موضوع: اختلاف سنی 14 سال حتی با موافقت طرف دختر ایا صلاحه؟

با سلام
بعد سالها یه کیس مناسب پیدا شده ولی مشکل از نظر اختلاف سنی من و ایشونه من 36 سالمه و ایشون 22 ساله خانواده دختر هم میگن مشکلی ندارن و خانواده منم خیلی اصرار دارن که مناسبه و ایرادی نداره و بگیر
به نظرتون مشکلاتش چیه از طرفی هم سنم بالا رفته و میترسم که دیگه نتونم ازدواج کنم و مورد مناسب هم پیدا نمیشه

ممنون کمک کنید ایا موارد مشابه تو اشناها و فامیلای شما وجود داره و ایا خوشبختن؟


با سپاس؟

سلام دوست عزیز
با وجود اینکه اختلاف سنی تون زیاده ولی دخترخانم سنشون کم نیست و از لحاظ سنی آمادگی ازدواج رو دارن. البته مسایل دیگه ای رو هم باید درنظر گرفت. آیا ایشون تحصیلات دانشگاهی دارن؟ خب اگر نداشته باشن و تازه شروع به تحصیل بکنه مشکل پیش میاد ایشون تازه وارد فضایی جذاب و متفاوت میشه و شما مدتها پیش اونها رو گذراندین.
فضای حاکم بر خانواده ایشون مهمه آیا تربیت ایشون به نحوی بوده که به پختگی و بلوغ لازم برای تشکیل خانواده مستقل برسه؟
نحوه پوشش و معیارهای ایشون برای ازدواج رو بررسی کردین؟ وابستگی زیاد به خانواده مادری و ....

سلام دوست عزیز
تفاوت سنی مشکلی نداره ،ما توی فامیل تفاوت سنی 15 سال و 12 سال داریم...خاله خودم با همسرش 15 سال تفاوت سنی دارن....شما از بقیه لحاظ بررسی هاتون رو انجام بدین...برید مشاوره دو نفره و فایل های مربوط به ازدواج رو توی این سایت بخونین...

همش مشکله
همه نمونه هایی که می گن مشکل نداره ، هنوز به دوران میانسالی و پیری نرسیدن

14 سال دیگه ، شما شده 50 سال ، این خانم شده 36 سال
شما دیگه نه انرژی داری ، نه حالشو ( جنسی ، گردش ، تفریح ) این خانم تازه اول زندگیشه

برو پی زندگیت

نوشته اصلی توسط suzana

سلام دوست عزیز
با وجود اینکه اختلاف سنی تون زیاده ولی دخترخانم سنشون کم نیست و از لحاظ سنی آمادگی ازدواج رو دارن. البته مسایل دیگه ای رو هم باید درنظر گرفت. آیا ایشون تحصیلات دانشگاهی دارن؟ خب اگر نداشته باشن و تازه شروع به تحصیل بکنه مشکل پیش میاد ایشون تازه وارد فضایی جذاب و متفاوت میشه و شما مدتها پیش اونها رو گذراندین.
فضای حاکم بر خانواده ایشون مهمه آیا تربیت ایشون به نحوی بوده که به پختگی و بلوغ لازم برای تشکیل خانواده مستقل برسه؟
نحوه پوشش و معیارهای ایشون برای ازدواج رو بررسی کردین؟ وابستگی زیاد به خانواده مادری و ....

بسیار ممنونم از جوابتون
بله درسته فرمایشتون ولی من هنوز خانومو ندیدم تا بررسی کنم یه معرفی ساده بوده

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط داود.ت

همش مشکله
همه نمونه هایی که می گن مشکل نداره ، هنوز به دوران میانسالی و پیری نرسیدن

14 سال دیگه ، شما شده 50 سال ، این خانم شده 36 سال
شما دیگه نه انرژی داری ، نه حالشو ( جنسی ، گردش ، تفریح ) این خانم تازه اول زندگیشه

برو پی زندگیت

ممنونم اینم حرفیه منم از این موارد ترس دارم

سلام

دوست عزیز دنباله نمونه های موجود در فامیل و دوستان و غیره نباشید چون انسانها متفاوتند و نمیتونن برای شما مثال خوبی باشن.. مهمترین شرط در ازدواج شما فقط و فقط پختگی دختر خانم میتونه باشه و جز این اگه باشه به خطا رفتین
قبل از هر کاری یه جلسه تنهائی پیش مشاور برید و تو جلسه دوم اگه مشاور تائیید کردن دو تائی ایشالله..

