به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 36
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    این که قانون ما نقص زیاد داره هیچ شکی نیست... و اینکه شبیه یه شلوار شده که سر زانوش سوراخ شده و قانونگذار دایم این شلوار سوراخ رو وصله پینه ( تبصره ) میکنه هیچ شکی نیست... و در این که این شلوار وصله پینه شده عوض اینکه موجبات راحتی منو فراهم کنه حرکت پاهای منو مختل کرده بازم شکی نیست... ولی بنده یه سوال دارم. .. آیا درسته از مجرای یه قانون غلط مردم رو راهنمایی کرد؟؟؟ اگه هنوز هم قانون برده داری بود ( که در شکل دیگرش هست ) باید مردم رو راهنمایی میکردیم که چطور خوب برده داری کنند؟؟؟ چه کسی میشه کاوه ی آهنگر زمان ما؟؟ اگه قرار بود بچه هامون رو بدیم یه شاهی بخوره ( که میدیم ولی نه جسمشون که روحشون رو) باید مردم رو راهنمایی کنیم که کدوم یکی از بچه هاشون رو بدن کمتر متضرر میشن ؟ ؟؟؟ کاش من یه ذره به خودم بیام و و شما هم همینطور

  2. 3 کاربر از پست مفید kataioon تشکرکرده اند .

    maryam.mim (یکشنبه 24 بهمن 95), Shayeste (پنجشنبه 05 اسفند 95), خانم مهندس (یکشنبه 24 بهمن 95)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    شیدای عزیز

    کاملا درست حدس زدید اخلاقی داره که اگه مثلا به هدفی که می خواد نرسه با کمال خونسردی دنبال یه راه دیگه می گرده و این رو یک بار امتحان کردم توی زندگی خودم و بارها هم سر کار دیدم که وقتی برای چیزی نقشه می کشه و نمی شه سریع دنبال یه راه حل دیگه می گرده و زیاد عصبانی و نا امید نمی شه . این هم خوبه هم بد اگر من باهاش تو یه تیم نباشم که فکر می کنم نیستم همش باید نقشه اش رو کشف و خنثی کنم و این اذیتم می کنه. مثلا همین خارج رفتن یه نمونش بود که با تعویض روش و رفتار داره دوباره به خواستش نزدیک می شه. حالا این مسائل بماند. در مورد قسط دادن می تونم یه بهانه جور کنم و بگم دارم قسط می دم اما می دونم با اینکار دیگه چیزهایی رو که دوست دارم نمی تونم داشته باشم یعنی آرایشگاه و لباس و سفر تعطیل می شه. و به قول خودت اصلا بحث باهاش بی فایدست که بگم وظیفه توئه و ... مشاور هم انقدر مشغول محکوم کردن من بود یادش رفت بهش اینو بگه و ایشون هم انقدری که مشاور و کلا شخص سوم رو قبول دارن من رو قبول ندارن که با هم به یه نتیجه ای برسیم. البته فقط و فقط تو مسائل مالی و تو مسائل دیگه بسیار نرم هستش و به راحتی قبول می کنه اما در مورد پول و مسائل مالی خشک و انعطاف ناپذیر می شه مثل زمانی که سر کار یه دستوری بهش می دن وباید تمام و کمال انجامش بده. منظورم رو می فهمید ؟ یعنی زمانی که به عهده خودش باشه نرم تره و منی که باهاش کار هم می کنم این رو می فهمم. من راه حل قسط رو پیاده می کنم ولی می دونم بعدش افسرده تر می شم چون دیگه نه اون برای من خرج می کنه نه خودم می تونم.

