به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 76
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    دوست عزیز آدمها وقتی ناراحت و عصبانی هستن غیر نرمال میشن و همسر شما که دوز عصبانیتش دو بقرابر حالت عادی هست قطعا میزان غیر نرمال شدنش هم همینطوره
    اگر می بینی عصبی یا گرفته هست به روی خودت نیار همون موقع سر خودتو یه جوری گرم کن فکر خودتو منحرف کن و بعد که دیدی اروم شده و یه آدم نرمال شده سر صحبتو باز کن
    الانم وقتی به حالت عادی برگشت از سر این برخوردش سرسری رد نشو و یه گفتگوی مفصل داشته باش ولی تا وقتی ناآروم و سرسنگینه شما هم عادی و تا حدی سر سنگین برخورد کن و وقتی حالت متعادل پیدا کرد صحبت کن سهم خودت رو از مسائل موجود بپذیر فقط سهم خودت رو و نه بیشتر

    رفتار همسر شما اشکال زیاد داره ولی شما هم باید موقع شناس تر باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  2. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    maadar (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    با سلام

    شما جند موضوع رو درنظر بگیرید

    * ادامه این وضعیت شما رو از ناراحتی و بی تفاوتی (به گفته خودتان) به طغیان می رسونه.هر چه زودتر و قاطعانه (قاطعیت غیر از خشونت است، میشه با محبت و درعین حال قاطع هم بود) اقدام به حل مشکلات کنید. اگر خودتون تونستید که بهتر. اگر خودتون نتونستید در وهله اول از خانواده وی و درصورت نیاز از خانواده خودتان هم کمک بگیرید.

    * شوهر شما اخلاق تندی دارند؟ علت چیه؟ تربیت؟ فشار کار و ...؟ ناراحتی روحی؟
    * نوع برخورد ایشان با شما که ظاهرا نگاه از بالا به پایین، آمرانه و حتی ازخود متشکرانه است.
    * در شما نیز نوعی احساس وجود دارد، که حتی در مواقع آرام و خوب نمی تونید گذشته رو فراموش کنید. این احساس شما به نوبه خود در روابط تان تاثیرگذار است؟ طبیعتا باید تاثیر بگذارد، حتا اگر خودتان متوجه نباشید.

    چند سوال:
    شما دو نفر و خانوادهای تان از نظر اعتقادات مذهبی، فرهنگ، تحصیلات، موقعیت شغلی و اجتماعی، وضعیت مالی و اقتصادی و ... چگونه هستید؟
    مهریه شما در ابتدا چقدر بود؟ بعد از تجدیدنظر چه مقدار شد؟
    وضعیت مالی آقا در چه حد است؟ پرداخت مهریه و کلا حقوق قانونی شما برایش آسان است یا مشکل؟
    نوع رابطه آقا با خانواده خودش و شما چگونه است؟
    رابطه شما با خانواده خودتان و آقا چگونه است؟
    از ابتدا روابط تان مشکل دار بود یا بعدا ایگونه شد؟ اگر بعدا، از چه زمانی، به چه دلیل و چگونه؟
    و ...
    کلی اطلاعات جامع و دقیق نیاز است تا بشه کمی به عمق و ریشه مشکلات بین شما پی برد.
    در این شرایط آمدن بچه احتمالا اوضاع رو بدتر و پیچیده تر کنه. احتمالا. مگر اینکه ایشون خیلی بچه رو دوست داشته باشه اینقدر که اخلاقش تعدیل بشه. این رو مشاور و روان پزشک باید تشخیص بده.

    اولا مشکلات شما اینجا و از طریق مشاوره اینترنتی حل نمیشه. مخصوصا که فقط یک طرف قضیه حضور داره. با اینحال نظر شخصی خودم (نه کارشناسی، بنده هم کاربر عادی هستم)

    شما دو راه برای حل مشکلات تان رو همزمان پی گیری کنید.
    اول درمان و مراقبت
    دوم برخورد کردن فعال و مثبت

