به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array

    تا شوهرم می خواد یکم تغییر کنه و خوب بشه خواهر شوهرم زود خودش رو می رسونه

    با سلام خدمت کابران عزیز همدری مرسی از همگی به خاطر مشاوره های مفیدتون
    دوستای عزیز چند روز پیش با شوهرم بگو مگو حسابی داشتیم و بین بحث هامون دوباره شوهرم از طلاق گفت و منم گفتم کاملا آمادم مگه من با از دست دادن تو چی رو از دست میدم ( یه شوهر خسیس . شکاک . بدبین .منزوی و... ) و از کمبود های زندگیم گفتم یه روز قهر کردیم و از فرداش شوهرم خوب شد و اخلاقش مهربون تر شد و فرداش ما رو برد خونه پدرش عصر برای اولین بار بهم اعتماد کرد و گفت تا چهار راه خونشون که تقریبا یک ایستگاهه خودم با دخترم تنهایی برم از اونجا با شوهرم بریم خونمون ( آخه اصلا تنهایی نمیزاره جایی برم ) ولی خواهر شوهرم تا اینو شنید رنگش عوض شد که نه تو تنهایی نرو گم میشی و از این حرفها ... منم گفتم مگه من بچه ام گم بشم ( خواهر شوهرم 54 سالشه اصلا ازدواج نکرده و با داد و بیداد و شروری خودش حرفش رو به کرسی مینشونه طوریکه شوهرم به خاطر آبروش ازش خیلی می ترسه ) خلاصه من با دخترم اومدم و با خوشی با شوهرم اومدیم خونه اصلا باورم نمیشد که شوهرم بهم اعتماد کرد و اجازه داد تنهایی بیام خیلی خوشحال بودم حس آزادی داشتم . صبح شوهرم اخلاقش خوب بود ولی یه دفعه قیافش عوض شد و رفت توی فکر . بعدش من می خواستم از گوشیش آهنگ به گوشی خودم بفرستم که دیدم اون خواهرش بهش پیام داده که ( تو واقعادرست نمیشی آدم زن جوانش رو تنهایی میزاره بیاد بیرون ؟ تو باید با خودت ببری بیاریش زن تو جونه و بیرون پر از گرگه و از این حرفها و ... ) واقعا خیلی داغون شدم نمیدونم با این زن چطوری رفتار کنم وقتی شوهرم می خواد خوب بشه خواهرش نود درصد توی زندگیمون تاثیر میزاره . چند بار هم سر این موضوع که بهم تهمت زده با خواهر شوهرم بحث کردم . ولی حرفهاش رو شوهرم که بد بین هم هست تاثیر میزاره . به نظرتون باید چطوری رفتار کنم که شوهرم بهم اعتماد کنه و حرف خواهرش بهش تاثیر نزاره ؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    کاربران عزیز به نظرتون به این موضوع بی تفاوت باشم یا باهاشون صحبت کنم ؟ چیکار کنم که شوهرم مثل اون روز بهم اعتماد کنه و خواهرش بهش ذهنیت منفی نده

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ناردیل جان . شیدا جون . ستاره زیبا . جناب باغبان و همه دوستایی که با راهنمایی های مفیدتون برای مشکلاتم راهکار نشون میدید لطفا راهنماییم کنید

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    متاسفانه حرفی نیست بزنن
    آدمی که تا این سن وابستگی فکری داشته باشه و استقلال نداشته باشه و حرف های دیگران روش تاثیر بذاره تا نخواد و از روان شناس کمک نگیره کاریش نمیشه کرد درمان این اختلالات شخصیت یعنی وابستگی و شاید هم بدبینی و شکاکی از اینجا غیر ممکنه و فقط با اراده و میل طرف مقابل و کمک روان درمان گر ممکنه

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    من تاپیک های شما را می خوانم و پیگیر هستم
    با توجه به حرفایی که میزنی و چیزایی که از همسرت و خانوادش میگی فکر میکنم شما به بلوغ نرسیدی و نمی تونی اتفاقات زندگیت را مدیریت کنی محل و موقعیت و زمان را نمی شناسی و همش دنبال مقصر جلوه دادن شوهرت هستی

