به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 85
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام عزیزم.من کامل یادمه تو رو یک دختر مذهبی و با اعتقاد و تا حدی خشک ببین عزیزم هر ادمی باید یک هدفی رو مشخص کنه و واسش تلاش کنه .اینکه بگی من قید ازدواجو

    زدمو دوست ندارم فلان کارو کنمو اینا داری خودتو گول می زنه.این یک نیاز طبیعیه..حالا تلاش یعنی چی؟؟ اقای مدیر به اندازه کافی توضیح دادن در این زمینه تو دید باشی و مجالس زنانه و

    کلاس ورزش رفتنو.. خب ایناهارو که انجام دادی و تو دید بودی بعدش چی؟؟

    ببین یک ادم بزرگ می گفت خیلی از پسرها همیشه فکر می کنن شروع کننده رابطه بودن ولی همیشه شروع کننده دخترا هستن و پسرها فقط پیشنهادشو میدن..

    منم مثل خودت فکر می کنم و اصن درست نیست غرورتو به باد بدی ولیییی می تونی به صورت غیرمستقیم یک حرکتای کوچکی داشته باشی اگر سیگنالی بعدش دریافت کردی چه

    عالی وگرنه می فهمی زیاد نباید به احساست بال و پر بدی..

    ببین من خودم اگر یک پسر بودمو یک خانم محجبه رو مناسب می دیدم شاید جرات گفتن حرفو نداشتم و شایدم با خودم اگر کلی کلنجار می رفتم تصمیم می گرفتم بی خیالش شم.

    مثلا یک کار کوچیک که می تونی انجام بدی اینه که شیرنی بپزی و رو میزت بزاری وقتی اومد بهش تعارف کنی و بگی بفرمایید این دست پخت خودمه امتحان کنین..یا مثلا حرف رو به غیر

    کاری بکشونی (عاطفی منظورم نیست اصلا) و بعد ببینی اقا عکس العملی نشون میده یا نه..

    انشالله هرچی صلاحه همون شه

  2. 4 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 22 اسفند 95), Ramin231 (یکشنبه 22 اسفند 95), میس بیوتی (سه شنبه 24 اسفند 95), شیدا. (سه شنبه 24 اسفند 95)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط SOGAND. نمایش پست ها
    سلام عزیزم. سلام سوگند جان
    من کامل یادمه تو رو یک دختر مذهبی و با اعتقاد و تا حدی خشک شما هم فکر میکنی من خشکم ببین عزیزم هر ادمی باید یک هدفی رو مشخص کنه و واسش تلاش کنه .اینکه بگی من قید ازدواجو

    زدمو دوست ندارم فلان کارو کنمو اینا داری خودتو گول می زنه.این یک نیاز طبیعیه..حالا تلاش یعنی چی؟؟ اقای مدیر به اندازه کافی توضیح دادن در این زمینه تو دید باشی و مجالس زنانه و

    کلاس ورزش رفتنو.. خب ایناهارو که انجام دادی و تو دید بودی بعدش چی؟؟بعدش هیچی من که چیزی ندیدم یعنی کسی منو ندید

    ببین یک ادم بزرگ می گفت خیلی از پسرها همیشه فکر می کنن شروع کننده رابطه بودن ولی همیشه شروع کننده دخترا هستن و پسرها فقط پیشنهادشو میدن..

    منم مثل خودت فکر می کنم و اصن درست نیست غرورتو به باد بدی ولیییی می تونی به صورت غیرمستقیم یک حرکتای کوچکی داشته باشی اگر سیگنالی بعدش دریافت کردی چه

    عالی وگرنه می فهمی زیاد نباید به احساست بال و پر بدی..

