به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام دختر خوب

    برای ما همه واضحه که این رابطه غلطه اما شما چون داری احساسی نگاه میکنی اینطور درگیرش شدی. تا رها نکنی نمی تونی به موقعیت بهتری توی زندگینت فکر کنی.

    خط تلفنت رو عوض کن، از فکر به این پسر رها شو ... شروع زندگی مشترک به دلیلی خیلیییی خیلییی فراتر از یک وابستگی عاطفی بیهوده نیاز داره! و این اصلا و ابدا دلیل بر ازدواج نمی تونه باشه .

    شما شاید خودتو لایق شرایط بهتر نمیدونی که این چنین از ترس موقعیت بدتر به بد رضایت دادی. پس باید روی اعتماد به نفس و عزت نفست بیشتر کار کنی .

  2. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 17 دی 95)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما در 21 سالگی با یه پسر بچه ی 16 ساله دوست شدید؟



    کل این داستانها را بریز دور و یه خونه تکونی حسابی به احساس و منطق و نگرش و ... ات بده !!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 97 [ 18:04]
    تاریخ عضویت
    1395-6-22
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ارتباط ما در سطح پیامکی بود و بیشتر از اون نبوده و در حد اینکه چندتا بچه داشته باشیم و اسمشون را چی بزاریم و ... حتی بعضی از حرفا را هم نمیزدن و میگفتن بعد ازدواج
    اینطوری که خانوم nardil در مورد ایشون صحبت میکنید نیستن. ایشون قصد سو استفاده از من را نداشتن و با خانواده میخواستن بیان خواستگاری ولی من دیگه قبول نکردم و من به عنوان گزینه ی اصلیشون برای ازدواج بودم.
    میدونم ایشون بچه ی 5ساله نبوده ولی من کاری به ایشون ندارم من مشکل خودم هستم که به خاطر تنهایی خودم و با دونستن تمام شرایطش و کارهاش بازم به مدت یک ماه باهاش حرف زدم اصلا اعتراف میکنم که دوست داشتم باهاش حرف بزنم وقتایی که دلم میگرفت اون بود و شاید هم باز با هدف ازدواج رابطه را ادامه میدادم ولی شک داشتم که بهش جواب بله میدم ولی باز رابطه را شروع کردم وقتی هم تمومش کردم گفتش که نمیخوام تو را از دست بدم و من تو را خیلی دوست دارم.
    خیانتش را هم زمانی بود که هیچ امیدی به ازدواج با من نداشته بود وقتی که من فهمیدم و بهش گفتم دیگه حق نداره جواب اون خانوم را بده به مدت 3 هفته جواب اون خانوم را نداده بود.
    در رابطه با خرج کردن هم بله برام خرج کرده از اول اصرار داشت پول شارژهام را بده ولی من قبول نمیکردم و چند بار این کار را کرد البته ما فامیل هستیم و یکبار من چیزی میخواستم که به یکی از فامیل گفتم بخره که در نهایت تعجب دیدم ایشون برام خریدن.
    البته به نظرم اگر باهاش ازدواج میکردم خیانت نمیکرد ولی میترسیدم و اینکه وقتی خدا میبخشه چرا من نبخشیدم
    اینکه از بچگی با هم بودیم و در هر مراسم فامیلی همدیگه را خواهیم دید و یکی از کابوس های زندگی من ازدواج ایشون بود که داره اتفاق میافته
    به این هم فکر میکنم که اگر دوستم داشت یه یک بار دیگه هم اقدام میکرد نه اینکه سریع بره خواستگاری
    ویرایش توسط mahtab1989 : چهارشنبه 15 دی 95 در ساعت 00:52

