به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 مرداد 98 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1395-10-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,023
    سطح
    27
    Points: 2,023, Level: 27
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    منو بابام :| heeeellllp

    سلام دوستان !
    ببخشید ک مشکلاتم و اینجا بیان میکنم :(
    من هیچ کس و ندارم ک کمکم کنه و از شما راه حل میخام
    راستش پدرم ب من وابستگی عاطفی خیلی زیادی دارن ب حدی ک میگن هیچ گاه شوهرت نمیدم ( البته همه پدر ها همین و میگن ) حتی میگن که شده خواهر کوچیک ترت و شوهر میدم اما تو باید قول بدی پیش من باشی !
    پدر من فرهنگی هستن و ی مقدار ب خاطر بیماری دیابت عصبی شدن (البته مشکلات مالی هم میتونه دلیل بشه )
    خب من امسال برای بار دوم کنکور دارم
    کنکور پارسال و من بخاطر فشار ها و استرس خراب کردم :(
    امسال میخونم خیلی هم خوب دارم میخونم
    اما ی مشکل خیلی بزرگ ک امسال و سال گذشته درگیرش بودم
    استرس هایی هس ک پدر و مادرم بهم میدن
    البته ناگفته نماند من ادم ب شدت حساسی هستم !! و اعتماد ب نفس کمی هم دارم !
    من حس میکنم پدرم ب شدت ادم خود رایی هستن !
    مثلا من بر خلاف پدر و مادرم ک صبح زود بیدار میشن و از اونور شب زود میخوابن ؛ صبح ها خیلییی دیر بیدار شم ۸ و شبا هم ۱ یا ۲ میخابم (پدرم ساعت ۴ صبح بیدارن :| )
    پارسال من ساعت پنج صب بیدار میشدم و درس میخوندم و این باعث کاهش یادگیریم سر کلاس صبح میشد امسال تصمیم گرفتم راحت تر بخوابم
    و تا جایی هم پدر و مادرم همراهی ام کردن !
    پارسال یادمه ی بار ب جای ساعت 5 پنج و نیم بیدار شدم و پدرم بخاطر این موضوع خیلی دعوام کردن ک 5 اومدم تو اتاقت و خواب بودی ! منم بخاطر این موضوع خیلی گریه کردم :)
    تابستون ک تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم پدرم همش میگفت برو درس بخون برو بخون و ... باعث میشد همش استرس بگیرم
    و مادرم با پدرم صحبت کردن و پدر من و ب حال خودم گذاشتن!! و تاااا امروز تقریبا :)))
    موقعی ک گیر نمیدن من خیلی با ارامش بیشتری درس میخونم ! و نتایج بهتری هم میگیرم !! این و نسبت ب پارسال ک همش گیر میدادن دارم میگم !
    پارسال من همش میترسیدم کنکور و بد بدم و پدرم دعوام کنن ک دقیقا همینم شد :(
    امروز من ساعت 7:50 بیدار شدم !
    و سراغ مادر و از پدر گرفتم
    پدر گفتن : همه بیرون
    خیلی دیر بیدار میشی خیلی دارم خودم و کنترل میکنم چیزی بهت نگم :)
    منم گفتم : اخه بابا شما خوابین من تا 2 بیدارم
    پدر : ب من ربطی نداره من دوس ندارم دخترم بخوابه صبحا ی کاری کن صبحا بیدار شی زود تر
    دوستان با این حرفشون من واقعا ناراحت شدم و منتظر شدم برن بیرون و من کلی گریه کردم
    واقعا دارم بخاطر این موضوع اذیت میشم
    لطفا کمکم کنید
    در ضمن من حس میکنم گاهی اوقات پدرم دختر عموم و بیشتر از من دوس دارن اخه همش ی جوری رفتار میکنن که جلوی اون من تحقیر شم
    اگر با ملایمت هم براشون دلیل اینکه صبح دیر بیدار میشم و بگم داد میزنن :(
    با مادر هم صحبت کنم پدر قانع نمیشن چون روی صبح بیدار شدن زود حساسن
    منم لجبازم تقریبا اخه پیش خودم میگم چرا باید برام تصمیم بگیرن ؟
    ببخشید طولانی شد :((
    کمکم کنید

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اگر ازمون ازمایشی شرکت میکنی به پدرت بگو نتایج رو کنترل کنن٬ بگو که تو به لحاظ جسمی صبحها شرایط بهتری برای فهم و یادگیری داری. از اونجا که پدر مستعد عصبی شدن هستن به نظرم تنها راه نشون دادن نتیجه ی دو حالته.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 مرداد 98 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1395-10-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,023
    سطح
    27
    Points: 2,023, Level: 27
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط esm نمایش پست ها
    اگر ازمون ازمایشی شرکت میکنی به پدرت بگو نتایج رو کنترل کنن٬ بگو که تو به لحاظ جسمی صبحها شرایط بهتری برای فهم و یادگیری داری. از اونجا که پدر مستعد عصبی شدن هستن به نظرم تنها راه نشون دادن نتیجه ی دو حالته.
    خیلی ممنونم از پاسختون ^_^
    بالاخره یکی اینجا جواب من و داد
    شرکت میکنم اتفاقا نتایجم از پارسال بهتره
    میانگین ۶۰ میزنم
    اما گویا ...راضی کننده نیس

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 95 [ 00:09]
    تاریخ عضویت
    1395-11-02
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    327
    سطح
    6
    Points: 327, Level: 6
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط eli19 نمایش پست ها
    خیلی ممنونم از پاسختون ^_^
    بالاخره یکی اینجا جواب من و داد
    شرکت میکنم اتفاقا نتایجم از پارسال بهتره
    میانگین ۶۰ میزنم
    اما گویا ...راضی کننده نیس
    همه ی درسها رو حدود 65 به بالا بزنی زیر 1000 میشی

  5. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    زیاد سعی نکن پدرت را قانع کنی
    مودبانه و محترمانه توضیح مختصری در مورد حرفی که می زنن بده
    اما انتظار نداشته باش یک شبه ... پدر مثلا 50 ساله ی شما، متحول بشن.