    ببین من خودم اگر یک پسر بودمو یک خانم محجبه رو مناسب می دیدم شاید جرات گفتن حرفو نداشتم و شایدم با خودم اگر کلی کلنجار می رفتم تصمیم می گرفتم بی خیالش شم.چرا مگه کسی که چادر سرش میکنه اینقدر ترسناک به نظر میرسه؟ یا محجبه ها دل ندارن احساس ندارن؟باور کن من اونجوری خشک نیستم

    مثلا یک کار کوچیک که می تونی انجام بدی اینه که شیرنی بپزی و رو میزت بزاری وقتی اومد بهش تعارف کنی و بگی بفرمایید این دست پخت خودمه امتحان کنین..یا مثلا حرف رو به غیر

    کاری بکشونی (عاطفی منظورم نیست اصلا) و بعد ببینی اقا عکس العملی نشون میده یا نه.. ما همکار نیستیم یعنی محل کار مشترکی نداریم مثل یه اداره
    نمیتونم زیاد توضیح بدم در مورد کار
    فقط من دارم یه کاری انجام میدم متناسب با رشته ام در نهایت این طرف هم باید یه کاری روی کار من انجام بده تا اماده ارائه بشه همکاری ما به این صورت یعنی من باید برم محل کار ایشون


    انشالله هرچی صلاحه همون شه
    انشاء الله
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  4. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (دوشنبه 23 اسفند 95), Ramin231 (سه شنبه 24 اسفند 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانم آبي

    نمي دونم چرا داريد همه پسرها رو به يك چشم نگاه مي كنيد؟

    شخصيت، كالا، برند، سليقه و غيره يك مشتري و خواهاني داره. قطعا شخصي كه خواهان خصوصيات اخلاقي و ظاهري شما بوده باشه هم وجود داشته، ولي يا در مقايل شما قرار نگرفته اند و يا درك اين موضوع رو نداشتند. به هر حال اين قضيه رو اگر به انفعال شما ( اقتباس از صحبت هاي خانم شيدا. ) نسبت نديم، به قسمت كه مي تونيم نسبت بديم.

    خود من شخصا هميشه بانوان باحيا نظير شما رو احترام خاصي براشون قائل بودم ( مخصوصا اگر ملبس به حجاب چادر بوده باشند). دوستاني رو هم كه ميشناسم و هم تراز فكري خودم هستند، در زمينه مواجه با چنين بانواني بسيار محتاط عمل ميكنند. پس اين محافظه كار پسران هم ارز خودتون رو ترس از بانوان چادري تعبير نكنيد، به زعم من اين قضيه احترام نام داره.
    هرچند كه از پسر هاي هم نسل خودم خيلي گله و شكايت دارم، ولي شما به بزرگواري خودتون ببخشيد.

    حرف دوستان به طور كلي درسته كه پسرها، از اشتياق نشون دادن خانوم ها لذت نمي برند، ولي پسر ها آدم هاي كم توجهي نسيت به محيط پيرامون خودشون هستن. مخصوصا اگر سنين شور جواني رو رد كرده باشند و آلوده كار و زندگي شده باشند. به نوعي بايد تلنگري بهشون بخوره تا به يه موضوع غير كاري توجه نشون بدهند. از لحظه شروع توجه پسران، بايد عنان كار رو سپرد به احساسات قليان يافته وجود پسرها، كه براي رسيدن به مجنون اشون، زمين و زمان را زير رو مي كنند. تو اين زمان هست كه معمولا خانم ها ميرند تو فاز ناز. و با توجه به خصوصياتي كه از پسرها ( يعني خودم هم شامل ميشم) سراغ دارم، با ناز بيشتر، كشش بيشتري پيدا ميكنيم.
    تو همه اين پروسه، حيا سر جاي خودش باقي مونده و انسان هاي عاقل، سعي مي كنند در قالب خود واقعي اشون حاضر بشوند. نه بيشتر و نه كمتر.

    فقط احساس ميكنم كار براي شما اگر تو محيطي كه با ابشون رابطه داريد يكم سخت باشه، چون يه جوري ايشون بايد بتونه رفتار شما رو نسبت به خودش و با ديگران تميز بده.
    به نظرم بهترين كار توكل هست، مطمئن هستم خدايي كه تا الان هزار تا جوان متوكل و باحيا رو به هم رسونده، از شما ها غافل نيست.

    به زندگي عادي تون ادامه بدين، خود واقعي تون باشيد، هر چه مقدر شده باشه، همون ميشه.