    نمی دونم چرا این پیاده روی مادر دختری را برای پارک نگه نداشتی ؟
    درک نمی کنم چرا تا شوهرت خوب میشه بدون درک موقعیت فوری می خوای امتیاز بگیری با هم برمیگشتید خانه این دیگه چه کاری بود ؟!!شما که می دونی خواهرش حساسه و رو شوهرت تاثیر داره چرا این کار را کردی ؟ می خواستی جلوی خواهر 50 ساله اش قدرت نمایی کنی؟
    اخه این چه کاری هست با هم مهمونی باشید بعد شما بگی می خوام با دخترم پیاده تا فلان حا برگردم !! به نظر خودت مشکوک نیست؟

    بهت توصیه میکنم تمرکز را از شوهرت برداری و کاملا روی اصلاح خودت وقت بزاری یاد بگیری که سیاست داشته باشی
    توجه کن که شما هم یه کفه این زندگی هستی و شما هستی که کاملا توانایی داری که شوهرت را در حالت میزان و حد اعتدال نگه داری اگه خودت رو خط اعتدال باشی شوهرت هم رو این خط هست
    همش توقع نداشته باش همش دنبال ایراداش نباش گاهی هم به دنبال ایراد های خودت باش و سعی کن رفع شون کنی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نازنین خانم کامنتتون خیلی واسم عجیبه!! وقتی همسرش بهش اجازه داده که تمها بره چرا نباید اینکارو بکنه؟ کجاش مشکوکه؟؟؟مگه یه زن تو این سن و سال نمیتونه یه مسیر کوتاهو تنها بره؟ اگه این قصیه مسکل داشت که همسر شکاکش همچین اجازه ای بهش نمیداد که!!
    خانم نشاط زندگی شما کار اشتباهی نکردی!با همسرت خوب و شاد باش واصلا فراموش کن که اس ام اس خواهرشو دیدی.من فکر میکنم خواهرشوهر تو چون سنش بالاست و مجرده دچار حسادت و بدبینی زیاد شده.مسوولیت نگهداری از پدرشوهرتون هم کاملا با ایشونه و اینم قضیه رو تشدید کرده!یه خورده باهاش مهربونی کنین.با همسرتون صحبت کنین و یه وقتایی مسوولیت رسیدگی به پدرو شما به عهده بگیرین و از خواهرشوهر بخواین که بره بیرون با دوستاش وقت بگذرونه یا مسافرت بره یا به برنامه های شخصیش برسه.وقتی همسرتون و خواهرش ببینن شما چقد به فکرشونین و بهش اهمیت میدین خیلی حس خوبی میکنن.منظورم اینه که با سیاست و زبون نرم و تعریف کردن از خواهرشوهر و زحمتاش دلشو نرم کنین و بیارینش تو جبهه خودتون...
    ویرایش توسط میس بیوتی : دوشنبه 18 بهمن 95 در ساعت 12:50

  7. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 18 بهمن 95), داود.ت (دوشنبه 18 بهمن 95)

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 95 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1395-10-22
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 83.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منم میخواستم بگم اگه براتون امکان داره با خواهرشوهرتون بیرون برید شما و دخترتون و اون مثلا پارک وقتی رفتار شما رو بیرون ببینه و خوبی شما رو شاید بهتر بشه