    هانیه جان ممنون از راهنمایی خوبت
    سعی می کنم همین کار رو کنم و فکر می کنم تا یکی دو ماه دیگه بهانش جور می شه که بگم دارم قسط می دم . آره راست می گی جهیزیه خیلی خوب می تونست باشه اما متاسفانه خودش رو در جریان همه چیز قرار می داد منم ساده بودم می گفتم داره واسه جهیزیه کمکم می کنه البته قصدشم کمک بود مثلا با هم می رفتیم یخچال می دیدیم که یه وقت گرون تر بهم نندازن . (بازم بحث مالی مطرح بود ) . در مورد آشپزی خدا رو شکر دستپختم خوبه و غذاهای منو خیلی دوست داره اینو واقعا دیدم نه اینکه واسه دلخوشیم بگه مثلا از ورزش میاد وقتی دارم غذا درست می کنم می گه آخ جون میگو داریم ؟ چیزی که مادرش اصلا تا این سنش یه بارم درست نکرده. غذاهای من اغلب جدیده و از تو اینترنت پیدا می کنم و موادش چیزایی هست که دوست داره. تو این زمینه موفق شدم سلطان شکمش شدم . مادرش به خیال خودش به پسرش می رسه اما یکی دو بار پیش اومد که غذای مامانش رو هم نتونست بخوره. ناراحتی معده داشت از بعد از ازدواج یکبار هم نذاشتم حالش بد شه. ولی خونه مامانش بود هر روز یا سوزش معده داشت یا سردرد. ولی کیه که قدر بدونه.

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    مریم جان من از توصیفاتی که داشتی فکر میکنم خونواده همسرت و همین طور خودش به اختلال شخصیت خودشيفته مبتلا هستند. البته امیدوارم اشتباه کرده باشم! یه سرچ کن و ویژگی های افراد مبتلا به این اختلال رو بخون ببین درسته یا نه؟ اینکه میگید خودشون و شهرشون رو از همه برتر میبینن و هیچ حقی برای ديگران قائل نیستند و به ازای احترام و محبت بدتر سرسخت میشن و فقط در صورت قهر و خشونت از موضعشون کوتاه میان، اینا همه ویژگی افراد خودشيفته هست.
    افراد خودشیفته، اختلال شخصیت وابستگى رو هم دارند، اینطور که درمورد افرادی که باهاشون ملایم باشن و بهشون احترام بذارن دچار خودبزرگ بینی میشن و برعکس کسایی که با خشونت و تحقیر باهاشون رفتار میکنن رو از خودشون برتر میبینن و حتی بهشون وابسته هم میشن! این که گفتید بین ایشون و برادرشون همیشه تبعیض بوده با این حال ایشون به پدر و مادرشون بیش از اندازه وابستگى دارن و سعی در راضی نگه داشتنشون دارن هم، ریشه در همین موضوع داره.
    در مورد مشکلت عزیزم من هم فکر میکنم رفتار همسرت خیلی غیر عادیه و یه جای کار میلنگه. امیدوارم حدسایی که زده شد نادرست باشه اما باید هوشیار بود!
    چرا با پدر و مادرت مشورت نمیکنی؟ من همیشه مخالف بیرون بردن مشکلات از حریم دو نفره زن و شوهری هستم اما موضوع شما فرق داره و پای پدر و مادر همسرت هم وسطه و خامی و جوونی تو در مقابل تجربه و پختگی اونا مطمئنا کم میاره. راستی به اون مشاوری که پیشش میری اعتماد داری؟ چرا عوضش نمیکنی؟ اگر مشاوره میری پیش یه آدم معتمد برو و فراموش نکن همین مشاورا خیلیاشون خودشون مشکل دارن...
    من نمیدونم شرایطت اجازه میده یا نه، اما اگر جای تو بودم یه جورایی امتحانش میکردم. مثلا قید خارج رفتن رو میزدم و از کارم انصراف میدادم ببینم عکس العملش چیه، خرج دانشگاهمو ازش میخواستم و میگفتم کار و درس و زندگی مشترک هم زمان خستم کرده و میخوام کمی از فشارهامو کم کنم. عوضش حسابی به خودم و خونه زندگیم میرسیدم و ازش توقع تامین داشتم ببینم عکس العملش چیه؟ اگر واقعا مرد زندگی باشه تا حدودی با شرایط راه میاد و بهم فشار نمیاره. خیالمم راحت بود که امکان و شرایطش رو دارم که هر وقت بخوام دوباره کار خوب پیدا کنم و برای مهاجرت اقدام کنم. البته ممکنه معذوریت هایی درمورد شما باشه که نتونی عملیش کنی، ولی اینجوری مشخص میشد چند مرده حلاجه. امیدوارم خدا خودش به خاطر قلب پاک و خوش طینتی که داشتی کمکت کنه و مشکل هر جایی هست برطرف بشه