    ---------

    راستي در مورد صحبت هاتون در مورد اينكه چرا پسرها با قدم گذاشتن خانوم ها دلسرد ميشند، موافقم ولي اين قدم گذاشتن خانم ها بايد از تكنيك خاصي پيروي كنه.

    مثلا، بيان يه جمله كوچك كه توجه مرد رو جلب كنه و بعد رفتن تو لاك دفاعي، يا استفاده از واسطه معتمد.

    --------

    ديروز يه مطلبشنيدم، راجع به اينكه ما انسان ها، نسبت به موضوعات خاص، از ذهن و تجربه قبلي خودمون بهره مي بريم. مثلا اگر تو يه جمع چند نفره بگيم كه به نظر شما براي كارآفريني چه كار رو مناسي مي دونيد؟ اكثرا راهي رو نشون ميدند كه قبلا خودشون تجربه كرده باشند، مثلا نجار، پيشنهادي در مورد تجاري نوين ميده، آهنگر در مورد كارخانه ذوب فلزات پيشنهاد مي ده و غيره.

    اين ذات ما انسان هاست كه توجه همون فقط معطوف به گذشته خودمون باشه، و اگر از يكي سني رد بشيم، به اون گذشته ديگر منعطف نيستيم و متعصبانه رفتار ميكنيم.
    به نظرتون ميشه يه مسير فكري جديد رو در زهنتون كشت بديد؟ ازش مراقبت كنيد و در انتها برداشت كنيد؟


    پ ن :
    داستان ازدواج حضرت موسي رو شنيدين؟ اول دختر از حضرت موسي خوشش مياد و از قضا، هر دو هم با حيا بودند. ادامه ماجرا رو خودتون سرچ كنيد.


  6. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 23 اسفند 95), Ramin231 (سه شنبه 24 اسفند 95), شیدا. (سه شنبه 24 اسفند 95)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    ممنون از دوستانی که نظر دادن وراهنمایی کردن
    کاش بتونم هر چه زودتر این احساس ورنجی که میکشم از بین ببرم دوست دارم برگردم به همون یکی دوماه پیش که درونم خالی بود از هر نوع احساسی نسبت به همچی وهمه کس
    توی این شرایط که مشکلات ودرگیریهای زیادی دارم هم روحی ذهنی وکاری کلا همچی. واقعادیگه جایی برای این مسئله نداشتم اخه من وچه به این احساسات هیچ وقت فکر نمیکردم بیام همدردی د رمورد این مسئله تایپیک بزنم
    خدا خودش کمکم کنه اگه منو میبینه

    - - - Updated - - -

    همیشه از خدا میخواستم اگه قراره من توی این دنیا شریکی داشته باشم و یه نفر بیاد تو زندگیم همچی از اول طوری پیش بره که بدونم واقعا این همون که میخواستم یه احساس دوطرفه به وجود بیاد طوری که خیلی واضح دیده بشه
    دوست نداشتم هیچ وقت درگیر احساس یک طرفه بشم ولی نمیدونم چرا همیشه برعکس میشه به ادمهایی علاقه مند میشم که اونها بی تفاوت هستن نمیدونم اشکال کار من کجاست؟
    به خاطر همین دوست ندارم دیگه به هیچ بنی بشری هیچ گونه احساسی داشته باشم
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  8. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (سه شنبه 24 اسفند 95), Ramin231 (سه شنبه 24 اسفند 95)

  9. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    این که اینقد جزغ و فزع نداره آبی جان!

    زندگی همینه. سخته. باید سختی بکشی، تلاش کنی، امید داشته باشی و پیش بری.

    یعنی چی که کاش برگردم به دو ماه پیش؟ یه حاشیه ی امن و بی خطر و آسون و تنبلانه !! برای خودت درست کردی و کز کردی اون گوشه و حال تکون خوردن هم نداری

    اول از این که عنوان تاپیک سخت احساساتی هست و نشون می ده چقدر احساست در این مساله غالبه.
    قلب آدم به تپش بیفته و نیفته و ...

