به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 07:24]
    تاریخ عضویت
    1395-12-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادرشوهرم از زندگی دلسردم کرده خواهش میکنم راهنماییم کنید

    سلام
    سلام من بامادرشوهرم مشکل دارم
    نمیدونم از کجا شروع کنم و این کلاف سردرگم رو چطور بیان کنم آنقدر توی خودم حرف هاش رو ریختم که حد نداره فکر میکنم بهتر باشه از شخصیت ایشون شروع کنم راستش ایشون یه مقدار رفتار هایی دارن که برای من عذاب آوره مثلا یه قضیه رو ۱۰۰ بار تعریف میکنه یا با شوخی و خنده به من تیکه میندازه بعضی وقت ها انقدر این تیکه هاش رکه که من به تعجب میفتم از صراحت و بی پروایی ایشون با اینکه میدونم قلبا منو دوست نداره اما پیش بقیه میگه که من براش مثل دخترش میمونم اما مطمئن هستم که اینو فقط تو حرف میگه مثلا یه روز که پیش دکتر رفته بودم دکتر به من گفت که باید جراحی بشم تازه باردار هم بودم و جراحی برای بچم خطر داشت استرس زیادی داشتم برگشتم خونه، اون هم خونه امون بود تا وقتی شوهرم پیشمون بود باهام همدردی می کرد همین که رفت شروع کرد به تعریف که فلانی هم وقتی ازدواج کرد هیچی کار خونه بلد نبود همه رو از اینترنت یاد گرفت (منم چند دقیقه قبلش داشتم میگفتم تو اینترنت یه گیاهی پیدا کردم که فکر کنم خیلی به خونه تون بیاد)اره خلاصه بعدش رفت زیر فرشم رو بلند کرد و گفت فلانی همیشه فرشو موقع جارو برقی بلند میکنه میتکونه
    شما بگید اگه من مثل دخترش براش بودم این کارو نمیکرد عوض اینکه دلداریم بده داغ به دلم میذاره
    یه اخلاق دیگه ای هم که داره اینه که منظورش رو نمیاد مستقیم بگه مثل همین قضیه ای که تعریف کردم اگه مستقیم بگه جوابشو میدم
    من راستش نقطه ضعفم تمسخره یعنی اگه کسی مسخره ام کنه به شدت اعتماد به نفسم رو از دست میدم خانواده ی شوهرم هم فقط منتظر یه سوژه ان تا دستش بندازن
    من از غیبت کردن هم بیزارم اونوقت مادرشوهرم هم میاد پیشم غیبت این و اون رو میکنه چندبار بهش گفتم غیبت نکنید میگه من که غیبت نمیکنم فقط میگم....
    یا عذرهای بدتر از گناه میاره یه بار هم که داشت غیبت یه نفر رو میکرد خودم رو زدم به اون راه و مشغول کارم شدم البته اهان اهان میگفتم اما نگاهش نمیکردم یا فقط یه نیم نگاهی میکردم بعدا شوهرم شاکی شده بود که چرا به مادرم بی احترامی کردی و...
    دیگه این که خودش هرطور دلش بخواد با من رفتار میکنه بعد پیش من ساعت ها از خدا و پیغمبر حرف میزنه البته بگم ها من خودم آدم معتقدی هستم ولی از این آدم هایی که مثل طبل تو خالی میمونن حالم به هم میخوره
    دیگه این که همش به شوهرم میگه تو هر جا بری منم باهات میام باورتون نمیشه الان ۴ ساله که ازدواج کردیم شاید ۵ یا ۶ بار بیشتر با هم مسافرت نرفتیم اونم یه بارش ماه عسلمون بوده ۲ بار هم قایمکی رفتیم خودش هم نتونه بیاد یکی رو میفرسته دیگه دلیلش رو خودتون قضاوت کنید
    به همسرم انقدر ابراز محبت می کنه که حتی پدرشوهرم که ۵۰ سالشه حسودی میکنه اونم اشکار چه برسه به من البته من حسودی نمیکنم من احساس تنهایی میکنم
    خلاصه این قصه سر دراز داره
    الان هم راستش انقدر ازش زده شدم که حتی بدم میاد نگاهش کنم چی کار کنم منی که باید یک عمر باهاش چشم تو چشم بشم