از چاله به چاه نیفتید

ممنونم از دوستان
عزیزان دیگه نظری ندارید؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

سلام والا من ندونستم سوالم رو کجا مطرح کنم
یعنی تو تاپیکی که میخواستم مطرح کنم بسته بود...
نمیدونم الان میپاکین یعنی حرف منو یا نه
ولی لطفا خواهشا جواب بدین...
من24 سالمه قبلا با پسری تو نت اشنا شده بودم حدود 4 سال باهم حرفیدیم اخرش فهمیدم به درد هم نمیخوریم و رفت پی زندگیش اما طی این سال اخری که حرفیدم باهاش یه پسر دیگه ای بود یعنی پسرخاله دوستم بعدش بهم خیلی کمک کرد که بفهمم ایا این پسر که باهاش تو نت اشنا شدم به دردم میخوره یا نه...
البته این پسرخاله دوستم بهم گف من تو 17 سالگی عاشق دوست دختر خالم شده بودم بعد دختره هم24 سالش بود بعد حالا نشده و دختره ازدواج کرده..بعد گف به خاطر همین تصمیم گرفتم عاشقارو کمک کنم بهم برسونم...
اما اومدیم و نشد من با اون پسره داخل نت بهم نخوردیم و اون رفت پی زندگیش...
کم کم یه مدت گذشت بعد اون پسره 20 ساله همون پسرخاله دوستم فهمیدم منو دوست داره و نسبت بهم حسی داره منم نسبت بهش حسی دارم اومدیم کم کم به مرور زمان بهم گفتیم که همو دوست داریم
اون20 سالشه حقوق میخونه ترم 2 لیسانس سربازی نرفته.اما بیشتر از سنش میفهمه و از الان دنبال کاره تا کار کنه.کلا به دنبال مستقلی هست از لحاظ مالی خانواده خیلی حمایتش میکنه...والا پدرش نقاش مادرش خانه دار ولی اون یه شهر دیگه زندگی میکنه منم یه شهر دیگه
من24 سالمه لیسانس گرفتم دارم براارشد میخونم فعلا کار نمیکنم ولی خوب مادرپدر منم معلم..
یه مدت باهم حرفیدیم اون به مامانش گفت قضیه رو ولی نگف کیه بعد مامانش گف نه.گف وقتی پول نداری بری کافه چه دوس دختری میتونی داشته باشی
و بعد یه مدت از هم جدا شدیم یه چند هفته گذشت بعد یه چنذ هفتته دیدم خودش پیام داد و اومد سراغم گف این طور نمیشه و باید حرف بزنیم تصمیم بگیرم...
الان حدود یه ماهه من از یکی کمک گرفتم که راجب چی حرف بزنیم و اون شخص هم گفت چی
الان راجب همه چی زندگی حرف زدیم مثلا ملاک ازدواج.خصوصیات اخلاقی. بعد وقتی عصبی میشه چطوری میشه و خیلی حرفا و مسایل دیگه..و خیلی همو دوس داریم و فکر میکنم از همه نظر بهم میخوریم.ولی اختلاف سنی نمیدونم این وسط چی میشه
بعد تو این مدت اونم از چند نفر کمک گرفته ولی اکثرا جواب همه اون اشخاصی که کمک گرفته منفی هست...
الان دیروزم رفته پیش یکی ازش کمک گرفته اونم یه حرفایی گفته که تحت تاثیر قرار گرفتهو الان داره فکر میکنه تصمیم بگیره البته من فکر میکنم با عجله تصمیم میگیره...
فقط کسی که بهم کمک کرده اون نظرش مثبته منظورم هم جنبه های مثبت و منفی ر میگه
هر چی بهش میگم برو پیش اونی که به من کمک کرده نمیدونم چرا نمیره...
بعد این که اون یه مدت که از هم دوربودیم من با مامانم مسیله رو مطرح کردم ولی خوب مخالف بود مادرم چون فکر میکنه منو میخواد گول بزنه یا بازیم بده....
البته متاسفانه یا خوشببختانه هر تصمیمی رو که اون میخواد بگه من قبلش حسم میگه و یه طوری بهم الهام میشه میخواد چی بگه و این منو اذیت میکنه...
الان ممنون میشم کمکم کنید لطفا خواهشا زود جواب بدید

