به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 59
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    اگه همسرت مثل شما میخواست زندگی رو نگه داره یابه دنبال حل مشکلات بود که الان اینجا ودر این وضعیت نبودی!!!

  2. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    haniye68 (پنجشنبه 27 آبان 95), یاصاحب زمان ادرکنی (پنجشنبه 27 آبان 95)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 شهریور 96 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    338
    سطح
    6
    Points: 338, Level: 6
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم
    نظرات همه رو خوندم و برام جالبه که همه خانمهایی که جواب دادن همگی متفق القول حق رو میدن به شما و میگن شانس آوردیکه زود شناختیشو .... اما هیچکس غیر از خود شما که همسرتون ول کرده خبر ندارن که احتمالا چقدر شماعرصه رو به شوهرتون تنگ کرده و نکوهشش کردین که اون مرد هم حق طلاق رو داده و رفته که همه راحت بشن. مسلمن شما تمام جزئیات زندگیتونو نگفتین و اون قسمتهایی رو که صلاح میدونستین گلچین کردین وگرنه از اینکه شوهرتون ناگهان تسلیم شده و زده زیر همه چیز اینقدر بهتون بر نمیخورد. تو طرح مشکلتون هم نگفتین که قبلش چی شده که شوهرتون همه چیز رو ول کرد. سر خودتون رو که نمیتونین کلاه بذارین. هیچ مردی زندگیشو بخودو بیجهت بهم نمیریزه. وقتی فشار بیش از حد باشه و طعنه و کنایه و جواب سربالا و بهونه گیری بشه برنامه صبح و شب مسلمن یجا ادم کم میاره ومیبره
    یه سوال؟ چرا خانمها اگه بیکار باشنو تو خونه بشینن شوهرشون باید حواسشون باشه که خدایی نکرده روحیه ظریف خانمشون بخاطر بیکاری آسیب نبینه ولی اگه خدایی ناکرده مرد بیکار شد زن میتونه دنیا رو برای شوهرش سیاه و تلخ کنه؟ لابد وظیفه همه مردها کار کردنه و کار کردن زن از لطفه بله؟
    الآن هم بنظر من اگه بخواین بشینین حرفهای دیگران رو که بهتون نظر میدن که ولش کن و بذار بره و ..... گوش بدین در نهایت خودتون متضرر میشین چون مشخصه همسرتون رو دوست دارین. تا پرده حیا بیشتر از این بین شما و همسرتون نیوفتاده برین و درستش کنین (البته اگه اون آقا بخواد که ادامه بده و شما و زندگیشو دوست داشته باشه) چون اگه بعدها همسرتون رو از دست بدین و ایشون هم بره پی زندگیش، بعدها هیچ کدوم از این مشاورانی که بهتون آدرس اشتباه میدن نمیان بگن دردت چیه. جالبه که همه آتیش رو باد میزنن و براشون مهم نیست که پیچ و مهره یه زندگی اسیب دیده رو دارن شل تر میکنن.
    ضمنا من نمیگم همسرتون رفتارش درسته و شما اشتباه کردین. مسلما آدم بیکار زندگی خودش و پیرامونشو تحت تاثیر قرار میده و همه اسیب میبینن و مایه آبروریزی و شرمندگی پیش زن و بچه و خانوادشه ولی راهکارش غر زدن و تحقیر کردن نیست. راهش حل کردن مشکل با تدبیره
    شاد باشین
    ویرایش توسط boby2418 : جمعه 17 دی 95 در ساعت 20:21

