به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 آبان 98 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    5,021
    سطح
    45
    Points: 5,021, Level: 45
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    متاهلم و نمیتونم دوست دخترمو فراموش کنم

    سلام
    خیلی خلاصه میخوام مطرح کنم مشکلمو
    امیدوارم بتونید راهنماییم کنید
    هشت سال و اندی با دختری در اینترنت رابطه داشتم، ما خیلی همدیگه رو دوست داشتیم...

    در نهایت زمانی که همه چیز تقریبا مهیا بود همدیگه رو ببینیم او مخالفت کرد و هر چقدر اصرار کردم راضی نشد، دلایل زیادی وجود داشت که او ساز مخالف زد..
    ما با هم قطع رابطه کردیم و
    و‌من خیلی زود با یک دختر عقد کردم و قبل از عقدم و پس از گذشت یک ماه از قطع رابطه مان و وقتی همه قول و قرارا برای عقد رو گذاشته بودیم او امد و گفت اینکارو نکن
    اما دیگه راهی نبود و نمیشد برگردم
    به هر حال
    من در طول یک سالی که عقد بودم در معدود دفعاتی که با دوست دخترم همصحبت شدم مورد شماتت شدید او قرار گرفتم و او به شدت منو محکوم کرد که نتوانستم صبر کنم‌و زود عقد کردم و همه چیز رو خراب کردم و ...
    و من مانده بودم چه بگویم، من پشیمان بودم و این رو بهش گفتم ، چون همسرم هیچ جوری مثل دوست دخترم نبود، شاید زیبا تر بود فقط! و یک دختر از لحاظ اخلاقی نورمال بود و من توقع بیجایی داشتم که عشق و علاقه ای که دوست دخترم در طول اون همه سال بهم داشت رو از همسرم میخواستم ببینم،،،
    من بارها و بارها و بارها به دلیل از دست رفتن همه چیز گریه کردم و غصه خوردم اما همه اینها باعث نشد همسرم رو طلاق بدم... چیزی که دوست دخترم با توجه به پشیمانی من ازم میخواست اینکارو بکنم ، اما من فقط سرد میشدم گاهی و خلاص ...
    بالاخره بعد از گذشت مدتی به جایی که زندگی میکنم برگشتم و مراسم ازدواجم رو خیلی ساده و با ماه عسل برگزار کردم و زندگیمونو شروع کردیم
    ما احتمالا به زودی بچه دار میشیم..ـو من خوشحالم از این بابت...
    پس از شروع زندگی ام کمتر اما باز به او فکر میکردم
    و بالاخره با سفر و دور شدن از همسرم به دلیل مسائل شغلی، با دوست دخترم دوباره حرف زدم
    او میگفت حدس میزند که من ازدواج کرده ام ولی من نتونستم حقیقت رو بهشون بکم و او باز هم خودشو و هم منو حسابی به گریه انداخت ا یاداوری همه چیز...

    و‌در نهایت دوباره رفت و منو بلاک‌کرد و ازم خواست دیگه دنبالش نرم و به زندگیم بچسپم

    او چند ماه بعد از عقدم به من گفته بود ازدواج‌کرده اما من شک داشتم و این رو این سری اخری تقریبا مطمئن شدم و از خودم میپرسیدم‌مگه میشه شوهر داشته باشه و به خاطر من اینقدر اشک بریزه و‌گریه کنه

    به هر حال او رفت و‌من تصمیم گرفتم با محو شدنم جلوی اذیت شدن اونو بگیرم از اینروی از اونجایی کع با هم صحبت میکردیم رفتم اما پس از چند روز دوباره برمیگردم و چک میکنم شاید اومده باشه و از جاهای دیگه همین که میبینم انلاینه خوشحال میشم و البته ناراحت از اینکه راهی ندارم باهاش حرف بزنم، در واقع رویی ندارم،، و این برای من خیلی سخته
    من میدونم و‌اطمینان دارم که او به من نیاز داره
    اما نمیتونم مثل گذشته های نه چندان دور وقتی دلش میگرفت دلداریش بدم و ...