    * در مورد اخلاق بد همسرتان
    اگر مشکل تربیتی و امثال آن باشد کار خیلی سخت میشه. تربیت برای افراد عادت میشه و ترک عادت بسیار سخت است.
    اگر ناشی از کار و محیط بیرون باشه شاید با آموزش و آگاهی دادن به اینکه چگونه از آوردن مشکلات خارج ار خانه به داخل خانواده جلوگیری کنند مشکل تا حدی برطرف بشه
    اگر ریشه مشکل ناراحتی روحی آقا باشه چاره ای جز مداوا بوسیله روان پزشک نیست. بیماری روحی هم یه بیماری مانند بیماری های جسمی که باید تحت درمان قرار بگیره و دارو نیز مصرف بشه. وگرنه باگذشت زمان بدتر و بدتر میشه.
    *در مورد نوع نگاه ایشان به شما و نظرات شان
    مانند مورد قبل، می تواند دلایل و انگیزه های متفاوتی داشته باشد که هر کدام راه حل جداگانه ای می طلبد. با این تفاوت که اگر مشکل ایشان روحی باشد نیاز به روان شناس دارند.
    * خود شما نیز نیاز به درمان دارید. باید احساسات منفی، احساس مظلومیت و ستم دیده گی و افسرگی تان رو ازبین ببرید. حتما به روان پزشک مراجعه کنید. شما هم بخشی از این مشکل هستید. پس خودتون این قسمت رو که دراختیارتون است ترمیم کنید. کمترین فایده آن آسایش روحی خود شما است. کم چیزیه؟

    *برخورد فعال ولی مثبت
    اگر به هردلیلی همسر شما داوطلبانه حاضر نباشد برای حل مشکل اقدام نماید مثلا به روان شناس و روان پزشک مراجعه نماید. یا زبان و رفتار خود را کنترل کند و یا اصرار به ادامه وضعیت سابق داشته باشد، شما راهی ندارید جز اینکه وی رو مجبور کنید. اینکه چه کاری باید بکنید و چه کاری می توانید بکنید بستگی کامل به جواب همان سوال ها یعنی وضعیت شما دو نفر و خانواده های تان دارد. اصل کلی هزینه دار کردن رفتار فعال شخص (توهین، آزار و ...) یا رفتار غیرفعال (بی توجهی و فرار از درمان، ...) دارد. این کار می تواند شامل تنها گذاشتن وی، به میان آوردن خانواده ها، تحت فشار قرار دادن شخص ازنظر مالی و سایر جوانب (مهریه، قرض و ...) .... تا اقدام به تهدید به طلاق و حتی طلاق باشد.

    بازهم تاکید می کنم مشکل شما اینجا حل نمیشه. فقط می توان اظهار نظر و راهنمایی کرد.

    موفق باشید


    ممنونم از راهنمایی و نظری که دادین.علت اخلاق تند رو دقیق نمیدونم.اما میدونم
    که ایشون به نوعی افسردگی داره و مشکلات دیگه.که من بیخبرم چون به من نمیگه.چند روز حالش خوبه بعد یهو به خم میریزه و وقتی ازش میپرسم که علتش چیه میگه هیچی یا نمیدونم.احتمال زیاد تربیتش خم تاثیر داشته.
    خانواده ایشون خیلی نمیتونن واسه من کاری بکنن.در واقع انگار بیتفاوت هستند.یا مشکلات من رو جدی تلقی نمیکنن.به خانواده خودم نمیتونم حرفی بزنم چون میدونم که به شدت اذیت میشن و به هم میریزن مخصوصا که مادرم مشکل اعصاب و افسردگی دارن.در واقع خیلی داغون میشن.و اینکه اثلا نمیدونم چطور بهشون بگم.پدر هم بسیار شکننده است و مسلما دیدشون نسبت به همسرم خیلی بد میشه.
    خانواده های ما خیلی فاصله زیادی ندارن هر چند خانواده من اجتماعی تر با فرهنگتر و نرمالترن.
    مهریه ابتدا 500تا بود که بعد تبدیل به714 تا نیم سکه شد.وضعیت اقتثادی تقیبا شبیه هم هیت با این تفاوت که نوع زندگی ما بهتر امروزی تر است.پدر ایشون درامدش بیستر از پدر منه اما خسبسه و سبک زندگیشون از ما پایینتره.
    وضعیت مالی همسرم خوبه کارمند اداره دولتی هستند.و از لحاظ پرداخت مهریه مشکلی ندارن.
    با خانواده خودش به رالطه محترمانه و عادی داره و خیلی گرم نیستن.چون پدرشون کلا ادم خیلی گرمی نیست و چند سالی هم هست سرطان دارن.مادرش اخلاقش تنده و زود عصبی میشه به خاطر مشکلاتش.
    با خانواده من ارتباط خوبی داره علی رغم بهانه ها و بعضی مشکلات اما رابطش قابل قبوله و محترمانست.
    تز ابتدا مشکلاتی داشتیم که بعدا بیشتر سد.واقعا یادم نبست از چه چیزهایی شروع میشدن اما میدونم کخمسایل کوچیک بودن.بعد حدود به سال برخورد ایسون با تندی و فحش و بی احترامی همراه شد.
    متاسفانه پیش روانپزشک یا روانشناس مراجعه نمیکنه و دارو هم اصلا نمیخوره
    اگر من موضوع جدایی رو پیش بکشم که مطمئنم سریعا قبول میکنن.انگار از خداشه.
    من سهم خودم از مشکلاتو میپذیرم اما اون خیلی وقتا نه.واسه رفع عیوب روحیش کاری نمیکنه.
    این موضوع اخیر و داد و فریادش جلو دیگران واقعا ازار دهنده و نابخشودنیه مخثوثا که از نظر خودش کارش درست و لازم بوده.حداقلش زبونی اینجوری میگه.
    نمیدونم چطور میتونم تنهاش بذارم.به طلاق تهدیدش کنم که میگه باسه.به تانوادم بگم که هم وجههش خراب میسه هم اونا اذیت میسن در نهایت هم کاری شاید نتونن انجام بدم.ربتن تودم به مشاوره چیه حل میکنه و قتی اون کنترل خشمشو نداره.ایشون افسردگی و احتمالا مشکلات دیگه دارن ولی اقدامی نمیکنه.
    واقعا نمیدونم چکار کنم نه راه پیش نه راه پس دارم

