به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام خانم نشاط زندگی

    ببنید شما در گفتگو با شوهرتون یه شخصیت منفعل هستید !

    و شوهرتون در گفتگو با شما یه شخص مهاجم !


    زندگی شخص منفعل با مهاجم یعنی : یکی برنده و دیگری بازنده ! ،،،،،یعنی رابطه سلطه گری ! ( از فرد مهاجم )


    نتیجه == هر دو بازنده !


    نظر شما ؟



    .........................................


    گفتگو مدل های مختلفی داره :

    منفعل - مهاجم - صریح


    باید دنبال راهی باشید که هر دوی شما بزرگواران مدل صریح باشید !


    در مورد گفتگوی صریح و قاطعانعه ،،تحقق کنید




    .........................................



    ای دوشنبه ها و سه شنبه ها می یاد و میره !

    مسائل را ریشه ای حل کنید .


    شما الحمد الله کار خودتون را می کنید !



    اگر خواستید دفعه ی بعد تاپیکی بزنید ،،در مورد گفتگو صریح و قاطعانه تاپیک بزنید

    وگرنه این سیکل ادامه دازه !



    در پناه حضرت دوست


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 11 اسفند 95 در ساعت 04:33

  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 11 اسفند 95)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    بازم ممنونم جناب باغبان از وقتی که برام گذاشتید
    جناب باغبان شما کاملا حق دارید من خیلی منفعلانه رفتار میکنم و باعث این رفتارم ترسی هست که از عدم اعتماد بنفسم صورت گرفته . جناب باغبان من قبل از ازدواجم توی یک شرکت خیلی معتبر کار می کردم که آرزوی هر شخصی بود که بتونه اونجا کارمند بشه و بهترین سمت رو داشتم و هر روز سر قرار داد های شرکت با هزاران افراد متشخص سر و کار داشتم من فقط بخاطر برخوردم و کارمند نمونه بودن پاداش یک سفر رو گرفتم و ... ولی الان همون آدم خوش برخورد تبدیل شده به یک شخص کاملا ترسو و خجالتی طوریکه همه فامیل میگن تو کلا یک آدم دیگه ای شدی . باورتون میشه من دیشب با شوهرم رفته بودیم یه جایی خرید سبزی و میوه شوهرم دید بازار میوه شلوغه برای اولین بار گفت من میرم اونجا تو هم برو از اون یکی مغازه ماست بخر . وقتی بعد این شش سال تنهایی رفتم خرید کنم دست و پام میلرزید و خبلی می ترسیدم چند نفری هم توی مغازه بودن اونها همش میومدن خرید می کردن و من نمی تونستم پیش اون همه آدم خواستم رو به فروشنده بگم بالاخره که همه تموم شدن فروشنده خودش گفت شما چی می خواین . از هر موضوعی می ترسم نمیدونم چرا اینجوری شدم حتی اون کفش هایی رو که شوهرم برام خریده بود دیشب با ترس می پوشیدم که نکنه ناراحت بشه که نپوش خراب میشن و ... خلاصه زندگیم شده کلا ترس و خجالت و توی اون سری چیزهایی که واقعا مهارت دارم از جمله ( زبان انگلیسی . آشپزی . ورزش و ...) یواش یواش به اونا هم شک می کنم که نکنه غلط باشه .
    جناب باغبان من نتوستم شوهرم رو راضی کنم بریم مشاوره حداقل کمکم کنید بتونم اون فرد سابق بشم و اعتماد بنفسم رو بدست بیارم اینقدر ترسو و خجالتی نباشم

  4. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 11 اسفند 95)

  5. #33
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من علت تغییرات و ترسهایی که گفتی رفتار همسرت هست.
    با ادامه این رفتارها شما ضعیف و ضعیف تر می شی.