    من دنبال راه محالی میگردم
    حتی به اینکه بهش پیشنهاد ازدواج بدم
    البته این جزو محالاته که اون قبول کنه

    من همش خودم رو سرزنش میکنم
    گناهکار میدونم و‌ احساس بدی دارم
    احساس بازی دادن
    احساس پروندن تمام موقعیت های او
    احساس مسئولیت میکنم
    و‌ خیلی در رنج و‌عذابم

    و تقریبا به اندازه تمام روزهایی که اشکشو در اوردم اشک ریخته ام در این مدت

    من غصه م شده غصه او
    ولی اون منو از خودش میرونه

    میکه خیانته
    میکه نامردیه
    میکه نمیشه
    میکه تو انتخابتو کردی
    ولی ته دلش اینا نیست

    خواهش میکنم به من بگین چه کنم
    خسته شدم ، روزی نیست، اتفاقی نیست که یاد اوره او نباشه برام😞
    در مورد سنمون هم نپرسین همین بگم که هم سنیم و از شور و شوق جووونیمون گذشتیم

  2. کاربر روبرو از پست مفید فرهاد007 تشکرکرده است .

    اعجاز عشق (شنبه 14 اسفند 95)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام



    از خواندن نوشته هايتان واقعا متاثر شدم .



    اما حق با آن دختر خانم است كه گفتند شما انتخاب خود را كرده ايد و به راهي رفتيد كه كه غير از شما و دوست دختر سابق سرنوشت يك نفر بيگناه و از همه جا بي خبر را تحت تاثير قرار داده ايد.




    سوالي دارم از شما ...... اگر دختر خانم قبول كنند با شما ازدواج كنند در مورد همسرتان كه سرشار از احساسات و به اميد زندگي خوب به خانه ي شما امدند فكر مي كنيد دچار عذاب وجدان نخواهيد شد؟



    كه در اين صورت يا همسر فعليتان را رها مي كنيد يا همانطور كه نوشته ايد نسبت به ايشان سرد و بي ميل مي شويد.



    رابطه ي سطحي دوست دختر و پسر كجا و زندگي زناشويي كجا؟؟
    سرد و گرم زندگي را با هم كشيدن كجا و رابطه ي احساسي كجا با هم قابل قياس است.



    حداقل با همسر خود عهد و پيماني بسته ايد كه شكستن آن و هرگونه بازگشت به عقب باعث فرو پاشي زندگي چند نفر مي شود .

    اما اكنون مي توانيد مردانه پاي انتخاب خود بايستيد و دختري را كه مربوط به گذشته مي شود براي هميشه به فراموشي بسپاريد .

    دختر سابق نياز به زمان دارند كه شما را فراموش كنند اما شما با هرگونه ارتباط با وي اين زمان را براي هر دويتان به تعويق مي اندازيد و ارامش را از خودتان سلب مي كنيد.



    بگذاريد برود و كاملا از شما دور شود تا فراموشتان كند.



    مهم نيست كمي اذيت شويد چون پس از آن آرامش به زندگيتان بر مي گردد.



    شما ازدواج كرده ايد و صاحب فرزندي خواهيد شد كه انشاءالله و به ياري خدا آمدن اين فرزند خير و بركت و گرمايي آرامش بخش به زندگيتان خواهد آورد.



    دوست دختر سابق شما هم بالاخره شما را فراموش مي كنند و انشاءالله با شخص ديگري ازدواج مي كند و خوشبخت مي شود.



    فقط براي خوشبختيش دعا كنيد و پاي زندگي اي كه تشكيل داده ايد بايستيد و فراموش نكنيد به نام عذاب وجدان يا هر حس ديگري اشتباه به مراتب بدتري را مرتكب نشويد.

