به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اشتباه از كدوممونه

    نامزدم ابنروزها يجوري شده بخاطر فشار كاريش طول روز با هم حرف نميزنيم عصرها هم كه اكثرا از سر كارش مستقيم ميره خونشون و در حد اس ام اس و حرفاي معمولي مثل چطوري و چخبر و حتي منتظر جوابم نميمونه انگار به جوري داره رفع تكليف ميكنه.دو سه هفته اي هست يه نامه براش نوشتم در مورد خواسته ها و تشكراتم ازش ولي دريغ از جواب هميشه ميگه وقت ندارم در حالي كه بنج دقيقه بنظرم غير كنطقيه كه ادم وقت نداشته باشه يا اگر بنظرم تو اولويت باشم يه پنج دقيقه از بقيه ماراش تو خونه ميزنه مثلا تو خونشون شام ميخوره با گوشيش بازي ميكنه دراز ميكشه و فيلم ميبينه ميتونه از اينابزنه و جواب ناممو بنويسه نه؟!ديشب بعد يه هفته وقتي از كار ميرف خونه گفت بيام دنبالت كه مننخواستم برم شب زنگ زدم بهش تا حرف بزنيم كه دو سه بار جوابمو نداد و اس داد كه كاري داري تو اس بگو دارم با داداشم فيلم ميبينم خيلييييييي بهم برخورد گفتم شايد دارم ميميرم اس نميتونم بدم يبيني ميس كال افتاده خو زنگ بزن ببين چه دردمه كه گفت پس واستا فيلم تموم بشه بيام!!!!!خيلي حالم گرفت بهش گفتم فيلم واجبه يا من گفت اگه اينطوري بشي اگه بد بشي فيلم!!!!!!!خيلي حالم گرفت و منم تو اس حرفايي زدم كه نبايد ميزدم و ديكه جواب مداده.واقعا من بايد چيكار كنم خيلي دلم گرفته يعني ديگه دوسم نداره كه فيلمو بهم ترجيح داده رفتار ديشبش بنظرم خيلي خودخواهانه بود من از هركاري دستم باشه ميزنم تا به خواستش برسم اما اون از فيلمش بخاطر تلفن به من نگذشت خيلي گرفتم همش فكر ميكنم اينده اي سرد در انتظارمونه كمك ميخوام