  5. کاربر روبرو از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده است .

    maryam.mim (یکشنبه 24 بهمن 95)

  6. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    پیشنهاد خانم مهندس هم خوبه.....اگه نمیخای کارت رو از دست بدی ،حداقل یه مرخصی یک ماهه بگیر ولی به شوهرت بگو استعفا دادی ببین عکس العملش چیه؟؟؟؟بعد از یک ماه هم با یه نفر هماهنگ کن که وقتی جلوی شوهرت هستی یه زنگ بهت بزنه(مثلا از طرف شرکت)و درخواست کنه که برگردی شرکت و الکی بگو که میخام باز برگردم شرکت ....که اینجوری کارت هم از دست ندی ولی عکس العمل یک ماهه همسرت میتونه کمکت کنه....نه عزیزم چرا افسرده بشی...سریع بهونه جور کن واسه قسط...نزار طولانی بشه....بعدشم برو واسه خودت تنهایی هر چی دوست داری بخر ولی بگو از مامانم پول قرض گرفتم و خریدم و باید بهش پس بدی عزیزم...یا واسه مسافرت بهش بگو باشه اشکالی نداره من از بابام قرض میگیرم و میریم تفریح ولی بعدش که برگشتیم مثلا یک ماه دیگه بابام پولش رو لازم داره و باید بهش پس بدی.....مجبورش کن...به خانواده ات بگو باهات هماهنگ باشن....
    بالاخره آدم دوست نداره که شوهرش در حقش اینجوری باشه و این همه بازی سرش در بیاره ولی وقتی مجبوری باید تو هم وارد بازی باهاش بشی که شوهرت هم بفهمه که تو هم برات سخته ....بالاخره نمیشه غصه بخوری و دست رو دست بزاری....شاید با عکس العمل های تو یه کم به خودش بیاد
    ویرایش توسط haniye68 : یکشنبه 24 بهمن 95 در ساعت 13:09

  7. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    maryam.mim (یکشنبه 24 بهمن 95)