  4. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط boby2418 نمایش پست ها
    سلام خانم
    نظرات همه رو خوندم و برام جالبه که همه خانمهایی که جواب دادن همگی متفق القول حق رو میدن به شما و میگن شانس آوردیکه زود شناختیشو .... اما هیچکس غیر از خود شما که همسرتون ول کرده خبر ندارن که احتمالا چقدر شماعرصه رو به شوهرتون تنگ کرده و نکوهشش کردین که اون مرد هم حق طلاق رو داده و رفته که همه راحت بشن. مسلمن شما تمام جزئیات زندگیتونو نگفتین و اون قسمتهایی رو که صلاح میدونستین گلچین کردین وگرنه از اینکه شوهرتون ناگهان تسلیم شده و زده زیر همه چیز اینقدر بهتون بر نمیخورد. تو طرح مشکلتون هم نگفتین که قبلش چی شده که شوهرتون همه چیز رو ول کرد. سر خودتون رو که نمیتونین کلاه بذارین. هیچ مردی زندگیشو بخودو بیجهت بهم نمیریزه. وقتی فشار بیش از حد باشه و طعنه و کنایه و جواب سربالا و بهونه گیری بشه برنامه صبح و شب مسلمن یجا ادم کم میاره ومیبره
    یه سوال؟ چرا خانمها اگه بیکار باشنو تو خونه بشینن شوهرشون باید حواسشون باشه که خدایی نکرده روحیه ظریف خانمشون بخاطر بیکاری آسیب نبینه ولی اگه خدایی ناکرده مرد بیکار شد زن میتونه دنیا رو برای شوهرش سیاه و تلخ کنه؟ لابد وظیفه همه مردها کار کردنه و کار کردن زن از لطفه بله؟
    الآن هم بنظر من اگه بخواین بشینین حرفهای دیگران رو که بهتون نظر میدن که ولش کن و بذار بره و ..... گوش بدین در نهایت خودتون متضرر میشین چون مشخصه همسرتون رو دوست دارین. تا پرده حیا بیشتر از این بین شما و همسرتون نیوفتاده برین و درستش کنین (البته اگه اون آقا بخواد که ادامه بده و شما و زندگیشو دوست داشته باشه) چون اگه بعدها همسرتون رو از دست بدین و ایشون هم بره پی زندگیش، بعدها هیچ کدوم از این مشاورانی که بهتون آدرس اشتباه میدن نمیان بگن دردت چیه. جالبه که همه آتیش رو باد میزنن و براشون مهم نیست که پیچ و مهره یه زندگی اسیب دیده رو دارن شل تر میکنن.
    ضمنا من نمیگم همسرتون رفتارش درسته و شما اشتباه کردین. مسلما آدم بیکار زندگی خودش و پیرامونشو تحت تاثیر قرار میده و همه اسیب میبینن و مایه آبروریزی و شرمندگی پیش زن و بچه و خانوادشه ولی راهکارش غر زدن و تحقیر کردن نیست. راهش حل کردن مشکل با تدبیره
    شاد باشین
    ممنون دوست عزیز از راهنماییت
    منم در این مسیر 100%اشتباهاتی داشتم...ولی اینکه همسر من 2 ماه بود که بیکار بود و من بدون زدن غر و کنایه ،سایه به سایه باهاش میومدم و همش یادآوری میکردم که خدایی هم هست و نمیزاره که یه سفره بی رزق و روزی بشه ،ولی این آقا از یک ماه بعد از بیکاری بد اخلاقی هاش شروع شد و من پیش خودم فکر کردم بیکاری هر چقد هم بد هست ولی این آدم چرا نمیفهمه که منم واسه بیکاریش ناراحتم و همون قد شایدم بیشتر غصه دارم(چون من تمام زمان رو تو خونه سپری میکردم ولی این آقا از روز بعد از بیکاریش همش با رفیقاش تو مسافرت و تفریح بود)خب تو این وضعیت من روحیه داغون تری داشتم بالاخره اون آقا سرش گرم بود و کمتر فکر میکرد ولی من داشتم خل میشم از بس به دیوار خیره میشدم و فکر میکردم ...دنبال کار واسه آقا بود .....ولی دیدم که روز به روز اخلاقش گندتر میشه...بدون کوچکترین فشار من(خدا شاهده)تازه من همش دلداری میدادم ولی دیدم که 3 ماه از بیکاریش گذشته و آقا تو این 3 ماهه اصلا نبوده و 2 ماهش که همش دنبال دوست های لا ابالی و داغون گذرونده (که من اصلا خبری از جزئیات این دو ماهه آقا نداشتم)فکر کردم که همه چی بهم ریخته اس و خودمم نتونستم درستش کنم، بالاجبار به خانواده ها گفتم(اولین حرفم این بود که :این آقا اصلا دنبال کار نیست...حتی آگه بره دنبال کار و جور نشه خودم دلسوزیش میکنم که الهی رفته و اوکی نشده ،ولی الان میبینم که اصلا نمیره.....)3 ماهه بیکاره ازش بپرسین یه جا رفته رزومه پر کنه...............خب دیگه همین جور مشکلات رو مشکلات ......تا اینکه به اینجا رسیدیم