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    یکم از خودتون و همسرتون برامون بگین. سن هر کدومتون؟ تحصیلاتتون؟ شغل هاتون؟ نوع اشنایی تون؟ مدت زمانی که عقد کردین؟ در طول هفته چند بار همدیگه رو میبینید؟ چرا دیشب نخواستین با همسرتون باشین؟ رابطه تون با خانواده های همدیگه؟ و...
    عزیزم یک توصیه ی دوستانه! هر زمانی شوهرت گفت بیا بریم بیرون یا با هم باشیم حتما قبول کن مگر اینکه واقعا موضوع خیلی مهمی وجود داشته باشه که مانع دیدارتون بشه.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    سلام
    یکم از خودتون و همسرتون برامون بگین. سن هر کدومتون؟ تحصیلاتتون؟ شغل هاتون؟ نوع اشنایی تون؟ مدت زمانی که عقد کردین؟ در طول هفته چند بار همدیگه رو میبینید؟ چرا دیشب نخواستین با همسرتون باشین؟ رابطه تون با خانواده های همدیگه؟ و...
    عزیزم یک توصیه ی دوستانه! هر زمانی شوهرت گفت بیا بریم بیرون یا با هم باشیم حتما قبول کن مگر اینکه واقعا موضوع خیلی مهمی وجود داشته باشه که مانع دیدارتون بشه.
    من 27 همسرم ٣٠،چهار ساله عقدم ،ليسانس و ارشديم،خيلي كاريه و براي كارش از جون و زندگي مايه ميزاره و هميشه از لحاظ مادي منو تامين ميكنه و يجورايي حس ميكنم خوبي مردو تو تامين مالي زنش ميدونه و من اعتراض كنم بهم ميگه بچه اي حساسي ،دو سال اول هر روز همديگرو ميديديم چه تابستون باشه چه زمستون،اما سال سوم فقط تابستون اينطور بود و زمستونا يك روز درميون امسال كه سال چهارممونه از پاييز تا الان پنجشنبه جمعه ها با هميم و شايد وسط هفته يك بار همديگر رو ببينيم،حتي ميشه بعضي روزها تلفني هم حرف نميزنيم فقط اس ميديم😔ديشب حال مناسب نداشتم و بخاطر اون گفتم نميام و بارها من از شوهرم خواستم و اون گفته خسته ام و ميرم خونه، انتظار داشتم شوهرم دليل بپرسه يا اصرار كنه براي ديدنم ولي گفت باشه!انگار از خدا ميخواسته!!رابطه با خانواده هامونم در حد معموليه نهزياد سرديم نه زياد گرم با خانواده هاي همديگه.وقتي دوست بوديم هر روز با هم حرف ميزديم اونم دو سه ساعت ولي از فرداي عقدم بنا به عادتقبلي وقتي بهش گفتم ديگه زنگ نميزني گفت ديگه همو ميبينيم ديگه هر روز اون موقع قبول كردم اين حرفشو ولي الان كه ديدارمون شده هفته اي يكي دوبار نميتونم بپزيرم،حرف زدن اس ام اسيمونم برام عذاب اوره مثلا صبح ها بيدار كه شد يه صبح بخير مينويسه ظهر ها خونه رفتني يه اس ام اس كه من خونم با كلمات و استيكر هاي تكراري و عصر هم باز با استيكر و كلمات تكراري تو خونه بودنشو بهم خبر ميده نه منتظر ميمونه من جواب احوال پرسيشو بدم نه وقتي اس ميدم منتظر اس ام اسم ميشينه تا درست حسابي جواب بده مثلا الول شب اس ام اس ميدم موقع خواب كه ميخواد شب بخير بگه دوباره با كلمات تكراري شب بخير رو ميگه و دوتا استيكر معمولي و جواب اس ام اس اول شبيم بدون اينكه بخواد بفهمه من قانع شدم يا من هم جواب شببخير بگم!!!!خيلي عذاب اوره شايد از خودش بپرسين بگه من دوست دارم موقعع خواب شب بخير ميگم صبحا بيدار شدني صبح بخير ميگم ولي چه فايده من اصلا انرژي مثبت نميگيرم فقط و فقط احساس ميكنم براي رفع تكليفه اين كاراش خيلي خستم از اين رابطه نميتونيم هم فعلا بريم سر خونه زندگي بخاطر مشكلات مالي،از ايندمم ميترسم نميخوام كهنه بشم 😢😢😢بنظر شمام من براش مهم نيستم با اين كاراش اره؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مردها اکثرا اینجوری هستن. یعنی وقتی که از همسرشون دور باشن راحت تر از زن ها میتونن وقتشون رو پر کنن و بیخیال دوری بشن. اینو به تجربه خودم میگم.
    حالا شما هرچی از راه دور و با اس ام اس بخواین گلایه کنین که چرا دیر جواب دادی، چرا جواب ندادی و.... و منتظر باشین که همسرتون واکنش دلخواه شما رو نشون بده، یعنی مثلا فیلم دیدنش رو ول کنه و به شما زنگ بزنه بگه ببخشید عزیزم، اصلا به این خواسته نخواهید رسید. چند ساعت بعد هم یادشون نمیاد شما ممکنه بابت این موضوع دلخور باشین. فکر میکنن همه چی عادیه و اتفاقی نیفتاده. در حالیکه برای ما برعکسه.
    ضمن اینکه دوران عقد شما خیلی طولانی شده. من خودم 1 سال و نیمه که عقدم اما دارم اذیت میشم.فکر میکنم برسه به دو سال دیگه واقعا برام غیر قابل تحمل خواهد شد. من خواسته هایی مشابه شما از همسرم داشتم. چون راه دور بودیم معمولا چت میکردیم. من دوست داشتم وقتی خداحافظی میکنیم چند دقیقه بعدش ببینم یه پیام محبت آمیز واسم فرستاده. چند باری هم ازش خواستم اما بعد دو شب کاملا فراموش میکرد. اینه که سعی کردم ببینم همسرم چی میخواد. سعی کردم خواسته هاش رو برآورده کنم تا کم کم اونم به خواسته های من احترام بذاره و بهشون عمل کنه. خدارو شکر نتیجه هم داد. البته چند ماهی زمان برد. پس عجولانه کاری رو انجام ندین و وقتی عصبانی هستین سکوت کنین و خواسته ای رو مطرح نکنین. بذارین یه وقت مناسب تر. مطمئن باشین نتیجه خیلی بهتری خواهید گرفت.
    البته تا زمانی که جدا هستین، انتظاراتی که از همسرتون دارین به اون شکل برآورده نمیشه. مردا خوششون نمیاد به شکل مجازی خیلی ناز همسرشون رو بکشن. یعنی در واقع نمیتونن.
    به نظر من مشکل شما با عروسی حل خواهد شد. سعی کنین هرچه زودتر برید سر زندگی خودتون. با کنار هم بودن خیلی از این مسائل حل میشه.