  4. 4 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 16 اسفند 95), میس بیوتی (جمعه 13 اسفند 95), آنیتا123 (شنبه 14 اسفند 95), شیدا. (دوشنبه 16 اسفند 95)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام
    در مدتی که رابطه اینترنتی داشتید اصلا همدیگر رو ندیده بودید؟بعد از اون چی؟ در کل شما چند بار ایشون رو دیدین؟

    وقتی ایشون حاضر نشد شما رو ببینه به طور کامل رابطتتون قطع شد و ایشون هم پذیرفت که این رابطه تمام شده هست؟

    در اینکه شما خیلی با عجله عقد کردید شکی نیست و عجیبه که با وجود این مساله اقدام به بچه دار شدن کردید.در هر صورت رفتار دوست دختر سابق شما هم

    درست نبوده اینکه رابطه رو قطع کرده و بعد برگشته و به شما گفته عقد نکنید . بعد از عقد هم که به جای پذیرش اینکه شما یه فرد متاهل هستید با شما صحبت

    و شما رو محکوم می کرده و حتی شما رو تشویق به طلاق میکرده.

    به نظر من که شما الان باید در مقابل همسرتون احساس گناه کنید. به قول اعجاز عشق شما نمیتونید رابطه اینترنتی دوستی رو با یه رابطه زناشویی مقایسه کنید.

    دختری که قبول کرده به این زودی با شما عقد کنه و با یه مراسم ساده به خونه شما بیاد معلومه خیلی قبولتون داشته و بهتون اعتماد کرده.اون زندگیش رو با شما شریک شده ،الان بچه شما رو در وجود خودش

    داره.
    در صورتی که دوست دختر سابقتون بعد از هشت سال حالا به هر دلیلی حاضر نشده شما رو ببینه.

    به نظر من شما فقط و فقط در برابر اعتمادی که همسرتون به شما کرده و در برابر فرزند آیندتون باید احساس گناه داشته باشید.

    الان شما به شدت درگیر احساسات هستید و منطقی فکر نمیکنید.دوست دختر قبلیتون اگر مقید به اصول اخلاقی بود در حال حاضر که شما متاهل هستید از راه

    وارد کردن احساس گناه شما رو از نظر ذهنی درگیر نمی کرد.بالاخره چه شما مقصر بودین چه نه همه چیز تموم شده و ادامه این رابطه جز وارد کردن آسیب به شما و

    ایشون و بیشتر از همه همسرتون هیچ نفعی نداره.

    اگر دلتون برای اون دختر هم میسوزه بزرگترین لطفی که میتونین بهش بکنین اینه که کامل خودتون رو از زندگیش بکشین بیرون و کوچکترین تماسی باهاش نداشته

    باشین.ازدواج با یک متاهل اون رو تا آخر عمر بدبخت میکنه.خودش هم که احتمالا تمایلی به این کار نداره.

    به نظر من تمرکزتون رو روی این بگذارید که در صورت امکان با همسرتون یک جا زندگی کنید .اگر هنوز در سفر هستید سعی کنید ایشون رو به کنار خودتون بیارید

    که هر رو همدیگر رو از لحاظ عاطفی تامین کنید.

    یک نکته دیگه که بهتون پیشنهاد میدم بهش فکر کنید اینه که شما به هر حال روی همسرتون تعصب دارید همونطور که ایشون دارن.

    شما راضی هستید اگر همسرتون رابطه قبلی داشتند یا خواستگاری که به سرانجام نرسیده به مورد قبلی حتی فکر کنند چه برسه به اینکه تماس تلفنی داشته باشند

    و هنوز دلشون با اون مرد قبلی باشه؟

  6. 6 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    فکور (یکشنبه 15 اسفند 95), میس بیوتی (دوشنبه 16 اسفند 95), zendegiye movafagh (شنبه 14 اسفند 95), اعجاز عشق (شنبه 14 اسفند 95), بارن (شنبه 14 اسفند 95), شیدا. (دوشنبه 16 اسفند 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز قضیه شما و دوست دختر قبلیتون تموم شده و شما باید الان فکرتونو معطوف کنید به زندگی الانتون..

