به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آبان 97 [ 22:27]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,924
    سطح
    26
    Points: 1,924, Level: 26
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا یکطرفه به قاضی میرید؟

    مثلا گفتن در ازدواج اولشون دو تا جشن بزرگ گرفته بودند، یا اینکه یکبار لابلای صحبتها گفتند اگر با زنی از شهر خودم ازدواج میکردم باید خیلی هزینه میکردم.....
    اتفاقا این حرف به نظر من خیلی هم خوب هست که بهتون گفتن؟!!! (گرچه نباید این حرفو میزدن)
    شاید منظورشون اینه که شما قانع هستین و بخاطر شرایط مالی و یا ... باهاشون ازدواج نکردین! و خود شخص براش مهم بوده.


    و هر چقدر هزینه میکنه یا بقولی پول خرج میکنه اصلا به چشم من نمیاد
    چطوری باید بهتون ثابت کنه دوستتون داره؟؟

    تمام دوستت دارم گفتن هاش به نظرم ساختگی و دورغه و ازش نفرت پیدا کردم بطوری که دارم به طلاق فکر میکنم
    مگه گفتن دوستت دارم به همین راحتی ها هست؟؟؟؟ هیچوقت یه مرد الکی به کسی نمیگه دوستت دارم. اینو مطمئن هستم. دروغ بگه که چی بشه؟؟؟


    و گرفتن ۱۳ مورد حقوق برابر برای من مثل حق طلاق، حق حضانت فرزندان و غیره...
    این خودش از نشونه های دوست داشتنه

    نمیدونم مشکل شما چیه.. اعتماد به نفس ندارین یا چیزای دیگه... اما حدس میزنم خودتون رو خیلی کمتر از اون آقا میدونید و فکر میکنید فقط بخاطر مهر کم یا ... بدست اورده...
    مگه زندگی چیه؟؟ آدم برای چی زندس؟
    ایشون برای چی با شما ازدواج کردن؟؟ قصدی بجز خوشبختی خودشون و شما داشتن؟؟ قصدری بجز این داشتن که شما همدم و مونسش باشین؟؟


    چند وقت پیش خانمی به زندگی من اومد. من خیلی دوستش داشتم. اما اونم مثل شما بود.. هرچی بهش میگفتم دوستت دارم باورش نمیشد. یا مثلا وقتی دوشب پشت سر هم بهش گفتم خوابتو دیدم در اومد بهم گفت چقدر خوابمو میبینی؟؟ نکنه الکی میگی؟؟ میخوای گولم بزنی!!
    هرچی براش کادو میخریدم. گل بهش میدادم. باورش نمیشد دوستش دارم.
    چون ایشون جهزیه نداده بودن و رسم و رسومات مارو نداشتن خودشو پایین تر من میدید. (مثل قضیه مهریه کم شما)
    آخرم از طرف اون از هم جدا شدیم...
    و منو شکست. داغونم کردم. بهم ظلم کرد. منم بعد از مدت ها ناراحتی منم به خودم گفتم لیاقتمو نداشت و به راحتی فراموشش کردم.


    من نمیخوام بگم شما مقصر هستین یا شوهرتون خیلی خوبه.. چون من نمیدونم. قضاوت هم نمیکنم. سوادش هم ندارم. تجربه آنچنانی هم ندارم.. شاید کاملا اشتباه بگم.

    فقط حرف من این هست که یکطرفه به قاضی نرین ...
    باهاش حرف بزنین. حرف دلتونو بگین ...
    مشاوره خانواده برین ...
    این رفتارتون اشتباهه

    اگه اینطوری ازش جدا بشن مطمئن باشین هم به خودتون هم به ایشون ظلم کردین.

    موفق باشین../.