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    من فکر میکنم تقصیر از هر 2 تون هست. چون عقیده دارم که هر فردی باید تکالیف(وظایف) و حقوق خودش رو بدونه و در چارچوب اون ها رفتار کنه. دوست عزیزم
    1. شما چرا مدت زمان عقد طولانی رو پذیرفتین؟ اصلا کسی موقع بله برونتون بهتون نگفتن که زمان معقولی رو برای عقد انتخاب کنین وگرنه مشکلات زیادی به وجود میاد؟ اگر همسرتون نمیتونستن در مدت 4 سال دست خانمشون رو بگیرن و ببرن سر خونه و زندگیشون چرا ازدواج کردن؟ نمیتونستن مدتی صبر کنن و اینطوری عرصه رو برای شما تنگ نکنن؟
    2. چرا خیلی اروم و سر موقع به تکراری و بیفایده بودن این رفتارهاشون اشاره نکردین؟ همیشه قصورهای کوچک فرد مقابل با سکوت طرف دیگه جمع میشن و تبدیل به کوه بزرگی از مشکلات میشن؟ من هم دقیقا مثل شما از رفتارهایی که جنبه ی عادت و رفع تکلیف و تکرار داشته باشن بیزارم. چرا هرگز به همسرتون نگفتین که به جای این حرکات نمادین بی تاثیر، هر وقت که از ته ته دلش و عمق وجودش دلتنگتون شد بهتون پیام بدن یا زنگ بزنن؟ من هم دوست ندارم همسرم هر روز به سردی وخیلی خشک و خالی به من صبح بخیر و شب بخیر بگه، ترجیح میدم 2 روز در میون وقتی دلش برام تنگ شد و بی تاب من شد ازم سراغی بگیره به گرمی.
    3. آویزون بودن و ملتمسانه دنبال توجه و محبت همسر بودن عزیزم خیلی بده. درسته شوهرته و دوستش داری و حق خودت میدونی هر روز مورد محبتش واقع بشی و ... ولی این رو از من قبول کن که باید یاد بگیری تایم زیادی از روزت رو خودت پر کنی و همیشه منتظر شوهرت نباشی. به همسرت اجازه بده که نبودت رو تو زندگیش حس کنه. دلتنگت بشه. خودش بیاد سمتت. دنبالت باشه. گاهی از دسترسش خارج شو. تو دیدش زیاد نباش. همیشه پیامی داد یا زنگی زد فوری پاسخگو نباش. اجازه بده سختی بدست اوردن و نگه داشتنت رو حس کنه.
    4. کمیت دیدارها مهم نیست. کیفیتشون مهمه. همیشه خودت رو سر زنده وشاد نشون بده. هر چی که ناراحتت میکنه رو با ارامش و محبت و خیلی با وقار و خونسرد به شوهرت بگو اما هرگز خودت رو اشفته و پریشان و مستاصل نشون نده. بزار همیشه جوونیتو حس کنه با وجودش و به سمتت کشیده بشه.