  5. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (شنبه 18 دی 95)

  6. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    و اینکه همسر من همیشه بجای حل مشکل،از مشکل فرار میکرد....از همون روزهای عقد متوجه این ویژگی اش شدم ولی فکر نمیکردم اینقد حاد بشه یه روز...من هر چقد بد هر چه قد آدم نادون...ولی اون به عنوان یه مرد نباید دنبال کار میگشت؟؟؟چرا تمام حرمت ها رو از بین میبرد هر روز؟؟هیچ دلبستگی به من نداشت....وقتی که من ساکت و مهربون بود که کارهاش رو میکرد و منو نادیده میگرفت وقتی هم می دید من غر میزنم یه کم رعایت میکرد،فقط بخاطر اینکه آرامشش بهم نریزه و از امکاناتی که بهش دادم استفاده کنه،یعنی در اصل دلبستگی به من و بودن با من نداشت...چرا من باید همش به شور و اشتیاق تو رابطه میبود؟؟؟من حواسم به سالگرد عقد و تاریخ تولد و عیدی اون باشه ولی اون اصلا عین خیالش نباشه و حتی یه تبریک هم نگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من دلم بند اون زندگی بود و خودمو مسئول زندگی زناشوئی می دیدم!!!!!!!!!!!!!اونقدی که من دست و پا زدم و اونقدی که من از شهر و خانواده خودم گذشتم و تو شهر غریب در به در شدم اونقدی که من دنبال مشاوره گرفتن و مشاوره رفتن بودم و اونقدی که من از صبح زود دنبال راه حل برای بهتر شدن زندگیم بودم، آیا اون آقا 1% دنبال راه حل بود..................................من با خوبی گفتم ...نشد
    با دعوا گفتم .....یه کم بهتر شد
    به خانواده گفتم..........بدتر شد
    باز خودم با صبر و آرامش بهش گفتم ....نشد
    دورانی عقد که واسه همه عسل و شیرین هست واسه من زهر مار گذشت
    وقتی یاد کارهاش میفتم که در حق من میکرد، از درون شکسته میشم و می ریزم پایین ،از خودم تهی میشم....بعدشم مردی که خودش میگه تو رابطمون من اصلا اذیت نمیشم فقط تو داری اذیت میشی پس بهتره بریم حق طلاقت رو بدم....بنظر شما این حرف یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هزارون نفر مشکل دارن، چرا مردهاشون دلشون نمیاد برن طلاق بدن و طلاق نمیخان..................اصلا مردی که زنش رو دوست داشته باشه حق طلاق نمیده و تازه خودش رو به آب و آتیش میزنه که درست کنه شرایط رو تا زنش غر نزنه...........