    راستی اینم بگم که ما با مادر شوهر توی یه خونه زندگی میکنیم ما طبقه ی بالاشون هستیم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 07:24]
    تاریخ عضویت
    1395-12-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچ کس نیست به من جوابی بده؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم، در هر خانه و خانواده ای از این دست مسائل و مشکلات دیده میشه اما این یک اتفاق غیر طبیعی نیست.
    مادر همسر شما رفتار و گفتارشون ممکنه دلایلی داشته باشه اما در حالت کلی یکی از این علت ها رو میتونه داشته باشه، ممکنه ایشون قبلا وقتی که همسن شما بودن و عروس خانواده ای شدن اونها باهاش چنین رفتاری داشتن و در درازمدت شبیه نوعی عقده روانی شده و حالا با این کار میخوان در واقع خودشونو تخلیه کنن، مثل بعضی پدرها که فرزند خودشونو کتک میزنن و علتشو وقتی پیگیر میشیم میبینیم در کودکی زیاد تنبیه میشدن. یکی دیگه از علتها اثبات قدرت و برتری در محیطی هست که عضو جدیدی به اون اضافه میشه و عضو جدید باید بپذیره که زیر نظر فردی یا افرادی قرار بگیره که در اون محیط از قدرت بیشتری برخوردار هستن و باید تحت نظر باشن مثل همین قضیه مسافرت که یا خودشون میان یا کسی رو میفرستن. یکی دیگه از علتها خلاء عاطفی هست و برخی خانم ها این رو در فرزند پسر یا دختر پیگیری میکنن، یعنی دوست دارن فرزندشون پس از ازدواج همواره مثل زمان مجردی حواسش به اونها باشه و از اونها تبعیت کنه و اونها رو بسیار مورد احترام قرار بده گاهی این خلاء بخطر عدم حمایت عاطفی پدرشوهر بوجود میاد و در نتیجه در فرزندان جستجو میشه میشه اما راهش اینه که؛
    چون شما در یک ساختمان زندگی میکنین برای خودتون و خانواده همسر مرزی بگذارین یعنی اطلاعات شخصی خودتون رو لو ندین و از همه ی اتفاقات و جریانات ایشونو مطلع نکنین، اشتباه اول شما اینه که مثلا گفتی من رفتم تو اینترنت و اون بسرعت از این حرف سوء استفاده کرده. پس در صحبت کردن محتاط باشین، وقتی از همسرتون عصبانی هستین یا نه خیلی در وضعیت عاشقانه ای قرار دارین از بروز هر گونه رفتار و گفتار افراطی یا شخصی اجتناب کنین چون این سوژه ها برای کسی مثل مادر همسرتون عالیه. وقتی قراره جایی برین لزومی نداره مشخص کنین کجا فقط بگین مادر جون نگران نباشین میرم خرید یا مثلا با همسرتون بیرون میرین بگین برنامه ای نداریم اما از بیرون با شما تماس میگیریم.
    اما مادر شوهر شما چون سرگرم نیست دخالت ها و حرف هاش و رفتارهاش آزار دهندس که این هم راه خودش رو داره، شبکه ی دوستانشو فعال کنین یعنی خانم هایی که همسن ایشونن و در پارک حضور دارن، میتونین ایشونو در اون مکان ها و بین اونها ببرین یا در جلسات قرائت قرآن یا کلاس های زنانه مثل دوخت و دوز و کارهای هنری یا ثبت نام در کاروانهای زیارتی و ... ببرین.. اینطور وابستگی و زوم ایشون و رفتارها و گفتارهای آزار دهندشون بسیار کمرنگ خواهد شد. نه پرخاش کنین و نه سکوت بلکه برای هر مشکلی راه حلی منطقی هست. ما با رفتارمون به دیگران چراغ سبز نشون میدیم.. میتونین از مادر همسرتون بخواین که برای شما از خاطراتش یا تجربیاتش تعریف کنه یا مثلا مادر جون از دوران جوانیتون تعریف کنین...اینطور فرصت پرداختن به غیبت رو هم ازش سلب میکنین و کم کم به خودش میپردازه.