    اگه یه دختر عاقل و با سیاست و زبل بود ... عنوان تاپیکش می بود ... چیکار کنم که این آقا به سمت آشنایی با من قدم برداره!
    به نظرم فرد مناسبی می آد و مایلم باهاش آشنا بشم، به نظرتون چیکار کنم؟

    چه اشکالی داره یاد بگیری چطوری این موضوع را به سمت آشنایی بیشتر ببری؟

    حرفی که سوگند جان نوشتن را من هم از یک "مربی رابطه" ( اسم درستش را نمی دونم) ایرلندی ( به نظرم) شنیدم که می گفت توی بیشتر روابط پسرها فکر می کنن شروع کننده ان، اما دخترها هستن که قدمهای اولیه را برداشتن، ولی با سیاست و زیرکی انداختنش گردن پسرها که دلشون خوش باشه خودشون شروع کننده بودن

    حالا به جای این که هی آه و ناله کنی و خدا خدا کنی و بگردی دنبال اون گوشه ای که کز کرده بودی تو تنهایی خودت
    لطفا "از تو حرکت" را آغاز کن تا "از خدا برکت" را ببینی.

    حتی اگه این آقا قسمت شما نباشه و هر کدومتون به دلیلی از ادامه ی ماجرا منصرف بشین،
    خود موضوع برای شما یک تجربه و اقدام مثبت هست.

    پس دیگه خودت را نه برای ما، و نه برای خدا، لوس نکن و برو جلو ببینم چی کار می کنی.

    دوستانی که در شرایط مشابه تری با آبی یا آقای مورد نظر قرار دارن، اگه به شکل موردی "آبی" را راهنمایی کنن، خوبه.
    مثل دوستی که گفتن شیرینی بذار روی میزت یا موارد این چنینی.

    - - - Updated - - -

    زن بودن - آموزشی مداوم ...

    در مورد نقاط قوت و ضعفت که پرسیدی، این تاپیک را بخون ببین می تونه کمکت کنه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ...zahra (پنجشنبه 01 تیر 96), abi.bikaran (سه شنبه 24 اسفند 95), Eram (سه شنبه 30 خرداد 96), m.reza91 (چهارشنبه 25 اسفند 95), mohamad.reza164 (سه شنبه 24 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), صبا_2009 (چهارشنبه 25 اسفند 95)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    دوستانی که در شرایط مشابه تری با آبی یا آقای مورد نظر قرار دارن، اگه به شکل موردی "آبی" را راهنمایی کنن، خوبه.

    خانم معلم من بگم؟

    1.
    مدتی بود وقتی صبح ها از درب خونه به مقصد محل کارم خارج میشدم، یک ماشین 206 توجه ام رو جلب کرد.
    یکم دقت کردم دیدم خیلی وقته هست که وقتی از خونه بیرون میام این ماشین با راننده اش پارک کرده، اوایل فکر میکردم منتظر شخصیه، ولی به مرور فهمیدم با خارج شدن من از منزل ایشان بعد از چند ثانیه استارت میزنه میره.
    نم نم فهمیدم ایشون برای من اینکار رو میکنه، بعد از اینکه دوزاریه من افتاد ، رفتن تو فاز " ناز" .
    منم تو معذوریت اخلاقی قرار گرفته بودم، چون واقعا خانم با شخصیتی بودن و خانواده خوبی داشتن، تصمیم گرفتم از همسایه اشون تحقیق کنم اگر مناسب بودن، حداقل یه اقدامی کنم که دل خانمه نشکنه، ولی تحقیق جالب نبود و دیدم تناسب نداریم و قضیه تموم شد.

    2.
    رفتار خانمی تو محل کارم توجه ام رو جلب کرد، احوال پرسی که با من میکردند، با هیچ شخصی نداشتن، خلاصه وقتی توجه ام رو به خودش جلب کرد، تصمیم گرفتم به احترام ایشان در مورد ازدواج فکر کردم و یه تحقیق کوچولو کردم، دیدم تفاوت زیادی داریم و قصه تموم شد،

    3.
    یکی دیگم بود ، که نمیگم چون در شان تالار و استارتر نیست.