  2. 7 کاربر از پست مفید Hashoor تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (چهارشنبه 22 دی 95), niloofar_aabi (پنجشنبه 23 دی 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 22 دی 95), نازنین2010 (پنجشنبه 23 دی 95), میس بیوتی (جمعه 01 بهمن 95), بارن (پنجشنبه 23 دی 95), جوادیان (پنجشنبه 23 دی 95)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 96 [ 04:14]
    تاریخ عضویت
    1395-10-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    212
    سطح
    4
    Points: 212, Level: 4
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا این که کسی ادم رو بدون مهریه بخواد بهتر از اینه که کسی ادم رو به خاطر مهریه تحمل کنه پس از این بابت خوش شانسین و مطمئن باشین که همسرتون واقعا دوستتون داره و اما عروسی و هزینه های کلان اون واقعا اضافیه و من الان با خودم میگم کاش جای عروسی و اون همه هزینه یه کار دیگه میکریدم که خودمون ازش لذت ببریم نه دیگران.شما هم جای این فکرها اگه اوضاع مالی همسرتون خوبه میتونین یه برنامه سفر دوتایی بچینین که هم هواتون عوض میشه و هم این فکرا از سرتون میپره بعضی اوقات دور از همه چیز بودن و فقط باهم بودن و مثبت فکر کردن کلید خیلی از مشگلات ماست سادست؛از باهم بودن لذت ببرید وبه این فکر کنین که شما خیلی با ارزش هستین که الان همسرتون کنار شماست وبرای گذراندن عمرش باشما بودنو انتخاب کرده.. .

  4. 2 کاربر از پست مفید فانوس راه تشکرکرده اند .

    niloofar_aabi (پنجشنبه 23 دی 95), نازنین2010 (پنجشنبه 23 دی 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. نیلوفر جان واقعیت اینه که نه مهریه، نه حق طلاق، نه مراسم و شرط و شروط و هیچکدام زندگی رو بیمه نمیکنه. اون چیزی که زندگی رو بیمه میکنه سرمایه گذاری بر اهداف غنی ازدواج و اجرایی کردن اصول صحیح زندگیست.
    درک می کنم که هر دختری دوست داره مانند یک ملکه ازدواج کنه، مجلل و با شکوه. اما آیا شما بطن آرامش و شادمانی زندگی رو نادیده گرفتین و به دنبال ظاهرش هستید؟ این آمال دقیقا مانند یک قصر یخی مجلل هست که به محض اینکه آفتاب حقیقت بهش بتابه، آرام آرام ذوب و از نظر ناپدید میشه.

    شما دچار خطای شناختی شدین و این سوء تفاهماتی رو براتون ایجاد کرده.

    1. همسر شما نخواسته شما رو مفت و مجانی به دست بیاره، بلکه مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه! ایشون یک بار تاوان مهریه سنگین رو دادن. تاوان عروسی مجلل رو دادن. به همین دلیل عبرت شده براشون که واقع بینانه به این مسئله نگاه کنند. ضمن اینکه ایشون به تصور و تفکر خودشون یک بار چنین خرج هایی داشتن. نمیتونن مجددا به شکل کلانی سرمایه بذارن، پس کی برسن توشه ای برای آینده شون پس انداز کنن و رفاه شما رو تامین کنن؟ این زرنگی نیست. این تدبر هست و اتفاقا یادآوری می کنند که بگن اون خرج ها تاثیری بر خوشبختی شون نداشته نه اینکه دل شما رو بسوزونند! البته به نظر میاد در این زمینه کمی بی مهارت هستند که بد نیست به نرمی عنوان کنید تمایلی به شنیدن مسائل مربوط به ازدواج پیشینشون ندارید و خودتونم کنجکاوی نکنید!