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام "نشاط زندگی" عزیزم. ممنونم که من رو قابل دونستی برای بیان نظر شخصی خودم.
    دوست عزیزم همسر شما الان 42 ساله هستن و دیگه کلا از جامعه ی جوونا خداحافظی کردن و رسما وارد دنیای میانسالی شدن. انسان ها خیلی قبل تر از رسیدن به این دوران میانسالی شخصیت، طرز فکر، طرز صحبت کردن، نوع زندگیشون و نوع رابطه شون با همسرشون شکل میگیره. من توی خونه هم هر موقع مشکلی بین والدینم پیش بیاد و مادرم بگن مثلا فلانی مقصره میگم نه اینطوری نیست مقصر همسر خودته وگرنه غریبه نمیتونه تو زندگی تون دخالتی بکنه.
    این جا هم عزیزم این همسر خودته که "تحت تاثیر بقیه بودن" جزیی از ویژگی های شخصیتیش شده حالا خواهرش نه دوستش، این نه اون یکی. خواهر شوهر شما حتی اگر مکارترین و عفریته ترین و کولی ترین زن روی کره ی خاکی هم باشه تا وقتی همسرت استقلال فکری و اجتماعی خودش رو داشته باشه و ارامش زن و بچه ش و حریم زندگی شخصی 3 نفرش براش اولویت مهم و اصلیش باشه، این خواهر شوهر نمیتونه کار خاصی بکنه. تمام مشکلاتی که شما توی تاپیک هات عنوان میکنی منشا و ریشه ی همه شون شخص شوهرته و نه هیچ کس دیگه ای.
    من بهتون بارها گفتم زن منزوی، ضعیف، بی زبون، تو سری خور، نا آگاه از حقوقش، بدون غرور، منفرد، دست و پا چلفتی و ترسو هر مردی رو دیکتاتور و هار میکنه. کمی قدرت داشته باش، جسارت داشته باش، نترس هیییچ اتفاق بدی نمیافته. تو روی شوهرت کمی وایسا و حرفهاتو مستقیم و بی پرده بهش بگو. اگر از وضعیتی گله داری مستقیم بهش بگو. انتظاراتت رو بگو. یکم صداتو بلند کن. بزار به طور ضمنی کاملا متوجه باشه که اگر آزار و اذیتشو به این صورت ادامه بده خیلی زود تو رو از دست خواهد داد و محدودیت بیش از حد باعث فراری شدنت از زندگی و شخص همسرت خواهد شد. بهش بفهمون این محبت و توجه و رسیدگی شوهر به خانم و زندگیش هست که خانم رو دلبسته و پایبند به زندگی نگه میداره نه ساخت زندان برای خانم و نگهبانی ازش به صورت شب و روز. اصلا خودت رو بیچاره و ضعیف نشون نده و کاملا از موضع قدرت باهاش حرف بزن و رفتار کن.
    کلا از خانواده ی همسرت کمی فاصله بگیر و نسبت بهشون خودت رو خنثی نشون بده. طوری وانمود کن تو گفتار و رفتارت که اصلا با کسی جز همسرت طرف نیستی و حرف یا رفتار خواهر شوهرت رو اصلا به حساب نمیزاری چون اولا باهاش اصلا طرف نیستی و به اون بله نگفتی که حالا به حرف و خواست اون باشی، تو فقط به شوهرت بله گفتی و با اون صرفا طرفی، ثانیا خیلی با شما گپ سنی داره و طرز فکر و نوع زندگیش متعلق به هم نسل ها و هم سن های خودشه و روی شما و تو زندگی شما ایده های غیر علمی ایشون اصلا جواب نمیده و ثالثا 2 نفر انسان عاقل و بالغ برای تصمیم گیری هاشون نیاز به نفر سوم غیر متخصص ندارن. همیشه سعی کن همسرت رو متوجه این موضوع بکنی که علمی و خیلی تخصصی به همه چیز توجه میکنی و نظر افراد غیر متخصص رو اصلا قبول نداری. خودت رو همیشه دست بالا بگیر و به خیلی بالاتر ها توجه کن.
    توقعاتت رو از همسرت بالا ببر و خودت رو خیلی طناز و دلبر نشون بده. بزار بدونه برای داشتن این دلبر و خانم طناز باید تلاش کنه توقعاتش رو براورده کنه و نازش رو بخره.
    ویرایش توسط nardil : دوشنبه 18 بهمن 95 در ساعت 16:31