    - - - Updated - - -

    شوهر منم یهو تسلیم نشد.....نزدیک 8 ماه بود که میگفت من نمیتونم خوشبختت کنم و من هنوز مجردی نکردم و کارهای ناتمام مجردی دارم.....و تو ،توی این مسیر اذیت میشی...بنظرم جدا شیم بهتره.........و توی این 8 ماه از عمد کارهایی میکرد که عرصه رو واسه من تنگ کنه تا من ازش بخوایم جدا شیم تا جلو همه خودش زیر سوال نره و بگه زنم خواست،که دقیقا همین جور شد و اون به خواسته اش رسید........مگه من زنش شده بودم که اون عشق و حال هاش رو بکنه و هر وقت هم خسته شد بزاره بره ........همه زن ها دوست دارن زندگی شون گل و بلبل بشه،هیچ زنی الکی سر شوهرش غر نمیزنه...من همون دختر روزهای اولم ،چرا روزهای اول غر نمیزدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم شعور دارم و عقل دارم.........هزار جور مشاوره گرفتم از دکتر حبشی و فایل هاش رو گوش دادم............اگه خواستین جواب های دکتر حبشی رو میتونم ارسال کنم...اون به عنوان یه مرد باید حواسش به زندگیش میبود که نبود...........

  7. 2 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 20 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 18 دی 95)

  8. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    من فکر میکنم بعضی کاربرها یا اصلا تاپیک های قبلی رو نمیخونن و یکطرفه نظر میدن.
    یا اینکه جوری نظر میدن ادم حس میکنه نکنه همسر هانیه جان هستن

  9. کاربر روبرو از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده است .

    خانم مهندس (سه شنبه 21 دی 95)

  10. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 شهریور 96 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    338
    سطح
    6
    Points: 338, Level: 6
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نه خانم همسر هانیه خانم اگه بخواد نظر بده مسلمن محتاط تر مینویسه و همچنین با توجه به صحبتهای هانیه خانم شوهرشون علاقه ای به این زندگی نداره، پس منی که سعی میکنم به ایشون القاء کنم با تدبیر تر رفتار کنه نمیتونم همسرشون باشم (یکم فکر کردن هم بد نیست) ، ضمناچون کل مطالبو خوندم تصمیم گرفتم ثبت نام کنم و اولین کامنتمو بدم چون بقول شما بعضی ها عوض آروم کردن شرایط سعی میکنن آتیش بیار معرکه بشن (البته دور از جون شما). زندگی بهم زدن خییییلی راحتره، اون کسی عاقلتر و هنرمند تره که بتونه زندگی متلاطم و در معرض از هم پاچیده شده ی یه بنده خدایی رو به سمت ارامش و ثبات ببره نه بنزین بپاشه رو آتیش.