    ----------
    مورد یک و دو خانم های خیلی با شخصیتی بودن و حتی یکی اشون چادری هم بود .


  12. 5 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    ...zahra (یکشنبه 04 تیر 96), abi.bikaran (سه شنبه 24 اسفند 95), m.reza91 (چهارشنبه 25 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    این که اینقد جزغ و فزع نداره آبی جان!

    زندگی همینه. سخته. باید سختی بکشی، تلاش کنی، امید داشته باشی و پیش بری.

    یعنی چی که کاش برگردم به دو ماه پیش؟ یه حاشیه ی امن و بی خطر و آسون و تنبلانه !! برای خودت درست کردی و کز کردی اون گوشه و حال تکون خوردن هم نداری پس حال الانم خوبهترجیح میدم تو همون تنهایی خودم بمونم تا گرفتار احساس یکطرفه بشم

    اول از این که عنوان تاپیک سخت احساساتی هست و نشون می ده چقدر احساست در این مساله غالبه.
    قلب آدم به تپش بیفته و نیفته و ... شیدا من هنری ام مثل اینکه کلا ادم احساساتی هستم ورمانتیک میدونم خوب نیست ولی خب چیکار کنم ذات من همینه کلا هر کی تو عالم هنر باشه شخصیت احساساتی داره حالا دختر هم باشی دیگه بدتر

    اگه یه دختر عاقل و با سیاست و زبل بود ... عنوان تاپیکش می بود ... چیکار کنم که این آقا به سمت آشنایی با من قدم برداره!من که خودم همون اول اعتراف کردم که تو این موارد هیچ سیاست وتوانایی ندارم اصلا نمیدونم چیکار کنم
    به نظرم فرد مناسبی می آد و مایلم باهاش آشنا بشم، به نظرتون چیکار کنم؟

    چه اشکالی داره یاد بگیری چطوری این موضوع را به سمت آشنایی بیشتر ببری؟ خب بگین چیکار کنم؟

    حرفی که سوگند جان نوشتن را من هم از یک "مربی رابطه" ( اسم درستش را نمی دونم) ایرلندی ( به نظرم) شنیدم که می گفت توی بیشتر روابط پسرها فکر می کنن شروع کننده ان، اما دخترها هستن که قدمهای اولیه را برداشتن، ولی با سیاست و زیرکی انداختنش گردن پسرها که دلشون خوش باشه خودشون شروع کننده بودن

    حالا به جای این که هی آه و ناله کنی و خدا خدا کنی و بگردی دنبال اون گوشه ای که کز کرده بودی تو تنهایی خودت
    لطفا "از تو حرکت" را آغاز کن تا "از خدا برکت" را ببینی.

    حتی اگه این آقا قسمت شما نباشه و هر کدومتون به دلیلی از ادامه ی ماجرا منصرف بشین،
    خود موضوع برای شما یک تجربه و اقدام مثبت هست.

    پس دیگه خودت را نه برای ما، و نه برای خدا، لوس نکن و برو جلو ببینم چی کار می کنی.

    دوستانی که در شرایط مشابه تری با آبی یا آقای مورد نظر قرار دارن، اگه به شکل موردی "آبی" را راهنمایی کنن، خوبه. آره بگین موافقم
    مثل دوستی که گفتن شیرینی بذار روی میزت یا موارد این چنینی. اخه شیرینی کجا ببرم گفتم که همکار نیستیم اون به اندازه کافی داره از هنر من لذت میبره وهمه جا تعریف میکنه نمیتونم در موردش اینجا زیاد توضیح بدم واگر نه اتفاقایی که میوفته یا رفتارش وحرفاش میگفتم شاید کمکی بکنه ولی متاسفانه نمیتونم بیشتر لو بدم

    - - - Updated - - -

    زن بودن - آموزشی مداوم ...


    در مورد نقاط قوت و ضعفت که پرسیدی، این تاپیک را بخون ببین می تونه کمکت کنه؟
    اره خوندمش مرسی خیلی جاها بدرد میخوره
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  14. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 25 اسفند 95), mohamad.reza164 (جمعه 27 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    ترجیح میدم تو همون تنهایی خودم بمونم تا گرفتار احساس یکطرفه بشم
    این یه تجربه است آبی ؛ به خاطر اینکه احتمال شکست درش هست نباید ازش صرف نظر کنی. این یه رفتار کاملا اشتباست.