  4. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    saba_ (سه شنبه 10 اسفند 95), داود.ت (شنبه 07 اسفند 95)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    شما نمی تونی این فرد رو اصلاح کنی و این فکر رو از سرت بیرون کن

    اگه از زندگیت راضی هست و به همسرت علاقه داری فقط باید نحوه مدارا کردن و ... یاد بگیری و روی خودت کار کنی ، فکر کن با یه مریض داری سر و کله می زنی

    کاربر یار مهربان کامل توضیح دادن

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    همه مادرشوهرها همین جوری اند
    کمتر رفت و آمد کن فقط همین
    بهتره راه حل همینه
    وقتی هم که اونجایی سرت رو به بچه و یا چیزهای دیگه گرم کن
    نقطه ضعف نشون دادی برای همین مسخره ات می کنه
    کافیه خیلی ریلکس باشی خونشون
    هر چی هم گفت اهمیت ندی فوقش بگی اهههههههههههه و سرت رو تکون بدی
    خودش بعد یه مدت که ببینه حرفهاش تاثیری نداره ول می کنه

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:42]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    72

    تشکرشده 16 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    همه مادرشوهرها همین جوری اند
    مادر شوهر من اینجوری نیست.
    مامانم هم برای عروسش اینجوری نیست.
    بهتره مشکلات زندگی خودمون رو به همه تعمیم ندیم عزیزم.
    ایشون الان ذهنش آماده ی پذیرش هر نوع بدگویی از مادر همسرشه.
    و این اوضاع رو بدتر میکنه و ایشون رو حساستر و به طبع شکننده تر.
    پس کاش راهنماییهامون در جهت بهبود روابط باشه ...
    ویرایش توسط نیلوفر. : یکشنبه 08 اسفند 95 در ساعت 14:56

  8. 3 کاربر از پست مفید نیلوفر. تشکرکرده اند .

    andrya (یکشنبه 08 اسفند 95), ناهیدگل (چهارشنبه 11 اسفند 95), داود.ت (یکشنبه 08 اسفند 95)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 95 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1395-10-22
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 83.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رفت و آمد کمترش کنید
    وقتی غیبت میکنه به یه بهونه ای صحبت رو عوض کن مثلا میگه فلان کس فرش رو اینجوری تمیز میکنه شما درباره فرش صحبت کن اگه بگه مثلا دختر فلانی طلاق گرفته شما درباره تاثیرات طلاق روی افراد صحبت کن یا مثلا به یه بهونه ای از اونجا برو مثلا مامان واستون چایی بیارم البته میدونم خیلیییی خیلییییی سخته وقتی آدم گیر یه مادر شوهر میفته که اصلا آدمو دوست نداره چون خودم هم درست مثل شما هستم اوایل فکر میکردم با همه اینجوریه ولی بعد که دیدم با جاری من که بعد از من آوردن و فامیل خودشه چقدر خوبه و چقدر دوسش داره هم خودشو هم بچه هاشو دیگه فهمیدم جریان چیه

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    متاسفانه نیلوفر جان
    از اتفاق همشون همین جوری اند اگه نخوانت که دیگه هیچی
    این دوستمون باید اول واقعیت رو بپذیره و انتظار چیزی جز این رفتار نداشته باشه

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 07:24]
    تاریخ عضویت
    1395-12-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من ممنونم از همه بابت راهنمایی های خوبی که بهم کردن