  8. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    کتایون جان با شما موافقم . می دونی هر چی سرمون میاد مقصرش خودمونیم به این قضیه ایمان کامل دارم.
    خانم مهندس عزیز ممنونم از راهنمایی خوبت . می دونی به این قضیه که استعفا بدم بارها فکر کردم و واقعا می خوام این کار رو بکنم چون همکار هم هستیم غیر از مزایایی که برام داشت معایبی هم داشت از جمله اینکه می فهمید حقوقم چقدره و کی پاداش گرفتم و چقدر گرفتم . نه اینکه من بهش بگم چقدر می گیرم، به دلیل کارمون دسترسی به اطلاعات حقوق ها داشت و خودش می رفت نگاه می کرد (که این از نظر من اصلا اخلاقی نبود). در مورد خودشیفتگی خونده بودم قبلا و به این موضوع هم درمورد ایشون شک کردم و فکر می کنم درست می گید کمی خود شیفتگی داره.
    در مورد عوض کردن مشاور هم فکر کردم اما به قدری دلسرد و نا امیدم کرد و قرصی که داد کلا باورم این شده که مشکل منم. قبول دارم یکم حساسم شاید مثلا شما هم همسرم رو از نزدیک ببینید بگید من دارم بزرگش می کنم اما حساب کتاب کردناش و توقعاتش برای کمک مالی رو هضم نمی کنم. دقیقا مثل یه ازدواج صوری هستش که همه چیز رو نصف نصف حساب می کنه مبادا یه قرون بیشتر خرج کنه و حیف و میل شه.
    می دونی خانم مهندس عزیز مشاوره که رفتیم به پیشنهاد ایشون بود چون من قبول دارم به شدت حساس شده بودم ولی مشاور به یک دونه از حرفهای من انگار توجه نکرد یه تست گرفت گفت تو غمگینی می شینی فکر و خیال می کنی قرص بخور مشاور و دکتر روانشناس خیلی آدم های سرشناسی هم بودند. اما اینکه به من می گه پول بده که فکر و خیال من نیست . در کل مشکلات من حل نشد و جلسه آخر مشاوره هم همسرم گفت تو هزینه رو حساب می کنی ؟ من دیگه این ماه پول ندارم ؟ نتیجه مشاوره این شد برای اینکه متهم نشی ساکت باش و بشین زندگی کن. من به مشاور می گم نقشه کشیده با من ازدواج کنه بره خارج مادرش رو ببره بعد از یکساعت ایشون به همسرم می گن خوب خارج هم که برید دیگه مشکل خانومتون با خونوادتون به خودی خود حل می شه k کلا قطع امید کردم ازشون.
    واسه همین پیشنهاد مشاوره دیگه = پول دادن من برای هزینه مشاوره هست. منم حاضرم پولمو فقط برای گرفتن وکیل خونواده خرج کنم تا مشاوره و درست کردن این زندگی. یعنی حتی یک دونه از توصیه های دوستان اینجا رو هم نکرد اصلا مشکل اصلی ما پول دادن ایشون به پدرش بود که روانشناس گفت به شما ربطی نداره شما هم پولتو بده به مادرت و مشاور هم اصلا اشاره ای نکرد به این موضوع. من حتی سر خریدن یک لیوان برای سر کارم که با حقوق خودم بود باید با همسرم بحث می کردم و بعد با دلزدگی یا می خریدم یا بیخیال می شدم ولی جلوی مشاور گفت بله من اشتباه کردم گیر دادم الکی. خوب این وسط تکلیف من چیه ؟ اگه درست می شد می گفتم اوکی یه بار بود اما بعد از مشاوره باز هم همین بحث رو سر خریدن لاک داشتم که چرا دو رنگ لاک خریدی تو خونه که داری. این بار خریدم و با روی خوش و حالت بچه گانه گفتم این سبزه اون قرمز این دو تا رنگ با هم فرق می کنه. یا برای عیدم لوازم آرایش خریدم می گفت هفته پیش خریدی که (منظورش لاک ها بود) دیگه کفرم در اومد گفتم اینا رو تو باید برای تازه عروست می خریدی نه من خودم بخرم بعدشم جواب پس بدم که چرا می خرم .
    من استعفا بدم یا قسط بدم یا هر ترفندی بچینم می دونم دیگه از لباس و تفریح و لوازم آرایش و آرایشگاه خبری نیست می شم یه دختر افسرده که نگاش به دست شوهرشه . و شوهرش هم برای این قرتی بازیا پول نمی ده چون داره قسط می ده و باید به باباش جواب پس بده که چرا ماهی 1 تومن پس انداز نکرده مثلا. این خلاصه زندگی الان منه. این ماه قسط وام ازدواجم رو نرسوندم چون یه خرج غیر منتظره پیش اومد هر چی گفتم این ماه تو بده گفت ندارم حساب بانکیش (البته فقط یکیش) رو نشونم داد که نداره . گفتم از پس اندازت بده خودشو زد به اون راه گفت یه هفته دیرتر بده که حقوقت رو گرفته باشی با همین جسارت و پررویی. خداییش من بودم از مامانم قرض می کردم می دادم بهش که قسطشو بده . می گه جریمش چیزی نمی شه یه هفته !!!! گفتم از یکی قرض کن بده گفت انقدرها واجب نیست تو دیرتر بده. به نظر شما با همچین آدمی می شه بحث کرد ؟
    هانیه جان ممنونم از راهنماییت اما به دلیل همکار بودن مرخصی گرفتن به اون شیوه که گفتی هر چند راه خیلی خوبیه اما جواب نمی ده . دلمم نمی خواد خونوادم حتی یه قرون دیگه کمک کنن چون به راحتی از خونواده من کمک می کنه اما حاضر نیست یه قرون از خونوادش کمک بگیره. همونطوری که پدر من جهیزیه داد و باروی خوش گرفتن اما نه عروسی گرفتن نه حتی قرار بود هزینه اش رو بدن کمک زندگیمون باشه و دادن و حاضر نیست بگیره ازشون. در ضمن بگم از مادرم قرض کردم می گه حقوقت رو بگیر انقدر قسط بدی انقدر می مونه از اونی که می مونه انقدرشو پس انداز کن بقیش رو بده به مامانت. هم چیز رو به ریز در می آره که سرش کلاه نره.