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    از همه دوستان به خاطر نظراتتون ممنونم .
    نازنین جان احتمالا شما در جریان تاپیکهای قبلی من نیستید . من اگه اینجا تاپیک میزنم دوست دارم که زندگیم بهتر بشه نه اینکه سعی کنم شوهرم رو بد جلوه بدم تا کمی خنک بشم . البته از فرصتی که برام گذاشتید خیلی ممنونم ولی اگه در جریان تاپیکهای قبلی من باشید ( شکاکی . بد بینی . خساست . فحاشی و ... ) راحت تر می تونید قضاوت کنید . خواهر شوهر من کسی نیست که بشه زیاد بهش نزدیک شد . اینو حتی اوایل زندگیمون شوهرم بهم گفته بود که خواهرم آدم حساس و شکاکی هست به خالم . همسایه ها و خیلی آدم ها تهمت الکی میزنه و باهاشون دعوا میکنه ولی در کل توی دلش چیزی نیست تو ناراحت نشو . من چند باری که خواستم با خواهر شوهرم صمیمی تر بشم یه مشکل برام درست کرد . مثلا یکبار که باهاش بیرون رفتم مثل شوهرم بیرون همش به من نگاه میکرد و طوریکه من راه رفتنم رو هم گم کرده بودم و فرداش به شوهرم گفته بود که خانمت بیرون فقط به مردها نگاه میکرد . یکبار هم که بیرون بودیم توی خیابون دوتا آقای متشخص و سر به زیر داشتن میومدن که اصلا به ما نگاه نمیکردن برگشت بهشون گفت چرا به ما نگاه کردید اونا هم گفتن مثل اینکه تو مریضی خدا شفا بده و خواهر شوهرم شروع کرد به داد و بیداد کردن که خودت مریضی شما ما رو نگاه کردید و از این حرفها ... همه جمع شده بودند خیلی خجالت میکشیدم . و یه مورد دیگه که دختر اون یکی خواهر شوهرم تازه ازدواج کرده بود من برای شام پا گشا همه رو دعوت کردم و کلی دسر و سفره آرایی و ... کردم فرداش این خواهر شوهرم زنگ زد و مستقیم به من گفت که فکر میکنی ندیدم به داماد خواهرم سر میز شام چشمک زدی ؟ یا این همه دسر و غذا درست کرده بودی که دامادش ببینه چه دست پخت خوبی داری؟ شوهر من اوایل خیلی باهاش بحث میکرد که تهمت نزنه ولی اون توی کار خودش بود نمیدونم چرا تازگی ها شوهرم وقتی خواهرش یه چیزی میگه به من زیاد شک میکنه و گیر میده شایدم خواهرش تازگی ها با سیاست بهش میگه اول ارمن کلی تعریف میکنه بعد سربسته یه ذهنیت منفی به شوهرم میده و شوهرم میره توی . حتی یکبار خواهر شوهرم به خواهر خودش هم گفته بود که شوهر تو به من نظر داره اونم عصبانی شده بود و گفته بود تو دیونه ای . در مورد مدر شوهرم هم یکبار بهش گفتم تو برو مسافرت بابا یه هفته بیاد پیش ما . در جواب گفت می خوای من برم مسافرت این زندگی رو صاحب بشی ؟ پدرم دیگه منو نخواد . خواهر شوهرم نه خودش به پدرش میرسه نه اجازه میده کسی بهش برسه . با همه این اوصاف نازنین جان و دختر قصه های عزیز شما بازم نظرتون اینه که من بهش نزدیک تر بشم ؟

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نشاط زندگی عزیز پست منو دو باره بخوون اصلا متوجه منظور من نشدی

    من اصلا بهت نگفتم به خواهر شوهرت نزدیک شو !! اصلا و در هیچ جا رفتارش را تایید نکردم !!! نمی دونم از کدام قسمتش اینو برداشت کردی!

    من فقط بهت گفتم سیاست داشته باش و موقعیت ها را درک کن

    ببین شما از صبح همان روز رفتار شوهرت باهات خوب بود عصرش خواستی ازش امتیاز بگبری اونم جلو خواهر شوهرت خودت که بهتر می شناسیش!!! تازه چه امتیاز بی ارزشی !!! یه خیابان را پیاده بری !!!
    مثلا نمشد تو خلوت خودتون بهش بگی کلاس می خوام برم ؟ یا فردا می خوام بر دخترمون لباس بخرم و....

    از این دلخوری و رنجش می تونستی با کمی سیاست مانعش بشی و این طوری راه دخالت را به زندکیت نکنی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  3. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55
  4. چطور آدما زود تغییر می کنند ( چهره دوم افراد )
    توسط Happy در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 دی 89, 08:57
  5. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.