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ایا واقعا نباید جدا بشم؟
    ایا اگه من ناراحت بشم از نحوه رفتار همسرم باید اینجوری کنه.شما که میگی بذار دعوا پیش بیاد.تاوانشو با رفتن ابروی خودم پرداختم.
    سرم داره منفجر میشه.
    میخام بدونم همسر شما هم پرخاشگره ؟
    بددهنی میکنه؟ِازین رفتارای غیر نرمال داشته؟
    چه برخوردی کردید
    .الان من با این ابرو ریزی چکار کنم کسی هست مشکلش مثل من باشه
    به بن بست رسیدم


    مسلما همسرشما نباید این رفتار رو داشته باشند.
    ابروی شما نرفته چرا این طور فکر میکنید . اگر رفتار همسرتون درست نیست مقصر شما نیستید و تاوان اشتباهات ایشون مال خودشونه نه شما
    همسرتون به شدت عصبانی شدند چون شما یک انتقاد خیلی کوچک ازشون کردید و یک ناراحتی جزیی خودتون رو مطرح کردید. البته در این مورد میخواستم بدونم که لحنتون با ارامش بوده یا عصبانی بودید ؟
    خوب حالا که همسرتون بایک مسیله کوچک زده به سیم اخر ای کاش به جاش یکی از ناراحتی های بزرگتون رو مطرح کرده بودید تا حداقل به قول خودتون به این سیم اخرزدن می ارزید.
    همسرتون در مقابل هر اعتراض شما واکنش شدید نشون خواهد داد چون یاد گرفته شما بعدش کوتاه میایید و از حقتون میگزرید پس بهتره از مشکلات بزرگ شروع به انتقاد کنید البته بدون ترس از هر چیزی حتی طلاق
    در جواب سوالتون باید بگم همسر من فحش و کتک کاری در حد خیلی شدید داشتند
    و اصلا حاضر نبود هیچ نظری از من بشنوه و کاملا خودخواه عمل میکرد
    بهیچ وجه نمیشد انتقاد کرد و از در که می امد تو اخم هاش تو هم بود و دنبال بهانه برای تحقیر خودم و خانواده ام و تهدید های شدید برای طلاق خصوصا که مهریه من برای ایشون مبلغ زیادی نیست و راحت میتونند پرداخت کنندو اینکه من قبلا یک بار طلاق گرفتم و گویا فکر میکردند که از ترس ابروم از طلاق مجدد میترسم ولی من تو همون یک سال اول بهش فهموندم که از این خبرها نیست و هر وقت گفت طلاق لباس پوشیدم و سند ازدواجم رو برداشتم گفتم بفرما هر جا لازمه با هم بریم کسی رو که من رو نخواهد من اصلا نمیخوام
    البته باید بگم کسی که فحش میده این عادتش رو ترک نمیکنه باید سلاح عصبانیت رو ازش بگیرید باید بدونه که با عصبانیت و فحش نمیتونه شما رو ساکت کنه و شما ازش نمیترسید
    در ضمن بهتره خانواده تون رو در جریان بزارید
    چون شوهرتون باید بدونند که شما حامی دارید
    من هم چون پدرم بیمار بودن اوایل بهشون نمیگفتم . حتی شوهرم موقع دعوا تهدید میکرد که الان زنگ میزنم به پدرت بیاد تکلیف تو رو مشخص کنه بعد که دید خانواده ام حامی من هستند دیگه این سلاح تهدید رو هم از دست داد
    حرف اخر اینکه به طلاق فکر نکنید چون راههای زیادی هست که میتونید امتحان کنید
    ولی از طلاق نترسید
    اگر طلاق بعنوان اخرین راه باشه واقعا هم ترس نداره
    این رو بعنوان کسی میگم که تجربه طلاق داره
    بهترین تصمیم زندگیم طلاقم بوده و هست
    وضعیت شما خیلی بهتر از اوضاع اوایل زندگی من هست . شش ماه اول ازدواج سه تا تاییدیه پزشکی قانونی دارم. و هر چند روز یک بار داد و بیداد و ابروریزی جلوی در و همسایه حالا فکرش رو بکن که توی خانه سازمانی اداره زندگی میکنیم یعنی همه همسایه ها همکار هم هستند
    ولی خدارو شکر الان چند سال هست که با ارامش زندگی میکنم
    و شوهرم رو دوست دارم
    ویرایش توسط maadar : پنجشنبه 26 اسفند 95 در ساعت 02:38