    2. شما خودتون رو با همسر سابق ایشون مقایسه می کنید. این مقایسه صحیح نیست. جایز هم نیست! او این چیزها رو برای شروع زندگی مشترکش با اهمیت می دانسته و شما با اهمیت نمیدونستین، لذا مطالبه هم نکردین یا قابل چشم پوشی بوده. مثلا برای شما حق طلاق مهم بوده که گرفتید. دیگه اینجا جایز نیست مقایسه کنید. ضمن اینکه علاوه بر این که باید به این مسائل قبل ازدواج فکر میکردید، بایستی این ارزیابی رو هم از خودتون می داشتید که آیا توانایی این رو دارید فارغ از قیاس خود با همسر سابقشون به شروع این زندگی بله بگید یا خیر.
    این افکار شما رو به چه نتیجه ای میرسونه؟ وقت و انرژیتون رو بذارید رو اینکه زندگی مشترک باشکوهی بسازید. هیچوقت جزء کل رو در بر نمیگیره، اما کل همیشه جزء رو در بر میگیره. یه عروسی با شکوه تضمین کننده شکوه زندگی نیست. اما یه زندگی با شکوه میتونه یه مراسم ساده رو هم در ذهن ماندگار و با شکوه کنه. دیدین آقایون اولین دستپخت خانومشون رو با چه شوق و حرص و ولعی میخورن؟ یه املت نیم سوخته، اولین صبح ازدواج! چون احساس مررررد خونه رو دارن. عشق میکنن با این حال و هوا. حالا خوشمزه بودن یا نبودنش رو در آینده میشه تشخیص داد!
    شما اگه سال اول زندگیتون انرژی نداشته باشی که همه دخترا تو فانتزی هستن، دیگه پنج سال دیگه ... نه بهتره تصورش نکنیم ... بهتره تصور کنیم شما پنج سال دیگه انقدر روی مهارت های زندگی زناشویی وقت و انرژی گذاشتین که هیچکدوم واسه انتظاراتتون دو دو تا چهارتا نکنید و خوشبختیتون منوط به عوامل خارجی نباشه. آمین.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  6. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (جمعه 01 بهمن 95), زن ایرانی (جمعه 24 دی 95)

  7. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام

    باز تاب و واکنش های ما نسبت به رفتار دیگران هرچه که باشد فرصت مناسبی هست برای شناخت خودمون و تحلیل شخصیت خودمون و یافتن نقاط ضعف و قوتمان که توشه خودسازی و تلاش در مسیر ارتقاء و تکامل هست..... حتی ارزش واکنش رفتار دیگران نسبت به ما در این صورت ارزش دارد که اینگونه کمکی به ما بکند .

    خاطرات همسرتون را بیان کردید برای این بوده که اثبات کنه مرد بدی نبوده و بخاطر بد رفتاری و کوتاهی ایشون نبوده که کار به جدایی کشیده و برای نمونه این فداکاریها و هزینه های سنگینی که شاید بهش تحمیل هم شده را عنوان کرده است اما شما پیام اصلی ایشان را نگرفتید و دچار دغدغه و آشفتگی ذهنی ای که ذکر کردید تا جایی که زمینه برای احساس تنفر پیدا شده ....شدید
    اینکه شما تصور می کنید همسرتون بخاطر ارزانی ازدواج با شما شما را انتخاب کرده
    ذهن خوانی منفی از سوی شماست اما نکته مهم عامل این ذهن خوانی منفی هست .......

    عامل این ذهن خوانی منفی که قطعاً قریب به واقعیت نیست ( که در ادامه علت این قطعیت را خواهم گفت ) این است که شما بیان داشتید که مهریه و فلان خرجها برایتان مهم نبوده و اعتقادی بهش نداشتید اما چرا اکنون با این تصور که نکنه .... ! مهم شده و پشیمان شدید ؟؟
    این سئوال مهمی است که در واقع شما را کمک می کند خود را واکاوی کنید نه همسرتان را آن هم با پیش فرضهای منفی و نادیده گرفتن همه رفتارهای مثبتش ...

    اکنون من اشاره ای می کنم و سرنخی می دهم تا شما از این وضعیت همین استفاده را بکنید که عین هنرمندی است و موجب رشد و اعتلای خودتان ..... علت این ذهن خوانی منفی و پشیمانی از آنچه بیان داشتید که با اعتقاد بهش عمل کردید این است که شما در آن شرایط
    از روی احساس و هیجان و بدور از باور، به مهریه کم و .... تمایل داشتید و در درون و در اصل این حقیقت به باور شما در نیامده بوده و الا امکان نداشت اگر باور راسخ شما بود در این شرایط احساس پشیمانی کنید و اینچنین تغییر موضع و احساس نسبت به همسرتان را موجب می شد ....