    ------------------
    1- نکات مثبت همسرت چیه؟

    2- نکات مثبت زندگی مشترکت چیه؟

    3- چه چیزایی باعث می شه بخوای توی این زندگی مشترک بمونی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 11 اسفند 95 در ساعت 17:01

  6. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (چهارشنبه 11 اسفند 95), باغبان (پنجشنبه 12 اسفند 95)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 شهریور 96 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,752
    سطح
    38
    Points: 3,752, Level: 38
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 107 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان دقیقا سوال هایی که تو ذهن من بود رو از شما پرسیدند. رفتار همسر شما برای شما یک رفتار ویرانگر بوده. کل شخصیت شما با رفتار ایشون از بین رفته. چرا شما حتا برای خودتون نمیتونید یک کفش بخرید و ایشون باید برای شما بخره؟

    ممنون میشم به سوال های بالا جواب بدید

  8. 2 کاربر از پست مفید مهردخت تشکرکرده اند .

    باغبان (پنجشنبه 12 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 12 اسفند 95)

  9. #35
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها

    بازم ممنونم جناب باغبان از وقتی که برام گذاشتید


    خواهش می کنم - ممنون از شما

    انتقادها را خوب مدیریت می کنید ،،،،و این خیلی خوبه !



    .........................................




    جناب باغبان شما کاملا حق دارید من خیلی منفعلانه رفتار میکنم و باعث این رفتارم ترسی هست که از عدم اعتماد بنفسم صورت گرفته .


    شما از چی می ترسید ؟

    چرا فکر می کنید برای پایداری زندگیتون باید منفعلانه عمل کنید ؟

    به نظرم زن و شوهرها باید در چارچوب احترام ،،،، خواسته ها و خط قرمزها - نیازها و اندیشه های زندگیشون را بهم بگنند ،،،،با هم همدردی کنند ،،هم دلی کنند ،،، بعضی موقع ها جلو برند،،،،

    بعضی موقع ها عقب نشینی کنند ،،،،،صبوری کنند - تذکر بدند و .....



    به نظرم بیشتر به عزت نفس شما بر می گرده و نه اعتماد به نفس !




    ..................................................




    جناب باغبان من قبل از ازدواجم توی یک شرکت خیلی معتبر کار می کردم که آرزوی هر شخصی بود که بتونه اونجا کارمند بشه و بهترین سمت رو داشتم و هر روز سر قرار داد های شرکت با هزاران افراد متشخص سر و کار داشتم من فقط بخاطر برخوردم و کارمند نمونه بودن پاداش یک سفر رو گرفتم و ... ولی الان همون آدم خوش برخورد تبدیل شده به یک شخص کاملا ترسو و خجالتی طوریکه همه فامیل میگن تو کلا یک آدم دیگه ای شدی .


    ما اعتماد به نفس کاذب داریم ،،،ولی عزت نفس کاذب نداریم



    برخوردتون با خانواده خودتون چه طوری هست ؟

    مثلا درخواستی که از پدرتون داشتید ،،چگونه بیان می کردید ؟


    به نظرم شما هم باید ،،، یه پروازی به اعماق خودتون بکنید و بعضی چیزها را دوباره تعریف کنید !

    یعنی احیای عزت نفس - خودباوری - ارزشمندی


    من احساس می کنم شما چه چیزی را دارید پنهان می کنید !

    با خانواده خودتون مشکل دارید در مورد شوهرتون ؟

    حوزه آرامشی جز شوهرتون دارید ؟ ( برادر - خواهر - مادر و ....)




    به نظرم یه چیزهایی تو زندگیتون هست که شما را هنوز با رفتار منفعلانه خودتون و مهاجم شوهرتون راضی کرده ،،،،

    زیاد ناراحت به نظر نمی رسید ،،،مگرنه مشاور رفتن را بیشتر جدی می گرفتید !!



    میشه بفرمایید چه تلاش هایی کردید برای راضی کردن شوهر تون برای رفتن پیش مشاور !؟

    آیا از فرد ثالث کمک گرفتید ؟


    ......................................




    جناب باغبان من نتوستم شوهرم رو راضی کنم بریم مشاوره حداقل کمکم کنید بتونم اون فرد سابق بشم و اعتماد بنفسم رو بدست بیارم اینقدر ترسو و خجالتی نباشم



    برای اینکه اعتماد به نفستون را بیشتر کنید ،،،لازم نیست برید شاخ غول را بشکنید !

    برا ی این منظور ار کارهای کوچیک شروع کنید ،،،،کارهای کوچیک را به خوبی انجام دهید ،،،

    مثلا همین خرید رفتن



    درد ودل کردن تا حدودی خوبه ،،،،ولی دیگه بسه !