    اخلاقش را بپذیر و سعی کن باهاش کنار بیایی
    اینطوری خودت کمتر اذیت می شی و به درست بهتر می رسی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 مرداد 98 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1395-10-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,023
    سطح
    27
    Points: 2,023, Level: 27
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    زیاد سعی نکن پدرت را قانع کنی
    مودبانه و محترمانه توضیح مختصری در مورد حرفی که می زنن بده
    اما انتظار نداشته باش یک شبه ... پدر مثلا 50 ساله ی شما، متحول بشن.

    اخلاقش را بپذیر و سعی کن باهاش کنار بیایی
    اینطوری خودت کمتر اذیت می شی و به درست بهتر می رسی.
    بخدا من خیلی مودبانه صحبت میکنم
    اوایل (دو سال پیش ) من هم واکنش نشون میدادم پدر داد میزدن منم میرفتم تو اتاق !!
    اما یکی دو ساله هیچی نمیگم فقط میگم چشم که بگذره زود تر اما از درون خودم خیلی اذیت میشم و تا مدتی تو ذهنم هست صحبتشون
    میگم که حتی اون مقدار 7 ساعتی هم ک میخابم همش با ترسه
    درس خوندنم با ترس پدرم هس
    در حالی ک بزارن ب حال خودم باشم با ارامش بیشتری خواهم خواند
    نمیدونم چیکار کنم :(
    انگار یه ترسی از پدرم دارم
    البته ترسی ک دارم اوایل برای درس بود اما چند وقته ب مسائل دیگه هم سرایت کرده :(
    همش سعی میکنم ازشون فاصله بگیرم
    پیش دانشگاهی ما معمولا نمرات سر کلاس مهم نبود ینی نباید تشریحی میخوندیم ن تنها من همه بچه ها نمرات خوبی نمیگرفتن اما من همش با ی ترسی از پدرم امتحان میدادم
    (نمیدونم تونستم حرفم و برسونم یا نه ؟ )
    یا ...
    مثلا دیشب خاله م ک یک دختر دو ساله شیطون داره اومده بودن خونه ما از ظهر ، شب هم من و پدر و مادرم رفتیم بیرون و پدرم بارها ب مادرم تاکید کردن ک در اتاق من و ببندید مهسا ( دختر خاله م ) نره تو اتاق برگه های امتحانی رو پاره کنه
    حتی وقتی اخرین نفر ک من بودم از خانه خارج شدم پدر باز هم گفتن تو ک تو اتاق نرفتی درش و باز کنی ؟
    من همش باعث میشد تو راه ب ذهنم بزنه الان مهسا میره تو اتاق همه رو پاره میکنه بابام هم کلی سر مامانم و خالم داد میزنن :(
    در حالی ک اصن نرفته بود تو اتاق
    شاااید این ترس بخاطر این باشه ک مامانم قبلا مشکلاتشون با پدرم رو ب من میگفتن و و درد و دل هاشون و با من میکردن :( وقتی ۱۴¤یا ۱۵ سالم بود !!

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    خیلی مودبانه براشون توضیح بده که لم درس خوندنم اینه
    صبح زود یاد نمیگیرم
    برادرزاده همسرم امسال کنکوریه ساعت 3.5 صبح تا 7 درس می خونه و میگه خیلی عالیه .....تعجب می کنم والدین ایشون هم فرهنگی ان و خودشون خیلی استقبال کردن ...

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 مرداد 98 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1395-10-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,023
    سطح
    27
    Points: 2,023, Level: 27
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    خیلی مودبانه براشون توضیح بده که لم درس خوندنم اینه
    صبح زود یاد نمیگیرم
    برادرزاده همسرم امسال کنکوریه ساعت 3.5 صبح تا 7 درس می خونه و میگه خیلی عالیه .....تعجب می کنم والدین ایشون هم فرهنگی ان و خودشون خیلی استقبال کردن ...
    مرسی ک راهنماییم کردین
    اخه ببینید مشکل اینکه من صبح یاد میگیرم یا ن نیس (8صبح خیلی دیره؟ :( )
    مشکل بیشتر اینه ک
    پدرم دوس دارن من مث ایشان باشم و هر کاری میگن بکنم
    حتی بعضی وقتها برای شیوه درس خوندن هم بهم اجبار میکنن
    من اگه ب این توصیه ها ب دید یک نصیحت نگاه کنم ن اجبار اگه حتی ی اشتباه کنم مثلا درصد کمی بزنم یا استرس کنکور بگیرم پدرم میگن دیدی گفتم ؟ ب حرفم ک گوش نمیدی بس ک لجبازی

  9. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    هشت ديره؟ من دوازده بيدار ميشم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.