    لذا اول باید بررسی کنید که آیا در اصل و بر اساس معیارهای انسانی و درست و عقلانی مهریه کم و حذف هزینه های مورد اشاره درست بوده یا خیر
    اگر درست بوده باید خود را چکش کاری کنید که این باور شما باشد نه فقط یک گرایش احساسی در یک وقت خاص وقتی شما باور کردید کارتان درست بوده آنوقت حتی اگر بر فرض محال همسرتان به همین دلیل شما را انتخاب کرده باشد باعث ناراحتی شما نیست چون در نگاه شما این یک فضیلت است نه نقص پس همسرتان بخاطر یک فضیلت شما را انتخاب کرده و لذا احساس شما نسبت به این نوع انتخاب منفی نخواهد بود ..... (خواهید دید این نوع نگاه و نگرش و باورهای ماست که واکنش و احساس و قضاوت ما را می سازد ....)

    و اما .....

    یکی از دلایل تسهیل در انتخاب برای همسرتان همین نوع نگاه شما به مهریه و هزینه های ازدواج می توانسته باشد به عنوان نکته ای مثبت و ارزشی و یک فضیلت نه یک معامله و این هم چیز بدی نیست ..... بلکه مثبت هست مطمئن باشید اگر شما به دل همسرتان نمی نشستید و علاقه ای به شما نداشت حتی صرف کشش جنسی هم موجب نمیشد که فقط به خاطر کم هزینه بودن ازدواج با شما حاضر به ازدواج شود و اینکه این خاطرات را برای این مطرح کرده که به شما اطمینان دهد که جداییش بخاطر رفتار بد از سوی ایشان نبوده نشانه دیگری
    از علاقه وی به شماست که می خواهد در زندگی با وی اطمینان خاطر و ارامش داشته باشید ..... و ذکر رفتارهای محبت آمیز و توجه به شما و نشان دادن علاقه نیز نشانه دیگر برای اینکه بنده با قطعیت اعلام کنم که همسرتان صرفاً بخاطر اینکه شما ارزان بودید شما را انتخاب نکرده ....

    حال و احوال و افکار منفی شما مربوط به مشکل شما در درون خود شماست که ذکر خاطرات ازدواج قبل از سوی همسرتان فقط باعث برون ریزی آن شده .... پس به خود بپردازید و با ایشان بد رفتاری نکنید که به خود ضربه می زنید.
    همچنین در واکاوی خود توجهی به خود کم بینی هم داشته باشید که این هم میتواند موجب چنین واکنشی شود

    موفق باشید





  8. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    زن ایرانی (جمعه 24 دی 95), عشق آفرین (جمعه 24 دی 95)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1395-10-20
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خیلی خیلی ممنونم از پاسخ همتون.
    به خصوص فانوس راه که گفتن "
    واقعا این که کسی ادم رو بدون مهریه بخواد بهتر از اینه که کسی ادم رو به خاطر مهریه تحمل کنه" خیلی اثر خوبی روم گذاشت.
    من به شخصه هیچ مشکلی با نوع ازدواجم نداشتم و خودم این مسیر رو انتخاب کردم به این دلیل که من مدت ۸ سال خارج از ایران زندگی کردم و بیشتر به سبک ازدواج مدرن و برابری زن و مرد تمایل پیدا کردم، ولی وقتی این کار رو به این شکل انجام دادم حرفهای خود همسرم باعث شد که پشیمون بشم و به این نتیجه برسم که جامعه ایران هنوز پذیرا نیست.
    یکی از دوستان گفتن که خودت رو کمتر از اون میبینی و اعتماد بنفس نداری، من از نظر تحصیلی از ایشون بالاتر هستم من دکترا دارم و همسرم فوق لیسانس، شغلی و درامدی هم سطح هستیم، از نظر ظاهر هم من چون خانم هستم بیشتر به خودم میرسم و زیباتر از اون به نظر میام که طبیعی هستش، زمان ازدواج من مجرد بودم و ایشون مطلقه، در نتیجه بطور منطقی من نباید خودم رو از همسرم پایینتر ببینم، ولی شاید شما راست بگید شاید بطور نهفته عدم اعتماد بنفس داشته باشم که باید درمانش کنم، یعنی اگر دیگران از حرفای من چنین برداشتی کردن شاید درست باشه. ولی دلیلش حرفای همسرم هست که این حس رو بهم داد. فکر میکنم بهترین کار اینه که مشکلم رو بهش بگم و ازش در مورد حرفایی که زده توضیح بخوام.