    عمل گرایی را در برنامه قرار دهید

    از دوستان و کارشناسان عزیز کمک بگیرید

    توکلتون به خدا باشه



    .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 11 اسفند 95 در ساعت 20:45

  10. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (پنجشنبه 12 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 12 اسفند 95)

  11. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مرسی از همه شما عزیزان
    شیدا فقط اون ترس لعنتی هست که موجب میشه من توی این زندگی بمونم ترس از دست دادن دخترم شاید هم اینها همه در اثر تهدید های شوهرم بوجود اومده مثلا که میگفت دخترم رو بعد از طلاق با خودش میبره خارج و من تا آخر عمرم دنبال دخترم میگردم و اینجوری دق میکنم یا از عواقب بعد طلاق میگه که از سوی همه فامیل ترد میشم . در مورد نکات مثبت خیلی فکر کردم ولی نتونستم چیزی بنویسم فقط دلخوشیم دخترمه .
    مهر دخت عزیز شوهرم همه امور رو دست خودش گرفته به نظرم همین اختلاف سنی باعث شده که شوهرم به چشم یه بچه به من نگاه کنه . من هر موقع در مورد یه مسئله ای خواستم اظهار نظر بدم هر چقدر هم منطقی باشه شوهرم میگه تو بچه ای نمیدونی در مورد خرید کردن هم مثلا در مورد همین کفش میگه قیمتش مناسب بود خریدم و اگه من اعتراض کنم که اینو دوست ندارم شروع میکنه به توهین که میدونم چیزهای جلف دوست داری همش می خوای خود نمایی کنی و ...
    جناب باغبان من دوست ندارم منفعلانه رفتار کنم ولی در مقابل فحاشی و جنگ و جدل شوهرم مجبور میشم اینجوری باهاش رفتار کنم البته میدونم که خیلی بده . من هر موقع که شوهرم داد میکشه دست و پام میلرزه و ترس کاملا از چهره ام مشخصه و سکوت میکنم و این باعث میشه که شوهرم دفعه بعد برای به کرسی نشوندن حرفهاش بیشتر عربده کشی کنه .
    با خانواده ام چه الان و چه دوران مجردیم رابطمون خیلی خوبه . بابای من آدم آروم و منطقی هست و یک طرفه قضاوت نمیکنه اینو شوهرم هم میگه هرچند که بابام اصلا از دامادش راضی نیست
    من چون تک دختر خونه بودم و پدر و مادرم هم فاصله سنی زیادی باهام نداشتن رابطه دوستانه داشتیم و پدرم در توانی که داشت خودش سعی میکرد کم و کسری نداشته باشم اگه هم درخواستی داشتم مستقیم از بابام نمی خواستم معمولا به مامانم میگفتم اون به بابام میگفت ولی اخلاقم طوری بود که دوست داشتم بیشتر رو پای خودم وایستم
    درحال حاضر حوزه آرامشیم دخترم و مادرمه
    ولی منظورتون رو در مورد اینکه من دارم یه چیزی رو پنهون میکنم متوجه نشدم؟
    چند باری بهش گفتم برای بهبود زندگیمون باید بریم مشاوره اونم گفته من هیچ نیازی به مشاوره ندارم و دوباره بد و بیراه گفت
    فرد ثالث از طرف شوهرم کلا فامیل ندارن . یا سنشون زیاد بوده و به رحمت خدا رفتند یا باهاشون اختلاف داشتند و قهرند من در طول این شش سال هیچ کدوم از فامیل هاشون رو ندیدم . توی فامیل خودمم دیگه شوهرم اونقدر در مورد مسائل ریز دعوتشون کرده که دیگه واقعا خجالت میکشم به داییم بگم

  12. 2 کاربر از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده اند .

    باغبان (چهارشنبه 11 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 12 اسفند 95)

  13. #37
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام بر پرندگان مهاجر



    از شما تشکر می کنم ،بابت پاسختون ،و وقتی که در پاسخ دادن می گذارید

    نگرانی و دغدغه های شما ،،،،در نوشته های شما موج میزنه ،،،،کار و تلاش شما در زندگیتون ، قابل تحسینه .