  6. 3 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (چهارشنبه 06 بهمن 95), بارن (چهارشنبه 06 بهمن 95), ستاره زیبا (یکشنبه 10 بهمن 95)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nazi_ka نمایش پست ها
    مردها اکثرا اینجوری هستن. یعنی وقتی که از همسرشون دور باشن راحت تر از زن ها میتونن وقتشون رو پر کنن و بیخیال دوری بشن. اینو به تجربه خودم میگم.
    حالا شما هرچی از راه دور و با اس ام اس بخواین گلایه کنین که چرا دیر جواب دادی، چرا جواب ندادی و.... و منتظر باشین که همسرتون واکنش دلخواه شما رو نشون بده، یعنی مثلا فیلم دیدنش رو ول کنه و به شما زنگ بزنه بگه ببخشید عزیزم، اصلا به این خواسته نخواهید رسید. چند ساعت بعد هم یادشون نمیاد شما ممکنه بابت این موضوع دلخور باشین. فکر میکنن همه چی عادیه و اتفاقی نیفتاده. در حالیکه برای ما برعکسه.
    ضمن اینکه دوران عقد شما خیلی طولانی شده. من خودم 1 سال و نیمه که عقدم اما دارم اذیت میشم.فکر میکنم برسه به دو سال دیگه واقعا برام غیر قابل تحمل خواهد شد. من خواسته هایی مشابه شما از همسرم داشتم. چون راه دور بودیم معمولا چت میکردیم. من دوست داشتم وقتی خداحافظی میکنیم چند دقیقه بعدش ببینم یه پیام محبت آمیز واسم فرستاده. چند باری هم ازش خواستم اما بعد دو شب کاملا فراموش میکرد. اینه که سعی کردم ببینم همسرم چی میخواد. سعی کردم خواسته هاش رو برآورده کنم تا کم کم اونم به خواسته های من احترام بذاره و بهشون عمل کنه. خدارو شکر نتیجه هم داد. البته چند ماهی زمان برد. پس عجولانه کاری رو انجام ندین و وقتی عصبانی هستین سکوت کنین و خواسته ای رو مطرح نکنین. بذارین یه وقت مناسب تر. مطمئن باشین نتیجه خیلی بهتری خواهید گرفت.
    البته تا زمانی که جدا هستین، انتظاراتی که از همسرتون دارین به اون شکل برآورده نمیشه. مردا خوششون نمیاد به شکل مجازی خیلی ناز همسرشون رو بکشن. یعنی در واقع نمیتونن.
    به نظر من مشکل شما با عروسی حل خواهد شد. سعی کنین هرچه زودتر برید سر زندگی خودتون. با کنار هم بودن خیلی از این مسائل حل میشه.
    اي كاشبا عروسي حل بشه پدر مادر من از همون اول تا الان با هم ارتباط خوبي ندارن و هميشه ميترسم ازينكه مثل مادرم بشم من از بچگي ميگفتم زندگي اينده من اينطور نخواهد شد و مردي رو كه باهاش عروسي كنم برام زندگي اروم درست خواهد كرد و همه سختيا و كمبودام جبران خواهد شد!وقتي نامزدم باهام سرد رفتار ميكنه واقعا افسرده و نااميد ميشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazi_ka نمایش پست ها
    مردها اکثرا اینجوری هستن. یعنی وقتی که از همسرشون دور باشن راحت تر از زن ها میتونن وقتشون رو پر کنن و بیخیال دوری بشن. اینو به تجربه خودم میگم.
    حالا شما هرچی از راه دور و با اس ام اس بخواین گلایه کنین که چرا دیر جواب دادی، چرا جواب ندادی و.... و منتظر باشین که همسرتون واکنش دلخواه شما رو نشون بده، یعنی مثلا فیلم دیدنش رو ول کنه و به شما زنگ بزنه بگه ببخشید عزیزم، اصلا به این خواسته نخواهید رسید. چند ساعت بعد هم یادشون نمیاد شما ممکنه بابت این موضوع دلخور باشین. فکر میکنن همه چی عادیه و اتفاقی نیفتاده. در حالیکه برای ما برعکسه.
    ضمن اینکه دوران عقد شما خیلی طولانی شده. من خودم 1 سال و نیمه که عقدم اما دارم اذیت میشم.فکر میکنم برسه به دو سال دیگه واقعا برام غیر قابل تحمل خواهد شد. من خواسته هایی مشابه شما از همسرم داشتم. چون راه دور بودیم معمولا چت میکردیم. من دوست داشتم وقتی خداحافظی میکنیم چند دقیقه بعدش ببینم یه پیام محبت آمیز واسم فرستاده. چند باری هم ازش خواستم اما بعد دو شب کاملا فراموش میکرد. اینه که سعی کردم ببینم همسرم چی میخواد. سعی کردم خواسته هاش رو برآورده کنم تا کم کم اونم به خواسته های من احترام بذاره و بهشون عمل کنه. خدارو شکر نتیجه هم داد. البته چند ماهی زمان برد. پس عجولانه کاری رو انجام ندین و وقتی عصبانی هستین سکوت کنین و خواسته ای رو مطرح نکنین. بذارین یه وقت مناسب تر. مطمئن باشین نتیجه خیلی بهتری خواهید گرفت.