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 07:24]
    تاریخ عضویت
    1395-12-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yarmehrban نمایش پست ها
    سلام عزیزم، در هر خانه و خانواده ای از این دست مسائل و مشکلات دیده میشه اما این یک اتفاق غیر طبیعی نیست.
    مادر همسر شما رفتار و گفتارشون ممکنه دلایلی داشته باشه اما در حالت کلی یکی از این علت ها رو میتونه داشته باشه، ممکنه ایشون قبلا وقتی که همسن شما بودن و عروس خانواده ای شدن اونها باهاش چنین رفتاری داشتن و در درازمدت شبیه نوعی عقده روانی شده و حالا با این کار میخوان در واقع خودشونو تخلیه کنن، مثل بعضی پدرها که فرزند خودشونو کتک میزنن و علتشو وقتی پیگیر میشیم میبینیم در کودکی زیاد تنبیه میشدن. یکی دیگه از علتها اثبات قدرت و برتری در محیطی هست که عضو جدیدی به اون اضافه میشه و عضو جدید باید بپذیره که زیر نظر فردی یا افرادی قرار بگیره که در اون محیط از قدرت بیشتری برخوردار هستن و باید تحت نظر باشن مثل همین قضیه مسافرت که یا خودشون میان یا کسی رو میفرستن. یکی دیگه از علتها خلاء عاطفی هست و برخی خانم ها این رو در فرزند پسر یا دختر پیگیری میکنن، یعنی دوست دارن فرزندشون پس از ازدواج همواره مثل زمان مجردی حواسش به اونها باشه و از اونها تبعیت کنه و اونها رو بسیار مورد احترام قرار بده گاهی این خلاء بخطر عدم حمایت عاطفی پدرشوهر بوجود میاد و در نتیجه در فرزندان جستجو میشه میشه اما راهش اینه که؛
    چون شما در یک ساختمان زندگی میکنین برای خودتون و خانواده همسر مرزی بگذارین یعنی اطلاعات شخصی خودتون رو لو ندین و از همه ی اتفاقات و جریانات ایشونو مطلع نکنین، اشتباه اول شما اینه که مثلا گفتی من رفتم تو اینترنت و اون بسرعت از این حرف سوء استفاده کرده. پس در صحبت کردن محتاط باشین، وقتی از همسرتون عصبانی هستین یا نه خیلی در وضعیت عاشقانه ای قرار دارین از بروز هر گونه رفتار و گفتار افراطی یا شخصی اجتناب کنین چون این سوژه ها برای کسی مثل مادر همسرتون عالیه. وقتی قراره جایی برین لزومی نداره مشخص کنین کجا فقط بگین مادر جون نگران نباشین میرم خرید یا مثلا با همسرتون بیرون میرین بگین برنامه ای نداریم اما از بیرون با شما تماس میگیریم.
    اما مادر شوهر شما چون سرگرم نیست دخالت ها و حرف هاش و رفتارهاش آزار دهندس که این هم راه خودش رو داره، شبکه ی دوستانشو فعال کنین یعنی خانم هایی که همسن ایشونن و در پارک حضور دارن، میتونین ایشونو در اون مکان ها و بین اونها ببرین یا در جلسات قرائت قرآن یا کلاس های زنانه مثل دوخت و دوز و کارهای هنری یا ثبت نام در کاروانهای زیارتی و ... ببرین.. اینطور وابستگی و زوم ایشون و رفتارها و گفتارهای آزار دهندشون بسیار کمرنگ خواهد شد. نه پرخاش کنین و نه سکوت بلکه برای هر مشکلی راه حلی منطقی هست. ما با رفتارمون به دیگران چراغ سبز نشون میدیم.. میتونین از مادر همسرتون بخواین که برای شما از خاطراتش یا تجربیاتش تعریف کنه یا مثلا مادر جون از دوران جوانیتون تعریف کنین...اینطور فرصت پرداختن به غیبت رو هم ازش سلب میکنین و کم کم به خودش میپردازه.
    سلام
    سلام اول اینکه ایشون خانواده ی همسرشان خارج از کشور زندگی میکنن و شوهر من وقتی ۲۰ سالش بوده اولین بار مادرشوهرم خانواده ی شوهرش رو دیده
    درمورد خلا عاطفی هم خودشون و شوهرم که میگن دارن اما اون طور که من میبینم پدرشوهرم با این سن و سال بهشون کامل ابراز علاقه میکنن پیام های عاشقانه از تلگرام میفرستن جلوی بقیه میگن خانم چقدر امروز زیبا شدی یا میگن دوستت دارم اما قبول دارم من که از اول تو زندگیشون نبودم شاید هم تو گذشته نسبت بهشونبی مهری شده
    سوما گفتید توی صحبت کردن محتاط باشم من انقدر توی صحبت کردن محتاط شدم که احساس می کنم وسواس فکری گرفتم ذهنم پر از بگم و نگم بکنم یا نکنم و.....
    در مورد پیشنهادتون هم باید بگم ایشون دانشجو هستن و یکسره بیرون خونه با رفقای ۲۰ ساله اصلا فکر نکنید که تنهان و از سر تنهایی اذییتم میکنن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط داود.ت نمایش پست ها
    شما نمی تونی این فرد رو اصلاح کنی و این فکر رو از سرت بیرون کن