    اصلا فکر چک کرده ایشون نباشید که انلاینه , الان چیکار میکنه, آینده اش چی میشه و این جور فکرها.. این چیزها به شما دگ ربطی نداره و الان زندگی خانم فعلی و بچه تو راهتون در اولویت شما قرار داره

    کلا سیم کارتتونو عوض کنید و کلیه راههای منتهی به ایشونو مسدود کنید ..به ازدواج با ایشون به هیچ وجه فک نکنید و برای ایشون در دلتون ارزوی زندگی بهتری داشته باشین

    هر وقت تصویر ایشون اومد تو ذهنتون.. تصویر ایشونو بردارید و بذارید پشت تصویر همسر و بچه تون و کم رنگش کنید..

    اگه همسرتون بفهمند قضیه رو براتون بد میشه و اقتدارتون شکسته میشه..به نوعی نقطه ضعف میشه براتون

  8. 4 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (دوشنبه 16 اسفند 95), اعجاز عشق (شنبه 14 اسفند 95), بارن (شنبه 14 اسفند 95), شیدا. (دوشنبه 16 اسفند 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    زندگي مشترك خود را به خاطر 8 سال رابطه ي بي هويت و احساسي به خطر نيندازيد


    .

    اينكه گفتيد با بازگشت او از ازدواج پشيمان شده ايد يا با اصرار او به جدايي نسبت به همسرتان سرد مي شويد به قدري انسان را پريشان مي كند كه هشت سال رابطه اصلا به چشم نمي ايد.



    شما گذشته را نمي توانيد تغيير دهيد........ كما اينكه اصلا مشخص نبود اگر براي ازدواج با او صبر مي كرديد واقعا كار شما به ازدواج منجر مي شد........ چه رسد به ازدواج موفق و بچه دار شدن و ........



    زندگي مشترك مسئوليت مي اورد با ازدواج يك زن همه ي وجودش را با همسرش شريك مي شود.
    شما قلب و روح و جسم همسرتان را تماما از آن خود كرده ايد.


    شرع و عرف و هر قانوني اين ازدواج شما را به رسميت مي شناسد. ارتباط اينترنتي شما هر چقدر سرشار از عواطف و احساسات بوده باشد از پايه غلط بوده ........ و از ابتدا اشتباه بوده است.


    من اگر جاي ان دختر بودم از اينكه 8 سال از زندگي خود را در اين رابطه ي مجازي هدر داده ام پشيمان مي شدم و ديگر حق بازگشت به خود نمي دادم .


    اما همسر شما ......... يك زن به اين راحتي از ازدواج پشيمان نمي شود اما دلش به سختي خواهد شكست كه اگر خداي نكرده اينطور بشود هم شما و هم دوست دختر سابقتان مسئول هستيد.


    كساني كه به محبت شما نيازمندند همسرتان هستند و فرزندي كه در راه داريد.



    خانم قبلي هم بايد با واقعيت كنار بيايند و فقط خودشان مي توانند به خود كمك كنند و اولين نفر هم نيستند كه چنين اشتباهي را مرتكب مي شوند و به چنين نتيجه اي مي رسند.



    لطفا توصيه دوستان كه بسيار خوب راهنمايي كردند و واقعا درخور تحسين و تشكر است را جدي بگيريد.


    اشك ريختن برايتان ديگر كافي است........ شما بايد لبخند بزنيد به زندگي اي كه اكنون داريد و به فرزندي كه نياز به محبت شما و مادرش در كنار هم و در كانون گرم خانواده دارد.