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    ایا واقعا نباید جدا بشم؟
    ایا اگه من ناراحت بشم از نحوه رفتار همسرم باید اینجوری کنه.شما که میگی بذار دعوا پیش بیاد.تاوانشو با رفتن ابروی خودم پرداختم.
    سرم داره منفجر میشه.
    میخام بدونم همسر شما هم پرخاشگره ؟
    بددهنی میکنه؟ِازین رفتارای غیر نرمال داشته؟
    چه برخوردی کردید
    .الان من با این ابرو ریزی چکار کنم کسی هست مشکلش مثل من باشه
    به بن بست رسیدم


    مسلما همسرشما نباید این رفتار رو داشته باشند.
    ابروی شما نرفته چرا این طور فکر میکنید . اگر رفتار همسرتون درست نیست مقصر شما نیستید و تاوان اشتباهات ایشون مال خودشونه نه شما
    همسرتون به شدت عصبانی شدند چون شما یک انتقاد خیلی کوچک ازشون کردید و یک ناراحتی جزیی خودتون رو مطرح کردید. البته در این مورد میخواستم بدونم که لحنتون با ارامش بوده یا عصبانی بودید ؟
    خوب حالا که همسرتون بایک مسیله کوچک زده به سیم اخر ای کاش به جاش یکی از ناراحتی های بزرگتون رو مطرح کرده بودید تا حداقل به قول خودتون به این سیم اخرزدن می ارزید.
    همسرتون در مقابل هر اعتراض شما واکنش شدید نشون خواهد داد چون یاد گرفته شما بعدش کوتاه میایید و از حقتون میگزرید پس بهتره از مشکلات بزرگ شروع به انتقاد کنید البته بدون ترس از هر چیزی حتی طلاق
    در جواب سوالتون باید بگم همسر من فحش و کتک کاری در حد خیلی شدید داشتند
    و اصلا حاضر نبود هیچ نظری از من بشنوه و کاملا خودخواه عمل میکرد
    بهیچ وجه نمیشد انتقاد کرد و از در که می امد تو اخم هاش تو هم بود و دنبال بهانه برای تحقیر خودم و خانواده ام و تهدید های شدید برای طلاق خصوصا که مهریه من برای ایشون مبلغ زیادی نیست و راحت میتونند پرداخت کنندو اینکه من قبلا یک بار طلاق گرفتم و گویا فکر میکردند که از ترس ابروم از طلاق مجدد میترسم ولی من تو همون یک سال اول بهش فهموندم که از این خبرها نیست و هر وقت گفت طلاق لباس پوشیدم و سند ازدواجم رو برداشتم گفتم بفرما هر جا لازمه با هم بریم کسی رو که من رو نخواهد من اصلا نمیخوام
    البته باید بگم کسی که فحش میده این عادتش رو ترک نمیکنه باید سلاح عصبانیت رو ازش بگیرید باید بدونه که با عصبانیت و فحش نمیتونه شما رو ساکت کنه و شما ازش نمیترسید
    در ضمن بهتره خانواده تون رو در جریان بزارید
    چون شوهرتون باید بدونند که شما حامی دارید
    من هم چون پدرم بیمار بودن اوایل بهشون نمیگفتم . حتی شوهرم موقع دعوا تهدید میکرد که الان زنگ میزنم به پدرت بیاد تکلیف تو رو مشخص کنه بعد که دید خانواده ام حامی من هستند دیگه این سلاح تهدید رو هم از دست داد
    حرف اخر اینکه به طلاق فکر نکنید چون راههای زیادی هست که میتونید امتحان کنید
    ولی از طلاق نترسید
    اگر طلاق بعنوان اخرین راه باشه واقعا هم ترس نداره
    این رو بعنوان کسی میگم که تجربه طلاق داره
    بهترین تصمیم زندگیم طلاقم بوده و هست
    وضعیت شما خیلی بهتر از اوضاع اوایل زندگی من هست . شش ماه اول ازدواج سه تا تاییدیه پزشکی قانونی دارم. و هر چند روز یک بار داد و بیداد و ابروریزی جلوی در و همسایه حالا فکرش رو بکن که توی خانه سازمانی اداره زندگی میکنیم یعنی همه همسایه ها همکار هم هستند