  10. کاربر روبرو از پست مفید niloofar_aabi تشکرکرده است .

    nardil (پنجشنبه 23 دی 95)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1395-10-20
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    با سلام

    باز تاب و واکنش های ما نسبت به رفتار دیگران هرچه که باشد فرصت مناسبی هست برای شناخت خودمون و تحلیل شخصیت خودمون و یافتن نقاط ضعف و قوتمان که توشه خودسازی و تلاش در مسیر ارتقاء و تکامل هست..... حتی ارزش واکنش رفتار دیگران نسبت به ما در این صورت ارزش دارد که اینگونه کمکی به ما بکند .

    خاطرات همسرتون را بیان کردید برای این بوده که اثبات کنه مرد بدی نبوده و بخاطر بد رفتاری و کوتاهی ایشون نبوده که کار به جدایی کشیده و برای نمونه این فداکاریها و هزینه های سنگینی که شاید بهش تحمیل هم شده را عنوان کرده است اما شما پیام اصلی ایشان را نگرفتید و دچار دغدغه و آشفتگی ذهنی ای که ذکر کردید تا جایی که زمینه برای احساس تنفر پیدا شده ....شدید
    اینکه شما تصور می کنید همسرتون بخاطر ارزانی ازدواج با شما شما را انتخاب کرده
    ذهن خوانی منفی از سوی شماست اما نکته مهم عامل این ذهن خوانی منفی هست .......

    عامل این ذهن خوانی منفی که قطعاً قریب به واقعیت نیست ( که در ادامه علت این قطعیت را خواهم گفت ) این است که شما بیان داشتید که مهریه و فلان خرجها برایتان مهم نبوده و اعتقادی بهش نداشتید اما چرا اکنون با این تصور که نکنه .... ! مهم شده و پشیمان شدید ؟؟
    این سئوال مهمی است که در واقع شما را کمک می کند خود را واکاوی کنید نه همسرتان را آن هم با پیش فرضهای منفی و نادیده گرفتن همه رفتارهای مثبتش ...

    اکنون من اشاره ای می کنم و سرنخی می دهم تا شما از این وضعیت همین استفاده را بکنید که عین هنرمندی است و موجب رشد و اعتلای خودتان ..... علت این ذهن خوانی منفی و پشیمانی از آنچه بیان داشتید که با اعتقاد بهش عمل کردید این است که شما در آن شرایط
    از روی احساس و هیجان و بدور از باور، به مهریه کم و .... تمایل داشتید و در درون و در اصل این حقیقت به باور شما در نیامده بوده و الا امکان نداشت اگر باور راسخ شما بود در این شرایط احساس پشیمانی کنید و اینچنین تغییر موضع و احساس نسبت به همسرتان را موجب می شد ....

    لذا اول باید بررسی کنید که آیا در اصل و بر اساس معیارهای انسانی و درست و عقلانی مهریه کم و حذف هزینه های مورد اشاره درست بوده یا خیر
    اگر درست بوده باید خود را چکش کاری کنید که این باور شما باشد نه فقط یک گرایش احساسی در یک وقت خاص وقتی شما باور کردید کارتان درست بوده آنوقت حتی اگر بر فرض محال همسرتان به همین دلیل شما را انتخاب کرده باشد باعث ناراحتی شما نیست چون در نگاه شما این یک فضیلت است نه نقص پس همسرتان بخاطر یک فضیلت شما را انتخاب کرده و لذا احساس شما نسبت به این نوع انتخاب منفی نخواهد بود ..... (خواهید دید این نوع نگاه و نگرش و باورهای ماست که واکنش و احساس و قضاوت ما را می سازد ....)

    و اما .....