  10. 3 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    فکور (یکشنبه 15 اسفند 95), جوادیان (یکشنبه 15 اسفند 95), شیدا. (دوشنبه 16 اسفند 95)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    شما حتی اون خانم رو ندیده بودید
    البته اینطور که از متن برمیاد
    یک بار ایشون بدون هیچ دلیلی رابطه رو قطع کرده
    جملات احساسی نوشتن از طریق چت اسمش عشق نیست
    اینکه در کنار کسی باشی خوب و بدش رو ببینی و در همه لحظات چه لحظات خوشایند و چه ناخوشایند کنارش باشی اون عشقه

    از کجا معلوم شما برای اون خانم در حد یک گزینه نبوده باشید
    در حد یک گزینه داخل آب نمک
    که هر وقت نیاز شد مورد استفاده قرار بگیره
    و توی یه برهه از زمان به اون گزینه نیاز پیدا شده و بهش رجوع شده
    و اینکه این آشنایی های اینترنتی از پایه و اساس اشکال داره و زیاد فکر نکنید خیلی میتونستید ازدواج موفقی با اون خانم داشته باشید

    حتی فرض رو میذاریم به اینکه شما گزینه نبودید و ایشون واقعا به شما علاقمند بوده و حتی فرض می کنیم دختر سالم و سازگاری هم در زندگی آینده میتونست باشه
    به هر حال شما الان یک تعهد دارید یک تعهد خیلی مهم
    و یک موجود بی گناه که قرار هست در آینده به دنیا بیاد

    شما خودت مشکلی توی زندگی نداری خود شما میگی همسرت زیباتر از اون خانم هست و اخلاق نرمالی هم داره
    پس شما به راحتی میتونی عشق رو با ایشون تجربه کنی
    و مسلما این عشق با نوع اینترنتی متفاوته
    عشق های اینترنتی سوز و گداز و کشش بیشتری دارن ولی وقتی رنگ واقعیت به خودشون بگیرن وقتی توی پستی بلندی زندگی واقعی بیفتن یه مدل دیگه میشن
    اصلا دنبال اون عشق پر سوز و گداز از همسرتون نباشید و مطمئن باشید در صورت ازدواج با اون خانم هم این عشق با اون سبک و سیاق ادامه پیدا نمیکرد
    شما دنبال یک عشق واقعی و منطقی از همسرتون باشید

    در رابطه با اون خانم و اینکه یه بار میان با اشک و گریه شما رو به یاد روزهای خوش قبلی میندازن و بعدش میگن خیانته و تو انتخابتو کردی فقط میتونم بگم یک سیاست توی این کار می بینم با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن
    اگر به نظر ایشون خیانت هست چرا با یه مرد متاهل صحبت میکنن اگر نیست چرا میگن خیانته؟
    ایشون در عین حال که خودشونو پاک و منطقی نشون میدن احساسات شما رو شعله ور میکنن

    سردی شما با همسرتون خیانت هست حتی فکر کردن به این خانم خیانته

    خودتون رو با زندگی خودتون وفق بدید

    اون خانم هم 8 سال پای شما ننشسته مطمئنا اگر گزینه مناسب تری سر راه ایشون قرار می گرفت 8 سال وقت برای شما نمیذاشتن یا حتما با اشاره به اون گزینه تکلیفشون رو با شما مشخص میکردن

    بیشتر از این خودتونو درگیر این شرایط نکنید
    اون خانم هم بهتره آینده خودشو با فرد دیگری ترسیم کنه

    اگر خیلی میخواین کار مثبتی برای اون خانم کرده باشید تمام راههای ارتباطی رو با ایشون ببندید تا ایشون سریعتر با موضوع کنار بیاد و برای ایشون از خداوند عاقبت به خیری و یه همسر مناسب آرزو کنید

    تا وقتی این خانم رو از ذهن خودتون پاک نکنید نمی تونید زندگی سعادتمندی برای خودتون و همسر و فرزندتون بسازید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  12. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 18 اسفند 95), جوادیان (دوشنبه 16 اسفند 95), شیدا. (دوشنبه 16 اسفند 95)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    ببخشید ... ایشون کره ماه زندگی می کردن که شما هشت سال رابطه اینترنتی داشتید و همدیگه را ندیدید؟

    به نظر من که یه رابطه غیرعادی و بی منطق و بیخود بوده که با فکر و خیال و پر و بال دادن بهش یک توهم قشنگ ازش درآوردید.