    ولی خدارو شکر الان چند سال هست که با ارامش زندگی میکنم
    و شوهرم رو دوست دارم
    سلام دوست عزیزم.ممنون که جواب دادید.
    من موضوع رو حیلی اروم و باحالت دلخوری بیان کردم.نه با خشم و بازخواست.البته اون اینجوری برداشت کرد که من دارم ازش حساب میکشم.واقعا هر چی فکر میکنم نمیتونم بفهمم چرا عکس العملش اینقدر تند و شدیده که حتی واسه خودشم مهم نبود و تو خیتبون شروع به فریاد و دعوا کرد.رفتارهاش وافعاتکانه ای هستن.سکوت کردنم در خیلی موارد جواب نمیده همونجور. ه دبشب سکوت کردم و شروع کرد به اینکه حتما شنواییت در اثر دادهای من مشکل پیدا کرده.میخای بلند تر داد بزنم ازین به بعد؟داشت حالم ازش به هم میخورد.
    نکته دیگه اینکه پدر من زود تحت تاثیر قرار میگیره و از اونجایی که منو خیلی دوست داره احتمالا. رفتارش با همسرم تغییر میکنه و سرد و با کم محلی مبسه.همسرم هم ادم لجباز و نکش و حساسبه و فکر میکنم از اون ور منو تحت فشار قرار بده و بخاد بدتر کنه و دایم غر بزنه.
    طلاق برای من خیلی سخته اما برای اون ظاهرا راحته.
    یکبار که گفت برو
    شروع کردم به پوشبدن لباس و گفت اگه بری دیگه برنگرد.شوهرم مرد توبیه اما نمیدونم چرا یهو وحشی و روانی مبشه.عکس دلعملش در برابر چیزای کوچیک واقعا شدیده.عصبانیتش درجه بندی نداره.
    میدونم اگه میامد مشاوره بهتر و ارومتر میشد
    اما خیلی سرسختی و لجاجت میکنه.من همیشه سعی کردم بذارم یه مقدار اروم بشه بلکه خودش متوجه ربتار زشتش بسه یا اینکه تودم سعی کرد با قاطعیت باهاش حرف بزنم.اما یا بازم توسو محق میدونه و یا اگه قبول کنه تکرار و تکرار.
    خسته سدم ازین همه بالا پایین.
    منم عصبانی میشم ناراحت میشم.میدونم الان که بیدار بشه با اخم تمام و کم محلی برخورد میکنه انگار من داد و هوار راه انداختم و وحشی بازی دراوردم.حتما انتظار عذر خواهی هم داره.
    دوباره همه چیز خراب شد

    من دلم نمیخاد جدا بشم واقعا مطمئنم اگه راضی میشد بربم مشاوره یه مقدار متلادل تر میشد رفتارهای تهاجمیش.اما متاسفانه نمیاد .
    میخاستم بدونم اگه ف
    قرار باشه به تانوادم بگم چطور لگم کل زندگیم یا جزئی در چه حد؟نمیخام پلهارو بشکنم

  6. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    مایکای عزیز خیلی ناراحت شدم از اتفاقی که برات افتاد . منم نظرم اینه که با خونواده خودش مطرح کنی اول . هرچند بی تفاوت ولی آمادشون می کنی برای تصمیمات بعدی خودت. من درست و غلطش رو نمی دونم ولی اگه جای تو بودم و 4 روز قبل از عید این اتفاق برام می افتاد یه نامه براش می نوشتم که برای اینکه آرامش داشته باشه و چون به نظرش من انقدر بدم تعطیلات رو می رم شهرستان پیش یه فامیل اگه دارم. یا اگه ازنظر مالی مشکلی نداری یه تور سفر 3 4 روزه می نوشتم و با مادر و خواهزم می رفتم که فقط روز تحویل سال غصه نخورم . به خونوادمم می گفتم همسرم باید بره سرکار واسه همین خودش گفته تو برو سفر بهت خوش بگذره. بازم می گم درست و غلطش رو نمی دونم اما با توجه به شخصیت خودم اگر تو موقعیت تو بودم این کار رو می کردم.