    یکی از دلایل تسهیل در انتخاب برای همسرتان همین نوع نگاه شما به مهریه و هزینه های ازدواج می توانسته باشد به عنوان نکته ای مثبت و ارزشی و یک فضیلت نه یک معامله و این هم چیز بدی نیست ..... بلکه مثبت هست مطمئن باشید اگر شما به دل همسرتان نمی نشستید و علاقه ای به شما نداشت حتی صرف کشش جنسی هم موجب نمیشد که فقط به خاطر کم هزینه بودن ازدواج با شما حاضر به ازدواج شود و اینکه این خاطرات را برای این مطرح کرده که به شما اطمینان دهد که جداییش بخاطر رفتار بد از سوی ایشان نبوده نشانه دیگری
    از علاقه وی به شماست که می خواهد در زندگی با وی اطمینان خاطر و ارامش داشته باشید ..... و ذکر رفتارهای محبت آمیز و توجه به شما و نشان دادن علاقه نیز نشانه دیگر برای اینکه بنده با قطعیت اعلام کنم که همسرتان صرفاً بخاطر اینکه شما ارزان بودید شما را انتخاب نکرده ....

    حال و احوال و افکار منفی شما مربوط به مشکل شما در درون خود شماست که ذکر خاطرات ازدواج قبل از سوی همسرتان فقط باعث برون ریزی آن شده .... پس به خود بپردازید و با ایشان بد رفتاری نکنید که به خود ضربه می زنید.
    همچنین در واکاوی خود توجهی به خود کم بینی هم داشته باشید که این هم میتواند موجب چنین واکنشی شود

    موفق باشید
    با تشکر فراوان از فرشته مهربان بابت توجه به مشکل من.
    شما درست تشخیص دادید من بر اساس اعتقاد قلبی این نوع ازدواج رو انتخاب نکردم بلکه به این دلیل که چندین سال خارج از ایران زندگی کردم فکر میکردم طرز فکرم عوض شده اما در واقع الان متوجه میشم که عوض نشده بوده و من تحت تاثیر محیط بودم، وقتی زندگیم رو با همسرم در ایران شروع کردم متوجه شدم نمیتونم با کاری که کردم کنار بیام و با کوچکترین تلنگر از طرف همسرم (که همون صجبت در مورد گذشته بود) من از کرده خودم پشیمون شدم. مطمینا بخش اصلی مشکل درون خودم هستش و همون مسیله خودکم بینی که بهش اشاره کردید، منطقا نباید وجود داشته باشه چون هیچ کمبودی در مقایسه با ایشون ندارم، ولی ظاهرا متاسفانه وجود داره.

    بازم ممنونم از راهنماییهاتون

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1395-10-20
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام. نیلوفر جان واقعیت اینه که نه مهریه، نه حق طلاق، نه مراسم و شرط و شروط و هیچکدام زندگی رو بیمه نمیکنه. اون چیزی که زندگی رو بیمه میکنه سرمایه گذاری بر اهداف غنی ازدواج و اجرایی کردن اصول صحیح زندگیست.
    درک می کنم که هر دختری دوست داره مانند یک ملکه ازدواج کنه، مجلل و با شکوه. اما آیا شما بطن آرامش و شادمانی زندگی رو نادیده گرفتین و به دنبال ظاهرش هستید؟ این آمال دقیقا مانند یک قصر یخی مجلل هست که به محض اینکه آفتاب حقیقت بهش بتابه، آرام آرام ذوب و از نظر ناپدید میشه.

    شما دچار خطای شناختی شدین و این سوء تفاهماتی رو براتون ایجاد کرده.

    1. همسر شما نخواسته شما رو مفت و مجانی به دست بیاره، بلکه مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه! ایشون یک بار تاوان مهریه سنگین رو دادن. تاوان عروسی مجلل رو دادن. به همین دلیل عبرت شده براشون که واقع بینانه به این مسئله نگاه کنند. ضمن اینکه ایشون به تصور و تفکر خودشون یک بار چنین خرج هایی داشتن. نمیتونن مجددا به شکل کلانی سرمایه بذارن، پس کی برسن توشه ای برای آینده شون پس انداز کنن و رفاه شما رو تامین کنن؟ این زرنگی نیست. این تدبر هست و اتفاقا یادآوری می کنند که بگن اون خرج ها تاثیری بر خوشبختی شون نداشته نه اینکه دل شما رو بسوزونند! البته به نظر میاد در این زمینه کمی بی مهارت هستند که بد نیست به نرمی عنوان کنید تمایلی به شنیدن مسائل مربوط به ازدواج پیشینشون ندارید و خودتونم کنجکاوی نکنید!

