حامد عزیز این جمله رو در جایی بنویسید. نیلوفر عزیز خیلی خوب و عالی گفتن.
مخصوصا ترس بیهوده از آینده رو که وجودتون رو فرا گرفته.
دلیل این که شما میگید مشکل خاصی نداشتید صرفا اطلاعات کم شما در مورد علم روان هست وگرنه همون طور که هیچ جسمی حرکت نمیکنه مگه اینکه بهش نیرو وارد بشه، پاسخ روان
انسان به مسائل هم در صورتی که خارج از محدوده ی مجاز باشه، نشان گر وجود یک منشا هست.
در مورد مشکلات دوران کودکی یه مثال میزنم. نوزادی رو تصور کنید که مادری داره با مشکل رفتارهای ناگهانی و تکانشی به طوری که مادری آروم در یک لحظه ناگهان برآشفته میشه و با
کوچکترین عصبانیتی شروع میکنه به جیغ و هوار. رفتار های اضطراب دار مادر در روزهای اول زندگی اون بچه رو چنان تحت تاثیر قرار میده که زلزله ی 10 ریشتری شهری رو . این نوزاد بزرگ
میشه اما با روانی آسیب دیده که ترسی رو پنهان میکنه در اعماق خودش. ترسی مبهم ولی دائمی. اون فرد همیشه میخواد بدونه چرا آروم نیست. به خیال خودش هیچ مشکلی در زندگیش
نداره هر چه میگرده چیزی پیدا نیست. غافل از این ترس های پنهان شده که عامل بی اعتمادی اون به دیگرانه. این فرد همیشه گاردی بسته خواهد داشت .
یا مشکل کمال گرایی که خیلی عالی تشخیص دادید مربوط به سن 3 تا 5 سالگی هست. شروع تفکر کمال گرایی از اون دوران بوده و متاسفانه تا به این سن شما رو درگیر خودش کرده.
اگه بخواید حلش کنید باید برگردید به اون دوران و با کودک درونتون همگام بشید و ببینید چی شده و شما از چه چیزی ترسیدید که پاسخ کمال گرایی رو برای فرار از اون اضطراب انتخاب
کردید. عموما حس دوست داشتنی نبودن.
به هر حال خوشحالم که تو کودکیتون مشکل خاصی نداشتید و خوب بزرگ شدید. امیدوارم همیشه زندگی خوبی داشته باشید. شما هر از چند گاهی پست میدید و مشکلتون مدتهاست حل
نشده اگه جواب نمیگیرید برید روانشناس. امیدوارم بتونید با خودتون کنار بیاید که یک مشاوره برید. زمان مشکلتون طولانی شده.
کتاب های فروید رو بخونید. درک بهتری از کودکی خواهید داشت تا حرفی برای گفتن به روانشناس پیدا کنید. البته حرف هایی.
شاد و پیروز باشید :)
علاقه مندی ها (Bookmarks)