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    همه میگن نره شما میگی بدوش.
    از عذاب وجدان صحبت میکنید.عذاب وجدان بابت چی؟؟؟؟
    اینکه با پسری رابطه داشتین و از اول نمیخواستینش و در اخر هم تصمیمتون عوض شده؟خب این کجاش عذاب وجدان داره؟
    حالا قتل که نکردین.بریزین دور این توجیح ها رو شما دنبال بهانه هستین که به ایشون فکر کنید و مطمعنم هنوز هم بدتون نمیاد باهاشون در ارتباط باشید.
    یعنی با این همه راهنمایی های دوستان هنوز هم نتونستید به این یقین برسید که شما و این اقا وصله هم نیستید؟
    الان چه اصراریه که الا بلا این اقا یه فرشته ست.
    قراااار بوده بیاد خواستگاری پس چرا نیومد؟
    دلایلتون اصلا قابل پذیرش نیست برای اینکه این اقا شمارو دوست داشته باشن.
    لطفا چشماتون رو باز کنید.این اقا به شما خیانت کرده هیچ حرکت رسمی و امیدوار کننده ای در جهت ازدواج با شما نکرده و زود هم رفتن خواستگاری چند نفر دیگه.
    حالا شما هی خودت رو گول بزن بگو از سر لج با من رفتن خواستگاری گول خورده با اون خانم صحبت کرد برام شارژ میخریده....

  6. 3 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 15 دی 95), nardil (چهارشنبه 15 دی 95), بارن (چهارشنبه 15 دی 95)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 97 [ 18:04]
    تاریخ عضویت
    1395-6-22
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام از همگی دوستان ممنونم

    ببینید نمیدونم چرا شما درک نمی کنید عذاب وجدان منو؟؟؟/ میگم من شرایطش را میدونستم ولی بازم باهاش حرف زدم و امیدوارش کردم برای ازدواج اگر من بله میدادم ایشون به صورت رسمی اقدام میکردن حتی یکبار قرار بوده مادرشون به من بگن ولی روشون نشده.
    از لحاظ اینکه خواستگاری میکردن حرفی نیست

    یکی دیگه از مشکلاتم حرفهایی که زدیم هستش مثلا چندتا بچه داشته باشیم یا من دوست دارم اسمشون چی باشه خیلی زیاد با هم حرف زدیم ولی فقط مثلا یکبار اتفاق افتاد که مثلا ایشون گفتن که خیلی دوست دارن منو بغل کنن و یک سری حرفهایی که در این سظح بوده و بیشتر از این من اجازه ندادم صحبت کنن خیلی ابراز علاقه میکردن و خیلی به فکر من بودن
    اینکه فردا روز ازدواج میکنه و من هنوز مجرد هستم با این شرایطم باعث میشه در برابرش سرخورده باشم یا اگر ازدواج کنم شوهرم هم فردا روزی بهم خیانت کنه و به گوش اون برسه پیش خودش میخواد بگه منو به خاطر خیانت رد کرد حالا شوهرش هم اینطوریه
    چون که فامیل هستیم و همه قضیه ی علاقه ی ما را میدونستن اصلا نمیدونم چطوری برم مراسم عروسی اگر نرم فامیل حرف درمیارن برم هم حالم بد میشه

    ولی واقعا برام عجیبه به من میگفت اگر از تو جواب رد بشنوم دیگه تا وقتی که تو مجردی ازدواج نمیکنم ولی فقط در عرض چند هفته بعد رفت خواستگاری (البته یکم با خانواده اش مشکل داره و گفته بوده که میخواد زود ازدواج کنه و مستقل بشه من از طریق یه واسطه شنیدم)
    یا به من میگفت که اگر تو جواب رد بدی با کسی ازدواج میکنم که شبیه تو باشه البته من وقتی قضیه ی خیانتش را فهمیدم بهش توصیه کردم که سریع ازدواج کنه و کلا قید اون خانوم را بزنه که زندگیش را خراب میکنه
    ویرایش توسط mahtab1989 : چهارشنبه 15 دی 95 در ساعت 13:38