    2. شما خودتون رو با همسر سابق ایشون مقایسه می کنید. این مقایسه صحیح نیست. جایز هم نیست! او این چیزها رو برای شروع زندگی مشترکش با اهمیت می دانسته و شما با اهمیت نمیدونستین، لذا مطالبه هم نکردین یا قابل چشم پوشی بوده. مثلا برای شما حق طلاق مهم بوده که گرفتید. دیگه اینجا جایز نیست مقایسه کنید. ضمن اینکه علاوه بر این که باید به این مسائل قبل ازدواج فکر میکردید، بایستی این ارزیابی رو هم از خودتون می داشتید که آیا توانایی این رو دارید فارغ از قیاس خود با همسر سابقشون به شروع این زندگی بله بگید یا خیر.
    این افکار شما رو به چه نتیجه ای میرسونه؟ وقت و انرژیتون رو بذارید رو اینکه زندگی مشترک باشکوهی بسازید. هیچوقت جزء کل رو در بر نمیگیره، اما کل همیشه جزء رو در بر میگیره. یه عروسی با شکوه تضمین کننده شکوه زندگی نیست. اما یه زندگی با شکوه میتونه یه مراسم ساده رو هم در ذهن ماندگار و با شکوه کنه. دیدین آقایون اولین دستپخت خانومشون رو با چه شوق و حرص و ولعی میخورن؟ یه املت نیم سوخته، اولین صبح ازدواج! چون احساس مررررد خونه رو دارن. عشق میکنن با این حال و هوا. حالا خوشمزه بودن یا نبودنش رو در آینده میشه تشخیص داد!
    شما اگه سال اول زندگیتون انرژی نداشته باشی که همه دخترا تو فانتزی هستن، دیگه پنج سال دیگه ... نه بهتره تصورش نکنیم ... بهتره تصور کنیم شما پنج سال دیگه انقدر روی مهارت های زندگی زناشویی وقت و انرژی گذاشتین که هیچکدوم واسه انتظاراتتون دو دو تا چهارتا نکنید و خوشبختیتون منوط به عوامل خارجی نباشه. آمین.
    عشق آفرین عزیز ممنونم از پاسختون.

    شما گفتید که:
    همسر شما نخواسته شما رو مفت و مجانی به دست بیاره، بلکه مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه! ایشون یک بار تاوان مهریه سنگین رو دادن. تاوان عروسی مجلل رو دادن. به همین دلیل عبرت شده براشون که واقع بینانه به این مسئله نگاه کنند. ضمن اینکه ایشون به تصور و تفکر خودشون یک بار چنین خرج هایی داشتن. نمیتونن مجددا به شکل کلانی سرمایه بذارن.
    درسته، مشکل من در حال حاضر همینه دقیقا! احساس میکنم تاوان گذشته ایشون رو من پس دادم و فکر میکنم بی دلیل از چیزایی که خیلی طبیعی همه جای دنیا حق یک زن هست گذشت کردم و تاوان انتخاب اشتباه گذشته ایشون رو پس دادم.
    مورد دوم رو که گفتید مقایسه جایز نیست درست میگید، برای همین هیچ وقت کنکاش نکردم که چیزی بدونم ولی خودشون فرو کردن تو چشم من. وقتی میخواستیم ازدواج کنیم به من گفتند سادگی رو دوست دارند و از مراسم و جشن خوششون نمیاد اصلا، من هم به خاطر خواسته دل ایشون قبول کردم، ۶ ماه بعد از ازدواج گفتن با اون خانم فلان و فلان داشتیم!! خودتون رو بذارید به جای من! خیلی سخته به منفی ها غلبه کنم.
    این افکار دارن خفم میکن، زندگیم مختل شده و به شدت از کارم پشیمون هستم. سالگرد ازدواج و مسافرت و این چیزا هم گذشته رو جبران نمیکنه، مثل ماست مالی کردن هستش. مشکل من در حال حاضر این هست که هیچ راه چاره ای ندارم، این اقا هیچ رفتار بد و منفی ندارن که باهاش صحبت کنم و بخوام خودش رو درست کنه، یعنی این مشکل طوری نیست که حل بشه چون گذشته رفته و من نمیدونم چطور با خودم کنار بیام، چطور این روند رو به نفرت رو متوقف کنم....
    بازم ممنون از راهنماییتون

  13. کاربر روبرو از پست مفید niloofar_aabi تشکرکرده است .