    عشق کجا بود ؟!!

    اون خانم خودش حاضر نشده بعد هشت سال شما را ببینه، بعد از عقدتون بهتون پیشنهاد می داد همسرتون را طلاق بدین؟

    دوست دختر ؟؟ عشق ؟؟ خاطرات شیرین؟؟

    می شه یکی از خاطرات شیرینتون را اینجا بگید؟
    جایی با هم رفتید؟ کار مشترکی انجام دادید؟ چه خاطره ای تو چت کردن هست؟

    هشت سال چت کردن با کسی که حتی یه بار هم ندیدیش، آدم سالم را هم روانی می کنه !
    اینها همه از ضعف اخلاقی و تربیتی هر دوی شماست.
    بهتره کمی پخته تر و عاقلانه تر به زندگی نگاه کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (دوشنبه 16 اسفند 95), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 18 اسفند 95), جوادیان (چهارشنبه 18 اسفند 95), حیاط خلوت (چهارشنبه 18 اسفند 95)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام به شما آقای فرهاد
    نوشته ی شما رو خوندم اما اجازه بدید راحت باشم تا چیزی رو که میخوام بگم.
    هر چه که من خوندم دوستی و عشقی نافرجام بود، اون خانوم زمانی که وقت ازدواجش و دیدارهای حضوری و رسمی بود سر باز زد و شما رو روند. شاید بخت شما یا شاید گذر از این رنج یا تلافی ... شما رو سر راه دختری دیگر قرار داد. درسته شبیه اون نبود اما بد هم نبوده. نوشتین سراغشو گرفتین و صحبت کردین، برادر خوبم چه کار بیهوده ای... چه اهمیتی داشت دیگه ایشون کجا هستن و چکار میکنن اگر تا دیروز هشت سال وقتشو به عقیده خودتون گرفتین.. اون روز دیدینش کردین هشت سال و یک روز، هشت سال و دو روز... . اون خانوم هرگز نباید به شما بر میگشت وقتی که میدونست ازدواج کردین و خانواده تشکیل دادین... برگشته چی بگه؟ زندگیتونو رو بهم بزنه؟ آه خدای من! شما هرگز همسرتون رو طلاق نمیدین یادم نبود اما اگر فرصتش پیش بیاد هوو براشون میارین، طبق نوشته پایانی خودتون! و اینبار سه نفر رو نابود میکنین.. یه نگاهی به خودتون بندازین .. دفیقا دارین در چه مسیری قدم بر میدارین؟ خیلی ها زندگیشون بهم میخوره، آشناییشون بهم میخوره ولی دیگه سخت بهم بر میگردن اونم در صورت اینکه هنوز مجرد باشن نه متأهل و متعهد... شما اگر بفکر ساختنین همین زندگی خودتونو رو بسازین.. اون خانومم پشت دریاها و کوه ها نیست بالاخره یکروزی شوهر میکنن و میرن. دارین پدر میشین و فردا بچه شما میتونه از پدرش که الگوش تو زندگی هست صحبت کنه و میتونه بگه پدرم رو هرگز نفهمیدم و دوست نداشتم. اگر محبتی هست به همسر شرعی و قانونیتون کنین نه به هفت پشت غریبه و بیگانه اونطرف این دنیای نکبت مجازی. پای خودتون رو از این دنیا بیرون بکشین و ببینین که چقدر کارهای نکرده دارین. شما اشتباه کردین ولی الان دیگه فقط زمان طلب استغفار و آرزوی خوشبختی برای اون دختر و شماست، نه زمان جبران! چه رنجی و چه غمی؟ اگر اقدام قاطعانه ای بود باید اونوقت انجام میدادین، اگر عشق آتشین بود نشستن سر سفره عقد. ادامه و پدر شدنتون چی بود؟ دست از این افکار بیهوده و وجدان مجازی بردارین و به وجدان واقعی بپردازین و همسر و فرزندتون رو نگه دارین نه کسی دیگر رو.