  11. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 شهریور 96 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    338
    سطح
    6
    Points: 338, Level: 6
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    هانیه خانم سلام ببخشید که دیر پاسختون رو میدم
    فرمایشات شما کاملا صحیح، من نمیگم که بار همه ی تقصیرها متوجه شماست، عرض بنده اینه که مسلمن دلیل دادن حق طلاق از جانب همسرتون به یکباره نمیتونه اتفاق بیوفته و حتمن پیش از این اتفاق صحبتهایی بین شما و همسرتون اتفاق افتاده و یکی از طرفین برای اولین بار پیشنهاد جدایی رو مطرح کرده و پر واضحه که اگه همسرتون هم از این پیشنهاد استقبال کرده باشه، شما استقبال نکردین و از مسائلی که بینتون پیش اومده شدیدا ناراحت و در پی حل مشکل هستین. دلیل این امر هم طرح مشکلتون تو این وبسایته.
    صحبتهای همسرتون رو که نوشتین خیلی افسوس خوردم که چطور یه مرد اینقدر میتونه کوته فکر باشه و به بلوغ فکری نرسیده باشه که دلیل جداییش تموم نشدن خوشی های جوونیش باشه (اگه واقعن این فقط یه بهونه برای جدایی نبوده باشه). مطمئنن این آقا اگه خدایی نکرده از شما جدا بشه و بخواد بره دنبال خوشی های گذرا و کاذب، در نهایت آخر خط بر میگرده سر نقطه اول زندگیش که الآن تو همون نقطه ایستاده ولی اون موقع دیگه خیلی دیره.
    قطعن هیچکس مثل شما دو نفر مشکلات زندگیتون رو با پوست و گوشتش تجربه نکرده و به همین دلیل هیچکس از دید شما و از جایی که شما ایستادین نمیتونه به مسائل عمیق نگاه کنه و مدیریت مشکلات زندگیشو به عهده بگیره. هر کسی هم که بهتون حق بده یا نکوهشتون کنه مسلمن فقط یه نظر داده و رفته پی زندگی خودش و در آخر شما هستین که میشینید و میبینید با زندگیتون چطور رفتار کردین. که آیا در زمان خودش بهترین تصمیم رو گرفتین و بهترین عملکرد رو داشتن یا اشتباهات جبران ناپذیری کردین. ولی بعنوان کسی که در گذشته یه ازدواج ناموفق کوتاه مدت و در حال حاظر یه ازدواج موفق بلند مدت داشته بهتون 3 تا پیشنهاد میکنم.
    1) تو مشکلاتتون هیچوقت پای نفر سوم رو پیش نکشین و از زندگیتون یه آش شله قلمکار درست نکنین چون نفر سوم و چهارم بجز اینکه با خودش مشکلات بزرگتر رو بهمراه بیاره و اگر در بهترین حالت اگر آتیش بیار معرکه نباشه و با مشکلات شما بعنوان یه fun نگاه نکنه، میتونه با نظرات و مشاورات ناکارشناسانه و بی منطق زندگیتون رو با مشکلات خیلی بزرگ مواجه کنه که در نهایت به این نتیجه برسین که اگر تنهایی به حل مشکلات می پرداختین چه بسا موفق تر عمل میکردین. بجای گرفتن نظر از این و اون به یه مشاور خانواده خوب مراجعه کنین ولو تنها و بدون حضور همسرتون. قطعن مشاور خیلی بهتر میتونه کمکتون کنه تا من و دیگران.
    2) تو مواقع بحرانی مثل الان هیجانی رفتار نکنین. اینکه همسرتون رو تحت فشار بذارین که سریع وضعیت منو روشن کن و مادرتون زنگ بزنه و.... در نهایت بیاین اینجا اعلام کنین که اگه تا فلان روز تکلیف رو روشن نکنه میرم اقدام میکنم برای طلاق و... اینها تصمیماتی هستن که در زمان بحرانی زندگیتون گرفته شده و میتونه کاملن اشتباه باشه. این زندگی ارزش اونو داره که براش یکم فرصت قائل بشین. خیلی وقتها مسکوت گذاشتن مشکلات میتونه کمک بزرگی بهتون بکنه. همین هیجانی تصمیم گرفتن همسرتون هم باعث شده بره این کار ناعاقلانه رو انجام بده و باعث شکستن دل شما بشه و دست انداز بزرگی تو زندگیش بندازه و باعث بشه ما این کارشو تا ابد تو ذهنتون نگه دارین. گذر زمان خیلی وقتها حل مشکلات زندگی رو آسون تر میکنه. شاید بعد از چند وقت وقتی همسرتون از انجام اون کارهایی که تو دلش مونده بود سیر شد، تازه بفهمه چه اشتباه بزرگی رو مرتکب شده و اصل زندگیشو و همسرشو داشت فدای یه مشت حرکات بچگانه کرده و بتونه اشتباهاتشو جبران کنه. این فرصتو به خودتون و به ایشون بدین لطفن. فشار آوردن در شررایط کنونی نتیجه عکس داره و مثل فنر با چند برابر قدرت به سمت مخالف پرت میشه. اون زمانی رو که میخواین بعد از جدایی (خدایی ناکرده) بشینین و به اشتباهاتتون فکر کنین، الآن به خودتون و همسرتون (در اصل به زندگیتون) بدین.
    3) در آخر خواهش میکنم از جدایی بعنوان آخرین آپشن استفاده کنین. طلاق حل مشکل نیست، جابجایی مشکلات با یه سری مشکلات دیگه ست. اینقدر قبح طلاق تو جامعه ی ما ریخته که ملت به راحتی در موردش صحبت میکنن و انجامش میدن. اگه میشد ته دل آدمایی که طلاق گرفتن رو دید مطمئنن خیلی هاشون اگه بر میگشتن جور دیگه ای با زندگیشون رفتار میکردن حتی اگه به زبون بگن راحت شدیم طلاق گرفتیم.
    در آخر عرایضم خواهش میکنم به زندگیتون مثل یه بچه ای که افتاده و دست و پاش زخمی شده و احتیاج به محبت و مراقبت داره نگاه کنین. هیچکس برای جدا شدن ازدواج نمیکنه. تصمیم همه از ازدواج "زندگی" کردنه نه مجادله و دعوا و تلخی ولی خیلی ها هدف اصلیشون رو فراموش میکنن و تو یه زندگی هر چه در توان دارن استفاده میکنن تا این شانسو از خودشون سلب کنن.
    ضمنا یادمون باشه زندگی خیلی خیلی خیلی کوتاهه، خیلی از اونهایی که زندگی رو شدیدا جدی گرفته بودن و با معادلات پیش میرفتن و همه چیو کامل و بی نقص میخواستن و براش کلی جنگیدن و رنجوندن و در نهایت پیروز شدن یا باختن، الآن روی زمین نیستن.
    ببخشید که صحبتهام طولانی شد. امیدوارم خبرهای خوب ازتون بشنوم