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    شما فکر میکنید اون آقا با حرفها و کارای شما خیلی امیدوار شده؟خودش اومده بگه من رو امیدوار کردی؟نه،چون همه چیز که فقط حرف زدن نیست.شما در هیچ زمینه ای نشون ندادید که تمایل به جدی شدن رابطه دارید پس چرا ایشون به خاطر صرفا حرف های شما باید روی شما حساب باز کنه؟دست از این بازی ها بردارید.مگه شما وظیفه دارید راه درست زندگی رو به اون آقا نشون بدید؟که نگرانید با عجله و از لج ازدواج کنه و فلان کنه و بهمان کنه.زندگی خودشه،تنها آدمی هم نیست که شکست خورده توی یک رابطه.تصمیم اشتباه بگیره زندگی خودشه،تصمیم درستم بگیره زندگی خودشه.بکش بیرون خودت را از این بازی و اداها.طرف تا پای عقد هم میره یا عقد هم میکنه و طلاق میگیره انقدر که شما شلوغش کردی شلوغ نمیکنه.تازه اون تعهد هم داده به طرفش،شما که تعهدی هم ندادی.

  9. 2 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    جوادیان (پنجشنبه 16 دی 95), شیدا. (چهارشنبه 15 دی 95)

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    اونطور که من فهمیدم شما میدونی ارتباط غلط بوده و حتی مایل به جدایی هستی ، اما از عواقب جدایی می ترسی.درسته؟

    مثلا توی ذهنت ازدواج این آقا رو تصور میکنی که حتما دعوت هم هستی و..... اینکه چه بری چه نری مورد قضاوت اطرافیان قرارمیگیری و یا ازدواج خودت که نگرانی اگه همسرت پی به این مساله ببره چی میشه و.. .

    یه سوال:

    می تونی بگی قطع این رابطه چه مزایا و معایبی داره؟ هرچی بیشتر بنویسی بهتره. این رو توی برگه بنویس اول و بعد اینجا بیارش،حتما قبلش توی برگه بنویس چون نوشتن مستقیم توی کاغذ باعث میشه بیشتر تمرکز کنی روش.


    موفق باشی

  11. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 15 دی 95), جوادیان (پنجشنبه 16 دی 95), شیدا. (چهارشنبه 15 دی 95)

  12. #18
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    وقتی وابستگی احساسی پیش بیاید، همه منطق انسان در جهت آن احساس به انحراف می افتند.
    اینکه اکنون شما به صورت منطقی توجیه می کنید به طوری که این وصلت احساسی انجام شود دور از انتظار نیست. تقریبا همه ارتباطاهای احساسی همین مسیر را طی می کنند. و البته وقتی به ازدواج ختم شود یکباره با فروکش کردن احساس، منطق شما هم آزاد می شود. آنگاه منطق شما دقیقا همین حرفهایی را به شما می زند که این کاربران تالار هم اکنون به شما می زنند.

    لذا یک راه اینست که به جای توجه به حرف کاربران و مشاوران، به احساس خودتون تکیه کنید. و به منطقی از خود توجه کنید که اکنون اسیر احساساتتون هست و حرفهایی می زند که احساس شما خوشش بیاید. در این صورت ازدواجی شکل می گیرد و درگیری ها و احتمالا طلاق سرانجام آنست.

    یک راه هم اینست که متوجه شوید شما درگیری احساسی پیدا کرده اید. و اکنون منطق شما آزاد نیست تا استدلالهای دقیق بکند. لذا از منطق دیگران استفاده کنید. این دیگران می توانند والدین شما باشند، مشاوران متخصص باشند. یا دوستان فرهیخته ای که خودشان ازدواج خوبی دارند.
    آنگاه یک نکته در راهنمایی همه آنها مشترک هست و آن اینکه چنین فردی مناسب شما نیست. چون معتاد به رابطه هست و این برای آینده زندگی شما خسران بزرگی هست.


