سلام.من۲۶سالمه و همسرم ۳۱سال.چندماهه مستقل شدیم.من و همسرم با علاقه برخلاف نظر پدرمادرم ک باکلی اصرارموافقت کردن ازدواج کردیم و هم رو خیلی دوست داریم.چندروزپیش برای جشن عروسی فامیلم رفتیم خونه خودمون تویه شهردیگه.وسط مجلس بودیم که متوجه شدیم کت شوهرم نیست.شوهرم ک قبلش کلی شوخی و خنده داشت بااطرافیان وقتی گفت کت نیس کجاس توچهره اش حالت خشم نمایان شد منم شاید درست جوابشو ندادم گفتم پیدامیشه حالا ولش کن همه نگاه دارن میکنن.واین حرفم باعث رنجشش شد و جدی تربیان کرد ک کت گم شده .بعد من یکهو کت را دیدم و رفتم سمتش باناراحتی ک سرخوردم و افتادم زمین و همسرم اومد دستمو گرفت بلندم کرد.و باهم ب بیرون از تالار رفتیم .ودراین بین جرو بحث کردیم.همسرم گفت چرابخودم نگفتی کت و می اوردم .افتادی روزمین.منم گفتم بادعواک ابرومو جلو همه بردی بخاطر یک کت .مگه چقدتوش پول بودک اینجورابرو ریزی کردی همه فامیلا داشتن نگاهت میکردن و الان حرف و حدیث پیش میاد.بعد مادرم هم عصبانی اومد بیرون بخاطر اینکه شوهرم عصبی شد جلو جمع بخاطر کت.شب رفتیم خونه پدرم شوهرم رفت تواتاق بدون هیچ حرفی و فرداش هم ناهارنخورد و وقت خداحافظی بااخم از پله ها اومد پایین اما باهمه دست داد و خداحافظی کرد .ناگفته نماند مادرم هم چون دلخوربود از عصبانیت دیشب همسرم روشو موقع دست دادن برگردوند و بااکراه خداحافظی کرد.برگشتیم خونه خودمون منو شوهرم حرف زدیم ومشکلمون حل شد اما الان همسرم و مادرم ازهم ناراحت هستن و هردوشون معتقدن ک طرف مقابل بی احترامی کرده بهس.نمیدونم چطور رابطه شونو مثل قبل کنم .هردوحق دارن.مادرم بخاطر اینکه جلو فامیلا بخاطر عصبانیت همسرم ضایع شد.همسرمم بخاطر اینکه میگه اگراون زمان گفتم کتم کوجای اینکه میگفتی باهم میگردیم پیدامیشه عصبی نمیشدم اما توگفتی ولش کن.و چون مادرم بی محلی کرد میگه من مهمان خونتون بودم نباید روشو برمیگردوندو با اکراه خداحافظی میکرد.بنظرتون چکارکنم ک دلخوری ها از بین بره
علاقه مندی ها (Bookmarks)