  16. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    جوادیان (چهارشنبه 18 اسفند 95), شیدا. (چهارشنبه 18 اسفند 95)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 آبان 98 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    5,021
    سطح
    45
    Points: 5,021, Level: 45
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ‎سلام، از اینکه لطف کردید و جواب بنده رو دادید یک دنیا متشکرم

    ‎ اعجاز عشق عزیز،
    ‎در مورد سوالی که پرسیده بودید جوابم در وهله اول و اگه بخوام راست بگم نه خواهد بود،
    ‎البته خیلی حرف ازدواج مجدد منو جدی نگیرید، چون شرایطم طوری نیست که بتونم‌اینکار رو بکنم.
    ‎به هر حال در ادامه ی صحبتاتون کاملا حق رو به شما میدم و همون طور که عرض کردید ای کاش بتونم بذارم این جدایی کامل شکل بگیره تا او که در این قضیه بیشترین صدمه رو‌میبینه راحت بشه و‌بنده بعد از صحبت شما تقریبا ۹۰ درصد راههای ارتباطی با اون رو به روی خودم بسته ام‌و‌البته ایشون هم اینکارو‌کردن...

    ‎خوب همون طوری که عرض کردید، ما تا زمانی که با هم بودیم هم همه چیز ارام نبود و‌ما بودیم و خرواری از موانعی که ممکن بود در صورت ازدواج زندگی ایندمون رو به شدت دچار مشکل کنه، از تحصیلات گرفته تا فرهنگ های مختلف و وضعیت اقتصادی و حتی اعتقادات مذهبی کاملا مختلف و ...
    ‎چه دعواها که سر این مسائل با هم نکردیم...
    ‎اما دوست داشتنی که در طی این هشت ساله بین ما شکل گرفته بود باعث میشد چشممون رو‌ببندیم‌ و‌جلو بریم... هر چند این کار از اول اشتباه بود اما به دلیل جوونی و‌خامی ‌و‌همچنین وابستگی بیش از اندازه باعث تداوم‌‌این رابطه شد.


    ‎به هر حال من همون طور ک گفتم احساس گنا میکنم نسبت به او واینده اش که من در خراب کردنش دخیل بودم و این از اصلی ترین دلایلم برای چک کردن او و تمایل به بازکشتم بوده و هست. شاید اگر خاطرم جمع بود که او واقعا ارامش داره و داره لذت میبره از زندگی کمتر بهش فکر میکردم...
    ‎او هر چه که بود معشوق من هم که نبود او دوست من بود، میفهمی اعجاز عشق!؟ میفهمی چقدر سخته بفهمی دوست دوران اوج جوونیت داره غصه میخوره چه حالی میشی!؟ 😭 میدونی وقتی بفهمی دلش شکسته نتونی کاری بکنی چه سخته!؟ میدون ی چه سخته وقتی به این فکر میکنی خودت باعث شکسته شدن قلبش شدی چه حالی بهت دست میده...
    ‎اعجاز عزیز من احساس بدی دارم نسبت به خودم

    ‎من شروع کردم با حرف شما با خودم جنگیدن رو...
    ‎چیزی عوض نخواهد شد
    ‎و من محکومم به زندگی کردن بدون او
    ‎و او هم همین طور

    ‎امیدوارم بتونم از این مرحله گذر کنم

    ‎ازتون بازم متشکرم
    -------------------------------

    ‎انیتای عزیز
    ‎سلام
    ‎واقعیتش اینه که نه ما نه قبل و نه بعدش نتونستیم همو ببینیم
    ‎بله ما برای مدت کمی قطع رابطه کردیم و ایشون درست قبل از عقدم برگشت ‌و من به دلایلی نتونستم عقدم رو به هم بزنم،

    ‎ذنگفته بودید دوست دخترم به اصول اخلاقی پایبند نبوده که خوب اینطوری نبود ، چرا که او بهترین و فهیم ترین فردی بوده که تاکنوون بنده در طول زندگی ام دیده ام، و خواسته ایشون ببشتر به این دلیل بود که بنده به شدت در ان دوران به دلیل عقد سریع السیرم پشیمان شده بودم.

