سلام
شما خودت نیاز داری یک مشاور مدتی کمکت کنه رفتارت را درست کنی.
البته الانم مرتب توجیه می کنی رفتارهات را. از این مرحله که بگذری و قبول کنی که اشتباه می کنی هم، باز تغییر این رفتارها آسون نیست.
عزیز من،
مگه طول و عرض یه سفره چقده که شما سر سفره شام با همسرت بحث کنی و کسی متوجه نشه؟
مگه می شه توی یه خونه دو نفر بحث حتی آروم کنن و بقیه نفهمن؟ چه برسه سر شام.
مگه می شه از رفتارهای شما یا همسرتون، بقیه متوجه نشن که باز اینا دعواشون شد؟
به تهدیدهای همسرت دقت کن
مرتب می گه اگه خانواده ام بفهمن، اگه بهشون بگی؟ اگه خودشیرینی کنی، اگه باز خودت را براشون عزیز کنی، اگه باز خودت را جلوشون قربانی و درمانده نشون بدی و توجه و محبتشون را جلب کنی ...... دیگه چطوری بهت بگه دست از سر خانواده ی من بردار؟ چطوری بهت بگه تو زن من هستی، نه زن مامانم و خواهرم و برادرم و پدرم و ...
شما مرتب توی پستهات می نویسی فلان محبت را می خواستم به پدرشوهرم بکنم
فلان کار را می خواستم واسه مادرشوهرم بکنم ...
من حس این را دارم که رفتارت و توجهت به اونها غیرعادیه.
یه دلیلی در درون شما وجود داره که کاسه داغ تر از آش در زندگی خانواده ی شوهرت شدی
محبتهای شما و توجه شما به اونها عادی نیست.
ریشه اش را پیدا کن. حلش کن.
منظور من این نیست که شوهرت مشکل نداره ( گرچه خودت می گی شوک و دارو و ... وسواسش درمان شده و مشکلی نداره)
ولی چه ایشون مشکل داره، چه نداره،
شما خودت مشکل داری.
مثلا اگه یه آقایی را عصبانی کنی فحش می ده. حالا اگه من با رفتارهای اشتباهیم عصبانیش کنم و ایشون فحش بده، درسته رفتار اون غلطه، اما رفتارهای اشتباهی من هم تو این مشکل نقش داشته. فرق داره با وقتی که اون آقا بی دلیل به من فحش بده یا بی دلیل عصبانی بشه. همسر شما حتی اگر هم مشکل داره، شما تحریکش می کنی که اون مشکل بروز کنه. رفتارهات خیلی عادی نیست.
توی تمام پستهات حرف شما از محبت کردن و دوستی و عشق و علاقه ی وافر خانواده ی همسر به شماست
و این که اونا هم موافقن شوهرتون خیلی بده و عاشق شمان !!
اگه دست از این نقش خانوم خوب و نایس و نازنین در خانواده ی همسر برداری و اگه با اونا علیه شوهرت دست به یکی نکنی، و اگه شوهرت کنارت احساس امنیت کنه ... این مشکلات کمرنگ می شه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)