    منم سعی می کنم در حد خودم به شما کمکی کرده باشم

    دیگه کم و زیادش را ببخشید .



    ............................


    من تو این همه پستی که در همدردی گذاشتم ،،هیچ فردی را به طلاق تشویق نکردم ،،،، چون خودم را در این حد نمی دونم،،،،

    از طرفی با واقعیت کل ماجرا زندگی افراد آشنا نیستم !


    مثلا ، من با شوهرتون صحبت نکردم و فقط منبع اطلاعات من شما هستید ،،،،برای همین آدم سخته یه بعدی به قضیه نگاه کنه .

    از طرفی من نمی دونم شماها با هم چطوری صحبت می کنید ،،،،،یا نمی دوم نحوه ی صحبت و مدیریت و هوش هیجانی ! شما با شوهرتون چطوری هست که باعث میشه ،

    تقاضای شما برای مشاور رفتن ،، ایجاد داد و بیدا و غرش کنه /.



    برای همین ،،،چیزی که می تونم بهتون بگم اینکه ، شاید!! بیشتر زن و شوهر ها - پدر و فرزندها - مادر و فرزندها - دوست ها و .... بلد نیستند با هم گفتکو کنند!

    چون بعضی موقع ها ما گفتگو را با مبارزه بوکس اشتباه می گیریم ،،،، و دنبال این هستیم که بر دیگری غلبه کنیم.




    به نظرم گفتگوی عاطفی در راس مهارت های ارتباطی ست ،،،

    یاد بگیریم با همسرمون گفتگوی عاطفی کنیم !

    یاد بگریم اگر با همسرمون اختلاف هم پیدا کردیم ،،،به جای جر و بحث ،،،،،جرو بحث عاطفی کنیم !!

    یاد بگیریم خدایی نکرده اگر دعوا هم اتفاق افتاد،،،،به جای دعوا،،،،دعوای عاطفی کنیم

    و یاد بگیریم چطوری دوباره،،، بر سرشاخ اصلی هرم یعنی : گفتگوی عاطفی ،،،،، برگردیم



    باید در این زمینه مهارت کسب کنیم که خودش مقوله های زیادی را می طلبه .


    ...............................




    شما تو زندگیتون نتونستید ( بیشتر موقع ها ) ،،درخواستتون را به پدر گرامیتون بگید ،،،برای همین ،،،به نعمت بزرگی داشتید به نام مادر ،،،، ودر سایه مادر ،،،،مسیرتون را میرفتید !

    الان ازدواج کردید ،،،همون ایراد قبل را ،،الانم دارید،،،ولی اینجا دیگه مادرتون نیست که درخواستتون را به شوهرتون بگه !

    برای همین همیشه تو ابراز درخواست خودتون با پدرتون ،،،شوهرتون و ...ایراد داشتید . ( اگر اشتباه میگم معذرت می خوام )




    امکان نداره من تو سرکارم اعتماد به نفسم عالی باشه ،،ولی تو خونه پیش پدرم اعماد نفس نداشته باشم !!



    برای همین خدمتتنون گفتم بیشتر روی عزت نفستون کار کنید .

    بیشتر روی مهارت های ارتباطی کار کنید

    بیشترخودتون را بشناسید ( نقطه ضعف - قوت و ....)

    سپس دنبال راهی باشید برای رفع آن .




    ما رو رفتار دیگران کنترلی نداریم ،،،،ولی می تونیم خودمون مسیر را درست بریم ،،،،

    لذا دیگران هم تاثیر میگیرنند .



    .........................................


    شما منفعل کار می کنید - و شوهرتون که من کامل نمی شناسم ،،، ولی با توجه به پست شما در تاپیک هاتون یه شخص تهاجمی هست،،،و البته بعضی موقع ها مهربان !

    چیزی که به نظرم تو دلتون بود ،،همون ترس از دست دادن دخترتون هست !

    برای همین ،،منفعل کار می کنید .



    گقتگوی صریح و قاطعانه به این معنا نیست که ما تهاجمی کار کنیم !