    عشق آفرین (جمعه 24 دی 95)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    عزیزم طبق چیزایی که اینجا نوشتی من حس میکنم زیادی روی موضوع حساس شدی!
    مشکل من در حال حاضر همینه دقیقا! احساس میکنم تاوان گذشته ایشون رو من پس دادم و فکر میکنم بی دلیل از چیزایی که خیلی طبیعی همه جای دنیا حق یک زن هست گذشت کردم و تاوان انتخاب اشتباه گذشته ایشون رو پس دادم.
    مورد دوم رو که گفتید مقایسه جایز نیست درست میگید، برای همین هیچ وقت کنکاش نکردم که چیزی بدونم ولی خودشون فرو کردن تو چشم من. وقتی میخواستیم ازدواج کنیم به من گفتند سادگی رو دوست دارند و از مراسم و جشن خوششون نمیاد اصلا، من هم به خاطر خواسته دل ایشون قبول کردم، ۶ ماه بعد از ازدواج گفتن با اون خانم فلان و فلان داشتیم!! خودتون رو بذارید به جای من! خیلی سخته به منفی ها غلبه کنم.
    طبق گفته خودتون شما میدونستید که ایشون یه ازدواج ناموفق داشتن. از طرفی، به میل و اختیار خودتون با خواسته هاش همراهی کردید و ازدواج رو ساده برگزار کردید. پس این انتخاب خودتون بوده و ربطی به ازدواج قبلی این آقا و مراسم هایی که گرفتن نداره! اینجا دو حالت داره، یا شما هم ساده بودن ازدواجتون رو پذیرفتید یا نه، اگر پذیرفتید که خب ربطش به همسر قبلی ایشون چیه؟ اون موقع حتما اونا با هم این طور تصمیم گرفته بودند و بعد از اتفاقاتی که افتاد همسرتون دیدش و تصمیمش در مورد ازدواج تغییر کرده.
    حالت بعدی اینه که شما مراسم گرفتن و... رو ترجیح میدادید اما خواسته خودتون رو نادیده گرفتید. باز هم مقصر همسرتون نیست، شما باید همون موقع خواسته هاتون رو واضح و شفاف بیان میکردید و اگر به هر دلیلی گذشت یا فداکاری کردید نباید هیچ وقت نظرتون عوض شه چون تصمیم خودتون بوده!
    دقت کنید که تو رابطه شما هیچ فریبکاری یا دروغی اتفاق نیفتاده، الان فقط شما هستید که از یک سری انتخاب هاتون که آگاهانه هم بوده پشیمون هستی. هر چند بهتون تا حدودی حق میدم و همسرتون نباید جزئیات ازدواج قبلی رو برای شما شرح میدادن و باعث این حساسیت ها میشدن. اما بهتره هم خودتون کمی واقع بینانه تر به مساله نگاه کنید و هم با همسرتون صحبت کنید در این باره که باز هم خدایی نکرده تکرار نشه.
    موفق باشید.

  15. 2 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 25 دی 95), ستاره زیبا (شنبه 25 دی 95)

  16. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نیلوفر عزیز حقوقی که همسرتون به شما دادن مثل حق طلاق و حضانت بچه و... جز چیزایی هست که معمولا تو فرهنگ ما اقایون به هیچ وجه زیر بارش نمیرن! مشخصه که ایشون شمارو خیلی دوست داشته و بهتون اعتماد داشته که حاضر شده این کارو بکنه! فقط چون از نظر مهریه دادن شدیدا اسیب دیده و موقعیت مالیش به خطر افتاده نخواسته دوباره مهریه بالا ببنده! اصلا همین که بدون رضایت خانوادش با شما ازدواج کرده نشون میده بهتون علاقه داشته!مراسم عروسی هم اگه شرایطتون جور بوده و مخالفت خانواده ها وجود نداشته حتما براتون میگرفته ! مشکل شما فقط و فقط با صحبت کردن با همسرتون حل میشه!

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ب نظر من ی سالگرد ازدواج مفصل تو ی هتل خوب بگیر بجای عروسیت


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.