  9. #26
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مریم ... هر زندگی ای یه مشکلاتی داره.
    مشکل زندگی شما حسابگری شوهرته. حلش کن.

    فکر نکن بقیه بی مشکلن. شاید نوع مشکل شما قابل تحمل تر از خیلیهای دیگه باشه.

    چیزایی که می گی برای خود من به شخصه سخته. می فهمم چی می گی.
    ولی بازم باید تلاش کرد. نمی شه که الکی زندگیت را خراب کنی.

    خداییش من بودم از مامانم قرض می کردم می دادم بهش که قسطشو بده .
    خب الان یاد گرفتی که دیگه این کار را نکنی.
    قدم به قدم. همین جزییات باعث می شه از این شرایط فاصله بگیری و احساس بهتری پیدا کنی.
    دیگه به هیچ وجه برای زندگیت از خانواده ات قرض نکن. از اون بدتر، برای شوهرت قرض نکن.
    همون جوابی را بده که ایشون به شما می ده.

    همچنان فکر می کنم یه وام سنگین شاید بتونه کمی مشکل را تعدیل کنه.
    ته مونده حقوقت را هم بده لاک و آرایشگاه و لباس و ... خورد و ریزی که دوست داری.

    برای مسافرت اولش از شیوه های دیگه استفاده کن.
    ببین می شه راضیش کنی مثلا با مامانش اینا برید سفر.
    چند تا سفر با اونا برنامه بریز. پولی که تو حساب باباش پس انداز می شه، خرج مسافرت باباش هم بشه فرقی به حال شما نداره.
    بذار اقلا اینطوری خرج بشه. ولی همسرت به مسافرت بردن شما عادت کنه.

    از در دوستی با مادرش وارد شو. مامان بیایید عید با هم بریم فلان جا.
    دسته جمعی خوش می گذره.
    آره به علی باید بگیم برنامه اش را بریزه ... از در خانواده اش وارد شو، شاید عادت کرد به خرج کردن برای شما
    و دیگه سفر دونگی براتون طراحی نکرد.

    البته قبلش باید حساب پس انداز خودت را خالی کرده باشی.
    چون شما توانایی و مهارت همسرت را در "نه" گفتن نداری. یهو دیدی خرج سفر مامانش را هم دادی اول این پس انداز را با یه وام سنگین بده یه چیزی بخر، بعد خرج بتراش.

    -------------------------------
    من احساس می کنم شما هر دوتون باهوش، توانمند و عاقلید.
    همسرت هم به نظر مرد توانمند و خوبی می آد. کسی که هر نقشه و برنامه ایش خراب می شه با خونسردی و درایت برنامه جدید می ریزه.
    شاید همین مشکل زندگی شماست. دو تا آدم باهوش که یه مشکلی به اسم عدم اعتماد بینشون هست.
    حالا آقایون کمتر احساساتی هستن و منطقی باهاش مواجه میشن
    احساسات خانمها باعث میشه سخت باشه براشون. حس ناامنی شما باعث شده عشقت به زندگیت کم بشه.
    حس ناامنی همسرت باعث شده حواسش به برنامه های مالیش باشه.

    فکر کنم ایشون هم شما را زیاد دوست داره. فقط این عدم اعتمادی که از خانواده تو مخش کردن ... شده معضل
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 24 بهمن 95 در ساعت 15:24

  10. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam.mim (یکشنبه 24 بهمن 95), بهاره جون (یکشنبه 24 بهمن 95)

  11. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    مریم جان ببخش یک پست دیگه ات رو اشغال میکنم. این آخرین پست من در این مورده.اگر میخای گزارش بده حذف بشه.