  12. کاربر روبرو از پست مفید boby2418 تشکرکرده است .

    haniye68 (دوشنبه 20 دی 95)

  13. #48
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    ممنون دوست عزیز از راهنمائیت
    عزیزم الان 3 ماهه که این آقا منو ول کرده به امان خدا رفته....
    تو این 3 ماه ،اگه خودش میخواست برمیگشت!!!!!!!!پس نمیخاد
    بخدا با اینکه سر منشاء تمام مشکلاتمون اون آقا بود ،ولی با این حال من هر جا میرم و هر کاری میکنم ناخودآگاه یاد شوهرم میفتم و همش پیش خودم میگم :آیا همین طور که من به یادش میفتم ،اونم یادی از من میکنه تو خلوت خودش؟؟؟؟؟؟؟؟باز فکر میکنم که اگه یادی میکرد خب زنگ میزد یا پیام میداد...
    بعد از 3 ماه ،دیروز آبجیش زنگ زده که تو اینجا تو خونه ،جیگر همه رو خون کرده و با همه دعوا داره و بنزین ریخته رو خودش که کبریت بکشه و ما جلوش رو گرفتیم و........
    منم در جواب گفتم من هر راهکاری که از مشاوره گرفتم روی این آقا تست کردم جواب نداد(از مرکز مشاوره راهکار میگرفتم)حالا با این تفاسیر من هنوز میتونم با گذشت و فداکار باشم و ببخشم همه چی رو ، ولی به این شرط که این آقا هم بفهمه تعهد در قبال یه زن چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به خواهر شوهرم گفتم شما اگه معادله ای/فرمولی داری ،بده تا من اجرا کنم!!!!!!اگه میفهمی که اگه من فلان کار رو کنم شوهرم بهتر میشه........اونم گفت من راهکاری ندارم و...تو بیا شهر ما که حرفامون رو برای آخرین بار بزنیم...منم گفتم تا حالا هر چی بوده من بدنبال بردار شما از این شهر به اون شهر بودم ،ببخشید الان دیگه نمیتونم بیام ....چون نمیخام دوباره شوهرم بگه من که این زندگی رو نمیخاستم تو خودت اومدی حرف زدی و پس الانم دهنت رو ببند و همین جوری زندگیت رو بکن...گفتم شخصیتم خیلی تو این مسیر له شده و اگه قرار باشه این زندگی از نو ساخته بشه ،کسی که پیشقدم میشه باید شوهرم باشه،اون باید نشون بده که سرش به سنگ خورده!!!چون همش من پیشقدم شدم واسه آشتی :خب این دفعه هم میگه با اینکه حق طلاقش رو دادم و گفتم برو طلاق بگیر ، ولی زنم نرفت طلاق بگیره خب پس هر بلایی سرش اوردم بازم خودش برگشت........نمیخام این سیستم رو پیش بگیره....

