به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 بهمن 95 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1395-11-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تو دوراهي موندم.اطفا كمكم كنيد

    سلام.خيلي خوشحالم عضو اين سايت شدم.مشكلات من انقد زياده نميدونم جه طور شروع كنم.فقط لطفا تتزامن بخونيد.من ٢٤سالمه همسرم ٢٨ويه بسر ٤ساله داريم.از اول ازدواج خانواده همسرم منو نبزيرفتن جون در نظر اونا عروس يعني كلفت.منم تك فرزند بودم و اصلا اون شرايط رو نميتونستم ببزيرم.ولي تا حد امكان كوتاه ميومدم.من تو يه سرويس كوجيك تو خونه اونا زندكي ميكردم كه انقدر اذيت كردن كه با هزار بدبختي از اونجا رفتيم.ولي مشكل أصلي همسرمه كه هيج وقت نتونسته تعادل رو بين من وإاونا برقرار كنه.مشكل بعديم خيانت همسرمه كه هميشه بعد از كلي دعوا كوتاه اومدم.اخرين بار سه هفته بيش كه تازه هم از شهرستان اومده بود بهم كفت كه شنبه كار اداري تو يه شهرستان دك داره و شب هم نمياد و اصرار كرد شب برم خونه مامانم.من اون شب تو دلم افتاده بود كه خبريه.شب به بابام كفتم منو ببر خونمون كتابم مونده اون رو بيارم .كليد رو كه باز كردم رفتم خونه ديدم بله اقا با يه زن دك تو خونست رو تخت من.انقدر به بام افتاد و به غلط كردم افتاد كه من بابامو فرستادم رفت بعدش دستاي منو محكم نكه داشت كليدو از جيبم داد به دختره دختره هم فرار كرد .منم رفتم خونه بدر شوهرم و همه ماجرارو كفتم و براي اولين بار اصرار كه به هيج كس نكو فلاني غلط كرده با من فلاني اشتباه كرده خلاصه باز منو خَر كردن و من بعداز دو روز بركشتم به خونم .خونه اَي كه ازش متنفر بودم .نميتونستم دست به هيجي بزنم.خودشم كه فقط ميكفت اشتباه كردم غلط كردم فرصت بده جبران كنم .كزشت تا اينكه ده دوازده روز بيش وقت عمل ليزيك داشتم فرداي اون روز دكتر كفت بيار جشممو كنترل كنم همسرم كفت از اونجا بريم به مادرم اينا سر بزنيم منم كفتم نه جشمم دود ميكنه.خلاصه منو برد اونجا و شروع كرد من ميكم بريم مامانم اينا اين ميكه نه ٦ساله روزه من همينه و نقطه ضعف مامان باباشم همين موضوست.باباشم شروع كرد به بدو بيراه كفتن تو ادم نيستي بايد هرموقع شوهرت كفت بياي.خلتصه خيلي حرفا.اخرش كفتم اخه بابا من جشمم دود ميكرد.بركشت كفت الهي جشمت در بياد دك منم نتونستم خودمو نكه دارم كفتم جشم كسايي كه منو نميخان در بياد.بدر شوهرم بلند شدو منوازخونه بيرون كردشوهرمم بشت سرم اومد.و كفت دك اين زندكي رو نميخاد منو اورد به زور كزاشت بابام اينا و هرروز اس ميده بريم طلاق توافقي.انكار نه انكار جندروز بيش من كند به اون بزركي اونو بخشيدم .هرروز اس ميده فقط طلاق اونم فقط توافقي.من حتي جند روز بيش رفتم بيش مشاور و مشاور هم شوهرمو خواست به مشاور هم فقط كفت طلاق..الان ده روزه اينجام ديروز اومد بسرمو برد.من اصلا نميخام جدا بشم جون اصلا شرايط نكه داري بجمو ندارم .ازيه طرفيم اون اصلا كوتاه نمياد و ميكه فقط طلاق.اصرار هم اصلا فايده نداره.به نظرتون من جيكار كنم؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 بهمن 95 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1395-11-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توروخدا راهنماييم كنين

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 96 [ 21:21]
    تاریخ عضویت
    1392-9-04
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,949
    سطح
    33
    Points: 2,949, Level: 33
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    62