    در مورد ماجرایی که تعریف کردی مطمئنا همسرت مقصره که به خاطر موضوع به این کوچیکی این دعوای بزرگ رو راه انداخته اما من یه حس امری تو صحبتای تو هم دیدم؟ از آرایشگاه پرسیدی ؟ نریم بیایم بسته باشه ؟ چرا اینجوری جواب می دی ؟ چرا به زور جواب می دی ؟ من خودم آدمی هستم که به لحن امری خیلی حساسم مثلا شوهرم بگه قاشق رو بیار من بهم بر می خوره البته پرخاش نمی کنم ولی تا خود آگاه اینجوریم چون تو خونه بابام کسی بهم با لحن امری حرف نزده و خودمم با این لحن صحبت نمی کنم معمولا. در مورد اون ماجرا می خوام بگم بهتر بود بگی عزیزم به کارات می رسی ؟ نگران بودم نتونی بری آرایشگاه به خاطر خرید کردنمون. اگه فکر می کنی نمی رسی نریم خرید . همون چیزی که منظورت هست و علاقه و نگرانیت رو بیان کن نه یه جمله خشک و دستوری . شوهرت متاسفانه خیلی حساسه و واکنشش خیلی شدیده می دونم سخته که بخوای تک تک جملاتت رو کنترل کنی اما باید یاد بگیری به قول فکور جان موقعیت شناس باشی. هر وقت دیدی گرفتتش باهاش حرف نزن و کار خودت رو بکن . یا اگه با هم دارید کاری رو انجام می دید مثلا همون خرید پیشنهاد بده تنهایی این کار روبکنی . (معمولا مردها برای خرید عصبی می شن). یه کتاب در مورد نحوه رفتار با مردها بخون خیلی از موارد دعواتون برطرف می شه حداقل خودت می دونی که همه تلاشت رو کردی.

    من نمی گم برای عید قهر کن ولی فکر کنم یه مدت دوری باعث میشه دلش برات تنگ شه و خودتم بهت بیشتر خوش می گذره حداقل نگران این نیستی که الان عصبانی می شه آبروم میره. در مورد اون ماجرا هم بهش فکر نکن که عصبی شی اون آدمایی که تو خودت رو ناراحت می کنی تو خیابون دیدنت سه روز دیگه اصلا یادشون نمیاد اینجا زن و مردی دعواشون شده اما تو تا چند ماه می خوای خود خوری کنی که آبروم رفت . نمی خوام بگم کار شوهرت بد نبوده یا توجیه کنم فقط می خوام تو آروم شی . تمرکزت رو بذار روی ریشه مشکلات .

  7. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    دوست عزیز رفتار شوهرت بازتاب رفتار شماست
    به نظرم اصلا به جدایی و طلاق فکر نکن
    فقط با رفتار خودت سعی کن اختلافات و بحث و مشاجره رو کم کنی

    اول اینکه گذشته رو کنکاش نکن اصلا اصلا به گذشته ها و اتفاقات گذشته فکر نکن

    دوم موقع عصبانیت باهاش بحث نکن ... سکوت مطلق اگه بیشتر عصبانیش میکنه سکوت نکن و با آرامش در حد یک جمله کوتاه جوابش رو بده
    همیشه یادت باشه با تحقیر و توهین هاش سعی میکنه حرصتو دربیاره پس با عصبانی شدن شما اون به هدفش میرسه . و این کار لذت بخش رو تو دعواهای بعدی مدام تکرار میکنه
    اما وقتی ببینه شما عصبانی نشدی و آرامش داری بیخیال این موضوع میشه

    سوم بعد از دعوا وقتی همه چی اومه راجع به اخلاق بدش صحبت نکن کاملا بیخیال انگار نه انگار اتفاقی افتاده
    اگه خواستی بهش اخلاق بدش رو گوشزد کنی فقط یه وقتایی که میبینی برای خودت اون مسئله پیش اومده یادآوری کن که شیوه حل مسئله تو با اون خیلی فرق میکنه خیلی کوتاه