    =======
    پاورقی:
    لینکهایی که احتمالا می تواند دقت در آنها به شما کمک کند:


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  13. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 15 دی 95), Eram (چهارشنبه 15 دی 95), nardil (چهارشنبه 15 دی 95), شیدا. (چهارشنبه 15 دی 95)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 97 [ 18:04]
    تاریخ عضویت
    1395-6-22
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و تشکر فراوان از دوستان عزیز
    با توجه به صحبت های دوستان به نظرم بهتره تاپیکم را طور دیگری ادامه بدم
    1.ترس های من از ازدواج ایشون
    2. ترس های من از ازدواج خودم
    اسمش محسنه
    ترس های من از ازدواج محسن
    من درسته خودم رابطه را قطع کرده بودم ولی تا حالا ازدواجش قطعی نشده بود و هیچ وقت به روزی که محسن ازدواج کنه و من تنها بمونم فکر نمیکردم. من همیشه تو ذهنم به این فکر میکردم که اگر مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نکنم باهاش ازدواج میکنم
    به این دلایل باهاش ازدواج میکردم
    1. فامیل بود و میشناختمش
    2. به خاطر شرایط پدرم
    3.خیلی منو دوست داشت
    4. حس میکنم منم دوستش داشتم (من هیچ وقت بهش بیان نمیکردم دوستش دارم و همیشه میگفتم نمیدونم)
    5. نبود خواستگار
    6. خیلی با حوصله بود
    اگر ازدواج کنه این مشکلات میترسم پیش بیاد
    1. چون من و ایشون به این رابطه پیامکی اعتیاد پیدا کرده بودیم بازم ادامه بدیم
    2. ما تو جمع فامیلی همدیگه را میبینیم و میترسم بازم نگاه های معنادار بکنه
    3. میترسم همسرش از این رابطه ی ما بو ببره و آبرو ریزی راه بندازه و یا با من بد بشه (البته فامیل هم از رابطه ی پیامکی ما خبر نداشته)
    4. تنها شدن من بعد از ازدواجش و من نتونم با این قضیه کنار بیام چون بعد اینکه رابطه را قظع کرده بودم به این فکر میکردم که بازم شروع کنم و دلم براش تنگ میشد شاید به خاطر نیاز به ازدواجی که داشتم بود و تنها کسی هم که من میتونستم باهاش ارتباط عاطفی برقرار کنم محسن بود.

    میخوام بدونم بعد ازدواجش کلا من چه رفتاری داشته باشم وقتی میریم خونشون یا اونا میان خونه ی ما؟؟؟؟؟

    ترس های ازدواج من
    1. اگر همسرم مثل این دوستم نداشته باشه
    2. بد اخلاق باشه
    3. من بهش علاقه نداشته باشم
    4. یا مشکلات و یا خیانت همسر باعث بشه من سمت محسن برگردم
    5. پی بردن همسرم به این موضوع( شاید اگر محسن غزیبه بود قضیه اینطوری نبود و من هم خودم سر چند ماه همه چیزو فراموش میکردم و هم احتمال اینکه همسرم بفهمه کم میشد)
    6. از لحاظ چهره به محسن نرسه (البته محسن متوسط رو به بالاست)

    یک مورد دیگه اینکه شاید من کلا خواستگاری پیدا نشه که بتونم ازدواج کنم
    و مشکل دیگه ای هم که دارم حس میکنم پاکی ام را از دست دادم و دوست داشتم این حرفهایی احساسی را فقط با یک نفر بزنم و اونم فقط شوهرم باشه حالا وقتی این حرفها را از محسن شنیدم و با اون اولین بار تجربه کردم احساس عذاب وجدان دارم. و اینکه واقعا من میتونم با کسی که پاک بوده ازدواج کنم؟ ایا خدا منو میبخشه؟ و همسر اینده ام چطور؟ یا محسن منو میبخشه؟؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    اونطور که من فهمیدم شما میدونی ارتباط غلط بوده و حتی مایل به جدایی هستی ، اما از عواقب جدایی می ترسی.درسته؟

    مثلا توی ذهنت ازدواج این آقا رو تصور میکنی که حتما دعوت هم هستی و..... اینکه چه بری چه نری مورد قضاوت اطرافیان قرارمیگیری و یا ازدواج خودت که نگرانی اگه همسرت پی به این مساله ببره چی میشه و.. .