  14. 3 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (سه شنبه 21 دی 95), بارن (پنجشنبه 23 دی 95), شیدا. (دوشنبه 20 دی 95)

  15. #49
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط boby2418 نمایش پست ها
    نه خانم همسر هانیه خانم اگه بخواد نظر بده مسلمن محتاط تر مینویسه و همچنین با توجه به صحبتهای هانیه خانم شوهرشون علاقه ای به این زندگی نداره، پس منی که سعی میکنم به ایشون القاء کنم با تدبیر تر رفتار کنه نمیتونم همسرشون باشم (یکم فکر کردن هم بد نیست) ، ضمناچون کل مطالبو خوندم تصمیم گرفتم ثبت نام کنم و اولین کامنتمو بدم چون بقول شما بعضی ها عوض آروم کردن شرایط سعی میکنن آتیش بیار معرکه بشن (البته دور از جون شما). زندگی بهم زدن خییییلی راحتره، اون کسی عاقلتر و هنرمند تره که بتونه زندگی متلاطم و در معرض از هم پاچیده شده ی یه بنده خدایی رو به سمت ارامش و ثبات ببره نه بنزین بپاشه رو آتیش.
    خیلی ممنون که یاداوری کردین بلد نیستم فکر کنم و فکر نمیکنم.
    بهتره آدم واقع نگر باشه و با توجه به واقعیت ها نظر بده نکه سعی کنه فقط آدم خوبه داستان به نظر بیاد.
    مطمعنا بنده هم دوست دارم دوستم هانیه جان زندگی رو که در شانش هست داشته باشه.
    هیچکس مجبور نیست در دوره شناخت و دوره عقد که فقط برای سنجیدن طرف مقابل هست خودش رو به اب و اتیش بزنه و نابود کنه خرد کنه که کسی رو که عدم صلاحیت خودش رو ثابت کرده برای ادامه زندگی و دوست داشتن شریک زندگیش متقاعد کنه.
    دوران عقد یک امتیازه.
    هر کسی حق داره با کسی ازدواج کنه که لیاقتش رو داره.
    اگر در دوران عقد به این نتیجه رسید که نامزدش مناسبش نیست عاقلانه ست که خودش رو نجات بده و به موقعیت های جدیدش فکر کنه.
    بهم خوردن نامزدی با شناسنامه سفید و صدمات روحی کمتر خیلی بهتر هست از طلاق و اسم کسی توی شناسنامه بودن و قلب و روح زخمی و گذشته و اینده تلخ و شکست به معنای واقعی.
    و اینکه چندین بار از نفر سومی که ممکنه با نظراتش اتیش بیار معرکه باشه یا کسیکه نظر میده و علم کافی نداره صحبت کردین.در حال حاضر شماهم نفر سومی هستین که دارین نظر میدین.
    حتما شما مشخص میکنین که جنابعالی به عنوان نفر سوم علم کافی رو دارین و امثال بنده به عنوان نفر سوم علم کافی رو نداریم و داریم بخاطر فان قضیه نظر میدیم.
    البته دور از جون شما
    هانیه جان کسی که روی خودش بنزین میریزه حالا راست یا دروغ بنظرم کنترلی روی احساساتش نداره و هنوز به بلوغ فکری نرسیده.
    کاش همسرتون شخصا پیش قدم میشدن و یا حرکت امیدوار کننده ای انجام میدادن که بشه بهشون فرصت دوباره داد
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : دوشنبه 20 دی 95 در ساعت 10:51

  16. کاربر روبرو از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده است .