    البته تا زمانی که جدا هستین، انتظاراتی که از همسرتون دارین به اون شکل برآورده نمیشه. مردا خوششون نمیاد به شکل مجازی خیلی ناز همسرشون رو بکشن. یعنی در واقع نمیتونن.
    به نظر من مشکل شما با عروسی حل خواهد شد. سعی کنین هرچه زودتر برید سر زندگی خودتون. با کنار هم بودن خیلی از این مسائل حل میشه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    من فکر میکنم تقصیر از هر 2 تون هست. چون عقیده دارم که هر فردی باید تکالیف(وظایف) و حقوق خودش رو بدونه و در چارچوب اون ها رفتار کنه. دوست عزیزم
    1. شما چرا مدت زمان عقد طولانی رو پذیرفتین؟ اصلا کسی موقع بله برونتون بهتون نگفتن که زمان معقولی رو برای عقد انتخاب کنین وگرنه مشکلات زیادی به وجود میاد؟ اگر همسرتون نمیتونستن در مدت 4 سال دست خانمشون رو بگیرن و ببرن سر خونه و زندگیشون چرا ازدواج کردن؟ نمیتونستن مدتی صبر کنن و اینطوری عرصه رو برای شما تنگ نکنن؟
    2. چرا خیلی اروم و سر موقع به تکراری و بیفایده بودن این رفتارهاشون اشاره نکردین؟ همیشه قصورهای کوچک فرد مقابل با سکوت طرف دیگه جمع میشن و تبدیل به کوه بزرگی از مشکلات میشن؟ من هم دقیقا مثل شما از رفتارهایی که جنبه ی عادت و رفع تکلیف و تکرار داشته باشن بیزارم. چرا هرگز به همسرتون نگفتین که به جای این حرکات نمادین بی تاثیر، هر وقت که از ته ته دلش و عمق وجودش دلتنگتون شد بهتون پیام بدن یا زنگ بزنن؟ من هم دوست ندارم همسرم هر روز به سردی وخیلی خشک و خالی به من صبح بخیر و شب بخیر بگه، ترجیح میدم 2 روز در میون وقتی دلش برام تنگ شد و بی تاب من شد ازم سراغی بگیره به گرمی.
    3. آویزون بودن و ملتمسانه دنبال توجه و محبت همسر بودن عزیزم خیلی بده. درسته شوهرته و دوستش داری و حق خودت میدونی هر روز مورد محبتش واقع بشی و ... ولی این رو از من قبول کن که باید یاد بگیری تایم زیادی از روزت رو خودت پر کنی و همیشه منتظر شوهرت نباشی. به همسرت اجازه بده که نبودت رو تو زندگیش حس کنه. دلتنگت بشه. خودش بیاد سمتت. دنبالت باشه. گاهی از دسترسش خارج شو. تو دیدش زیاد نباش. همیشه پیامی داد یا زنگی زد فوری پاسخگو نباش. اجازه بده سختی بدست اوردن و نگه داشتنت رو حس کنه.
    4. کمیت دیدارها مهم نیست. کیفیتشون مهمه. همیشه خودت رو سر زنده وشاد نشون بده. هر چی که ناراحتت میکنه رو با ارامش و محبت و خیلی با وقار و خونسرد به شوهرت بگو اما هرگز خودت رو اشفته و پریشان و مستاصل نشون نده. بزار همیشه جوونیتو حس کنه با وجودش و به سمتت کشیده بشه.
    ميشه كمكم كنين دقيقا به چه صورت بهش بگم كه ازين پيامهاي تكراري خالي از احساس خسته شدم و روششو عوض كنه؟طوري كه به غرورش برنخوره؟و لج نكنه؟ميترسم اين پيامهارو هم ديگه نده و منم به هدفي كه از گفتن اين حرفا دارم نرسم😔😔با نكته سوم كاملا موافقم بدبختانه من ارشدم و بيكار صبح تا شب تو خونه نه كاري نه چيزي بعد اينهمه درس خوندن و شوهرم صبح تا شب سر كارش با مسئوليت زياد كاري برعهدش،اين بيكاريم باعث شده همش پيگيرش باشم همش بيادش باشم و برعكس اون حتي به قول خودش نميتونه از محل كار با من تماس بگيره!كاملا ميفهمم كارش اينقدر زياده كه حتي خيلي حرفا و قرارا به فاصله يك روز از يادش ميره و بشدت فراموشكار شده بعلت مشغله كاريش.اينم يكي از نگرانيهاي منه نميدونم طبيعيه يا نه؟بهش ميگم بريم دكتر ميگه كار دارم اصلا واسه خودشم اهميت قائل نيست حتي به سلامتيش