    در نهایت باید بگم یه خورده بیخیال باش نسبت به رفتارش مطمئن باش خود به خود بهتر میشه
    برای مسافرت کیش به نظرم اعتراض نمیکردی فقط با خوشحالی میپرسیدی "برنامه کیش چیه ؟ چه خوب میخواییم بریم کیش "
    برای ارایشگاه هم اصلا بهش یادآوری نمیکردی حتما خودش حواسش به برنامه ریزی زمانیش هست
    شوهر منم اگه سر به سرش بذارم مث شوهر شماست ولی من بیخیال شدم
    حتا اگه چیزی بپرسم جواب بده ولی متوجه نشم دیگه ازش نمیپرسم بیخیالش میشم


    میدونی معنی سیاست زنونه چیه ؟ من همیشه بهم میگفتن با سیاست زنونه حرفت رو بزن ولی من نمیدونستم یعنی چی
    بعد از 5 سال زندگی مشترک تازه فهمیدم سیاست زنونه یعنی اینکه من مسئله و درخواست خودم رو به شیوه ای که شوهرم دوست داره ببینه یا بشنوه بیان کنم


    حالا شما هم اونطوری که شوهرت دوست داره رفتار کن ولی ته تهش به دل خودتم باش یعنی حفظ ظاهر کن
    همسرت تو حرفاشم گفته که از شما ناراضیه ، پس مطمئن باش رفتارت رو تغییر بدی نتیجه خوبی میگیری
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
    ویرایش توسط terme00 : پنجشنبه 26 اسفند 95 در ساعت 11:40

  8. کاربر روبرو از پست مفید terme00 تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  9. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    اون اینجوری برداشت کرد که من دارم ازش حساب میکشم
    لحن صحبتت رو تغییر بده تا این طوری فکر نکنه
    هرچند که باز هم حق نداشت عصبانی بشه میتونست اعتراض به لحن صحبت شما و دلخوری اش را با یک جمله کوتاه و قاطع و در کمال ارامش مطرح میکرد
    اینگه شوهرتون چنین برداشتی کرده غیر عادی نیست ادمهای مختلف با حساسیتهای مختلف برداشتهای متفاوتی از یک موضوع میتونند داشته باشند و حق دارند دلخوری هاشون رو مطرح کنند. چیزی که اینجا مشکل بوجود اورده نحوه بیان ناراحتی هست. عصبانیت و عدم کنترل اون هست که مشکل ایجاد میکن
    گفت اگه بری دیگه برنگرد.
    ترجمه این جمله از زبان یک مرد عصبانی یعنی
    خواهش میکنم من رو ترک نکن
    در شناخت روحیات و احساسات همسرتون مشکل دارید
    چون اون طور که من فهمیدم شما این جمله رو طور دیگری ترجمه کردید
    دبشب سکوت کردم و شروع کرد به اینکه حتما شنواییت در اثر دادهای من مشکل پیدا کرده.میخای بلند تر داد بزنم ازین به بعد؟داشت حالم ازش به هم میخورد.
    در این مورد باز هم مشکل شناخت همسرتون رو دارید
    چرا حالتون به هم خورد ؟ باید خوشال باشید
    وقتی داره تهدید میکنه که میخوای بیشتر داد بزنم یعنی از سکوت شما ترسیده . شوهرتون ترسیده که مبادا سلاح داد کشیدنش بی تاثیر بشه
    اون وقت شما اومدید میگید سکوت بی تاثیر بوده
    چه انتظاری داشتید؟ میخواستید با چند دقیقه سکوت زندگیتون گلستان بشه؟ این راه پرزحمت و پرهزینه است

  10. 3 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    Shayeste (پنجشنبه 26 اسفند 95), tavalode arezoo (جمعه 27 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  11. #28
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    اگه می خوای بمونی و زندگی کنی باید قبول کنی که اخلاق همسرت همینه. به سختی می شه کمی تغییرش داد.
    وسواس فکری خیلی بده. اگه بتونی در بلندمدت کاری کنی که به سمت درمان بره، عالیه.

    به هر حال الان تنها کاری که می تونی بکنی اینه که سر به سرش نذاری و توی حرف باهاش موافقت کنی و نذاری نگران یا مضطرب بشه
    باید مطمئن بشه تو همپا و همراهشی
    اذیتش هم نمی کنی.
    وقتی مطمئن باشه، کمتر اذیتت می کنه و حتی همونطور که خودت گفتی خیلی هم خوب و مهربون می شه.

    فقط وقتی حالش بده یا این فکرهای مزاحم می آد سراغش مراعاتش را بکن.

    من موردی چند تا از مثالهایی که گفتی را برات می نویسم

    1- می گه خواهرت دانشگاهش هم خرجش از تو بیشتر بوده ... چه اصراری داری ثابت کنی نبوده؟ به قول خودت حالا دوران مجردی شما و فضای زندگی خودتون و ... ثابت کنی که چی بشه؟
    شما هم خیلی آروم بگو هووووووم معماری رشته ی پر خرجیه.