    شیدا جان ما یه اصل داریم و یک استثنا
    اصل اینه طبق ماده 960 قانون مدنی هیچکس نمیتواند از خودش سلب آزادی کنه حالا ماده 18 گذرنامه یک استثنا برای این اصل مهم قائل شده و اونم اجازه ی شوهر برای رفتن به خارج از کشوره من استثنای ماده18 گذرنامه رو قبول داشتم اگر اینجوری تنظیم میشد که هیچ مردی هم نتونه بدون اجازه ی زنش به خارج از کشور بره. به نظرم زن و شوهر برای چنین مسافرت مهمی باید جز در موارد استثنایی اجازه ی همدیگه رو داشته باشن
    من به ماده 18 گذرنامه به دلیل تک بعدی تنظیم شدنش انتقاد دارم اما وجدان خودتو قاضی کن اینکه یک زنی بدون اجازه ی شوهرش نتونه بره خارج با اینکه نتونه تا سر کوچه بره فرقی با هم ندارن؟ دوباره سوال میکنم فرقی نداره؟
    2. گفتید حقوق زنها اگر قانونی هم باشن عرفا قابل اجرا نیست و اینکه زندگی رو نمیشه با قانون گرم نگه داشت...
    شیدا جان عرف رو کی میسازه؟؟؟
    عرف رومن می سازم، عرف رو تومی سازی
    اگر قدرت ساختن هم نداریم حداقل میتونیم تلاش کنیم که حق و حقوق خودمون رو بشناسیم نه اینکه بگیم زن بدون اجازه ی شوهرش حق تا سر کوچه رفتن رو هم نداره و این عرف غلط رو گسترش بدیم و خانومها رو از احقاق حقوقشون بترسونیم... خدا رو چه دیدی شاید با تلاش ما اوضاع یکم به نفع خانوما تغییر کرد
    زندگی رو نمیشه فقط با قانون گرم نگه داشت زندگی رو با چیزهای دیگه ای گرم نگه داریم اما برای احقاق حقمون میتونیم از قانون استفاده کنیم کما اینکه ماشین شوهرم و ماشین من الان به نام منه در قبال بخشی از مهریه ام که بخشیدم... هر دوی ما هم از این وضعیت راضی هستیم... خونه هم نصفش قراره در قبال بخشی دیگه از مهریه ام به نام من بشه... هیچ هم دلخور از هم نیستیم من همسرمو کاملا درک می کنم. اون هم منو درک میکنه. هیچکس هم از جزییات مالی ما خبر نداره
    ما به وحدت نظر رسیدیم که اموال رو جوری تقسیم کنیم که اگر یکیمون فوت کرد دیگری توی آرامش نسبی بقیه ی زندگیش رو بگذرونه...
    حق با شماست زندگی رو با قانون نمیشه گرم نگه داشت اما این دلیل نمیشه قانون رو کاملا کنار بگذاریم و عرفهای غلطی رو که پایگاه قانونی هم ندارند رواج بدیم... اینجوری شاید حق به جانب تر به نظر برسیم اما قدرتمون و اعتماد به نفسمون کمتر میشه...
    فکر کن زنی که از همه ی حق و حقوق خودش خبر داره(همین حق و حقوق کم) اعتماد به نفس بیشتری برای احقاق حق خودش داره یا خانومی که به اشتباه فکر میکنه باید برای رفتن تا سر کوچه قانونا از شوهرش اجازه بگیره؟
    در مورد قاضی شارح
    حرفهای من اصلا در تایید و حمایت از قوانینی که به قول شما مثل شیر پشت مردها ایستاده نبوده و نیست... من خودم میتونم الان یه تاپیک بزنم و از قوانین موجود انتقاد کنم...
    اما بحث شرع با بحث قانون کاملا متفاوته... قانون مدنی ما در سال 1307 نوشته شده... یعنی پنجاه سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی البته که به خاطر دین اسلام که دین غالب مردم ایران بود همون موقع هم بخش عمده ایش از روی شرع نوشته شد اما از بسیاری از تندرویهای امروزی به دور نگه داشته شده و باز هم البته که نقایص فراوونی داره اما کاش اون قسمتهاییش که به نفع خانومهاست رو درست بشناسیم چون دستمون رو برای تغییر عرف باز تر میگذاره...

  12. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    kataioon (یکشنبه 24 بهمن 95), maryam.mim (دوشنبه 25 بهمن 95), خانم مهندس (یکشنبه 24 بهمن 95)

  13. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوستان

    من با توجه به صحبتهایی که اینجا شد و فکرهایی که کردم با همسرم صحبت کردم و ایشون گفتن من توی زندگی مشترک کم می ذارم و اصلا کمک نمی کنم در صورتی که حالا یکی بیاد به ایشون بگه من وقتی واسه خودم لباس می خرم کمک به شماست.