    تشکرشده 84 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفم واسه اینکه تو این سن و سا اینهمه مشکل داری
    خیانت بده ولی وقتی خیانت تو حریم شخصی اتفاق بیفته بدتر... و اینکه به این آسونی بخشیدیش از بدتر هم بدتره. نباید باباتو می فرستادی بره اگه نمیخواستی به پلیس زنگ بزنی اوکی ولی چرا تو رفتی پیش پدرشوهرت باید زنگ میزدی اونا میومدن و یه تعهد سفت و سخت بهت میداد نه اینکه با چن بار معذرت خواهی و ... خوردم می بخشیدیش.
    درکت نمیکنم چرا طلاق نمیخوای؟ چه خوبی هایی داره مگه؟ میشه توضیح بدی؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید تازه نفس گرفته تشکرکرده است .

    خانم مهندس (یکشنبه 03 بهمن 95)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 بهمن 95 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1395-11-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فقط برا اينكه نميتونم دوري بسرمو تحمل كنم

    فقط برا اينكه تحمل دوري بسرمو ندارم و شرايط نكه داريش رو ندارم

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 96 [ 21:21]
    تاریخ عضویت
    1392-9-04
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,949
    سطح
    33
    Points: 2,949, Level: 33
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    62

    تشکرشده 84 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزمم اگه تحمل دوری پسرتو نداری نباید انتظار داشته باشی که همسرت و خونوادش پشتت باشن و بهت احترام بزارن . با همسرت صحبت کن و با حالتی آروم نه طلبکارانه ازش بخوا که نزاره زندگیتون از هم بپاشه. ایشالا که قبول می کنه و از بچت جدا نمیشی ولی باید خیلی سختی بکشی چون ممکنه قبح و حیاش از بین رفته باشه و دیگه ترسی نداشته باشه و حتی وقتی خونه باشی زن بیاره خونه و انتظار پذیرائی هم داشته باشه . چون میدونه وابسته پسرتی داره اذیتت میکنه و دست پیش میگیره.
    ااگه جای تو من بودم بهونه نمیدادم دستش و میرفتم دادگاه واسه مهریم شکایت میکردم نه که با چن بار گفتن طلاق توفقی کرک و پرام از ترس بریزه . تواین موقعیت کسی که باید بترسه ایشونه نه تو . یه مدت دوری از پسرتو تحمل کن و بترسونش که برگرده که مطمئنم برمیگرده چون آدم ترسوئیه و خودشو پشت خونوادش زودی پنهون کرد و رنگ عوض کرد.
    تا وقتی برگشت و دوباره با هم زیر یه سقف رفتین احترام تو و اون خونه حفظ شه و یه درس عبرت درست حسابی گرفته باشه چون دیگه قولی که به تو میده زبونی نیست و دادگاه ازش تعهد میگیره.

  7. 4 کاربر از پست مفید تازه نفس گرفته تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (یکشنبه 03 بهمن 95), بارن (یکشنبه 03 بهمن 95), خانم مهندس (یکشنبه 03 بهمن 95), داود.ت (یکشنبه 03 بهمن 95)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 بهمن 95 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1395-11-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جه طوري بترسونمش.فقط ميكه طلاق توافقي.

    نقل قول نوشته اصلی توسط تازه نفس گرفته نمایش پست ها
    عزیزمم اگه تحمل دوری پسرتو نداری نباید انتظار داشته باشی که همسرت و خونوادش پشتت باشن و بهت احترام بزارن . با همسرت صحبت کن و با حالتی آروم نه طلبکارانه ازش بخوا که نزاره زندگیتون از هم بپاشه. ایشالا که قبول می کنه و از بچت جدا نمیشی ولی باید خیلی سختی بکشی چون ممکنه قبح و حیاش از بین رفته باشه و دیگه ترسی نداشته باشه و حتی وقتی خونه باشی زن بیاره خونه و انتظار پذیرائی هم داشته باشه . چون میدونه وابسته پسرتی داره اذیتت میکنه و دست پیش میگیره.
    ااگه جای تو من بودم بهونه نمیدادم دستش و میرفتم دادگاه واسه مهریم شکایت میکردم نه که با چن بار گفتن طلاق توفقی کرک و پرام از ترس بریزه . تواین موقعیت کسی که باید بترسه ایشونه نه تو . یه مدت دوری از پسرتو تحمل کن و بترسونش که برگرده که مطمئنم برمیگرده چون آدم ترسوئیه و خودشو پشت خونوادش زودی پنهون کرد و رنگ عوض کرد.
    تا وقتی برگشت و دوباره با هم زیر یه سقف رفتین احترام تو و اون خونه حفظ شه و یه درس عبرت درست حسابی گرفته باشه چون دیگه قولی که به تو میده زبونی نیست و دادگاه ازش تعهد میگیره.
    جه طوري بترسونمش.فقط ميكه طلاق توافقي.البنه امروز رفتم شكايت كردم كه منو از خونه انداخته بيرون