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    همان طور که خودتون فرمودید دو سال اول خوب بود و باهاتون گرم بود , چرا؟؟

    چون نامزدیتون طول کشیده و شوهرتون خسته شده از بس شب ها بگه شب بخیر و روزها بگه صب بخیر

    شما باید زودتر برید زیر سقف و زندگیتونو شروع کنید .. هر چقد دیرتر برید همانقدر بر سردی هر دوتاتون اضافه خواهد شد..

  9. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (یکشنبه 10 بهمن 95)

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    فكر كنم يكم زيادي عقد بوديد.....
    انشالله عروسي كرديد خوب ميشه.

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    من عمیقا بر این باورم که ما با نوع رفتار و حرف زدنمون به بقیه الگوی رفتار و گفتار با خودمون رو میدیم. همسر هم از این قضیه مستثنی نیست. شما اگر در برابر سورپرایزها و کارهای خلاقانه شون یا حتی صحبت های متفاوت و تاثیرگذارشون، خوشحالی عمیقی از خودتون نشون بدین و در برابر رفتارهای تکراری و عادتی ایشون، حالت بی رغبتی نشون بدین قطعا تاثیرگذار خواهد بود.
    از سوی دیگه مستقیم گفتن هم عاری از تاثیر نیست. خیلی شفاف اما با خونسردی ومتانت میتونید بهشون نظراتتون رو منتقل کنید.
    دوست عزیزم اگر میخوای یک زندگی خیلی موفقی داشته باشی اول از همه یاد بگیر که هیچ زمانی به مغزت رژیم ندی یعنی همیشه مطالعه داشته باشی و در حال یادگیری در هر زمینه ای باشی. چون مطالعه و به دنبالش کسی مهارت و اطلاعات مکفی اعتماد به نفس و عزت نفس شما رو بالا میبره و میتونی عکس العمل خوبی داشته باشی. دقیقا همون کاری که الان داری انجام میدی و توی نت داری تحقیق میکنی برای برطرف کردن مشکلی که داری. اما یاد بگیر قبل از اینکه مشکلی پیش بیاد پیشبینی کنی و راه صحیح رفتار تو زندگیت رو یاد بگیری.
    دوم اینکه همیشه در هر زمینه ای با همسرت صحبت کن. یعنی فقط از طریق صحبت کردن با هم اما با شگردهای مختلف! میتونید زندگی بهتری داشته باشید. به شیوه های مختلف گفتاری و رفتاری معیارها و اکتورهای مورد پسندت برای زندگی مشترکتون رو به سمع و نظر همسرت برسون.

  12. کاربر روبرو از پست مفید nardil تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (یکشنبه 10 بهمن 95)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sia518 نمایش پست ها
    سلام
    فكر كنم يكم زيادي عقد بوديد.....
    انشالله عروسي كرديد خوب ميشه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    همان طور که خودتون فرمودید دو سال اول خوب بود و باهاتون گرم بود , چرا؟؟

    چون نامزدیتون طول کشیده و شوهرتون خسته شده از بس شب ها بگه شب بخیر و روزها بگه صب بخیر