    ایشون پیشنهاد دادن هردو یه مبلغی رو هر ماه بذاریم واسه خرج خونه و تفریح کوچیک مثلا و کلاس زبان و ... هر خرجی غیر از اجاره خونه و قسط وام ها و این پول پیش من باشه و مدیریت کنم دخل و خرجمونو. به نظر شما قبول کنم یعنی هر ماه یه مبلغی رو به ایشون بدم که هم نگه کمک نکردی هم لباس و خرجها از روی این باشه.

    اما برای سفر های بزرگ گفتن کمک کنم مثلا حدود 30 درصدشو. منم جراتمندانه گفتم یه قرون واسه وکیل نمی دم ایشون به ظاهر قبول کردن. گفتن از خرجی پس انداز کنم واسه وکیل

    به نظر شما اینجوری درسته ؟ چون من هر ماه مبلغ ثابتی رو که می ذارم مساوی با شوهرم هست و انگار خرجی خورد و خوارک خودمم باید بدم.
    لطفا راهنماییم کنید قبول کنم این پیشنهاد رو یا نه؟

  14. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام مریم جون.

    این پیشنهاد ظاهرا چیزی برای تو نداره.اینجوری یعنی خرج خورد و خوراک رو هم که قبلا شوهرت میداد الان باید با هم بدین.

    خرج وکیل رو که به نظر من اصلا نده.راجع به پیشنهاد شوهرت هم اگر حس خوبی بهت نمیده مجبور نیستی انجامش بدی.

    من اگه جات بودم بهش میگفتم من پول برام مهم نیست ولی اصلا از این کار حس خوبی ندارم.اینجوری حس میکنم هم خونه هستیم.من باهات همکاری میکنم ولی

    اجازه بده خودم تصمیم بگیرم کجا و چطوری؟ یه جوری که حس زن یودن از من و حس تکیه گاه بودن از تو گرفته نشه.

  15. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    maryam.mim (چهارشنبه 04 اسفند 95), خانم مهندس (چهارشنبه 04 اسفند 95)

  16. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام مریم جون.

    این پیشنهاد ظاهرا چیزی برای تو نداره.اینجوری یعنی خرج خورد و خوراک رو هم که قبلا شوهرت میداد الان باید با هم بدین.

    خرج وکیل رو که به نظر من اصلا نده.راجع به پیشنهاد شوهرت هم اگر حس خوبی بهت نمیده مجبور نیستی انجامش بدی.

    من اگه جات بودم بهش میگفتم من پول برام مهم نیست ولی اصلا از این کار حس خوبی ندارم.اینجوری حس میکنم هم خونه هستیم.من باهات همکاری میکنم ولی

    اجازه بده خودم تصمیم بگیرم کجا و چطوری؟ یه جوری که حس زن یودن از من و حس تکیه گاه بودن از تو گرفته نشه.
    راستش بهش این رو گفتم که اینجوری که بدتر شد دیگه کاملا هم خونه شدیم اما میگه شریک زندگی هستیم و باید با هم زندگی رو بچرخونیم . راستش هم خودش هم خونوادش تو مسائل مالی خیلی رو دارن من واقعا روم نمی شه به شوهرم بگم انقدر پول بده یا فلان کار رو بکن. البته دو سه ماهه خوب شدم و دارم مثل خودشون پر رو می شم. اونم به کمک شما دوستای همدردی بوده که اشتباهم رو فهمیدم.

    الان در این رابطه ایشون خیلی جراتمندانه تر ازز منه و خیلی محکم می گه وظیفه منم هست که کمک کنم. در مورد این مساله حس خوبی ندارم اما از یه طرف فقط نصف حقوقم رو بهش می دم بقیه اش رو اصلا دست نمی زنم و این رو بهش گفتم و به ظاهر قبول کرده.

    از یه طرف من تا الان بیشتر از این مقداری که ایشون گفته خرج کردم و کمکشون کردم اما به چشم نمی آد یعنی هر چی هم بگم بابا شهریه دانشگاه و بیمه ماشین رو خودم دادم بازم می گه کمک نکردی شاید اینجوری بفهمه بیشتر از اینها هر ماه کمک کردم . من هر ماه یه خرج گنده داشتم که از اول ازدواج حساب کردم بخش اعظم حقوقم خرج شده رفته. اینجوری دیگه حق نداره روی بیشتر از نصف حقوقم حساب کنه و فکر می کنم دیگه نمی تونه بگه کمک نکردی. از این جهت بهش فکر می کنم حس می کنم بهتره.

