امشب عکس همون دوست همسرمو که از همسرش جدا شده خیلی اتفاقی توی گوشیه همسرم دیدم، همسرم اکثر حرفهاشو به این میگه و قبولش داره!!!، همونی که هروقت سایه ی شومش اومد توی زندگیم همسرم بدتر شد میدونم همسرم خودش باید عاقل بود اما...
بعدش نمیدونم چرا دلم شکست نماز خوندم ، بعدش گفتم خدایا تو انقدر مهربونی که میبخشی ، و انقدر مهربونی که میگی حق الله رو میبخشم و انقدر مهربونتر و با عدالتی که میگی حق الناس رو نمیبخشم ، خدایا من امشب میخوام بگم این آدمو نمیبخشم ، میدونم پشت سرم راهنمایی ای به همسرم میده که به ضررش هست و کلا ذهنیت همسرمو در مورد من تغییر داده در مورد طلاق خیلی همسرمو تشویق کرد ، من نمیبخشم و میخوام همینطور که دلمو سوزوند ، دلش بسوزه
من اهل نفرین نیستم توی هیچ شرایطی چون دوست دارم دیگرانم منو ببخشن پس بدون اذیت شدن میبخشمو فراموش میکنم ، حتی زبونی هم ناخودآگاه همیشه به جای خدا لعنت کنه میگم خدا هدایت کنه یا رحمت کنه اما بعضی وقتها دل آدم طوری میشکنه که زور دلش به گذشت نمیرسه،
این دومین نفرین زندگی من بود توی همه 26 سال عمرم که هر دو رو همین هفته خواستم و بعدش آروم شدم انگار خدا شنید و براشون یه حکمی برید !
علاقه مندی ها (Bookmarks)