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    70
    Array
    ّشین زندگیتو بکن ...
    الان داغه انگار همه شرایط رو فقط خودش باید تعیین کنه ...
    بگو مشکلی نیست طلاق میگیرم ولی تو جایگاهی نیستی که توافقی یا غیر توافقیشو تعیین کنی...
    مهریمو بده طلاق میگیرم ...
    .
    خیانت کرده بعد با خانوادش قلدرم بازی درمیاره و آخر میگه طلاق اونم توافقی ؟؟؟ 28 سالشه ولی هنوز تعهد و مسئولیت حالیش نیست.

  10. 4 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (یکشنبه 03 بهمن 95), بارن (یکشنبه 03 بهمن 95), خانم مهندس (یکشنبه 03 بهمن 95), داود.ت (یکشنبه 03 بهمن 95)

  11. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    احتمالا همسرت هم نقاط ضعف شما را می دونه ( امکان نگهداری بچه ات را نداری، تحمل دوریش را هم نداری و ... )
    از همین نقاط ضعف شما داره استفاده می کنه که می گه طلاق توافقی.

    مردم برای یه خرید ساده قهر می کنن می رن، اقلا یه هفته ناز می کنن تا برگردن.
    شما اومدی یه خانم دیگه را توی اتاق خوابت با همسرت دیدی، بعد از دو روز برگشتی خونه؟
    یه تعهدی، قولی، جریمه ای !!

    الان اصلا ضعف نشون نده.
    به همسرت بگو من می خوام زندگی کنم. اگه تو زندگیمون را دوست نداری و قصد طلاق داری، خودت برو درخواست طلاق بده.
    به هیچ وجه کوتاه نیا.

    شما اصلا درخواست طلاق نده. نهایتا برو درخواست مهریه بده. اما سفت و محکم بگو من می خوام زندگی کنم.

    بچه ات را هم جایی نمی بره. نترس.
    حتی اگر گفت ازت می گیرمش بگو باشه. نترس. نمی گیره. می خواد از ضعفهات استفاده کنه.
    برو درخواست نفقه برای خودت و بچه ات بده به دادگاه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (یکشنبه 03 بهمن 95), نیلوفر:-) (یکشنبه 03 بهمن 95), نادیا-7777 (یکشنبه 03 بهمن 95), بارن (یکشنبه 03 بهمن 95), خانم مهندس (یکشنبه 03 بهمن 95), داود.ت (یکشنبه 03 بهمن 95)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 96 [ 21:21]
    تاریخ عضویت
    1392-9-04
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,949
    سطح
    33
    Points: 2,949, Level: 33
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    62

    تشکرشده 84 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با نظر دوستان موافقم منم نگفتم برو واسه طلاق اقدام کن گفتم واسه مهریه برو دادگاه . کمی مقاوم باش و نزار نقطه ضعفات باعث شه نتونی از حق حداقل خودت که آرامش هستش دفاع کنی

  14. کاربر روبرو از پست مفید تازه نفس گرفته تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (یکشنبه 03 بهمن 95)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    به قول دوستمون به شوهرت بگو طلاق میگیریم اما توافقیش به تو ربطی نداره و تا مهریمو نگیرم دست از سرت برنمیدارم

    نمیدونم اگه میتونستی خیانت شوهرتو ثابت کنی خیلی برات بهتر میشد و به نفعت بود .. نگران بچه هم نباش .. چون خدا پشتته و زمان به نفع تو خواهد چرخید..

    شاید اول کار مشکلات فراوانی داشته باشی ولی به مرور زمان کارها راحت تر خواهد شد..

    به خدا توکل کن و از حقت نگذر .. اگه تونستی به یه وکیل هم مراجعه کن


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.