    اگه از زندگیت راضی هست و به همسرت علاقه داری فقط باید نحوه مدارا کردن و ... یاد بگیری و روی خودت کار کنی ، فکر کن با یه مریض داری سر و کله می زنی

    کاربر یار مهربان کامل توضیح دادن
    من یه فکر اصلاح ایشون نیستم من فکر اصلاح خودمم تا کم تر ازش آسیب ببینم منم برای اصلاح خودم اینجا اومدم و از شما ها راهکار میخوام

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    همه مادرشوهرها همین جوری اند
    کمتر رفت و آمد کن فقط همین
    بهتره راه حل همینه
    وقتی هم که اونجایی سرت رو به بچه و یا چیزهای دیگه گرم کن
    نقطه ضعف نشون دادی برای همین مسخره ات می کنه
    کافیه خیلی ریلکس باشی خونشون
    هر چی هم گفت اهمیت ندی فوقش بگی اهههههههههههه و سرت رو تکون بدی
    خودش بعد یه مدت که ببینه حرفهاش تاثیری نداره ول می کنه
    نمیتونم کمتر رفت و آمد کنم چون اگه دو روز نرم بعد دو روز برام یه قیافه ای میگیره که نگو استدلالش هم پیش شوهرم اینه که من زنت رو دوست دارم که میگم بیاد پیشم اگه دوسش نداشتم که میگفتم نیاد
    اگرم رو بگیرم و اههههه بکنم میشه واویلا آتویی ازم میگیره که نگو میفته به تلافی
    ولی قبول دارم مادرشوهر من از اون آدم هاییه که باید باهاش سیاست دوری و دوستی داشته باشی اینجوریه که حلوا حلوات میکنه در غیر این صورت مثل من قیمه قیمه ات میکنه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    همه مادرشوهرها همین جوری اند
    کمتر رفت و آمد کن فقط همین
    بهتره راه حل همینه
    وقتی هم که اونجایی سرت رو به بچه و یا چیزهای دیگه گرم کن
    نقطه ضعف نشون دادی برای همین مسخره ات می کنه
    کافیه خیلی ریلکس باشی خونشون
    هر چی هم گفت اهمیت ندی فوقش بگی اهههههههههههه و سرت رو تکون بدی
    خودش بعد یه مدت که ببینه حرفهاش تاثیری نداره ول می کنه
    نمیتونم کمتر رفت و آمد کنم چون اگه دو روز نرم بعد دو روز برام یه قیافه ای میگیره که نگو استدلالش هم پیش شوهرم اینه که من زنت رو دوست دارم که میگم بیاد پیشم اگه دوسش نداشتم که میگفتم نیاد
    اگرم رو بگیرم و اههههه بکنم میشه واویلا آتویی ازم میگیره که نگو میفته به تلافی
    ولی قبول دارم مادرشوهر من از اون آدم هاییه که باید باهاش سیاست دوری و دوستی داشته باشی اینجوریه که حلوا حلوات میکنه در غیر این صورت مثل من قیمه قیمه ات میکنه😀