    بلکه در چارچوب احترام و مدیریت و رهبری ،،،،دغدغه های خودمون - نیازها ،،،آستانه تحمل خودمون و ..... متذکر میشیم .

    و هیچ وقت هم این کار را نمی کنید ( در راستای مهارت های ارتباطی و گفتگوی عاطفی ) و منتظر معجزه هستید .



    از طرفی شوهر شما هم به قول خودتون یه بدبینی داره ،،،، که باید مشاوره را در راس کارتون قرار بدید.

    مشاور از تکنیکی به عنوان زوج درمانی استفاده می کنه - مثلا زن و شوهر ها در مقابل مشاور با هم و جداگانه صحبت می کنند و این خیلی خوبه !!


    .........................................




    در مور فرد ثالث بهونه شما قابل قبول نیست !



    اون فرد ثالث ،،پدر و مادر گرامی شما هم میتونه باشه ،،،،

    با هم یه جلسه بذارید ،،،و در این مورد صحبت کنید .



    انشا الله هر چی خیره .


    موفق باشید .






    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 12 اسفند 95 در ساعت 00:05

  14. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    آرامش خیال (پنجشنبه 12 اسفند 95), شیدا. (پنجشنبه 12 اسفند 95)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    در مورد مشکل شما من فکر می‌کنم یا شوهر شما دنبال بهانه هستند برای جدایی یا اینکه همونطور که یکی از دوستان دیگر هم گفتند ایشون دچار بیماری هستند که بهش می‌گن پارانویا.
    البته تخصص من نیست که بخوام مشکل ایشون رو تشخیص بدم، ولی از مشاور و متخصص روانشناس کمک بگیرید و نشونه‌هاش رو بگید می‌تونه بیشتر راهنمائیتون بکنه.

    نکته بعد اینکه ایشون از سادگی و دل‌پاکی شما سوءاستفاده می‌کنند. اگر کمی اطلاعات حقوقی داشته باشید می‌دونید که طلاق اینطوری نیست که شوهرتون بره وقت بگیره از دادگاه. مگه خونه خالست؟ قانون آئین دادرسی تمام این مراحل رو مشخص کرده. برای حضور از دادگاه شوهر نمی‌ره وقت بگیره. بلکه باید دادخواست رسمی طلاق بده و وقت رو هم دادگاه تعیین می‌کنه و نه شوهر شما. و برای دعوت هم نامه رسمی می‌یاد. شوهر شما از ناآگاهی و کمبود اعتماد به نفس شما سوءاستفاده می‌کنه. (البته اعتماد به نفسی که احتمالا خود همسرتون در از بین بردنش نقش داشته)

    نقطه ضعف بعدی شما دخترتون هست. به نظرم به خاطر فرزندتون خیلی به همسرتون باج می‌دید.
    من فکر می‌کنم شما به تنهایی مراجعه کنید به یک مشاور و مشکلتون رو مطرح کنید.
    همچنین با یه وکیل خانم هم مشورت کنید تا ایشون اطلاعات حقوقی در مورد شرایط طلاق و حضانت فرزند و اینجور چیزها به شما بدن.
    حساسیتتون رو هم روی بچه به همسرتون بروز ندید. چون ایشون بیشتر از این قضیه سوءاستفاده خواهد کرد. حتی اگر بحث طلاق و اینجور چیزها پیش اومد بگید بچه رو نمی‌خواین.
    نگران سخن‌وری همسرتون هم نباشید. مشاور و روانشناس (اگر واقعا کارش رو بلد باشه) تحت تاثیر سخن‌وری قرار نمی‌گیرن و مشکل طرف رو از روی برخی نشانه‌ها تشخیص می‌دن.وکیل و قاضی هم هر روز با کلی شیاد و کلاه بردار و دغل‌کار سر و کار دارند که احتمالا شوهر شما جلوی اونها هیچی نیست.

    پس ابتدا با خودتون و ترس‌هاتون و مواردی که باعث سوءاستفاده همسرتون می شه (از جمله ناآگاهی از قوانین و نقاط ضعف احساسی مثه دخترتون) مقابله کنید و بعد برای نجات همسرتون و در نهایت زندگی خودتون و دختر گلتون اقدام کنید.


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.