    شما باید زودتر برید زیر سقف و زندگیتونو شروع کنید .. هر چقد دیرتر برید همانقدر بر سردی هر دوتاتون اضافه خواهد شد..
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    من عمیقا بر این باورم که ما با نوع رفتار و حرف زدنمون به بقیه الگوی رفتار و گفتار با خودمون رو میدیم. همسر هم از این قضیه مستثنی نیست. شما اگر در برابر سورپرایزها و کارهای خلاقانه شون یا حتی صحبت های متفاوت و تاثیرگذارشون، خوشحالی عمیقی از خودتون نشون بدین و در برابر رفتارهای تکراری و عادتی ایشون، حالت بی رغبتی نشون بدین قطعا تاثیرگذار خواهد بود.
    از سوی دیگه مستقیم گفتن هم عاری از تاثیر نیست. خیلی شفاف اما با خونسردی ومتانت میتونید بهشون نظراتتون رو منتقل کنید.
    دوست عزیزم اگر میخوای یک زندگی خیلی موفقی داشته باشی اول از همه یاد بگیر که هیچ زمانی به مغزت رژیم ندی یعنی همیشه مطالعه داشته باشی و در حال یادگیری در هر زمینه ای باشی. چون مطالعه و به دنبالش کسی مهارت و اطلاعات مکفی اعتماد به نفس و عزت نفس شما رو بالا میبره و میتونی عکس العمل خوبی داشته باشی. دقیقا همون کاری که الان داری انجام میدی و توی نت داری تحقیق میکنی برای برطرف کردن مشکلی که داری. اما یاد بگیر قبل از اینکه مشکلی پیش بیاد پیشبینی کنی و راه صحیح رفتار تو زندگیت رو یاد بگیری.
    دوم اینکه همیشه در هر زمینه ای با همسرت صحبت کن. یعنی فقط از طریق صحبت کردن با هم اما با شگردهای مختلف! میتونید زندگی بهتری داشته باشید. به شیوه های مختلف گفتاری و رفتاری معیارها و اکتورهای مورد پسندت برای زندگی مشترکتون رو به سمع و نظر همسرت برسون.
    امروز درست يه هفته از نوشتن اون نامم كه توش بعضي انتظاراتو نوشته بودم ميگذشت وديشب كه منو دم خونمون پياده ميكرد وقتي خواستم نامه رو از داشبورد ماشين بردارم نزاشت و گفت فردا كه ظهر ميام خونتون جوابتم ميارم!ولي دست خالي اومد و من ديگه چيزي نگفتم تا اينكه طرفاي عصر با هم تنها شديم و بهش گفتم كاش نظراتتو ميدادي و شروع كرد با لحن تند جواباي غير منطقي دادن در مورد توقعاتم تو نامه البته بگم چون سه هفته ميگذشت منم حواس پرتي گرفتم و بقيه توقعاتي كه تو نامه نوشته بودم رو يادم نبود و اونم فقط در مورد يكي دوتا كه يادش بود نظر داد و بهش گفتم من نامه نوشتم تا تو موقع حرف زدن عصباني نشي و بهم گفت من نميتونم نامه بنويسم و جوابتو لفظي ميدم!!خلاصه از نامه نوشتن هم كه جايي خونده بودم جواب ميده جواب نداد و بعد يه هفته امروز طهر ناممو تو ماشين يه دور خونده بود و جوابمم اينشكلي داد!!!چند تا از انتظاراتشو مطرح كرد يكيش اينه كه دوست داره مثلا دو سال پيش يچيزي برام تهيه كرده حتي بعد گذشت چندين سال وقتي ازش حرف ميزنيم هم باز بگم دستت درد نكنه!!واقعا برام سخته و بي منطق بحساب مياد بنظرم مثلا ميشينم تو ماشينش ماشينشو برده ماشين شويي همينكه ميشينم تو ماشين بعد سلام عليك تا هنوز دو دقيقه نشده بحالت كنايه از زبون من به خودش ميگه عشقم دستت درد نكنه ماشينمونو خوشگل كردي!!!يا مثلا سلموني ميره وقتي مياد دنبالم پنج دقيقه اول اگه بگم گفتم اگه بهر دليلي يكم ديد كنم از زبون من بحالت كنايه مثلا ميگه عشقم چه خوشگل شده موهات!!!!!بخدا خيلي حال بهم زنه اين كاراش نميدونم تازگيه هم بدتر شده چيكار ميتونم بكنم ؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.