    یه سوال:

    می تونی بگی قطع این رابطه چه مزایا و معایبی داره؟ هرچی بیشتر بنویسی بهتره. این رو توی برگه بنویس اول و بعد اینجا بیارش،حتما قبلش توی برگه بنویس چون نوشتن مستقیم توی کاغذ باعث میشه بیشتر تمرکز کنی روش.


    موفق باشی
    ممنونم عزیزم
    مزایا
    1. استرس های رابطه را ندارم
    2.وقتم آزاد تر شده
    3. وابستگی رو به کاهش هستش
    4. ناراحتی کمتر (فهمیدن قضیه ی خیانت)
    5. میتونم به پیشرفت تو زندگیم و کارم فکر کن (ولی فعلا انگیزه ای ندارم)
    6. کمتر چک کردن گوشی
    معایب
    1. دلتنگی و احساس تنهایی
    2.شاید تا اخر عمر مجرد بمونم

    فعلا این موارد به ذهنم میرسه عزیزم
    از وقتی که شنیدم که دیگه باید به چشم یه فرد متاهل بهش نگاه کنم و اینکه کس دیگه ای کنارش خواهد بود تمرکزم را از دست دادم و افکار مسخره ای مثل اینکه اگر بعد ازدواجش به من محل نذاشت چی ( در حد همون قضیه ی فامیلی منظورم هستش)؟
    نمیدونم ولی هنوز اون حس قدیم را دارم یعنی هنوز روش حساسم و اینکه اگر بدونم دوست دختر داشته ناراحت میشم یا اینکه رفته خواستگاری و داره ازدواج میکنه ناراحت میشم. یا مثلا میشنیدم که کسی بهش دختری را برای ازدواج پیشنهاد میده ناراحت میشدم
    ویرایش توسط mahtab1989 : پنجشنبه 16 دی 95 در ساعت 01:29

  15. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    مهتاب خانم همه این افکار منفی که دارین پیشگوئیش میکنید شاید اصلا اتفاق نیفته .. همه دوستان هم نظر با هم میگن این ازدواج اگه سر بگیره پایان خوشی نخواهد داشت چون خیلی ایرادات توش هستش..

    اولیش اینه که فاصله سنی شما از هم زیاده و همینطور برعکسه و شما از ایشون بزرگترید و بعد چن سال که هیجانات خوابید خواهید دید که اقا پسر کم کم داره تو ذهنش خود خوری میکنه و باهاتون سرد میشه و شما فقط به دلیل اینکه فعلا خواستگار ندارید
    دارید به ازدواج با ایشون فکر میکنید الی ایها الحال اگه خواستگار خوبی داشته باشید هرگز تن به این ازدواج نمیدید..

    این اقا هم شرایط روانی مساعدی نداره چون هم با شما در ارتباطه هم با زن متاهل و هم در همین حین خواستگاری میره و اصلا معلوم نیست تو چه فازیه

    شما باید خودتونو بکشید کنار و ایشون با هر کی میخوان ازدواج کنند و بعد ازدواج هم هر احساسی از طرف شما به این اقا دست داد باید سرکوبش کنید تا زمانیکه احساسات فراموش و کم رنگ بشه و اگه به قول شما این اقا بعد ازدواج
    دوباره اومدن سراغه شما که بعید میدونم شما نباید بهش ارتباط برقرار کنید چون شان خودتون میره زیر سوال

    مشکل عمده شما افکار منفی و احساسی شماست که باید زیر نظر مشاور کم کم بازش کنید و مشاور براتون حلش کنه ..

    سیم کارتتونو عوض کنید

  16. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 16 دی 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.