    ‎عقدی که اگر انجام نمیشد شرایط فرق میکرد و من ازاد تر میبودم
    ‎و حالا بعد از گذشت مدت ها ، من به شرایطی که دارم عادت کرده ام و‌ حتی تا این مرحله پیش رفته ام که همسرم را دوست دارم!!!
    ، دوست داشتنی که مقایسه دوست دخترم با همسرم مانع از رخ دادنش میشد..

    در کل
    ‎زمان خیلی چیزا رو عوض میکنه و من ایمان دارم که شرایط اینجور نمیمونه....

    ‎ازتون به عالمه ممنونم
    ‎من تمام تلاشم رو میکنم
    ‎امیدوارم بتونم و دوووم بیارم

    ------------------
    ‎اقا/خانم جوادیان عزیز از شما هم متشکرم
    ----------------
    خانم شیدا ، حرفاتون قابل تامل بود اما داستان ما با همه داستان هایی ک شنیده اید فرق داشت و ما خاطره واقعی با هم نداشتیم،

    داستان ندیدن در دنیای واقعی ما کلا عجیب بود ولی به دلایلی خاص که نمیتونم بگم نشد.

    به هر حال اتفاقیه که افتاده و‌من محکوممم به پذیرشش.

    ----------
    تشکر از دیگر دوستان عزیزی که به پستم توجه کرده و‌پاسخم رو دادن و بی تعارف بگم که فکر نمیکردم تا به این اندازه جوابهای شما عزیزان ارومم کنن....

    بازم ممنونم

  18. کاربر روبرو از پست مفید فرهاد007 تشکرکرده است .

    جوادیان (چهارشنبه 18 اسفند 95)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    من با حرفای دوستان تحت تاثیر قرار گرفتم ولی شما باز...
    شاید حرفام اصلا کمکی به شما نکنه و خلاف قوانین هم باشه اما واقعا براتون متاسفم.
    شما چطور به خودتون اجازه دادین که بچه دار شین؟
    شما در اصل یه فرد بی مسئولیت هستین چراکه درمورد اون خانم مسئولیت نداشتین و خیلی زود رفتین قرار عقد با یه بنده خدای دیگرو گذاشتین.
    درمورد همسرتون بی مسئولیتین و با وجود اون خانم ایشون رو وارد زندگیتون کردین الان هم هیچ مسئولیتی ندارین با این حرفای بیخود کارتونو توجیح میکنین و عمل زشت خودتون رو برای خودتون عادی جلوه میدین.
    در برابر اون طفل معصوم هم که در راهه مسئولیت ندارین و بیگدار به اب زدین.
    بسیار خب به خیانتتون ادامه بدین و اصلا اون خانم رو مخفیانه عقد کنین تا خیالتون راحت باشه خوشبخته چون جز شما دیگه هیچ مردی روی زمین وجود نداره که با اون خانم ازدواج کنه.
    شما خیلی خودخواه هستین الان سه نفر رو بدبخت کردین متوجه این؟سه نفر بی گناه دارن پاسوز هوس شما میشن


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا نمیتونم همسرم رو دوست داشته باشم؟
    توسط donya. در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 95, 13:56
  2. چطور میتونم یه دختر مهربون و دوست داشتنی واسه همه اطرافیانم باشم؟
    توسط سپیده_7071 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 فروردین 94, 18:50
  3. از یک دختره خوشم اومده چجوری میتونم باهاش دوست بشم ؟
    توسط Lanir در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 آذر 92, 17:46
  4. ارتباط مجدد برادرم با دوست دختر قبلیش-به همفکریتون نیاز دارم
    توسط cent_os در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 فروردین 91, 02:08
  5. دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
    توسط نانی در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: جمعه 25 اردیبهشت 88, 17:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.