    2- می گه چرا با ماشین بابات تمرین نکردی، بگو هووم. کاش وقتی خونه بابام بودم گواهینامه می گرفتم اونجا تمرین می کردم
    می گه الان برو اونجا تمرین کن، بگو باشه. هر وقت اونجا بودیم و می شد باید (یعنی منم خیلی باهات موافقم) به بابام بگم یه کم باهام بیاد تمرین.

    3- می گی وقت آرایشگاه بگیر، یواش جواب می ده. بدون که بهش برخورده ( مشکل داره، زود رنجه، وسواسیه ... بیماره! پس نگو چرا بهش برخورده) ... دیگه ادامه نده.

    یه ویژگی ای که شوهرت احتمالا داره ( آدمهای این مدلی دارن) وقتی تاییدشون می کنی و سر به سرشون نمی ذاری، خودشون پشیمون می شن و می آن سمتت.
    خودش می دونه حرفهاش غلطه، ولی اگه تاییدش نکنی ناراحت می شه و اذیت می کنه.

    تایید و همراهی شما بهترین کمک برای آرامش زندگیتون هست ( تا زمانی که برای درمان تخصصی اقدام نمی کنه)
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (جمعه 27 اسفند 95), نازنین2010 (چهارشنبه 16 فروردین 96)

  13. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صحبت هاتون بسيار عجيبه. ميگيد ميخواين اين زندگي رو با چنگ و دندون نگه دارين بعد ميگين شوهرتون بيماره. بعد هم تنها راه حلتون اينه كه شوهر شما در اثر يه معجزه اي كن فيكون بشه! كلا فقط دارين از آرزوها و روياهاتون حرف ميزنين!!
    دوستان هم كه راهنمايي ميكنن فقط ميتونن بابت تغيير رفتار شما كه ميتونه تاثيرات احتمالي روي همسرتون داشته باشه، شما رو راهنمايي كنن. انتظار ندارين كه نقشه گنج "چوب جادو" رو بدن بهتون تا يه اجي مجي واسه اين زندگي بخونين؟!

    اگه براي همه راه حل ها يه آيه ياس دارين و حسش نيست كه تو رفتار خودتون يه ذره جابه جايي ايجاد كنين، جواب سوال اصلي تاپيكتون هم ميشه "نه". فكر نميكنين شايد خود شما هم دچار افسردگي شده باشين؟

  14. 2 کاربر از پست مفید Shayeste تشکرکرده اند .

    maadar (پنجشنبه 26 اسفند 95), tavalode arezoo (جمعه 27 اسفند 95)

  15. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    هیچ وضعیتی که به خودی خود تغییر پیدا نمی کنه. شما یکی از این راه ها رو باید انتخاب کنید
    * یا باید به نوبه خود باهاشون درگیر بشید
    * یا اینقدر تحمل کنید تا خودتون به همان شدت افسرده و پرخاشگر بشید یا شکست خورده و تسلیم
    * یا شرایط رو تغییر بدید.

    اگر می خواهید شرایط رو تغییر بدید نباید منتظر ایشون بمونید.
    اول از خودتون شروع کنید. اگر افسرگی دارید به روان پزشک مراجعه کنید. اگر نیاز به روان شناس دارید همینطور. اگر ...
    دوم همسرتون رو راضی کنید به متخصصین موردنیاز مراجعه کنند. اگر نمی کنند می تونید از همون روش های برخورد فعال و مثبت استفاده کنید. مثلا اگر دعوای سختی بین تون شده یا میگند به خانه پدرتان بروید، شما هم خیلی آرام و بدون عصبانیت وسایل تان رو جمع کنید و بروید. از همونجا هم پیام بدید تا زمانی که همراه با شما به دکتر مراجعه و تحت درمان قرار نگیرند، این شما هستید که به خانه بازنخواهید گشت.
    برای افراد مختلف راه های متفاوتی نتیجه میده. شما باید ببینید برای شما چه راه حلی بهتره.

    به هرحال
    حتما از خانواده کمک بگیرید
    حتما ایشان رو مجبور به درمان کنید. افسرگی مانند سایر بیماری ها چنانچه درمان نشود باگذشت زمان شدیدتر و شدیدتر میشه.

    به طلاق هم فکر نکنید. اگر قصد طلاق دارند خودشون پیشقدم شوند و هزینه های آن را هم بپردازند، مهریه و ... .

    موفق باشید


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.