    راستش نمیدونم باید چیکار کنی! به نظرم پیشنهاد مستقیم باید آخرین تیرت باشه تا اون موقع بهتره همین راه های شیرینیو بیسکوییتو امتحان کنی( و بهونه هم نیار؛ یه بیسکوییت بخر بعد خودت یکیشو بخور یه دونشم به اون تعارف کن. بقیشم بذار تو کیفت بذار برای فردا به میز هم احتیاجی نیست!). امیدوارم دوستان در خصوص این راهکارها بیشتر بگن. من فقط اومدم روحیه بدم و بدون که حقته زندگی ای که دوستش داریو داشته باشی؛ اما باید برای داشتنش تلاش کنی( میدونم خیلی تلاش کردی تا الان) تا اینکه صورت مساله رو حذف کنی. البته اگه دنبال راهکار مناسب نبودی نیازی نمیدیدی این تاپیکو بزنی.

    علی ای حال فعلا رو کارت تمرکز کن چون هم میتونه منافع پولی و کاری بعدی برات داشته باشه هم اینکه شاید به یه راهکار خوب برسیم.
    دیگه، خودت میدونی، تنها کاری که نباید بکنی رفتارهاییه که نشون میده وابستش شده باشی.

    نمیدونم این حرفم معنی میده یا نه؛ ولی بذار ذوق هنریت کار رو ببره جلو. هنر زبان مشترکیه برای همه ی آدما و همشونو بهم وصل میکنه. شاید بد نباشه در خصوص همین موارد باهاش بحث کنی . موارد مشترک فکری خودش عامل جذابیته.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  16. 5 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    ...zahra (یکشنبه 04 تیر 96), abi.bikaran (چهارشنبه 25 اسفند 95), mohamad.reza164 (جمعه 27 اسفند 95), میس بیوتی (چهارشنبه 25 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  17. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام سلام مرسی م. رضا


    این یه تجربه است آبی ؛ به خاطر اینکه احتمال شکست درش هست نباید ازش صرف نظر کنی. این یه رفتار کاملا اشتباست. میدونم اشتباه ولی به خاطر مشکلات زیادی که داشتم ودارم خیلی حساس وشکننده شدم کلا ضعیف شدم دیگه به خاطر همین ترس از یه شکست دیگه داره وادارم میکنه به جای تلاش برای رسیدن ازش فرار کنم
    خیلی دارم مقاومت میکنم

    راستش نمیدونم باید چیکار کنی! به نظرم پیشنهاد مستقیم باید آخرین تیرت باشه تا اون موقع بهتره همین راه های شیرینیو بیسکوییتو امتحان کنی( و بهونه هم نیار؛ یه بیسکوییت بخر بعد خودت یکیشو بخور یه دونشم به اون تعارف کن. بقیشم بذار تو کیفت بذار برای فردا به میز هم احتیاجی نیست!). امیدوارم دوستان در خصوص این راهکارها بیشتر بگن. من فقط اومدم روحیه بدم و بدون که حقته زندگی ای که دوستش داریو داشته باشی؛ اما باید برای داشتنش تلاش کنی( میدونم خیلی تلاش کردی تا الان) تا اینکه صورت مساله رو حذف کنی. البته اگه دنبال راهکار مناسب نبودی نیازی نمیدیدی این تاپیکو بزنی. پیش نهاد از طرف من که هرگز اصلا بهش فکر نمیکنم تا این حد دیگه خودم کوچیک نمیکنم.
    دیروز یه عکس العملی ازش دیدم که یهو حس کردم اون لحظه یه احساس مشترک خیلی نزدیک داشتیم رفتارش کلا با روزای اول فرق کرده البته بازهم خودم نهیب میزنم میگم نمیخوام خودم امید الکی بدم حتی اگه 99درصد حدسم درست باشه
    سعی میکنم چند روز نرم محل کارش با اینکه کار دارم ببینم چی میشه