    خانم مهندس (سه شنبه 21 دی 95)

  17. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 شهریور 96 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    338
    سطح
    6
    Points: 338, Level: 6
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ZENDEGIBEHTAR نمایش پست ها
    خیلی ممنون که یاداوری کردین بلد نیستم فکر کنم و فکر نمیکنم.
    بهتره آدم واقع نگر باشه و با توجه به واقعیت ها نظر بده نکه سعی کنه فقط آدم خوبه داستان به نظر بیاد.
    مطمعنا بنده هم دوست دارم دوستم هانیه جان زندگی رو که در شانش هست داشته باشه.
    هیچکس مجبور نیست در دوره شناخت و دوره عقد که فقط برای سنجیدن طرف مقابل هست خودش رو به اب و اتیش بزنه و نابود کنه خرد کنه که کسی رو که عدم صلاحیت خودش رو ثابت کرده برای ادامه زندگی و دوست داشتن شریک زندگیش متقاعد کنه.
    دوران عقد یک امتیازه.
    هر کسی حق داره با کسی ازدواج کنه که لیاقتش رو داره.
    اگر در دوران عقد به این نتیجه رسید که نامزدش مناسبش نیست عاقلانه ست که خودش رو نجات بده و به موقعیت های جدیدش فکر کنه.
    بهم خوردن نامزدی با شناسنامه سفید و صدمات روحی کمتر خیلی بهتر هست از طلاق و اسم کسی توی شناسنامه بودن و قلب و روح زخمی و گذشته و اینده تلخ و شکست به معنای واقعی.
    و اینکه چندین بار از نفر سومی که ممکنه با نظراتش اتیش بیار معرکه باشه یا کسیکه نظر میده و علم کافی نداره صحبت کردین.در حال حاضر شماهم نفر سومی هستین که دارین نظر میدین.
    حتما شما مشخص میکنین که جنابعالی به عنوان نفر سوم علم کافی رو دارین و امثال بنده به عنوان نفر سوم علم کافی رو نداریم و داریم بخاطر فان قضیه نظر میدیم.
    البته دور از جون شما
    هانیه جان کسی که روی خودش بنزین میریزه حالا راست یا دروغ بنظرم کنترلی روی احساساتش نداره و هنوز به بلوغ فکری نرسیده.
    کاش همسرتون شخصا پیش قدم میشدن و یا حرکت امیدوار کننده ای انجام میدادن که بشه بهشون فرصت دوباره داد
    منظور از نفر سوم یعنی هر فردی غیر از زن و شوهر، حالا این نفر سوم میتونه نفرهای سوم هم باشه چه تو فامیل چه دوست و اشنا خیلی ها تو این پست نظر دادن و شما به تنهایی نبودین که بخوام شما رو مخاطب قرار بدم. گذشته از همه اینها کل نظرات من رو اگه بخونین در قالب پیشنهاد بوده و در جهت مثبت قضیه. هیچ جا با قطعیت نظر ندادم چون شغلم این نیست پس شاید من اشتباه کنم و شاید شما درست تر نظر داده باشین. شاید هانیه خانم برن پیش کارشناس، ایشون همون نظری رو بدن که شما دادین.
    گذشته از همه ی اینها مگه من شما یا هانیه خانم رو میشناسم که بخوام خودم رو بعنوان آدم خوب معرفی کنم یا اصلا آیا این داستان داستان خوبیه که اینقدر برام مهم باشه که اسمی از من توش باشه؟ من 3 روز پیش ثبت نام کردم و اولین کامنتمو برای ایشون گذاشتم و الآن هم آخریش رو میذارم چون من داشتم چیز دیگه ای رو سرچ میکردم که بطور اتفاقی با این سایت و مشکل هانیه خانم اشنا شدم کاری اینجا ندارم و مطمئنن نمیخوام زحمات شما رو تو این سایت بی ارزش کنم-موفق باشین
    ----------
    هانیه خانم چیز دیگه ای ندارم که خدمتتون عرض کنم ولی بازم تاکید میکنم که در آخر ماجرا این شما هستین که میدونین چه کاری درسته و چه کاری نادرست. امیدوارم بهترین تصمیمات زندگیتون رو بگیرین و از صمیم قلب براتون عاقبت بخیری آرزو میکنم.
    شاد باشین


 
صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.