    مادرش به اندازه خرید یه خونه طلا داره از اونجایی که قبل از ازدواجم تو دوره نامزدی خیلی دوست داشت خود نمایی کنه هر بار من رو میدید یه سرویس گرون و تازه می انداخت دستش هم پر از النگو بود هر دوتاش. ایشون دیدی که به زن ها دارن دیدی هست که مادرش براش درست کرده. فکر می کنه همه زن ها دروغ می گن و پولاشونو قایم می کنن. فکر می کنه من نزدیک 100 میلیون پس انداز دارم حالا هم از حقوقم می دونه هم از خرج هام و اینکه فکر می کنه دروغ می گم در صورتی که من از اول شفاف بودم و اونی که دروغ می گفت ایشونه. می گم توی محل کار حسابم رو چک می کرد اما الان این کار رو نمی کنه به جاش من بی اعتماد شدم و چک می کنم که به باباش نده. مشکل من طرز تفکرش هست که از خونوادش گرفته. و بی اعتمادی تو وجودش حالا عمدا یا تا خودآگاه از مامانش به ارث برده. اینو من نمی گم مشاور گفت که همیشه سوء ظن داره و از مادرش به ارث برده. حالا در مورد همه مسائل خوبه اما حرف پول می آد وسط می خواد آدم رو بکشه.

    عمرا بفهمه من تا الان چقدر کمک به حالش بودم شاید با این قرار و مدار بفهمه. آنیتای عزیز قبلا همین طور بود هر موقع وکیل می گفت پول ؟ یا مسافرت می رفتیم نه اینکه بخوام قایم کنم اما مقداری بهش قرض می دادم ساید واقعا نصف نصف نمی شد اما 60 ، 40 بود . و واقعا نداشتم البته واام ازدواجم رو داشتم ولی به اون به هیچ وجه دست نمی زنم خودش هم می دونه.
    ولی باز هم توی همین صحبت ها می گفت هر وقت بهت گفتم پول لازم دارم تو ندادی نمی دونم توقع داشته بخش اعظم پول رو بدم ؟ البته قبلا تو دوره جاهلیت بودم و واقعا اگر داشتم می دادم اما بعد از یه مدت دیدم اشتباهه.

    در کل همش در حال معاملست. و البته در مورد نصف دیگه حقوقم قرار شد قسط وام مادرم رو بدم به جاش ایشون واام رو بدن به من.

    نکات مثبت و منفی این معامله رو نوشتم والا یه جور معاملست دیگه

    منفی: تو دخل و خرج باید دنگ خودم رو بدم مثل هم خوابگاهی
    اینکه روی نصف حقوقم حساب نکنم (البته لباس و این موارد خرج رو از همون انجام می دم)

    مثبت:
    قبلا بیشتر از اینا کمک کردم به چشم نمی اومد شاید الان اینجوری به چشم بیاد
    دیگه پول وکیل خارج رفتن ایشون و خانوادش رو نمی دم
    برای سفر مخارج هتل و تور با ایشونه اما اونجا اگر چیزی دلم خواست بخرم با منه

    فکر می کنم منفی اش قوی تره. به نظرتون بگم یه مدت آزمایشی باشه ؟
    در ضمن در مورد خارج رفتن اتمام حجت کردم اگه خونوادش رو بیاره من ازش جدا می شم و به شدت مقاومت کرد که نمی خواد بیاره به نظرتون می شه تعهد محضری گرفت؟ اصلا اونور آب به درد می خوره ؟ چه جوری می شه قانونیش کرد اینکه ادعا می کنه خونوادش رو نمی آره. مادرش خودش به من گفته بود عاشق خارجه . همون طور که عاشق تهران بود و با فدا کردن پسرش اومد و بهش رسید.
    ویرایش توسط maryam.mim : چهارشنبه 04 اسفند 95 در ساعت 13:58


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.