    علی ای حال فعلا رو کارت تمرکز کن چون هم میتونه منافع پولی و کاری بعدی برات داشته باشه هم اینکه شاید به یه راهکار خوب برسیم.
    دیگه، خودت میدونی، تنها کاری که نباید بکنی رفتارهاییه که نشون میده وابستش شده باشی. به خاطر همین میخوام کمتر ببینمش

    نمیدونم این حرفم معنی میده یا نه؛ ولی بذار ذوق هنریت کار رو ببره جلو. هنر زبان مشترکیه برای همه ی آدما و همشونو بهم وصل میکنه. شاید بد نباشه در خصوص همین موارد باهاش بحث کنی . موارد مشترک فکری خودش عامل جذابیته.
    خودش فعالیتش تو همین زمینه هنریه خیلی هم علاقه داره چند بار پیشنهاد یه کارهای مشترک هم بهم داده
    تنها امیدی که دارم همینه که شاید بتونم با هنرم جذبش کنم
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  18. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 29 اسفند 95), mohamad.reza164 (جمعه 27 اسفند 95)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,308
    سطح
    20
    Points: 1,308, Level: 20
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    سلام دوستان
    آبی بیکران اومد باز با یه مشکل ودغدغه دیگه
    قلبم به شدت درد میکنه اونقدر که اشکام همینجوری میریزه انگار تو یه مرکز دنیا ایستادم و تا بینهایت دوروبرم خالیه خالیه.....
    هم از تنهایی خسته شدم هم اصلا دلم نمیخواد به کسی علاقه مند بشم از ترس نرسیدن ونخواسته شدن یا رد شدن
    مدتیه متاسفانه قلبم برای یه نفر شروع کرده به تپیدن اونم تو این سن وسال خیلی میترسم وهر روز خودم سرزنش میکنم میدونم گناه نیست ولی من تجربه خوبی تو زندگیم از این احساسها نداشتم همیشه یه حس یک طرفه بوده نمیدونم از بد شانسی من بوده یا از حکمت خدا
    ولی اینبار نمیدونم گاهی حس میکنم دوطرفه است گاهی هم نه
    هیچ وقت به احساسم پروبال ندادم میدونم تا از طرف مقابل حرکت جدی نبینم نباید کوچکترین تصوری تو ذهن خودم داشته باشم واصلا نمیخوام رفتارش قضاوت کنم که ایا الان بهم توجه داره یا نداره
    ولی نمیدونم چرا اینبار در مقابل این آدم اینقدر بی قرارم وقلبم اروم نمیگیره وقتی درکنارشم دوست دارم زمان از حرکت وایسه یه ارامش عجیبی بهم میده وخوشحال وسرمست میشم همه این اتفاقا در درونم رخ میده وخیلی سعی میکنم چیزی در ظاهر بروز نکنه تا خدای نکرده طرف متوجه نشه
    الان مدتیه دارم با خودم وبا این دل صاب مرده کلنجار میرم میگم تو رو چه به این احساسها کم تو زندگیت بدبختی داری همین یکی وکم دارم که ذهن ودلم یه جای گیر کنه اونم منی که اینقدر حساس وشکننده شدم واگه نشه اگه نخواد اگه واگه چی بشه چی نشه وزمین بخورم مطمئنم دیگه بلند نمیشم
    چون هیچ ونایی دیگه ندارم وجایی برای شکستن نمونده واسم

    من سیاست و مدیریت همچین رابطه های رو ندارم چون خیلی محافظه کارم ترسی وجودم میگیره که هیچ کاری ازم برنمیاد نه خودم قدرت این دارم قدم مثبتی بر دارم ونه میدونم چیکار کنم تا طرف قدم اول برداره
    البته میدونم مردا خودشون بخوان راهش بلدن وهیچ احتیاجی نیست کسی راه نشونشون بده
    من الان مشکل خودم هستم واین احساس که هم برام خوشاینده من رو پر از انرژی وانگیزه مثبت کرده چیزی که مدتها در من مرده بود الان زنده شده
    وهم زمان وجودم پر از ترس و اضطراب وبی قراری شده فکر کن تو وجودت هم حس دافعه شدید باشه هم جاذبه که دارن با هم مقابله میکنن درون منم همچین چیزیه
    الان میخوام خودم تبدیل کنم یه ادم سرد وبی احساس که در مقابل هیچ موجود مذکری هیچ احساسی نداشته باشم میخوام قلبم برای هیچکس نزنه آیا میشه؟

