند(رفتار ). اما چه هیجانی باعث نامهربونی ایشون شده ؟ بیشتر رفتارها یاناشی از هیجان ترس هست و یا خشم! ( گاهی چون میترسیم چیزی رو از دست بدیم بد قلقی می کنیم و غر می زنیم و گاهی خشمگینیم از این که فکر میکنیم حقمون از بین رفته و برای همین غر می زنیم )حالا کدومش رو بنده نمیدونم چون نیاز به مشاوره مستقیم داره. اما چه بینشی باعث ترس یا خشم همسر شما شده ؟ باید اینو پیدا کنید.
ولی الان حس میکنم میخواد زن سالاری کنه ..از مهربونیش کاسته شده و کمی عصبیه .. و هنگام بحث کردن
صداشو میبره بالا و اجازه نمیده که من بخوام حرف بزنم.. منم بخاطر بچه کوتاه میام تا نترسه.. هر کاری میخوام بکنم باید در جریان بذارمش.. حتی به بچه ها میخواستم عیدی بدم میگفت در حضور من بهشون بده و به من بگو.. میخوام صبحها که برا مادر تنهام نون بخرم بدم
بعضا مخالفت میکنه .. چیزی میخو.ام بخرم باید حتما بهش بگم و وقتی فهمید میگه واسه چی خریدی , منم میگه پول خودمه به کی ربط داره چجوری خرجش کنم ..مگه تو کار میکنی من میگم چطوری خرجش کن یا ریالی به من بدی؟
ببینید در تمام این رفتار ها هم خشم و هم ترس رو میشه مشاهده کرد. ایشون میترسه اگه حواسش به زندگیش نباشه شما رو و کلا زندگیشو از دست میده! ایشون میترسه اگه از نظر مالی قوی نشین زندگیتون به تلاطم بیفته! ایشون خشمگینه که نمیدونه جایگاهش کجای زندگی شماست. ایشون خشمگینه چون باور نداره شما حقشو بهش میدین و یا باور نداره اگه حواسش جمع نباشه به حق و حقوقش برسه و شاید از بقیه عقب بمونه...اقای جوادیان عزیز بگردید ریشه های فکریشو پیدا کنید. یه چیزایی میدونید یه چیزایی هم باید دوباره با حرف زدن و بهش نزذیک شدن کشف کنید. پیشنهاد می کنم با مشاو صحبت کنید. حداقل با صدای مشاور شهرتون چند بار تماس بگیرید و مساله رو مطرح کنید و نکته برداری کنید . مطمینا به نشونه های خوبی میرسید. و بعد دامنه ی محبتتون رو گسترده تر کنید . زبان عشق همسرتون رو بشناسید. با پنج زبان عشق آشنا شوید(میتونید کلیک کنید)در خلوت دو نفره ی ناب نگرانیهایش را بر طرف کنید. از خودتان بگویید از نگرانیها،از انتظارات،از ارزوها،از نگرشتان و از خیلی چیزهای دیگز .
اورا با خود همراه کنید.
البته نکاتی هست در مورد نوع نگرش خودتان که انشالله در فرصت بعدی ذکر می کنم
عصبیتش میدونم بخاطر خستگی ناشی از نگهداری بچه هستش ولی القای زن سالاری به من باعث میشه
از کوره در برم و به هیچ وجه زیر بار نرم.. و در چنین مواقعی بخاطر این که اقتدارمو نذارم بشکنه حس دفع
کردن خانمم سراغم میاد و فقط میخوام از خونه بزنم بیرون و یا از زندگیم حذفش کنم
ولی بعد چن ساعت که استرسم خوابید دگ اون فشار روم نیست و ارام میشم
ند؟
دختر خوبیه انصافا ولی اخلاقش تو نامزدیو قبله بچه با الان خیلی فرق کرده ..
اونوقتا دوس داشتنی بود ولی الان بعضا من تو ذهنم ازش فرار میکنم
انشالله در مورد این قسمت بعدا برایتان مینویسم
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)