نوشته اصلی توسط mhm

سلام والا من ندونستم سوالم رو کجا مطرح کنم
یعنی تو تاپیکی که میخواستم مطرح کنم بسته بود...
نمیدونم الان میپاکین یعنی حرف منو یا نه
ولی لطفا خواهشا جواب بدین...
من24 سالمه قبلا با پسری تو نت اشنا شده بودم حدود 4 سال باهم حرفیدیم اخرش فهمیدم به درد هم نمیخوریم و رفت پی زندگیش اما طی این سال اخری که حرفیدم باهاش یه پسر دیگه ای بود یعنی پسرخاله دوستم بعدش بهم خیلی کمک کرد که بفهمم ایا این پسر که باهاش تو نت اشنا شدم به دردم میخوره یا نه...
البته این پسرخاله دوستم بهم گف من تو 17 سالگی عاشق دوست دختر خالم شده بودم بعد دختره هم24 سالش بود بعد حالا نشده و دختره ازدواج کرده..بعد گف به خاطر همین تصمیم گرفتم عاشقارو کمک کنم بهم برسونم...
اما اومدیم و نشد من با اون پسره داخل نت بهم نخوردیم و اون رفت پی زندگیش...
کم کم یه مدت گذشت بعد اون پسره 20 ساله همون پسرخاله دوستم فهمیدم منو دوست داره و نسبت بهم حسی داره منم نسبت بهش حسی دارم اومدیم کم کم به مرور زمان بهم گفتیم که همو دوست داریم
اون20 سالشه حقوق میخونه ترم 2 لیسانس سربازی نرفته.اما بیشتر از سنش میفهمه و از الان دنبال کاره تا کار کنه.کلا به دنبال مستقلی هست از لحاظ مالی خانواده خیلی حمایتش میکنه...والا پدرش نقاش مادرش خانه دار ولی اون یه شهر دیگه زندگی میکنه منم یه شهر دیگه
من24 سالمه لیسانس گرفتم دارم براارشد میخونم فعلا کار نمیکنم ولی خوب مادرپدر منم معلم..
یه مدت باهم حرفیدیم اون به مامانش گفت قضیه رو ولی نگف کیه بعد مامانش گف نه.گف وقتی پول نداری بری کافه چه دوس دختری میتونی داشته باشی
و بعد یه مدت از هم جدا شدیم یه چند هفته گذشت بعد یه چنذ هفتته دیدم خودش پیام داد و اومد سراغم گف این طور نمیشه و باید حرف بزنیم تصمیم بگیرم...
الان حدود یه ماهه من از یکی کمک گرفتم که راجب چی حرف بزنیم و اون شخص هم گفت چی
الان راجب همه چی زندگی حرف زدیم مثلا ملاک ازدواج.خصوصیات اخلاقی. بعد وقتی عصبی میشه چطوری میشه و خیلی حرفا و مسایل دیگه..و خیلی همو دوس داریم و فکر میکنم از همه نظر بهم میخوریم.ولی اختلاف سنی نمیدونم این وسط چی میشه
بعد تو این مدت اونم از چند نفر کمک گرفته ولی اکثرا جواب همه اون اشخاصی که کمک گرفته منفی هست...
الان دیروزم رفته پیش یکی ازش کمک گرفته اونم یه حرفایی گفته که تحت تاثیر قرار گرفتهو الان داره فکر میکنه تصمیم بگیره البته من فکر میکنم با عجله تصمیم میگیره...
فقط کسی که بهم کمک کرده اون نظرش مثبته منظورم هم جنبه های مثبت و منفی ر میگه
هر چی بهش میگم برو پیش اونی که به من کمک کرده نمیدونم چرا نمیره...
بعد این که اون یه مدت که از هم دوربودیم من با مامانم مسیله رو مطرح کردم ولی خوب مخالف بود مادرم چون فکر میکنه منو میخواد گول بزنه یا بازیم بده....
البته متاسفانه یا خوشببختانه هر تصمیمی رو که اون میخواد بگه من قبلش حسم میگه و یه طوری بهم الهام میشه میخواد چی بگه و این منو اذیت میکنه...
الان ممنون میشم کمکم کنید لطفا خواهشا زود جواب بدید

این آقا پسر وقت ازدواجش نیست
شما هم خودتو علاف نکن