با اجازه آرامش خیال عزیز
نه آقای باغبان توروخدا مرخص نشید من هر پستتون رو چندین بار خوندم حرفهاتون خیلی درسته ولی وقتی موقع عمل میشه خیلی سخته
ممنون از لطف شما - به نظرم سخت موقعی میشه که ما آدم ها برنده بودن را تو چیز دیگه ای ،،،،می دونیم !
مثلا یه شخصی یه توهین میکنه ،،،منیت ما میگه باید جوابشو بدی ،،مگر نه باختی !!
به نظرم سخت موقعی هست که ما آدم ها از تغییر می ترسیم و یا اون تغییر را ،،،، مفید نمی دونیم و میگیم فایده ای نداره !!
بالاخره بهار فصل گل و زیبایست !! - برای رسیدن به بهار باید از زمستان عبور کرد .
ولی بعصی از آدم ها زمستان هم زیبا می دونند و لازمه بهار!
..................................
من بارها سعی کردم از یاد ببرم که باهام چه رفتاری شده و چقدر بین من و جاریهام فرق گذاشتن چقدر با بچه های کوچک من که اونها هم مهر مادربزرگ پدربزرگ و عمه و عمو میخواستن مثل غریبه ها رفتار شد و
ذهن انسان نمیتونه چیزی را از یاد ببره ،،، بلکه ذهن انسان اطلاعات را کم رنگ میکنه ،،،وقتی کم رنگ شد،،،بی اهمیت میشه ،،،وقتی بی اهمیت شد ،،، فراموش میشه
مثلا خاطرات روز سوم اسفند سوم دبستان شما ،،در ذهنتون هست ولی چرا الان به یاد نمی آورید ؟
چون یادآوریش نمی کنی !
اگر شما یه خاطره تلخ یا مثلا بدی های دیگران را در ذهنتان تداعی کنید ،،،معلوم هست نمی تونید فراموش کنید !
از طرفی بیشتر ماها دوست نداریم سبک باشیم ---- دوست داریم این خودخوری ها را نگه داریم ،،و دیگران را مقصر بدونیم وبگیم باید مثلا این رفتار را انجام میدادید.
بعضی موقع ها ما میریم شمال و به خدا میگیم چرا جنوب نیستیم !
..................................
چرا همیشه من باید همه بدیهای اونها رو از یاد ببرم و بهشون لبخند بزنم و از هیچی گله نکنم ؟؟؟ این خیلی کار سختیه
چون ما رو دیگران کنترل نداریم .
ما فقط روی رفتار خودمان حاکمیت 100 درصد داریم نه دیگران
رفتار تهاجمی و منفعلانه خوب نیست !
باید رفتار صریح داشته باشیم .
..................................
بارها و بارها به مادرشوهرم گفتم هم خودم هم شوهرم بهش گفت هم برادرشوهرام بهش گفتن انقدر بین ما فرق نذار مادرشوهر عزیز ولی کو گوش شنوا انکار میکنه که اصلا همچین چیزی نیست و بازم به کارش ادامه میده
شاید خیلی از آدم ها دوست ندارنند مورد نصیحت قرار بگیرند و ایراد آنها را مستقیم بهشون بگیم
حالا عروس و مادر شوهر که جای خودش !
مثلا حالا فرق بذاره مگه چی میشه ؟
چرا محتاج رفتار دیگران هستیم ؟
می تونیم در چارچوب مهارت های ارتباطی به این مهم هم برسیم ،،،ولی اولش باید دو سئوال بالا را حل کنیم و انتظار خاصی نداشته باشیم .
...............................
من وقتی ناراحت میشم تمام بدیهایی که بهم کردن جلوی چشمم رژه میرن مثل یه فیلم هی تکرار میشن انقدر عصبانی میشم که حد نداره
خب ناراحت نشید خانم
...............................
آقای باغبان عزیز ایکاش میشد حافظه مثل کامپیوتر بود فایل مربوط به اونها رو دیلیت میکردم ایکاش
خانم قصه ها ی گرامی ،،،، انسان میتونه ،،به شرطی که راهش را بلد باشه !
به نظرم لازمه رسیدن به این مهم اینکه انسان در زمان حال زندگی کنه و خودش را از گذشته و آینده سبک کنه و نگران این دو زمان نباشه !
علاقه مندی ها (Bookmarks)