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر قصه ها نمایش پست ها
    رفت و آمد کمترش کنید
    وقتی غیبت میکنه به یه بهونه ای صحبت رو عوض کن مثلا میگه فلان کس فرش رو اینجوری تمیز میکنه شما درباره فرش صحبت کن اگه بگه مثلا دختر فلانی طلاق گرفته شما درباره تاثیرات طلاق روی افراد صحبت کن یا مثلا به یه بهونه ای از اونجا برو مثلا مامان واستون چایی بیارم البته میدونم خیلیییی خیلییییی سخته وقتی آدم گیر یه مادر شوهر میفته که اصلا آدمو دوست نداره چون خودم هم درست مثل شما هستم اوایل فکر میکردم با همه اینجوریه ولی بعد که دیدم با جاری من که بعد از من آوردن و فامیل خودشه چقدر خوبه و چقدر دوسش داره هم خودشو هم بچه هاشو دیگه فهمیدم جریان چیه
    من کلا از مصاحبت با ایشون حالم به هم میخوره
    حرفای ضد و نقیض خاطره هایی که ۱۰۰ بار قبلا گفته، پز دادن های تو خالی
    یه چیز دیگه هم هست این که ایشون فقط منتظره من یه چیزی بگم تا خلافش رو جلوی حرف من بذاره البته میدونم با خیلی ها اینطوریه باور کنید تحمل اخلاق هاش واسه بچه هاش هم سخته شوهر و خواهر شوهر من با این که هر دو واقعا واقعا بچه های صالح و حرف گوش کنی هستند اما بازم باهاشون دعواشون میشه چه برسه به منی که هم چیزی نمیتونم بهش بگم هم تو خانواده ی من احترام به پدر و مادر خیلی پررنگ نبوده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر قصه ها نمایش پست ها
    رفت و آمد کمترش کنید
    وقتی غیبت میکنه به یه بهونه ای صحبت رو عوض کن مثلا میگه فلان کس فرش رو اینجوری تمیز میکنه شما درباره فرش صحبت کن اگه بگه مثلا دختر فلانی طلاق گرفته شما درباره تاثیرات طلاق روی افراد صحبت کن یا مثلا به یه بهونه ای از اونجا برو مثلا مامان واستون چایی بیارم البته میدونم خیلیییی خیلییییی سخته وقتی آدم گیر یه مادر شوهر میفته که اصلا آدمو دوست نداره چون خودم هم درست مثل شما هستم اوایل فکر میکردم با همه اینجوریه ولی بعد که دیدم با جاری من که بعد از من آوردن و فامیل خودشه چقدر خوبه و چقدر دوسش داره هم خودشو هم بچه هاشو دیگه فهمیدم جریان چیه
    من کلا از مصاحبت با ایشون حالم به هم میخوره
    حرفای ضد و نقیض خاطره هایی که ۱۰۰ بار قبلا گفته، پز دادن های تو خالی
    یه چیز دیگه هم هست این که ایشون فقط منتظره من یه چیزی بگم تا خلافش رو جلوی حرف من بذاره البته میدونم با خیلی ها اینطوریه باور کنید تحمل اخلاق هاش واسه بچه هاش هم سخته شوهر و خواهر شوهر من با این که هر دو واقعا واقعا بچه های صالح و حرف گوش کنی هستند اما بازم باهاشون دعواشون میشه چه برسه به منی که هم چیزی نمیتونم بهش بگم هم تو خانواده ی من احترام به پدر و مادر خیلی پررنگ نبوده


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لطفا راهنماییم کنید
    توسط bita2 در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 مرداد 92, 12:17
  2. راهنماییم کنید لطفاً
    توسط roze siah در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 مرداد 92, 10:02
  3. می خوام ارشد حتما حتما قبول شم البته با این شرایط.... لطفا راهنماییم کنید
    توسط sami92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 تیر 92, 12:07
  4. راهنماییم کنید همسرم را برگردونم
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 00:46
  5. آیا درانتخابم اشتباه کردم یانه؟(لطفا راهنماییم کنین)
    توسط هیلان در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 14:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.