    - - - Updated - - -

    آقای باغبان و میشل جان واقعا بهتون احتیاج دارم




    سلام. جدا مهمترین موضوعی که توی کشور ما مطرحه و به شکل جدی ازش حرف زده نمیشه قضیه این رابطه هاس که واقعا برای خیلیا احساسات غیر قابل کنترل به همراه داره و خیلیا رو بلا نسبت به قهقرا میکشونه و زندگیشونو مختل میکنه ... چون موضوعی مث چیزی که گفتینو به شکل جدی و عمیق تجربه کردم حس کردم میتونم بهتون کمک کنم ... من با مشاور خیلی راجع به این موضوعات حرف زدم و تهش باور کردم که همش طرز تفکر ماس که باعث میشه یه موضوع توی ذهنمون برجسته بشه و بقیه موضوعات کمرنگ... بی هدفی زندگی به نظرم مهمترین عامل ایجاد اینجور مشکلاته که آدم به قول گفتنی قفل میکنه رو یکی و سریع اسم عاشقی و این چیزا میزاره روش... گاهی بخاطر فرار از یه سری مسائل که اسمشو مشکل میزاریم با یه مشکل بزرگتر به اسم تشکیل رابطه مواجه میشیم که از تهش بی خبریم... به اطرافت نگاه کن ... مسئله حل نشده میبینی که آزارت میده ؟؟ حلش کن ... فرار نه ... حل ... اگه حل نمیشه شیفت دیلت بزن روشو پاکش کن ... هدف خیلی بزرگی برای جنگیدن نداری؟؟ بساز... ما همه به دنیا نیومدیم که همش یه سری کار تکراری رو توی زندگی انجام بدیم و بریم اون دنیا ... جدا بی هدفی مهمترین مشکل یه آدمه ... توی سنین نوجوانی و بعضا جوانی احساسات و منطق خیلی وقتا مقابل همن و تویی که انتخاب میکنی کدوم پیروزن ...

    حالا یکم فاز رو همدردی کنم : "واقعا درست میگن که عشق بی رحم ترین حس خوب دنیاست ... اگه عاشقی باید این جمله رو خوب درک کنی ... ولی اینم درسته که _شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد ، گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام_ ... شمع عشق میتونه یه کورسوی امید و انگیزه باشه برات توی تاریکی ، همون شمع میتونه بیفته و همه چیو بسوزونه ... میتونه خدایی نکرده آتیشت بزنه که متاسفانه منو سوزوند... خوشبختی که بهترین حس دنیا رو تجربه کردی (البته اگه تجربش کرده باشی) ... حس عجیبیه که دنیات بشه یه آدم دیگه ... خوشبختیش خوشبختیت باشه ... نگو میخام سرد شم ... عاقل شو نه سرد ... کمی منطقی تر باش و از اینور بوم نیفت...
    ببخش نصیحت کردم ... امیدوارم جایی از صحبتام ناراحتت نکرده باشه و مفید بوده باشه برات ...

  20. 2 کاربر از پست مفید hamed.FEA تشکرکرده اند .

    ...zahra (یکشنبه 04 تیر 96), abi.bikaran (یکشنبه 06 فروردین 96)


 
صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شیوه خواستگاری از همکلاسی
    توسط .saber. در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 16:52
  2. استرس و تپش شدید قلب تو جمع - چرا؟؟ چکار کنم؟
    توسط **سهیل ** در انجمن مشکلات ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 اردیبهشت 93, 19:35
  3. کمبود میل جنسی درآقایون وعوامل آن
    توسط پدربزرگ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 12:51
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  5. تپش قلب و استرس................
    توسط دانا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 23 شهریور 87, 13:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.